«فَلَمَّا فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ قالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلاَّ مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ فَشَرِبُوا مِنْهُ إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ فَلَمَّا جاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ قالُوا لا طاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» پس هنگامی که طالوت، سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: خداوند شما را به یک نهر آب آزمایش میکند، پس هر که از آن بنوشد از من نیست و هر کس از آن نخورد از من هست، مگر آنکه با دست، مشتی برگیرد (و بیاشامد).
پس (همین که به نهر آب رسیدند،) جز اندکی همه از آن نوشیدند، سپس هنگامی که او و یاوران با ایمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را دیدند) گفتند: امروز ما توانایی مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم. امّا آنها که اعتقاد داشتند خدا را ملاقات خواهند کرد (و به روز قیامت ایمان داشتند) گفتند: چهبسا گروهی اندک که با اذن خدا بر گروهی بسیار پیروز شدند و خداوند با صابران (و استقامتکنندگان) است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴۹:
کلمۀ «جنود» جمع «جند» به معنای لشکر است و حضور چندین لشکر بعد از اعراض گروههایی از مردم، نشانۀ کثرت جمعیّت آنان است.
این آیه خبر از مردودی گروه زیادی از بنیاسرائیل میدهد که از صحنۀ آزمایش نوشیدن آب و تحمل تشنگی، سربلند بیرون نیامدند.
امّا این گروه باقیمانده، آزمایش دیگری داشتند که آزمایش روحی و معنوی بود.
وقتی آنان با سپاه انبوه جالوت مواجه شدند، گفتند: ما توانایی مقابله با این سپاه مسلّح را نداریم؛ ولی آنهایی که به روز قیامت ایمان داشتند، گفتند: پیروزی به دست خداست، ایبسا گروههای اندک که به اذن خداوند برسپاهیان بزرگ پیروز میشوند.
پیروزی در یک مرحله از آزمایش، کافی نیست. افرادی در بعضی از مراحل موفق میشوند، ولی در مرحلهای دیگر شکست میخورند.
در این داستان گروهی رهبر را به خاطر فقر نپذیرفتند؛ گروهی در آزمایش شکم، شکست خوردند و گروهی در برخورد با دشمن خود را باختند.
طالوت در ابتدا جمعیّت را به خود نسبت نداد و نفرمود: «جُنُودِهِ»، بلکه فرمود: «بِالْجُنُودِ» گرچه لشکریان انبوه بودند و فرماندهی او را پذیرفتهاند، ولی هنوز میزان فرمانبری آنان را آزمایش نکرده است، ولی بعد ازآزمایش، به خود نسبت میدهد. «فَإِنَّهُ مِنِّی»
امام باقر علیهالسّلام میفرماید: افرادی که تا آخر کار به طالوت وفادار ماندند، سیصد و سیزده نفر بودند. «تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۲۵۱»
حساب دو گروه روشن است، هر کس ننوشد قطعاً خودی است و هر کس بنوشد قطعاً بیگانه است، ولی کسانی که با مشت نوشیدند، نه خودی هستند و نه بیگانه.
باید آنان را نه مأیوس کرد و نه مشمول الطاف؛ لذا برای «مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ» نه کلمۀ «مِنِّی» به کار رفته و نه «فَلَیْسَ مِنِّی».
کسانی که دستشان به اموال مردم یا اموال دولتی رسید، ولی با کرامت و زهد از کنارش گذشتند و حرص و طمع آنان را آلوده نکرد، حزب اللّهی هستند و کسانی که پشت خود را با ذخیرۀ اموال میبندند، مؤمن واقعی نیستند. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴۹:
۱. یکی از وظایف فرماندۀ نظامی آن است که نیروهای رزمی را از تماشاچیان جدا سازد. «فَصَلَ طالُوتُ بِالْجُنُودِ»
۲.یکی از راههای آزمایش، ممنوعیّتهای موسمی است. راحتطلبی و عدم تحمّل فشارها و سختیهای موسمی و موقّتی، با سلحشوری سازگاری ندارد. «إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ»
۳. قبل از برخورد و مقابله با دشمن، باید تمرین مقاومت کرد. «مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ»
۴. مدیر باید نیروهای غیر مفید را طرد کند. «فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی»
۵. تسلیم فرمانده بودن، رمز موفقیّت است. «مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی»
۶.حسابِ نیازِ ضروری، از حسابِ رفاه کامل جداست. «إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ»
۷. کسانی که از میدان امتحان پیروز بیرون آیند، اندک هستند. «إِلَّا قَلِیلًا»
۸. انقلابی بودن مهم نیست؛ انقلابی ماندن مهم است. در این ماجرا شعاردهنده بسیار بود، ولی آنان که در آزمایشات موفّق شدند، اندک بودند. «إِلَّا قَلِیلًا مِنْهُمْ»
۹.ایمان به معاد و وعدههای الهی، توانایی ایستادگی در برابر سختیها و مشکلات را ایجاد میکند.«مُلاقُوا اللَّهِ»
۱۰. ایمان، درجاتی دارد. با اینکه گروهی همراه با طالوت بودند و به او ایمان داشتند و از نوشیدن آب هم گذشتند «آمَنُوا مَعَهُ» ولی هر مؤمنی رزمنده نیست، تنها مؤمنانی رزمنده هستند که به لقاءاللَّه ایمان داشته باشند. «یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُلاقُوا اللَّهِ»
۱۱. فراوانی عِدّه و عُدّۀ دشمن در برابر ارادۀ خداوند چیزی نیست. «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً بِإِذْنِ اللَّهِ»
۱۲. نیروهای کیفی بر نیروهای کمّی برتری دارند. «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ»
۱۳. مؤمن مخلص، پیروزی را از خدا میداند. «بِإِذْنِ اللَّهِ»
۱۴. مسلمانان اگر صبور و پایدار باشند، نباید از تعداد زیاد دشمن هراس داشته باشند؛ زیرا خداوند با صابران است. «وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۴۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۲۵۰ - تفسیر نور:
«وَ لَمَّا بَرَزُوا لِجالُوتَ وَ جُنُودِهِ قالُوا رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْراً وَ ثَبِّتْ أَقْدامَنا وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِینَ» و هنگامی که در برابر جالوت و سپاهیان او قرار گرفتند، گفتند: پروردگارا صبر و شکیبایی بر ما فرو ریز و قدمهای ما را ثابت و استوار بدار و ما را بر گروه کافران پیروز فرما. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۰:
۱. همیشه و بهخصوص در جبههها، دعا همراه با حرکت لازم است؛ نه دعا به جای حرکت. «بَرَزُوا لِجالُوتَ» «رَبَّنا أَفْرِغْ»
۲. صبر و پیروزی، ملازم یکدیگرند. در اثر صبر، ظفر آید. «صَبْراً»«وَ انْصُرْنا»
۳. دعاهای خود را با «رَبَّنا» آغاز کنیم. «رَبَّنا أَفْرِغْ»
۴. در شداید، انسان به صبرِ بسیار محتاج است. «أَفْرِغْ» به معنای نزول فراوان است. کلمۀ «صَبْراً» نیز در قالب نکره آمده است که نشانۀ صبر بزرگ است.
۵. پشت سر گذاشتن امتحانات و موفقیّت در آنها شما را مغرور نکند؛ باز هم از خداوند استمداد نمایید. «ثَبِّتْ أَقْدامَنا»
۶. وظیفه انسان، حرکت و تلاش است؛ امّا پیروزی به دست خداست. «وَ انْصُرْنا»
۷. پیروزی در جنگ، زمانی با ارزش است که هدف رزمندگان برتری حق بر باطل باشد، نه برتری یکی بر دیگری. «وَ انْصُرْنا عَلَی الْقَوْمِ الْکافِرِین» تفسیر صفحۀ ۴۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۱ - تفسیر نور:
«فَهَزَمُوهُمْ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَهُ مِمَّا یَشاءُ وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَ لکِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ» سپس آنها (طالوت و یاران او) به اذن خداوند، سپاه دشمن را درهم شکستند و داود (که جوانی کم سن و سال، ولی مؤمن، شجاع و از یاران طالوت بود،) جالوت را (که فرمانده سپاه دشمن بود) کشت، و خداوند حکومت و حکمت به او عطا نمود و از آنچه میخواست به او آموخت. و اگر خداوند (فساد) بعضی از مردم را به وسیلۀ بعضی دیگر دفع نکند، قطعاً زمین را فساد میگرفت. ولی خداوند نسبت به جهانیان لطف و احسان دارد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۱:
بر اساس روایات، داود علیهالسّلام بر اثر همین شجاعت و دلاوری به مقام نبوّت رسید و فرزندش سلیمان علیهالسّلام نیز از انبیای الهی گردید.
در روایات میخوانیم که رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: خداوند به خاطر یک مسلمان صالح، بلا را از صدهزار خانه از همسایگان دور میکند. سپس آن حضرت این آیه را تلاوت نمودند: «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ» «تفسیر درّ المنثور، ج ۱، ص ۷۶۴»
عوامل پیروزی در چند چیز است:
با توجّه به آیات گذشته معلوم میشود که عوامل پیروزی در چند چیز است:
۳. تا استعداد، لیاقت، ایثار و سابقۀ درخشانی نباشد، کسی مورد لطف خاصّ الهی قرار نمیگیرد. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ»
۴. در جبهه و جهاد، لبۀ تیز حمله به سوی فرماندهی دشمن باشد. «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»
۵. نام کسانی را که در جنگ مردانگی از خود نشان دادهاند، زنده نگاه دارید. «قَتَلَ داوُدُ»
۶. نابودی رهبر کفر، با تار و مار شدن لشکر او برابر است. «فَهَزَمُوهُمْ» «قَتَلَ داوُدُ جالُوتَ»
۷. اگر در برابر متجاوز و ظالم دفاع صورت نگیرد، فساد و تباهی زمین را فرا خواهد گرفت. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ» «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»
۸. جنگ با مفسدان، یک ضرورت است. اگر عنصر مضرّ حذف نشود، عناصر دیگر به تباهی کشیده میشوند. «لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ» «لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ»
۹. اراده و فضل الهی از راه عوامل طبیعی عملی میشود. «دَفْعُ اللَّهِ» «بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»
۱۰. حکم جهاد و دفاع در برابر متجاوز، فضل الهی است. «اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَی الْعالَمِینَ» تفسیر صفحۀ ۴۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۲ - تفسیر نور:
«تِلْکَ آیاتُ اللَّهِ نَتْلُوها عَلَیْکَ بِالْحَقِّ وَ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ» اینها آیات خداوند است که بهحق بر تو میخوانیم و به راستی تو از فرستادگان الهی هستی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۵۲:
این آیه، پایان جزء دوّم قرآن است و میفرماید: داستانها و حوادثی که در آیات گذشته از آنها سخن به میان آمد، مایۀ عبرت و درسآموزی است.
داستان مرگ هزاران نفر در یک لحظه و زندهشدن مجدّد آنان با دعای پیامبر، اعطای منصب رهبری به جوان چوپانی گمنام، ولی لایق و دانا، پیروزی گروهی اندک بر گروه انبوه دشمن، شهامت و شجاعت یک نوجوان در جنگ و اعطای مقام نبوّت به او، همه و همه جلوههایی از آیات الهی و نشانههایی از صدق گفتار و رسالت پیامبر اسلام است.
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۳۹۵ - ۴۰۰.
دیدار معلمان با امام خامنه ای
حضرت آیتالله امام خامنهای با انتقاد از تصور برخی سیاسیون کشور مبنی بر ناگزیر بودن از آویزان شدن به این قدرت یا آن قدرت دنیا برای پیشرفت و توهم اینکه همه راههای پیشرفت از آمریکا میگذرد، فرمودند:
کسانی که چشمشان به خارج از مرزها است، قادر به دیدن و شناختن ظرفیتهای مهم درونی و طبعاً قادر به برنامهریزی برای استفاده از آنها نیستند.
ایشان با تأکید بر اینکه جمهوری اسلامی به توفیق الهی بدون تکیه به بیگانگان و با وجود موذیگری و چالشگری آنها مسیر پیشرفت را طی کرده است، فرمودند:
در آینده نیز بحول و قوه الهی ملت ایران اجازه نخواهد داد که سرنوشتش را دیگران بنویسند.
امام خامنه ای:
دولت سیزدهم از دولتهایی بود که از ظرفیتهای کشور به خوبی استفاده کرد و اگر این دولت ادامه مییافت احتمال زیاد میدادم بسیاری از مشکلات اقتصادی حل شود.
۹ /تیر/ ۱۴۰۳ امام خامنه ای در دیدار با دستاندرکاران کنگره بینالمللی شهدای مدافع حرم و جبهه مقاومت: مدافعان حرم، نجات دهنده ایران و منطقه
امام خامنه ای:
دانشجویان عزیز! اتّحادیّهی ریشهدار و خوشنام شما و استمرار فعّالیّتهای آن پدیدهای مژدهبخش است. این حضور جمعی میتواند ــ در اندازهی خود ــ در مسائل پیچیدهی کنونی جهان نقشآفرین باشد. اثرگذاری در مسائل بزرگ، بیش از هر عِدّه وعُدّهای، بر انگیزه و ایمان و اعتمادبهنفسِ فعّالان متّکی است؛ و این سرمایهی ارزشمند بحمداللّه در شما جوانانِ ایرانیِ مؤمن و انقلابی موجود و مشهود است ...
مسائل مهم و زخمهای تازه و کهنهی جهان را میشناسید. تازهترین آنها فاجعهی بینظیر غزّه است. برجستهترین آنها شکست اخلاقی و سیاسی و اجتماعی غرب و سیاستمداران غربی و تمدّن غربی است. عبرتآمیزترین آنها ناتوانیِ لیبرالدموکراسیِ مدّعیانِ آن در استقرار آزادی بیان و غفلت مرگبار آنان از موضوع عدالت اقتصادی و اجتماعی است. بارقهی کمسو ولی امیدبخشِ اعتراضاتِ مردمی و بخصوص دانشجویی در آمریکا و اروپا نیز از مسائل مهمّ کنونی است. منطقهی غرب آسیا و کشور عزیز ما نیز با مسائل کوچک و بزرگ متعدّد روبهرویند. همهی اینها زمینههای اندیشه و کار و ابتکار برای مجموعهی مبارکی همچون اتّحادیّهی شما است ...
پیام رهبر معظم انقلاب به نشست اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان در اروپا ۱۶ /تیر/ ۱۴۰۳
صراحت انقلابی
حضرت آیتالله امام خامنهای در دیدار پایانی هیئت دولت سیزدهم: «یک نقطهی برجستهی دیگری که در ایشان وجود داشت صراحت در اعلام مواضع انقلابی و دینی بود. دوپهلو حرف زدن و ملاحظهی این را کردن که اگر ما مواضع انقلابیمان را صریح بیان کنیم، فلان آدم، فلان دسته، فلان شخصیّت ممکن است ناراحت بشوند، این ملاحظات را ایشان نداشت؛ یعنی مواضع انقلابی خودش را، همان که به آن معتقد و پابند بود، ایشان صریح بیان میکرد. در اوّلین مصاحبهای که ایشان کرد، از او راجع به ارتباط با فلان کشور پرسیدند که شما ارتباط برقرار میکنید، ایشان گفت خیر! صریح؛ یعنی بی هیچ ملاحظه و حاشیه و لابهلا [چیزی گفتن]؛ نخیر، ایشان صریح بود. در همهی موارد، آنجور که ما دیده بودیم، ایشان همینجور بود.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
آرام نگیرید حضرت آیتالله امام خامنهای: «یکی از مصادیق [فعالیت حوزه دیپلماسی برای مجلس]، همین مسئلهی غزّه است؛ آرام نگیرید، ساکت نمانید... یک دستگاه باعظمت نظامی و سیاسی و اقتصادی مثل آمریکا، پشت سر رژیم غاصب صهیونیست دارند با یک گروه مقاومت میجنگند، نتوانستند اینها را به زانو دربیاورند؛ چون حماس و مقاومت را نمیتوانند به زانو دربیاورند، دقّ دلیشان را روی مردم خالی میکنند.» ۱۴۰۳/۴/۳۱
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
واضح تركى غلام حارث مذحجى سلمانى واضح غلام تركى، دلير و قارى قرآن و غلام حارث سلمانى بود. با جنادة بن حارث به سوى حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمد. صاحب كتاب «الحدائق الورديه» نیز به این مطلب اشاره نموده است. در مقاتل آمده است: واضح تركى در ساعات آخر عمرش استغاثه كرد و حضرت امام حسین (علیه السّلام) با شتاب فراوان، خود را به او رساند و او را به بغل گرفت در حالی كه زندگى را بدرود مى گفت و گفت: من كجا و فرزند رسول خدا كجا؟ كه چهره اش را بر چهره من بگذارد و در اين لحظه جان به جان آفرین تسلیم کرد. خداوند از او خوشنود باشد.
شهید سیدحسن نصرالله: ما در حال جنگ در نبردی بزرگ هستیم و آمریکا و اسرائیل میخواهند خیمهگاه ما را محاصره کنند. امروز فرمانده خیمهگاه ما امام خامنهای و مرکز آن جمهوری اسلامی ایران است و آمریکا میخواهد آن را محاصره کند ... به ... نتانیاهو میگوییم که ما قومی هستیم که نه محاصره، نه تحریم، نه فقر و نه گرسنگی به اراده ما خللی وارد نمیکند. در برابر آمریکا و اسرائیل به امام خامنهای، میگوییم که ای فرزند حسین (ع)، ما تو را تنها نمیگذاریم ...
شهید حاج قاسم سلیمانی:
خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجستهترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت محمد مصطفی را نداشتم و اگر بیبهره بودم از دوره مظلومیت علیبن ابیطالب و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آنها در همان مسیر، جان خود را که جان جهان و خلقت بود، تقدیم کردند.
شهید صیاد شیرازی: صحبتی را که ولایت مطرح میکند به محض ایراد سخن، بر ما واجب می شود.
وصیت نامه شهید محمدحسن برزگرگنجی شهادت : ۱۳۶۱/۰۴/۲۸ | خرمشهر به نام خدای شهیدان که چنین نعمت بزرگی، یعنی شهادت را به ما عطا نمود و بر این امت منت گذارد و این نعمت بزرگ، رهبری آگاه، خردمند و شکست ناپذیر را به ملت شهیدپرور داد. من به نوبه ی خود از این ملت تقاضا دارم که قدر این رهبر و امام بزرگ را دانسته و هیچ گاه دست از آن بر ندارند؛ چون او از رگ گردن به ما نزدیکتر است و مانند جان ماست؛ یعنی امانتی است که تا جان در بدن داریم، باید از او پشتیبانی کنیم. ملت شهیدپرور ایران! با رهبری امام و به یاری خدا و به پشتیبانی حضرت ولی عصر، امام زمان (عج) سعی بر این داشته باشید که انقلاب اسلامی را تا جایی که می توانید صادر کنید، تا تمام مستضعفان جهان را از زیر یوغ بندگی و اسارت در آورده و استعمارگران و استثمارگران غرب و شرق را نابود کنید؛ چون انقلاب اسلامی خط و مرز ندارد و تا وقتی که یک مظلوم در روی زمین است، سعی بر این داشته باشید که او را آزاد سازید؛ یعنی ظلم را سرکوب و مظلوم را آزاد بسازید. این است اسلامی که حضرت محمد (ص) از طرف خدا برای امت روی زمین هدیه آورده است. این اسلام است که مخالف هر چه ظلم و استثمار و استعمار است. اسلام انسان را آزاد و متکی به الله می داند. امیدوارم خون من و امثال من راهگشایی باشد برای آزادی مظلومان جهان و نابودی ابرقدرت های شرق و غرب و آزادی سرزمین های قدس و سرزمین های زیر سلطه ی دیگر ...
شهید «قربانعلی مرادینسب» شهادت: نوزدهم مهرماه ۱۳۶۶ در دزفول
فرازهایی از وصیتنامه: هرگز نگذارید دشمنان خدا بین شما تفرقه بیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا سازند که اگر چنین کردند، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرتهاست. اگر به فیض شهادت رسیدم، آن که پیرو خط سرخ امام خمینی نیست و به ولایت او ایمان ندارد، بر من گریه نکند و بر جنازهام حاضر نشود! من الان افتخار دارم که به عنوان سرباز امام زمان شناخته شدهام. هیچگاه از راه حق برنگشته و نمیگردم!
شکر فراوان خداوند یگانه را که ما را از نعمت رهبری امام عصر حضرت روحا... بهرهمند ساخت و مرا توفیق شرکت در جهاد فی سبیل ا... عنایت فرمود. دشمنان اسلام باید بدانند که ملت ما درس مقاومت و ایثار را از سرور آزادگان حضرت اباعبدا... الحسین گرفتهاند و هیچوقت تن به ذلت نداده و نخواهند داد. ای برادران و خواهران، ای امت حزبا... امروز امتحان الهی فرا رسیده، حسینیان و یزیدیان در مقابل هم صف آرائی کردهاند و کشور ما ایران تکرار صحنه کربلاست، در یک طرف امتی مظلوم و ستمدیده که جز خدا هیچ پناهی نداشته و با ایمان به قدرت بیانتهای او ایستادگی میکنند و در سوی دیگر دشمنان قسم خورده اسلام که هر روز و هر لحظه مشغول توطئه علیه این نظام الهی هستند و جنگ تحمیلی بزرگترین توطئه دشمنان قرآن میباشدکه با یاری خدا و رهبری امام و با همت ملت همیشه در صحنه ایران، دشمن به ذلت و خواری کشانده خواهد شد هرچند در این میان عدهای از خدا بی خبر در داخل کشور مشغول حادثه آفرینی و توطئه چینی هستند. ای عزیزان هوشیار باشید که امروز اسلام به تک تک ما نیاز دارد. باید هرکس در حد و توان خود اسلام را یاری دهد. مبادا لحظهای از یاری امام دست بردارید که او رهبری دانا دلسوز و عادل و نائب امام زمان (عج) است ...
«أَ لَمْ تَرَ إِلَی الْمَلَإِ مِنْ بَنِی إِسْرائِیلَ مِنْ بَعْدِ مُوسی إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِناوَ أَبْنائِنا فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلِیلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ» آیا ندیدی گروهی از بزرگان بنیاسرائیل را که بعد از موسی به پیامبر خود گفتند: برای ما زمامدار (و فرماندهی) برانگیز تا (تحت فرماندهی او) در راه خدا پیکار کنیم، او گفت: آیا احتمال میدهید که اگر دستور جنگ به شما داده شود (نافرمانی کرده و) پیکار و جهاد نکنید؟ گفتند: چگونه ممکن است در راه خدا پیکار نکنیم، در حالی که از خانه و فرزندانمان رانده شدهایم؟ پس چون دستور جنگ بر آنان مقرّر گشت، جز عدّۀ اندکی، سرپیچی کردند و خداوند به ظالمان آگاه است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴۶:
«الْمَلَإِ» به بزرگان و اشرافی گفته میشود که هیبت آنها چشم و سینهها را پر میکند.
بنیاسرائیل بعد از حضرت موسی علیهلسّلام، به خاطر قانونشکنی و رفاهطلبی، مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته، آزادی و سرزمین خود را از دست دادند.
آنها برای نجات از آوارگی و خارج شدن از زیر یوغ طاغوت، تصمیم به مبارزه گرفتند و از پیامبر خویش اشموئیل خواستند برای آنها فرمانده و امیری را انتخاب کند تا به رهبری او با طاغوت مبارزه کنند، ولی با همۀ این ادعاها وقتی دستور صادر شد، همۀ آنها جز اندکی به میدان نبرد پشت کرده و از آن دستور سرپیچی نمودند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴۶:
۱. مسلمانان باید با دقّت تاریخ بنیاسرائیل را بنگرند و پند بگیرند. «أَ لَمْ تَرَ»
۲. وجود رهبر الهی، مانع پراکندگی، آوارگی و ستمپذیری است. «مِنْ بَعْدِ مُوسی»
۳. بعضی از انبیا، تنها برای گروهی از مردم رسالت داشتند؛ نه همۀ مردم. «إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ»
اگر میفرمود: «نبیّهم» اشارۀ کمتری داشت که پیامبر خاصّی است و همین که فرمود: «لنبیّ لهم»، این اشاره تشدید میشود.
۴. فرماندۀ نظامی باید از سوی رهبر آسمانی انتخاب و نصب شود «ابْعَثْ لَنا»؛ پس دین از سیاست جدا نیست.
۵. جنگ موفق، فرمانده لایق میخواهد. «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً»
۶. برای نجات از طاغوتها باید به انبیای الهی پناه برد. «قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ»
۷. تعهّد گرفتن از کسانی که پیشنهادات اصلاحی دارند لازم است. «هَلْ عَسَیْتُمْ»
۸. رهبر باید آیندهنگر باشد و احتمال پیمانشکنی و فرار از مسئولیّت را از سوی مردم بدهد. «هَلْ عَسَیْتُمْ»
۹. جهاد برای رفع ظلم و دفاع از وطن، جهاد در راه خداست. «وَ ما لَنا أَلَّا نُقاتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا وَ أَبْنائِنا»
۱۰. پیدایش مشکلات، سبب بیداری و حرکت برای رهایی است. «أُخْرِجْنا»
۱۱. میدان مبارزه، عامل ارزیابی افراد پر ادّعا است. «تَوَلَّوْا»
خوش بود گر محک تجربه آید به میان ------ تا سیهروی شود هر که در او غش باشد
۱۲. پیمانشکنان و شعاردهندگان بیعمل، ظالمند. «عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»
۱۳. خداوند آگاه است، پس این همه تظاهر برای چه؟! «وَ اللَّهُ عَلِیمٌ» تفسیر صفحه ۴۰ قرآن کریم - سوره بقره - آیه ۲۴۷ - تفسیر نور:
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً قالُوا أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ وَ اللَّهُ یُؤْتِی مُلْکَهُ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ» و پیامبرشان به آنها گفت: همانا خداوند «طالوت» را برای زمامداری شما مبعوث (و انتخاب) کرده است، گفتند: چگونه او بر ما حکومت داشته باشد در حالی که ما از او به فرمانروایی شایستهتریم و به او ثروت زیادی داده نشده است؟ پیامبرشان گفت: خداوند او را بر شما برگزیده و توان علمی و جسمی او را افزون نموده است و خداوندملکش (فرماندهی و رهبری) را به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند (احسانش) وسیع و (به لیاقت ها و تواناییهای افراد) آگاه است. نکته های سوره بقره - آیه ۲۴۷:
کلمه «واسِعٌ» یعنی خداوند بی نیازی است که از هیچگونه بخششی عاجز نیست.
گرچه بنی اسرائیل از پیامبرشان فرمانده نظامی برای رهبری جنگ خواستند «مَلِکاً نُقاتِلْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
ولی از آنجا که آنان بهانه گرفته و گفتند: طالوت را به سلطنت چه کار؟ معلوم می شود که او علاوه بر فرماندۀ نظامی، سلطان آنان نیز قرار گرفت.
این گروه ستمدیدۀ بنیاسرائیل با آنکه برای رهایی از چنگال ظالمان، از پیامبرشان درخواست تعیین فرمانده کرده بودند، ولی وقتی پیامبرشان طالوت را که جوانی چوپان و فقیر و گمنام بود، به فرماندهی و زمامداری آنان تعیین نمود، گفتند: چگونه او میتواند فرماندۀ ما باشد در حالی که شهرت و ثروتی ندارد؟ و ما به جهت ثروت و دارایی که داریم، از او لایقتریم!
پیامبر وقتی بهانهگیری آنها را به خاطر فقر و نداری طالوت شنید، فرمود: بیگمان خدا او را بر شما برگزیده است و او توانایی علمی و قدرت بدنی و نیروی لازم برای فرماندهی جنگ را دارد.
خداوند هر کس را که بخواهد به خاطر لیاقت و استعدادهای نهفتهاش فرماندهی میبخشد.
آری، اگر نظر او به سنگی تعلق گیرد، جواهر میشود و اگر به خاری افتد، گل و اگر به فقیری نظر کند فرمانده میشود.
آیا چوپانی که گوسفندانش گم میشوند، لیاقت فرماندهی دارد؟
در روایات آمده است: طالوت چوپانی بود که در پی گوسفندان گمشدهاش از اطراف به سوی شهر آمده بود و به خدمت پیامبر رسید و خداوند به پیامبر وحی کرد که همین چوپان لیاقت فرماندهی دارد و او را به مردم معرفی کن.
شاید مراد از جملۀ «بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ» جامعیّت علوم باشد. یعنی او در بسیاری از علوم، اطلاعات گستردهای داشت. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۴۷:
۱. پیامبران بر اساس وحی، جانشین خود را انتخاب میکنند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ»
۲. رهبری که خداوند تعیین کند، به نفع مردم است. «بَعَثَ لَکُمْ»
۳. اگر میخواهید به آزادی و نجات برسید، باید رهبر الهی را بپذیرید. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکاً»
۴. دین از سیاست جدا نیست. انبیاء مستقیماً در مسائل نظامی دخالت و فرمانده نظامی عزل و نصب میکردند. «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ»
۵. از استعدادهای نهفته در افراد گمنام و فقیر، غافل نباشید. «قَدْ بَعَثَ لَکُمْ»
۶. نشانۀ ایمان واقعی، تسلیم خدا و رسول بودن است و بنیاسرائیل به خاطر پندار غلط تسلیم نبودند. «أَنَّی یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا»
۷. یکی از امتحانات الهی، نحوۀ برخورد ما با رهبر الهی است. «قالُوا أَنَّی یَکُونُ»
۸. خودبرتربینی، محکوم است. «نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ» چنان که شیطان گفت: «أَنَا خَیْرٌ مِنْهُ» «اعراف، ۱۲»
۹. نام و مقام و شهرنشینی، نشانۀ برتری نیست. در این آیه از کسانی که ملاک برتری را مال و مقام دانستهاند، انتقاد شده است. «لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِنَ الْمالِ»
۱۰. انتخاب الهی، بر اساس لیاقت است، نه گزاف و بیهوده. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
۱۱. قدرت علمی و توانایی جسمی، دو شرط لازم برای فرماندهی لشکر است. «بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
۱۲. توانایی علمی، مهمتر از توانایی جسمی است. «زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» ابتدا کلمۀ «الْعِلْمِ» آمد، سپس «الْجِسْمِ».
۱۳. اعلم بودن، در گزینش یک اصل است. «بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ»
۱۴. رهبر و مدیر باید زیردستان خود را توجیه کند و دلیل کار و انتخاب خود را بازگو کرده و ابهامات را برطرف کند و نگوید این حقّ من است که هر کاری بخواهم انجام دهم. پیامبر دلیل انتخاب طالوت را توانایی علمی و جسمی او بیان کرد. «زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»
۱۵. نه فقر و گمنامی، مانع لطف الهی است و نه ثروت و شهرت، باعث آن. «وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ»
۱۶. سرچشمۀ اکثر اعتراضات مردم، کوتهبینانِ نظری و کوتهبینانِ فکری است، ولی علم خداوند بینهایت و نامحدود است. «واسِعٌ عَلِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۴۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۴۸ - تفسیر نور:
«وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ أَنْ یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیَةً لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ» و پیامبرشان به آنها گفت: نشانۀ حکومت او این است که تابوت (عهد) به سوی شما خواهد آمد، (همان صندوقی که) آرامشی از پروردگارتان و یادگاری از میراث خاندان موسی و هارون در آن است، در حالی که فرشتگان آن را حمل می کنند، همانا در این موضوع، نشانۀ روشنی برای شما است، اگر ایمان داشته باشید. نکته های سوره بقره - آیه ۲۴۸:
برای اینکه یهود به فرماندهی طالوت اطمینان و یقین پیدا کنند، پیامبرشان به آنها گفت: صندوق مقدّس بنیاسرائیل به آنها بازگردانده میشود، تا نشانهای برای انتخاب طالوت از سوی خداوند باشد.
مراد از تابوت همان صندوق چوبی بود که مادر موسی، نوزاد خود را در آن گذاشت و به فرمان خدا در آب نیل انداخت و مأموران فرعون صندوق را گرفته و نوزاد را با آن به نزد فرعون بردند. آن صندوق هم چنان در دربار فرعون بود.
وقتی موسی علیهالسّلام به پیامبری رسید، الواح تورات را در آن قرار داد و به هنگام رحلت نیز زره و سایر یادگارهای خود را در آن گذاشت و به وصیّ خود «یوشع بن نون» سپرد.
این صندوق، به صورت صندوقی مقدّس که صندوق عهد نام گرفته بود، در میان بنیاسرائیل بود و آن را در جنگها پیشاپیش سپاه حمل میکردند، ولی کمکم قداست آن شکسته و مفقود شد. این صندوق ربوده شده را در زمان ریاست طالوت، خداوند از طریق ملائک به آنان بازگرداند تا موجب آرامش و اطمینان خاطر آنان باشد.
در تورات، سفر خروج، فصل ۳۷، دربارۀ این صندوق مطالبی آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیه ۲۴۸:
۱. سرچشمۀ آرامش خداوند است، گرچه با وسایل باشد. «فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
۲. انسان همیشه به آرامش نیاز دارد، به خصوص در آستانۀ رفتن به میدان جهاد. «فِیهِ سَکِینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ»
کلمۀ «سکینة» در این آیه با توجّه به آیات قبل که بنیاسرائیل عازم میدان جهاد و دفاع بودند، نشانۀ اهمیّت و لزوم آرامش فکری در جبهه است.
۳. رهبر الهی، نشانۀ الهی لازم دارد. چون طالوت انتخاب شده از جانب خداوند بود، لازم بود نشانهای الهی او را تأیید کند. «تَحْمِلُهُ الْمَلائِکَةُ»
۴. اگر صندوقی که با بدن موسی و الواح تورات تماس داشته، مقدّس و آرام بخش است، پس مقدّس شمردن صندوقی که بر روی قبر اولیای الهی است، خلاف قرآن نیست. زیرا در همۀ آن صندوقهایی که در مشاهد مشرّفه است، «بقیّة ممّا ترک آل محمّد صلّی اللَّه علیه و آله» قرار دارد. «بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسی وَ آلُ هارُونَ»
۵. حفظ آثار انبیا، ارزش داشته و مایۀ آرامش خاطر و تبرّک است. «بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۳۸۹-۳۹۳.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۱۴۵
قُلْ لَا أَجِدُ فِی مَا أُوحِیَ إِلَیَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ یَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ یَکُونَ مَیْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِیرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَیْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَیْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّکَ غَفُورٌ رَحِیمٌ﴿۱۴۵﴾ ۱۴۵ - بگو در آنچه بر من وحى شده ، هیچ حرامى بر کسى که غذائى مى خورد نمى یابم بجز اینکه مردار باشد یا خونى که (از بدن حیوان ) بیرون ریخته یا گوشت خوک که اینها همه پلیدند، یا حیوانى که در طریق گناه به هنگام سر بریدن ، نام غیر خدا (نام بتها) بر آنها برده شده است ، اما کسانى که ناچار شوند بدون اینکه بخاطر لذت باشد و یا زیاده از حد بخورند (گناهى بر آنها نیست ) پروردگار تو آمرزنده مهربان است.
Say: 'I find nothing in what has been revealed to me that forbids any one to eat of any food except the dead, running blood, and the flesh of swine for these are unclean and that which has been hallowed in its slaughter to other than Allah. But whoever is constrained to eat of any of these, not intending to sin or transgress, then your Lord is Forgiving, the Most Merciful. (145)
تفسیر بخشى از حیوانات حرام سپس براى روشن ساختن محرمات الهى از بدعتهائى که مشرکان در آئین حق گذاشته بودند، در این آیه به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دستور مى دهد که صریحا به آنها بگو در آنچه بر من وحى شده هیچ غذاى حرامى را براى هیچکس (اعم از زن و مرد، کوچک و بزرگ ) نمى یابم (قل لا اجد فیما اوحى الى محرما على طاعم یطعمه ). مگر چند چیز، نخست اینکه مردار باشد (الا ان یکون میتة ). یا خونى که از بدن حیوان بیرون مى ریزد (نه خونهائى که پس از بریدن رگهاى حیوان و خارج شدن مقدار زیادى از خون در لابلاى رگهاى موئین در وسط گوشتها باقى مى ماند) (او دما مسفوحا) یا گوشت خوک (او لحم خنزیر). زیرا همه اینها رجس و پلیدى است و مایه تنفر طبع سالم آدمى و منبع انواع آلودگیها و سرچشمه زیانهاى مختلف (فانه رجس ). ضمیر انه با اینکه مفرد است ، به عقیده بسیارى از مفسران به هر سه قسمت (گوشت مردار، خون و گوشت خوک ) باز مى گردد، و معنى جمله چنین است همه آنچه گفته شد پلیدى است و متناسب با ظاهر آیه نیز همین است که ضمیر به تمام آنها باز گردد، زیرا شک نیست که مردار و خون همانند گوشت خوک پلید است . سپس به نوع چهارم اشاره کرده مى گوید: یا حیواناتى که هنگام ذبح نام غیر خدا بر آنها برده شده است (او فسقا اهل لغیر الله به ). جالب اینکه به جاى ذکر کلمه حیوان کلمه فسق آمده است و همانطور که در سابق نیز اشاره کرده ایم ، فسق به معنى خارج شدن از راه و رسم بندگى و اطاعت فرمان خدا است ، و لذا به هر گونه گناه فسق گفته مى شود، اما ذکر این کلمه در برابر رجس که در مورد سه موضوع حرام سابق گذشت ، ممکن است اشاره به این باشد که گوشتهاى حرام ، اصولا بر دو دسته است گوشتهائى که تحریم آنها به خاطر پلیدى و تنفر طبع و زیانهاى جسمانى مى باشد، و به آن رجس اطلاق مى گردد، و گوشتهائى که نه پلید است و نه از نظر بهداشتى زیان آور، اما از نظر اخلاقى و معنوى نشانه بیگانگى از خدا و دورى از مکتب توحید است ، و به همین دلیل نیز تحریم شده است . بنابراین نباید انتظار داشت که گوشتهاى حرام ، همیشه داراى زیانهاى بهداشتى باشد، بلکه گاهى به خاطر زیانهاى معنوى و اخلاقیش تحریم شده است ، و از اینجا روشن مى شود که شرائط ذبح اسلامى نیز بر دو گونه است ، بعضى مانند بریدن رگهاى چهارگانه و بیرون ریختن خون حیوان ، جنبه بهداشتى دارد، و بعضى مانند رو به قبله بودن و گفتن بسم الله و ذبح به وسیله مسلمان جنبه معنوى . در پایان آیه کسانى را که از روى ناچارى و اضطرار، و نیافتن هیچ غذاى دیگر براى حفظ جان خویش ، از این گوشتهاى حرام استفاده مى کنند، استثناء کرده و مى گوید: کسانى که اضطرار پیدا کنند، گناهى بر آنها نیست ، مشروط بر اینکه تنها به خاطر حفظ جان باشد نه به خاطر لذت و یا حلال شمردن حرام الهى و نه زیاد از حد، بخورند در این صورت پروردگار آمرزنده مهربان آنها را معاف خواهد ساخت (فمن اضطر غیر باغ و لا عاد فان ربک غفور رحیم ). در حقیقت این دو شرط براى آن است که افرادى اضطرار را دستاویز براى تجاوز به حریم قوانین الهى نسازند، و به بهانه اضطرار از حدود مقررات خدا پا فراتر ننهند. ولى در بعضى از روایات اهلبیت (علیهم الاسلام ) مانند روایتى که در تفسیر عیاشى از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده چنین مى خوانیم الباغى الظالم و العادى الغاصب : منظور از باغى ستمگر است و منظور از عادى ، غاصب است ، و نیز در روایت دیگرى از امام (علیه السلام ) نقل شده که فرمود: الباغى الخارج على الامام و العادى اللص : منظور از باغى کسى است که بر ضد امام عادل و حکومت اسلامى قیام کند و منظور از عادى دزد است . این روایات و مانند آنها اشاره به این است که اضطرار به گوشتهاى حرام معمولا در سفرها رخ مى دهد، اگر کسى در راه ظلم و ستم و یا غصب و دزدى ، اقدام به سفر کند و گرفتار کمبود غذا شود، خوردن گوشتهاى حرام براى او جائز نیست ، گر چه موظف است براى حفظ جان خود از آن گوشتها استفاده کند، ولى کیفر این گناه را خواهد داشت چه اینکه مقدمات چنین سفر حرامى را خودش فراهم ساخته است و در هر صورت این روایات با مفهوم کلى آیه کاملا سازگار است.
پاسخ به یک سؤال در اینجا یک سؤ ال پیش مى آید که چگونه تمام محرمات الهى در زمینه غذاها منحصر به چهار چیز شمرده شده است با اینکه مى دانیم غذاهاى حرام منحصر به اینها نیست ، گوشت حیوانات درنده و گوشت حیوانات دریائى (جز ماهى فلس دار) و مانند آنها همگى حرام هستند در حالى که در آیه هیچ نامى از آنها به میان نیامده و محرمات منحصر به چهار چیز شمرده شده است ؟ بعضى در پاسخ این سؤ ال گفته اند که به هنگام نزول این آیات در مکه ، هنوز حکم تحریم سایر غذاهاى حرام نازل نشده بود، ولى این جواب صحیح به نظر نمى رسد، گواه این سخن آنکه عین همین تعبیر یا شبیه آن در بعضى از سوره هاى مدنى نیز دیده مى شود، مانند آیه 173 سوره بقره . ظاهر این است که این آیه ، تنها نظر به نفى احکام خرافى مشرکان دارد و به اصطلاح ، حصر اضافى است ، و به تعبیر دیگر آیه مى گوید: محرمات الهى اینها هستند نه آنچه شما به هم بافته اید. براى روشن شدن این سخن بد نیست مثالى بزنیم ، کسى از ما سؤ ال مى کند آیا حسن و حسین ، هر دو آمدند، ما در جواب مى گوئیم نه فقط حسن آمد، در اینجا منظورمان این است که آمدن نفر دوم ، یعنى حسین را نفى کنیم ، اما هیچ مانعى ندارد کسان دیگرى که اصلا مورد بحث ما نبوده اند آمده باشند، چنین حصرى را حصر اضافى (یا نسبى ) مى گویند. اما باید توجه داشت که ظاهر حصر، معمولا حصر حقیقى است مگر در مواردى که قرینه اى در کار باشد مانند آیه مورد بحث .
امام حسن مجتبی(علیه السلام) فرمودند:
أنا الضامن لمن لم یهجس فی قلبه إلا الرضا أن یدعوا الله فیستجاب له؛
کسی که در دلش هوایی جز خشنودی خدا خطور نکند، من ضمانت می کنم که خداوند دعایش را مستجاب کند.
کافی 2/62/11
امام حسن (علیه السلام) فرمودند:
نه پاکـدامنی، روزی را از انسـان دور می کنـد و نه حرص، روزی زیاد می آورد؛ چون روزی قسـمت شـده است و حرص زدن باعث مبتلا شدن به گناهان می شود.
آیه 73 سوره مبارکه توبه یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ اى پیامبر، با کافران و منافقان بجنگ و با آنان به شدت رفتار کن، جایگاهشان جهنم است که بد سرانجامى است.
امام خمینی (ره): مهلت دادن به اسرائیل، اشتباه است من باید با کمال تأسف عرض کنم که یک اشتباه دولتها و ملتهای اسلام، و خصوصاً دولتها و ملتهای عرب کردند؛ و یک اشتباه هم در ایران ما کردیم. اشتباهی که همه مسلمین، خصوصاً ملتها و دولتهای عرب کردند این بود که مهلت دادند که اسرائیل و اغراض شخصیه دولتها مانع شد از اینکه صدای اسرائیل را در همان اول خفه کنند و نگذارند قدرت پیدا بکند.
فلسطین همیشه برای امام مسئله بود حضرت آیتالله امام خامنهای در دیداری با سران و کارگزاران جمهوری اسلامی با تأکید بر این مسئله میفرمایند: «امام بزرگوار ما، حقیقت مسئله را خوب شناخته و دیده بود. از شروع این نهضت از سال ۱۳۴۱ آن وقتی که هنوز در ایران مسئله فلسطین حتّی در بین خواص هم منتشر نشده بود، حرف امام این بود که در مقابل سلطه اسرائیل باید همه احساس خطر کنند؛ همه باید بایستند و مقابله کنند. بعد هم همین راه را ادامه داد و این یکی از شعارهای بزرگ آن مرد الهی و آسمانی بود.» ۱۳۸۱/۰۳/۰۹
امام خمینی (ره):
ما باید این مطلب را به مجلس شورا اعلام کنیم که باید یک دولت متدینِ تمام، صددرصد اسلامی و قاطع [انتخاب شود]، یک نفر وزیر اگر مثل بعضی از این وزرا که الآن هستند باشد، اینها نپذیرند. تمام وزرا یکی یکی باید بررسی بشود. وزیر متدین صددرصد انقلابی، مکتبی و قاطع ...
بازخوانی فرمایشات امام خمینی درباره رای اعتماد مجلس به وزیران:
امام خمینی(ره): اشخاصی که انقلابی نیستند، نباید در رأس وزارتخانهها باشند، نباید به #مجلس معرفی شوند، اگر هم معرفی شدند، مجلس رد بکند و هیچ اعتنا نکند؛ الاّ اینکه کارآمد، اسلامی و انقلابی باشد... اگر بنا باشد اینطوری باشد، باید عزای جمهوری اسلامی را بگیریم!
حضرت آیت الله امام خامنه ای: وحدت باید در خدمت و در جهت حاکمیت اسلام باشد؛ والّا پوچ و بی معنی خواهد بود. ... اگر در جوامع و کشورهای اسلامی، علما و روشنفکران و متفکران و بزرگان و پیشگامان وحدت، جهت حرکتشان به سمت حاکمیت اسلام باشد، این حرکت، حرکت موفقی است؛ والّا اگر اینطور نباشد و در مقابل حاکمیت طواغیت و کفار و حکومتهای سرسپرده و بیعُرضه، تابع و تسلیم باشند، معلوم است که وحدت تضمینی نخواهد داشت. شما از این طرف، شعار وحدت بدهید، جوش بزنید، غصه بخورید؛ از آن طرف، پولهای به ناحق بذلوخرجشده و یک عده آدم سستعنصرِ قلمبهمزدِ نوکرصفت هم پیدا میشوند و اندوختههای شما را به باد خواهند داد و رشتهها را پنبه خواهند کرد … ۱۳۶۹/۰۷/۱۶
نظام سرمایهداری غرب اگر کسی گفت که بنیاد راکفلر مثلًا به وضعیت چهار نفر فقیر رسیدگی میکند، باور نکنید؛ اصلًا چنین چیزی ممکن نیست. آن پولی که از آن طریقها به دست میآید و محصول شیوههای کثیف سرمایهداری موجود دنیاست، اصلًا نمیتواند در خدمت اهداف انسانی قرار بگیرد. اگر فرضاً به فقیری هم کمک بکنند ... مثل آبی است که در چاه فاضلاب میریزد! لذا پول باید صحیح و نظیف باشد، تا به درد پُرکردن خلئی که در جامعهی اسلامی وجود دارد، بخورد. مسألهی ما این است ...۱۳۶۹/۰۷/۲۴
حضرت آیت الله امام خامنه ای: کار فرهنگی و اقتصادی اگر درآمد اقتصادی نباشد، نمی شود به فقرا و محرومان و مستضعفان ...کمک کرد، پس بایستی کار اقتصادىِ قوی و با همان دید اقتصادىِ صحیح انجام بگیرد ... آن کار اقتصادی و مادّی ما، جسمی است که روح و جان آن، کار فرهنگی است. اگر آن را غلط انجام دادیم، مثل این است که جسمی داریم با روح بد. اگر انسانی را به وجود آوردیم و بزرگ کردیم، منتها با روح و مغز شیطانی، چه فایدهیی دارد؟ ... ۱۳۶۹/۰۷/۲۴
آن کسی که در رأس دانشگاههاست، باید از لحاظ علمی هم طوری باشد که کسانی که آنجا هستند، این فرد را به عنوان رئیس قبول داشته باشند؛ اما علمِ با عمل، علمِ با اعتقاد. طوری نباشد که آدم بی اعتقادی که میخواهد سربه تن این نظام نباشد، اصلاً اعتقادی به اسلام ندارد، یا اسلام را مسخره میکند، یا حزباللّهی ها را مسخره میکند، یا دانشجوی مؤمن را مسخره میکند، این شخص در رأس کارها بیاید. نه، دستش را بگیرید، کنار بگذارید. میخواهد بیاید سر کلاسهای ما درس بدهد، حرفی نداریم. هر معلمی بیاید درس بدهد، ما قبول داریم. ما از علم همه کس استفاده میکنیم؛ ولو کسی که ما را قبول نداشته باشد. علمش را بگوید، ما با کمال تواضع مینشینیم و از علم او استفاده میکنیم، نظام از علم او استفاده میکند؛ اما آنجایی که بناست در ادارهی امور دانشگاه تعیینکننده باشد، ابداً. اگر کسی به یک دختر چادری یا باحجاب، با نظر تحقیر نگاه میکند، تحقیرش کنید؛ ملاحظه نکنید. اگر کسی به جوان حزباللهی که ریش دارد، با نظر تحقیر نگاه میکند و دورش میکند ... این را تحقیرش کنید ... ۱۳۶۹/۰۸/۰۱
مجلس شورای اسلامی، جایی است که امید ملت ما به آن نقطه است. این مجلس برای ملت سنگر است؛ اما سنگری در مقابل دشمنان، در مقابل امریکا، در مقابل ضد انقلاب. آن کسی که مردم او را به این سنگر میفرستند، میفرستند تا در این سنگر، از انقلاب دفاع کند ... ۱۳۶۹/۰۸/۰۲
این صهیونیستها، جز زبان زور، هیچچیز نمیفهمند. چهل سال است که هرچه سازمان ملل نسبت به مسألهی فلسطین، علیه صهیونیستها قطعنامه صادر کرده است، اینها رد کردهاند. اینها لوس شدهاند! سکوت و اغماض را هم که از قدرتهای بزرگ و از ملتها و دولتها دیدند، جری شدند. آنها از قطعنامه نمیترسند. مگر اسرائیل را با قطعنامه میشود عقب نشاند؟ اسرائیل با زور و سلاح و مشت، عقب خواهد نشست ...
۹ /اردیبهشت/ ۱۴۰۲ رهبر انقلاب اسلامی در دیدار بیش از هزار نفر از کارگران تاکید کردند: لزوم ارتباط مستقیم درآمد با کار؛ باید فرهنگ ثروتهای بادآورده متوقف شود
رئیسی؛ رجایی زیست، بهشتی شد
صدای مظلومیت کودکان فلسطینی
حضرت آیتالله امام خامنهای: «سبک زندگی اسلامی که بخش مهمّی از آن را فضایل اخلاقی تشکیل میدهد، در عرصهی چالشهای سیاسی و رقابتهای مشروع، اهمّیّت بیشتر مییابد. در اینجا است که کیمیای تقوا و گذشت و انصاف و صداقت و مسئولیّتپذیری و کار بیمنّت، قیمت اصلی خود را آشکار میسازد. شهیدان پرواز اردیبهشت ــ که اکنون سراسر کشور داغدار آنها است ــ یکی از خصوصیّاتشان رعایت فضیلتهای اخلاقی بود.» ۱۴۰۳/۰۳/۶
شهیدان پرواز اردیبهشت
۱۰ /خرداد/ ۱۴۰۳ امام خامنه ای در دیدار رئیس جمهور سوریه و هیأت همراه: مقاومت هویت ممتاز سوریه این ویژگی مهم باید محفوظ بماند
دلم برای رئیسی سوخت...
حضرت آیتالله امام خامنهای: «بعد از فقدان این عزیز، من دیدم تقریباً همهی روزنامهها، همهی مطبوعات، در فضای مجازی، اشخاص گوناگون از جریانهای مختلف، از خدمات او و تلاشهای شبانهروزی او حرف میزنند، از او تمجید میکنند، تعریف میکنند؛ دلم سوخت؛ دلم برای رئیسی سوخت؛ [بعضی از] اینها در زمان حیات او حاضر نبودند یک کلمه از این حرفها را بگویند؛ در زمان حیات او این برجستگیها را میدیدند امّا کتمان میکردند، بلکه عکس آن را میگفتند و او را میآزردند. البتّه او غالباً جواب نمیداد امّا گاهی پیش من میآمد و مقداری شکایت میکرد. خدای متعال درجات این مرد عزیز و مغتنم را عالی کند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
فلسطین مسئله اول دنیا
حضرت آیتالله امام خامنهای: «آنچه در مقابل چشم ما است و داریم مشاهده میکنیم، [این است که] مسئلهی فلسطین شده است مسئلهی اوّل دنیا؛ این خیلی مهم است. سالهای متمادی تبلیغات رسمی رسانههای وابستهی به آمریکا و وابستهی به مراکز صهیونیستیِ ثروتمند سعیشان این بود که کاری کنند که نام فلسطین و مسئلهی فلسطین بتدریج کمرنگ بشود و تدریجاً به فراموشی سپرده بشود، و مردم یادشان برود که یک چیزی هم به نام «فلسطین» وجود داشته! سالها سعی کردند و پول خرج کردند برای این کار، [امّا] امروز علیرغم آنها، مسئلهی فلسطین مسئلهی اوّل دنیا است. در خیابانهای لندن، در میدانهای پاریس، در دانشگاههای آمریکا به نفع مردم فلسطین و علیه رژیم صهیونیستی شعار میدهند.» ۱۴۰۳/۰۳/۱۴
خط قرمز؛ حفظ استقلال سیاسی ایران
حضرت آیتالله امام خامنهای: «وقتی که سیاست انگلیسها در کشور حاکم شد و غالب شد ــ که حدود دویست سال هم طول کشید؛ تسلّط سیاست انگلیسها در ایران نزدیک به دویست سال طول کشید که البتّه اواخر، آمریکاییها آن را ادامه دادند ــ خیلی به ضرر کشور تمام شد. جمهوری اسلامی، نسبت به مسائل کلّی دنیا دارای منطق و دارای حرف و دارای جایگاه مشخّصی است. ما در قضیّهی فلسطین حرف داریم، در قضایای آمریکا حرف داریم، در مسائل دنیا [مثل] مسئلهی نظم نوین جهانی حرف داریم، در قضایای دنیا حرف داریم؛ یعنی حرفی داریم که شنیده میشود؛ یعنی در دنیا میشنوند حرف ما را و روی آن حساب میکنند؛ ممکن است خیلیها قبول نکنند، امّا بالاخره روی این حرف حساب میکنند. این استقلال است؛ این را نباید از دست بدهیم. حالا هر دولتی که سر کار میآید، یکی از مسائل مهمّش باید این باشد که این استقلال سیاسی را که خوشبختانه به وجود آمده، ما حفظ کنیم.» ۱۴۰۳/۰۳/۲۶
حضرت آیتالله امام خامنهای: «ما شک نداریم که «اِنَّ وَعدَ اللَهِ حَق»؛ وعدهی الهی حق است. وَ لا یَستَخِفَّنَّکَ الَّذینَ لا یوقِنون؛ اینهایی که به وعدهی الهی یقین ندارند، با منفیبافیهای خودشان شما را باید متزلزل نکنند، سست نکنند. و انشاءالله پیروزی نهایی و نه چندان دیر، با مردم فلسطین و فلسطین خواهد بود.» ۱۴۰۲/۰۸/۱۰
حجتالاسلام والمسلمین فاطمینیا: تضعیف نظام و رهبری بزرگترین گناه است ...
جنادة بن حارث مذحجى مرادى سلمانى کوفى
جنادة بن حارث مرادى از طایفه مرادی بود که تیره ای از مذحج محسوب می شد. وی بزرگان مشهور شیعه و از یاران حضرت امیرالمومنین (علیه السّلام) بود. به یاری حضرت مسلم (علیه السّلام) شتافت. پس از عهدشکنی مردم با عمرو بن خالد صیداوى به سوی حضرت امام حسین (علیه السّلام) حرکت کردند و زمانی به ایشان رسیدند که حرّ و لشکریانش مانع ادامه راه کاروان حسینی شده بودند. حرّ مانع پیوستن آنان به حضرت شد ولی با حمایت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) که فرمودند آنان جزء یاران من هستند و اگر بخواهی آنان را دستگیر کنی با تو می جنگیم حرّ از دستگیری آنان صرفنظر نمود.
در روز عاشورا به دشمن حمله نمودند و گرفتار شدند حضرت عباس (علیه السّلام) به کمک ایشان شتافت و نجاتشان داد ولی در بازگشت در نبردی دلیرانه به شهادت رسیدند.
من سرباز امام خامنهای هستم ...
آیت اللّه شهید دکتر رئیسی درواقع ویژگی بارزشان این بود که تمام وجودشان را برای کار برای مردم گذاشته بودند ... همیشه این جمله بود میگفت که من سرباز امام خامنهای هستم. حتی نمیگفت رهبر انقلاب، امام بالاتر از همه هست. میفرمودند که من سرباز امام خامنهای هستم و هر پیشرفتی هست متعلّق به ایشان است. یعنی هیچ پیشرفتی را به خودش نسبت نمیداد. همه را معطوف به انقلاب به رهبر معظّم انقلاب میدانستند ...
شهید صیاد شیرازی: صحبتی را که ولایت مطرح میکند به محض ایراد سخن، بر ما واجب می شود.
اما ای ملت! هوشیار باشید که دشمنان داخلی و خارجی ساکت ننشسته اند و همیشه دنبال فرصت مناسب هستند. شما باید با هوشیاری خود، آن ها را شناسایی کرده و به چنین افرادی میدان فعالیت ندهید؛ به خصوص به کسانی که در لباس اسلام -چه در داخل و چه در خارج- با نام و ظاهر اسلامی می خواهند به اسلام ضربه بزنند؛ سعی کنید با هوشیاری تمام نقشه ی آن ها را نقش بر آب نمایید …
بخشی از وصیت نامه شهید «محمدباقر فخری»:
شهادت: بیست و پنجم مرداد ۱۳۶۴ در جزیره مجنون
از شما امت حزبالله عاجزانه میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه و امام عزیزمان باشید و هرگز از امام، روحانیت و اسلام دست نکشید، چون هرچه داریم از اسلام است و به قول امام عزیزمان: «کشور بدون روحانیت مانند کشور بدون طبیب است.» امت حزبالله! همیشه در صحنه انقلاب حاضر باشید و فرصت هیچگونه حرکت را به دشمن و منافقین ندهید ...
وصیتنامه شهید «محمود ورزشکاری»
شهادت: چهاردهم مهر ماه 1365، در فاو
خوشحالم که در زمان ابراهیم زمان رهبر عزیزمان هستم سعادت این را نداشتم که در کربلا در رکاب سرور شهیدان و سید مظلومان بجنگم و خون خود را در راه اسلام عزیز فدا کنم اما خوشحالم که در زمان فرزند برومند او و نائب بر حق امام زمان و ابراهیم زمان رهبر عزیزمان هستم و این افتخار نصیب این بنده گنهکار و حقیر شد که بتوانم در این جنگ تحمیلی بر علیه باطل به رهبری امام عزیزمان خمینی بت شکن شرکت نمایم.
همیشه پشتیبان ولایت فقیه باشید در همه حال پشتیبان امام عزیز و روحانیت برجسته و مبارز باشید چون تنها وارثان بر حق امام زمان (عج) و رهروان ایشان میباشند و تنها قشری که میتوانند ادامه دهنده راه امام حسین (ع) باشند این قشر هستند.
بخشی از وصیتنامه شهید «غلام مکاریزاده» شهادت:یازدهم شهریور 1360، در سوسنگرد
گوش به حرف امام امت باشید
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله أمواتًا بل أحیاء عند ربهم یرزقون" هرگز مپندارید آنان که در راه خدا شهید مىشوند مردهاند بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگار خویش روزى میگیرند.
... من میروم تا شاید یکى از وظایف خود را نسبت به اسلام انجام داده باشم. پس براى بنده ناراحـت نباشید بلکه خوشحال و مسرور شوید چون که با شادى و خوشحالى شما دشمن خوار و زبون مىشود و پیام من به شما این است که گوش به حرف این تنها امید مستضعفان این امام امت باشید چرا که رهنمودهاى پیامبر گونهاش ما را به خدا نزدیک و نزدیکتر میسازد ...
بخشی از وصیت نامه: ای همه کسانی که این پیام به آنها میرسد، بدانید که مردم هر عصر و زمانی با ولایت ولی امر برحق زمان خود آزموده خواهند شد و هرکس به میزان اطاعت پذیری از رهبرالهی خود در این آزمون سخت، پذیرفته خواهد شد. پس قدر این نعمت را که همان ولایت فقیه و بهخصوص رهبر عزیز، بصیر و مظلوممان امام خامنهای عزیز را بدانید و در اطاعت از ایشان کم نگذارید که بدون شک اطاعت و پیروی از ایشان همان پیروی و اطاعت از پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) میباشد ...
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
«سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ کَمْ آتَیْناهُمْ مِنْ آیَةٍ بَیِّنَةٍ وَ مَنْ یُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ» از بنیاسرائیل بپرس: چه بسیار از دلایل روشن به آنها دادیم؟ و هر کس نعمتِ (هدایت) خدا را پس از آنکه به سراغ او آمد، (کفران و) تبدیل کند (بداند که) همانا خداوند سخت کیفر است. نکتههای سورۀ بقره - آیه ۲۱۱:
به گفته روایات، نزدیکترین تاریخ به مسلمانان در پیش آمدن حوادثِ گوناگون، تاریخ بنیاسرائیل است.
خداوند به آنان، رهبری همچون موسی و معجزات و الطاف خویش را مرحمت فرمود و آنان را از اسارت فرعون نجات داد.
برای ادارۀ زندگی آنان، قوانین آسمانی فرستاد و به لحاظ مادّی نیز زندگی خوبی برای آنان تأمین کرد. امّا کفران و تبدیل نعمتها از سوی آنان به حدّی رسید که به جای هارون، پیروی سامری کردند و بهجای خداپرستی به گوسالهپرستی روی آوردند.
تا آنکه خداوند که دربارۀ آنان «فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ» «بقره، ۴۷» فرموده بود، در اثر چنین رفتارهایی فرمود: «باؤُ بِغَضَبٍ» «بقره، ۶۱» از سنّتهای ثابت الهی آن است که هر قوم و ملّتی، اعمّ از مسلمانان و غیر مسلمان، اگر نعمتهای الهی را تبدیل و تغییر دهند، دچار قهر الهی خواهند شد.
چنانکه امروزه دنیای پیشرفته بهجای بهرهگیری مفید از تکنولوژی و صنعت، دنیا را به آتش و فساد کشانده است. پیامهای سورۀ بقره - آیه ۲۱۱:
۱. بررسی تاریخ و عبرتهای آن لازم است. «سَلْ بَنِی إِسْرائِیلَ»
۲. نعمتها، مسئولیّتآور هستند و کوتاهی در آن کیفرآور. «مَنْ یُبَدِّلْ» «شَدِیدُ الْعِقابِ» تفسیر صفحۀ ۳۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۲۱۲ - تفسیر نور:
«زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا الْحَیاةُ الدُّنْیا وَ یَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ وَ اللَّهُ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ بِغَیْرِ حِسابٍ» زندگی دنیا، در چشم کافران جلوه یافته است و (بههمیندلیل) افراد با ایمان را مسخره میکنند. درحالیکه مؤمنان و پرهیزکاران در قیامت از آنها برتر هستند. و خداوند هر کس را بخواهد، روزی بیشمار مرحمت میکند. نکتههای سورۀ بقره - آیه ۲۱۲:
این آیه، هم هشدار به کفّار است که به زرق و برق دنیا، سرگرم و مست نشوید و مؤمنان را مسخره نکنید. زیرا قیامتی هست که صحنهها عوض میشوند.
هم موجب تسلّای خاطر مؤمنان میباشد که با تمسخر کافران، سست نشوند و به آینده امیدوار باشند. پیامهای سورۀ بقره - آیه ۲۱۲:
۱. کفر، دنیا را در نظر انسان جلوه میدهد. «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا» آری، دنیا برای کسانی جلوه میکند که به الطاف و نعمتهای بیحساب قیامت، اعتقادی ندارند، ولی در نظر مؤمن، دنیا کجا و بهشت کجا.
۲. دنیاگرایی عامل تحقیر و استهزای دیگران میشود. «زُیِّنَ لِلَّذِینَ کَفَرُوا» «یَسْخَرُونَ»
۳. مسخرهکردن تهیدستان، شیوۀ دائمی اهل دنیاست. «یَسْخَرُونَ» «فعل مضارع نشانۀ استمرار و دوام است»
۴. برتری در قیامت، مخصوص مؤمنانی است که زخم زبان کفّار، رشتۀ تقوای آنها را پاره نکرده باشد. «وَ الَّذِینَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ»
۵. رزق بیحساب، نشانۀ لطف اوست؛ نه آنکه خداوند حساب آن را ندارد و یا حکیمانه تقسیم نمیکند. «یَرْزُقُ» «بِغَیْرِ حِسابٍ» تفسیر صفحۀ ۳۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۲۱۳ - تفسیر نور:
«کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فِیهِ إِلاَّ الَّذِینَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ یَهْدِی مَنْ یَشاءُ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ» مردم (در آغاز) امّتی یگانه و یکدست بودند (و در میان آنها تضاد و درگیری نبود. سپس در میان آنها اختلافات به وجود آمد،) پس خداوند پیامبران را بشارتآور و بیمدهنده برانگیخت و با آنان کتاب آسمانی را به حقّ نازل نمود تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند حکم کند.
و در آن (کتاب) اختلاف نکردند مگر کسانیکه به آنان داده شده بود، (آن هم) پس از آنکه دلایل روشن برایشان آمد، (و به خاطر) حسادتی که میانشان بود. پس خداوند آنهایی را که ایمان آورده بودند، به حقیقت آنچه مورد اختلاف بود، به خواست خود هدایت نمود. (امّا افراد بیایمان، همچنان در گمراهی و اختلاف باقی ماندند.) و خداوند هر کس را بخواهد به راه راست هدایت میکند. نکتههای سورۀ بقره - آیه ۲۱۳:
آنچه از این آیه استفاده میشود این است که مردم در ابتدا زندگی ساده و بسیطی داشتند، ولی کم کم در اثر کثرت افراد و ازدیاد سلیقهها، اختلافات و درگیریها پیش آمد.
در برخی از روایات، این زمان به دوران قبل از حضرت نوح علیهالسّلام تطبیق شده که در آن زمان، مردم زندگی ساده و محدودی داشته و در بیخبری به سر میبردند. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۲۰۹»
سپس افراد بر سر بهرهگیری از منابع طبیعی و اینکه هر کسی میخواست دیگری را به استخدام خود درآورده و از منافع او بهره ببرد، اختلاف کرده و جوامع و طبقات پیش آمد.
لازمۀ زندگی اجتماعی، وجود قانون محکم و عادلانهای است که بتواند اختلافات را حل نماید؛ خداوند پیامبران را برای حل اختلافات و رفع درگیریها، مبعوث نمود و کتابهای آسمانی را نازل نمود، ولی گروهی آگاهانه و از سر لجاجت، در برابر انذار و تبشیر پیامبران مقاومت کرده و خود بهوجودآورندۀ اختلافات دیگری نیز شدند.
امّا خداوند با لطف خویش افرادی که مستعد و پذیرای هدایت بودند، هدایت نمود و آنهایی که در اثر حسادت و یا ظلم مقابله میکردند، به حال خود رها کرد تا کیفر خود را ببینند.
انتقاد قرآن، از اختلاف لجوجانهای است که انسان حاضر به پذیرش داوری انبیاء و قانون خداوند نباشد وگرنه اختلافی که عاقبت تسلیم عدالت شود، اشکالی ندارد. همچون اختلاف دو کفّۀ ترازو که در حرکتهای متضادّ خود، دنبال رسیدن به عدالت هستند. «فَهَدَی اللَّهُ» «لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ» پیامهای سورۀ بقره - آیه ۲۱۳:
۱. قانون و تمدّنهای بشری، قادر بر حل اختلافات نیستند؛ زیرا هر گروه و فردی بهدنبال خواستهای خود است. حل اختلافات باید از طریق قانون الهی و داوری انبیاء صورت گیرد. قانونی که مصون از تحریف و خطاست و داوری که از هوا و هوس و اغراض نفسانی معصوم است. «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ» «مَعَهُمُ الْکِتابَ»
۲. بهترین راه حل اختلاف، تقویت ایمان به معاد است. انبیاء برای پیشگیری از اختلافات، از بشارت و برای درمان آنها، از انذار استفاده میکنند. «مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ» «لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ»
۳. خطوط کلّی اهداف انبیاء یکی است. «النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ»
۴. داوری انبیا، در چارچوب قوانین آسمانی است. «أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ»
۵. یکی از وظایف انبیا، ایجاد وحدت و تفرقه زدایی است. «لِیَحْکُمَ» «فِیمَا اخْتَلَفُوا»
۶. قضاوت همۀ انبیا، یکگونه است. فرمود: «لِیَحْکُمَ» و نفرمود: «لیحکموا»
۷. بدترین نوع اختلاف، اختلاف آگاهانهای است که به خاطر حسادت و ظلم به وجود میآید. «مَا اخْتَلَفَ فِیهِ» «مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَیِّناتُ بَغْیاً بَیْنَهُمْ»
۸. در بین مؤمنان هم اختلاف پیدا میشود، ولی در پرتو ولایت خداوند، رهبری میشوند. «فَهَدَی اللَّهُ» «لِمَا اخْتَلَفُوا فِیهِ»
۹. ایمان، زمینۀ برخورداری از هدایت خاصّ الهی است. «فَهَدَی اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا»
۱۰. گرچه هدایت همۀ افراد به خواست خداوند است، ولی خواست خداوند بر اساس حکمت است. «یَهْدِی مَنْ یَشاءُ»
«أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِکُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ وَ زُلْزِلُوا حَتَّی یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللَّهِ أَلا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ » آیا گمان کردید داخل بهشت میشوید و حال آنکه هنوز مانند آنچه بر پپشینیان شما گذشت به شما نرسیده است؟! آنان گرفتار تنگدستی و ناخوشی شده و چنان زیر و زبر شدند که پیامبر و افرادی که ایمان آورده و همراه او بودند، گفتند: یاری خدا چه وقت خواهد بود؟ آگاه باشید که یاری خداوند نزدیک است. نکتههای سورۀ بقره - آیه ۲۱۴:
«الْبَأْساءُ» سختی هایی است که از خارج به انسان تحمیل میشود، مثل جنگ و سرقت. و «الضَّرَّاءُ» سختیهای درونی است، مانند بیماری، زخم و جراحت.
این آیه یادآور تحمل سختی از سوی مؤمنان گذشته و هشدار و تسلّایی برای مسلمانان است.
حوادث سخت، آزمایش الهی است و مشکلاتی همچون حوادث تلخِ مالی و جانی همه برای ساخته شدن انسانهاست.
هر بلایی را عطایی با وی است -------- هر کدورت را صفایی در پی است
زیر هر رنجی، گنجی معتبر ---------- خار دیدی، چشم بگشا گل نگر
در روایتی از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله میخوانیم: بهشت با سختیها پیچیده شده است. «انّ الجنّة حفّت بالمکاره و انّ النّار حفّت بالشهوات» «تفسیر کاشف، ج ۱، ص ۹. ۳۱»
و در روایت دیگری آمده: برای مؤمنان گرفتار در دنیا، چنان پاداشی است که دیگران میگویند: ایکاش این سختیها با سختی بیشتری برای ما بود. «تفسیر منهج الصادقین، ج ۱، ص ۵۵۲»
آری، مشکلات، عامل رشد و قرب و راه ورود به بهشت است.
نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود ----------- مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
تأخیر استجابت دعا، مایۀ تردید نشود. خداوند بارها وعده داده است که «إِنَّهُمْ لَهُمُ الْمَنْصُورُونَ» «صافات، ۱۷۲» انبیاء و بندگان ما حتماً یاری میشوند.
و «کَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَ رُسُلِی» «مجادله، ۲۱» خداوند نوشته است که من و فرستادگانم پیروز هستیم.
به هر حال خداوند وعدۀ پیروزی داده و ممکن است به دلائلی این وعدهها به تأخیر بیافتد، لکن این تأخیر نباید سبب تردید شود. پیامهای سورۀ بقره - آیه ۲۱۴:
۱. انتظار بهشت رفتن، تنها به خاطر ایمان داشتن و بدون سختی کشیدن، انتظار نادرستی است. «أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ»
۲. در سنّتهای الهی، هیچ تغییری نیست. همۀ ملّتها و امّتها و افراد باید از کوران آزمایش بگذرند. «وَ لَمَّا یَأْتِکُمْ مَثَلُ الَّذِینَ خَلَوْا»
۳. توجّه به مشکلات دیگران، عامل تسکین است. از تاریخ، عبرت و الگو بگیریم. «مَسَّتْهُمُ الْبَأْساءُ وَ الضَّرَّاءُ»
۴. آماده باشیم، آزمایشات الهی به قدری سخت است که بعضی مواقع انبیاء را نیز مضطرب میکند. «یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ مَتی نَصْرُ اللَّهِ»
۵. در سختی ها، انبیاء از مردم جدا نبودند. «یَقُولَ الرَّسُولُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَهُ»
۶. یکی از شروط استجابتِ دعا، اضطرار و قطع امید از غیر خداست. «مَتی نَصْرُ اللَّهِ» «إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ»
«یَسْئَلُونَکَ ما ذا یُنْفِقُونَ قُلْ ما أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ» از تو میپرسند چه چیز انفاق کنند؟ بگو: هر مالی که (میخواهید) انفاق کنید، برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و درراهماندگان باشد. و (بدانید) هر کار خیری که انجام دهید، همانا خداوند به آن آگاه است. نکتههای سورۀ بقره - آیه ۲۱۵:
در این آیه دو بار کلمه «خَیْرٍ» به کار رفته است:
یکی انفاق خیر «أَنْفَقْتُمْ مِنْ خَیْرٍ» و دیگری کار خیر «تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ» تا بگوید افراد بیپول نیز میتوانند با عمل و کار خود، به خیر برسند.
در حدیث میخوانیم: «لا صدقة و ذو رحم محتاج؛ در صورت نیازمندی بستگان، نوبت صدقه به دیگران نمی رسد. «بحار، ج ۷۷، ص ۵۹»
در انفاق، رعایت اهم و مهم، اطلاع کامل و موازین عاطفی مورد نظر است. انفاق چند گونه است؟
انفاق پنجگونه است: «تفسیر مواهب الرّحمن، ج ۳، ص ۲۶۴»
۱. انفاق واجب، مانند زکات، خمس، کفّارات، فدیه و نفقه زندگی که بر عهدۀ مرد است؛
۲. انفاق مستحبّ، مانند کمک به مستمندان، یتیمان و هدیه به دوستان؛
۳. انفاق حرام، مانند انفاق با مال غصبی یا در راه گناه؛
۴. انفاق مکروه، مانند انفاق به دیگران با وجود مستحق در خویشاوندان؛
۵. انفاق مباح، مانند انفاق به دیگران برای توسعۀ زندگی. زیرا انفاق برای رفع فقر، واجب یا مستحبّ است. پیامهای سورۀ بقره - آیه ۲۱۵:
۱. نوع انفاق و مورد و راه آن را باید از مکتب وحی آموخت. «یَسْئَلُونَکَ»
امام سجاد علیهالسّلام در دعای مکارمالاخلاق از خداوند میخواهد که او را در انفاق کردن هدایت کند. «و أصب بی سبیل الهدایة للبر فیما انفق منه»
۲. سؤال مردم، زمینۀ نزول پاسخ از طرف خداوند است. «یَسْئَلُونَکَ» «قُلْ»
۳. انفاق، شامل کارهای کوچک و بزرگ میشود. «مِنْ خَیْرٍ»
۴. مال و دارایی دنیا، در دست افراد با ایمان، مایۀ خیر است. «مِنْ خَیْرٍ»
۵. انفاق باید از چیزهای خوب و مرغوب باشد. «مِنْ خَیْرٍ»
۶. انفاق، تنها در امور مالی نیست، هر نفع و بهرهای را در بر میگیرد. «مِنْ خَیْرٍ»
۷. بهترین مورد انفاق، والدین و بستگان هستند. «فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ»
۸. انفاق به خویشان، مایۀ استحکام پیوندهای خانوادگی، و انفاق به دیگران، سبب جبران کمبودهای مالی و عاطفی نیازمندان و برطرف نمودن اختلاف طبقاتی است. «فَلِلْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبِینَ وَ الْیَتامی وَ الْمَساکِینِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ»
۹. حکیم کسی است که در پاسخ، به چیزی اشاره کند که سؤالکننده از آن غافل است. در آیه از جنس انفاق سؤال شد، خداوند مورد را معیّن نمود. «ما ذا یُنْفِقُونَ» «فَلِلْوالِدَیْنِ»
۱۰. اسلام، به طبقۀ محروم توجّه خاصّی دارد. «وَ ابْنِ السَّبِیلِ»
۱۱. عمل صالح، هرگز ضایع نمیشود. خواه آشکار صورت گیرد یا مخفیانه، کم باشد یا زیاد. «فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ»
۱۲. ایمان به آگاهی خداوند از عمل ما، بهترین تشویق است. «فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِیمٌ
(در آن روز به آنها ميگويد) اي جمعيت جن و انس آيا رسولاني از شما به سوي شما نيامدند كه آيات مرا برايتان بازگو ميكردند و از ملاقات چنين روزي شما را بيم ميدادند، آنها ميگويند گواهي ميدهيم بر ضد خودمان (آري ما بد كرديم) و زندگي (پر زرق و برق) دنيا آنها را فريب داد، و بر زيان خود گواهي ميدهند كه كافر بودند. (۱۳۰)
'Jinn and human, did there not come to you Messengers of your own who narrated to you My verses and warned you of encountering this Day? ' They will reply: 'We bear witness against ourselves. ' Indeed, the life of this world beguiled them. They will bear witness against themselves that they were unbelievers. (130)
اين بخاطر آن است كه پروردگارت هيچگاه (مردم) شهرها و آباديها را بخاطر ستمهايشان در حال غفلت و بيخبري هلاك نميكند (بلكه قبلا رسولاني براي آنها ميفرستد). (۱۳۱)
That is because your Lord will not destroy villages unjustly, while their inhabitants were inattentive. (131)
و براي هر يك (از اين دو دسته) درجات (و مراتبي) است از آنچه عمل كردند و پروردگارت غافل از اعمالي كه انجام ميدهند نيست. (۱۳۲)
They all have their degrees according to their deeds. Your Lord is not inattentive of their actions. (132)
تفسیر اتمام حجت: در آيات گذشته سرنوشت شيطان صفتان ستمگر در روز رستاخيز بيان شده ، براى اينكه تصور نشود آنها در حال غفلت دست به چنين اعمالى زدند دراين آيات روشن مى سازد كه به اندازه كافى هشدار به آنها داده شده و اتمام حجت گرديده است ، لذا در روز قيامت به آنها مى گويد:(اى جمعيت جن و انس آيا رسولانى از شما به سوى شما نيامدند و آيات مرا بازگو نكردند و در باره ملاقات چنين روزى به شما اخطار ننمودند) (يا معشر الجن و الانس الم ياتكم رسل منكم يقصون عليكم آياتى و ينذرونكم لقاء يومكم هذا) (معشر) در اصل از (عشرة ) به معنى عدد ده گرفته شده است و از آنجا كه عدد ده يك عدد كامل است ، كلمه معشر به يك جمعيت كامل كه اصناف و طوائف مختلفى را در بر مى گيرد گفته مى شود . در اينكه آيا فرستادگان جن از جنس خود آنها است ، يا از نوع بشر؟ در ميان مفسران گفتگو است . اما آنچه از آيات سوره جن به خوبى استفاده مى شود اين است كه قرآن و اسلام براى همه ، حتى آنها نازل شده ، و پيامبر اسلام مبعوث به همه بوده است ، منتها هيچ مانعى ندارد كه رسولان و نمايندگان از خود آنها از طرف پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مامور دعوت آنان بوده باشند. (شرح بيشتر در اين زمينه و هم در باره معنى علمى جن در تفسير همان سوره جن در جزء 29 قرآن مجيد بخواست خدا خواهد آمد). ولى بايد توجه داشت كه كلمه (منكم ) (از شما) دليل بر آن نيست كه پيامبران هر دسته از جنس خودشان خواهند بود، زيرا هنگامى كه به گروهى گفته شود (نفراتى از شما...) اين نفرات ممكن است از يك طايفه يا از همه طوايف باشند.سپس مى گويد: از آنجا كه روز رستاخيز روز كتمان نيست و نشانه هاى همه چيز آشكار است و هيچكس نمى تواند چيزى را پنهان دارد، (همگى در برابر اين پرسش الهى ، اظهار مى دارند: ما بر ضد خود گواهى مى دهيم و اعتراف مى كنيم كه چنين رسولانى آمدند و پيامهاى تو را به ما رسانيدند اما مخالفت كرديم ) (قالوا شهدنا على انفسنا). آرى دلائل كافى از طرف پروردگار در اختيار آنها بود و آنها راه را از چاه مى شناختند (ولى زندگى فريبنده دنيا، و زرق و برق وسوسه انگيز آن ، آنها را فريب داد)(و غرتهم الحياة الدنيا). اين جمله به خوبى مى رساند كه سد بزرگ راه سعادت انسانها دلبستگى بيحد و حساب و تسليم بى قيد و شرط در برابر مظاهر جهان ماده است دلبستگيهائى كه انسان را به زنجير اسارت مى كشاند و او را به هر گونه ظلم و ستم ، تعدى و اجحاف ، خود خواهى و طغيان ، دعوت مى كند. بار ديگر قرآن تاكيد مى كند كه آنها با صراحت به زيان خود گواهى مى دهند كه راه كفر پوئيدند و در صف منكران حق قرار گرفتند (و شهدوا على انفسهم انهم كانوا كافرين ). در آيه بعد همان مضمون آيه گذشته را، اما به صورت يك قانون كلى و سنت هميشگى الهى ، بازگو مى كند كه اين به خاطر آن است كه پروردگار تو هيچگاه مردم شهرها و آباديها را به خاطر ستمگريهايشان ، در حالى كه غافلند، هلاك نمى كند مگر اينكه رسولانى به سوى آنها بفرستد و آنها را متوجه زشتى اعمالشان سازد و گفتنيها را بگويد (ذلك ان لم يكن ربك مهلك القرى بظلم و اهلها غافلون ). كلمه (بظلم ) مى تواند به اين معنى باشد كه خدا كسى را به خاطر ستمهايش ، و در حال غفلت ، پيش از فرستادن پيامبران مجازات نمى كند، و مى تواند به اين معنى باشد كه خدا افراد غافل را از روى ظلم و ستم كيفر نمى دهد زيرا كيفر دادن آنها در اين حال ، ظلم و ستم است و خداوند برتر از اين است كه درباره كسى ستم كند.و سرانجام آنها را در آيه بعد خلاصه كرده چنين مى گويد:(هر يك از اين دسته ها: نيكو كار و بدكار، فرمانبردار و قانونشكن ، حق طلب و ستمگر، درجات و مراتبى بر طبق اعمال خود در آنجا دارند و پروردگارت هيچگاه از اعمال آنها غافل نيست ، بلكه همه را مى داند و به هر كس آنچه لايق است مى دهد (و لكل درجات مما عملوا و ما ربك بغافل عما يعملون ). اين آيه بار ديگر اين حقيقت را تاكيد مى كند كه تمام مقامها و درجات و دركات زائيده اعمال خود آدمى است و نه چيز ديگر.
حضرت آیتالله امام خامنهای: سالها است که جبههی دشمن با صدای بلند اعلام میکند که میخواهیم جمهوری اسلامی را به زانو در بیاوریم، رهبری در مقابل میگوید «غلط میکنید»؛ این تکرار نیست؛ این استقامت است ... 1402/01/01
«دعای فرج را حتماً بخوانید تا شاید فرج امام زمان (عج) نزدیک شود؛ هر چه داریم از دعا داریم ...»
شهید سید مرتضی آوینی:
حزب الله اهل ولایت است و اهل ولایت بودن دشوار است، پایمردی میخواهد و وفاداری.
شهید سید مرتضی آوینی: جبهههاي نبرد ما امروز جايگاه تحقق تاريخ آيندهي كرهي زمين است و آنچه اين عهد را بر گردهي ما استوار ميدارد، پيماني ازلي است كه پروردگار متعال از انسان گرفته است و الحق رزمندگان ما، اين راهيان تاريخ، چه خوب از عهدهي اداي پيمان بر آمدهاند ...
شهید «سیروس احمدی»
بخشی از وصیت نامه
«به خواهرانم وصیت میکنم همیشه حجاب خودشان را رعایت کنند؛ تا با حجاب خود، راه من را ادامه دهند ...»
شهید «محمدعلی خلجی» شهادت: ششم فروردین سال 1367، در حلبچه
بخشی از وصیت نامه:
بیشتر مدافع انقلاب باشید، از ارزشهای والای اسلامی و انسانی پیروی کنید، تنها به خدا توکل کنید و مبادا امام را، چون اهل کوفه که ابا عبدالله (ع) را بییاور گذاشتند، تنها بگذارید ...
شهید «حسن احمدی»
بخشی از وصیت نامه:
«ادامه دهنده راه شهدا باشید و همچون حضرت زینب (س) پیام شهدا را به گوش آیندگان برسانید ...»
«وَ اذْکُرُوا اللَّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ فَمَنْ تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ وَ مَنْ تَأَخَّرَ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ لِمَنِ اتَّقی وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» و خدا را در روزهای معیّنی یاد کنید، (روزهای ۱۱ و ۱۲ و ۱۳ ماه ذیالحجّه که به ایام تشریق معروف است.) پس هر کس تعجیل کند (و اعمال مِنی را) در دو روز (انجام دهد،) گناهی بر او نیست و هر پرهیزکاری که تأخیر کند (و اعمال را در سهروز انجام دهد نیز) گناهی بر او نیست. و از خدا پروا کنید و بدانید شما به سوی او محشور خواهید شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۳:
در حدیثی که در تفسیر نورالثّقلین آمده، توصیه شده است: در پشت سر پانزده نماز که آغازش نماز ظهر روز عید و انجامش، نماز صبح روز سیزدهم است، این دعا خوانده شود: «الله اکبر، الله اکبر، لا إله إلا الله و الله اکبر، و لله الحمد، الله اکبر علی ما هدانا، الله اکبر علی ما رزقنا من بهیمة الانعام»
خداوند بزرگتر است؛ خداوند بزرگتر است و معبودی جز او نیست. خداوند بزرگتر است و حمد و سپاس مخصوص اوست. خداوند بزرگتر است بهخاطر آنکه ما را هدایت کرد؛ خداوند بزرگتر است بهخاطر آنکه از گوشت چهارپایان به ما روزی داد.
این آیه میفرماید: کسیکه در خارج شدن از سرزمین مِنی عجله کند و روز دوازدهم بعد از ظهر بیرون آمده و به مکّه رود، گناهی بر او نیست، چنانکه اگر کسی شب سیزدهم را نیز در مِنی بماند، گناهی بر او نیست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۳:
۱. زمان در دعا اثر دارد. «فِی أَیَّامٍ مَعْدُوداتٍ»
۲. خداوند در سایۀ لطف خود، راه را بر مردم تنگ نمیکند. «فَمَنْ تَعَجَّلَ» «وَ مَنْ تَأَخَّرَ»
۳. اساس کار، تقوی است «لِمَنِ اتَّقی»؛ به فرموده روایات مراد از «تقوی» در اینجا دوری کردن از محرّمات در حال احرام میباشد.
۴. تعجیل در خروج از سرزمین منی در روز ۱۲ ذیالحجة یا تأخیر تا روز ۱۳، باید همراه تقوا باشد. «لِمَنِ اتَّقی» اگر عجله برای نشان دادن زرنگی یا هدف فاسدی باشد و یا اضافه ماندن در آن سرزمین جهت خودنمایی و شهرت باشد، عمل فاسد میشود.
۵. کارِ مقدّس و سرزمینِ مقدّس بهتنهایی کافی نیست؛ انسان نیز باید مقدّس و باتقوا باشد. دوبار کلمۀ «تقوی» در کنار هم برای زائران خانه خدا آن هم در سرزمین منی، نشانۀ نفوذ شیطان در همه جاست.
۶. ایمان به معاد، قویترین عامل تقواست. «وَ اتَّقُوا اللَّهَ» «أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» تفسیر صفحۀ ۳۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۴ - تفسیر نور:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ» و از مردم کسی است که گفتارش دربارۀ زندگی دنیا، مایۀ اعجاب تو میشود و خداوند را بر آنچه در دل(پنهان) دارد گواه میگیرد (درحالیکه) او سرسختترین دشمنان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۴:
کلمۀ «لد» بهمعنای خصومت زیاد است و کلمۀ «أَلَدُّ» به کسی گفته میشود که شدیدترین خصومتها را دارد. کلمۀ «الْخِصامِ» یا جمعِ «خصم» است و یا مصدر، بهمعنای خصومت است.
منافقان با ترفندهای مقایسهای، آماری، کارشناسی، تجربی و حدسهای به ظاهر عالمانه با تکیه بر مسائل اجتماعی و با شایعات، تهدید، تطمیع و تبلیغات، تنها قدرت مانور در همین زندگی مادّی را دارند، ولی در میدان معنویّات و در توجّه به امدادهای غیبی و ارادۀ خداوندی، پای آنان لنگ است و در آخرت نیز زبانشان بسته و حتّی اجازۀ عذرخواهی نیز ندارند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۴:
۱. سخنان شیوا و سحرآمیزِ منافقان، شما را فریب ندهد. «یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ»
۲. به هر سوگندی اطمینان نکنید. «یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ»
۳. سوگند دروغ یکی از راههای نفوذ منافقان است. «یُشْهِدُ اللَّهَ عَلی ما فِی قَلْبِهِ» دشمنان همیشه از مقدّسات علیه مقدّسات و از مذهب علیه مذهب استفاده میکنند و با سوگند به نام خدا، به رسول خدا خیانت میکنند.
۴. سوژههای سخن منافقان، مربوط به مسائل دنیوی است تا دیگران را تحتتأثیر قرار دهند. «یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا»
۵. خداوند پیامبرش را از غیب و درون دیگران آگاه میسازد. «هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ»
۶. کسانیکه میدانند دروغگو هستند، با سوگند و زیباسازی کلمات، سعی دارند خود را دلسوز و مخلص نشان دهند. «یُشْهِدُ اللَّهَ» تفسیر صفحۀ ۳۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۵ - تفسیر نور:
«وَ إِذا تَوَلَّی سَعی فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها وَ یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا یُحِبُّ الْفَسادَ» و هر گاه به قدرت و حکومت رسد برای فساد در زمین و نابودی زراعتها و نسل کوشش میکند و خداوند فساد را دوست ندارد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۵:
کلمۀ «تَوَلَّی» را دو نوع میتوان معنا نمود:
یکی بهمعنای به قدرت و حکومت رسیدن که در ترجمه آمده است.
و دیگر بهمعنای اعراض کردن است که در این صورت معنای آیه این میشود: هر گاه از حقّ و هدایت الهی اعراض نمود و از نزد تو بیرون رفت، به سراغ فتنه و فساد میرود.
در آیۀ قبل، گفتار به ظاهر نیکوی منافقان مطرح شد و در این آیه رفتار مفسدانۀ آنان را بیان میکند.
قرآن میفرماید: «الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقامُوا الصَّلاةَ وَ آتَوُا الزَّکاةَ وَ أَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ» «حج، ۴۱» اگر صالحان حکومت را به دست گیرند، نماز به پا میدارند و زکات میدهند و امربهمعروف و نهیازمنکر میکنند.
و بدینوسیله رابطۀ خود را با خداوند و محرومان جامعه حفظ میکنند، ولی اگر نااهل به قدرت رسید و ولایت مردم را به دست گرفت، بهخاطر طوفان هوسهای درونی و ناآگاهیها و فشارهای بیرونی، همهچیز جامعه را فدای خود میکند.
به گفتۀ المیزان تاریخ گواه آن است که چه مسلمان نمایانی به نام اسلام و تظاهر به ایمان، بر مردم حاکم شده و حَرث و نَسل را نابود ساختند.
کسانیکه با جعل قوانین و تهاجم فرهنگی و تبلیغات و مواد مخدّر، سبب نابودی اقتصاد و نسل نو میشوند، مصداق این آیه و «مفسد فیالارض» هستند.
هلاک حرث بهمعنای محو کشاورزی، و هلاک نسل، انحراف نسل آینده است.
مراغی و فخررازی در تفاسیر خود احتمال دادهاند که مراد از «الْحَرْثَ» زنان باشند، به دلیل «نِساؤُکُمْ حَرْثٌ لَکُمْ» «بقره، ۲۲۳» و مراد از «نسل» فرزندان. یعنی طاغوتها، نظام خانواده و تربیت فرزندان را نابود میکنند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۵:
۱. نااهل اگر به قدرت رسد، همهچیز را به فساد میکشاند. «إِذا تَوَلَّی سَعی»
۲. بزرگترین خطر، نابودی اقتصاد و فرهنگ امّت است. «یُهْلِکَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ» تفسیر صفحۀ ۳۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۶ - تفسیر نور:
«وَ إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ» و هنگامیکه به او گفته شود از خدای پروا کن، عزّت و غروری که در سایۀ گناه به دست آورده، او را بگیرد. پس آتش دوزخ برای او کافی است و چه بد جایگاهی است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۶:
در تاریخ آوردهاند که عبدالملک مروان از خلفای بنیامیّه بر بالای منبر در شهر مدینه گفت: به خدا سوگند هر کس مرا امر به تقوی کند، گردنش را خواهم زد. «تفسیر احسنالحدیث، ج ۱، ص ۳۷۶»
۲. حاکم باید پندپذیر باشد. «إِذا قِیلَ» «أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ»
۳. گناه، مایۀ عجب، غرور و تکبّر است. «أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ»
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» و از مردم کسی است که برای کسب خشنودی خدا، جان خود را میفروشد و خداوند نسبت به بندگان مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۷: شأن نزول - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۷:
ابنأبیالحدید که از علمای قرن هفتم اهل سنّت است، در شرح نهجالبلاغه خود آورده است:
تمام مفسّران گفتهاند این آیه دربارۀ علیبنابیطالب علیهالسّلام نازل شده است که در لیلةالمبیت در بستر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله خوابید.
و این موضوع در حدّی از تواتر است که جز کافر یا دیوانه آن را انکار نمیکند. «شرح نهجالبلاغه، ج ۱۳، ص ۲۶۲»
مشرکانِ مکّه، قرار گذاشتند از هر قبیلهای یک نفر را برای کشتن پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله انتخاب کنند و آن حضرت را دستهجمعی از بین ببرند تا بنیهاشم به خونخواهی او قیام نکنند و با این عمل از دعوت پیامبر راحت شوند.
پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله از نقشۀ آنان با خبر شد و علی علیهالسّلام برای اینکه پیامبر به سلامت از مکّه خارج شود، در بستر ایشان خوابید و این آیه در شأن آن حضرت نازل گردید.
بسیاری از علمای اهل سنّت، به این فضیلت علی علیهالسّلام اقرار کردهاند که علّامه امینی «ره» در الغدیر (ج۲، ص ۴۸) آنان را نام برده است.
از آن جمله امام أحمدحنبل، در مسند خود (ج ۱، ص ۳۴۸) میباشد.
صاحب تفسیر أطیبالبیان مینویسد: در کتاب غایةالمرام، بیست حدیث آمده که نُه حدیث از علمای اهل سنّت و یازده حدیث از علمای شیعه است و این آیه را دربارۀ فداکاری حضرت علی علیهالسّلام دانستهاند.
در تاریخ طبری، (ج ۲، ص ۳۷۳) نیز که از نوشتههای قرن سوم است، ماجرای خوابیدن حضرت علی علیهالسّلام در بستر رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است.
همچنانکه تاریخ یعقوبی (ج ۲، ص ۳۹) موضوع را به صراحت بازگو مینماید.
در شرح نهجالبلاغه ابنأبیالحدید (ج ۴، ص ۷۳) آمده است: معاویه چهار هزار درهم پول داد تا بگویند این آیه در شأن ابن ملجم نازل شده است! «تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۴۹»
همین که علی علیهالسّلام در آن شب خطرناک به جای پیامبر خوابید، خداوند به دو فرشتۀ خود، جبرئیل و میکائیل فرمود: کدامیک از شما حاضرید فدای دیگری شوید؟! هیچکدام از آنها حاضر نشدند.
خداوند فرمود: اینک مشاهده کنید که چگونه علیبنابیطالب علیهماالسّلام حاضر است جان خود را فدای رسول خدا کند.
گاهی باید برای احیای یک معروف و یا محو یک منکر، جان را تسلیم کرد.
حضرت علی علیهالسّلام فرمودند: کسیکه در راه امربهمعروف و نهیازمنکر کشته شود، یکی از مصادیق این آیه است. «تفسیر صافی، ج ۱، ص ۲۴۱» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۷:
۱. نااهل، حرفش زیباست و انسان را به تعجّب وا میدارد، ولی مؤمن، عملش دنیا را متعجّب میکند. «مِنَ النَّاسِ مَنْ یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ»، «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ»
۲. یاد ایثارگران را زنده بداریم. «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی»
۳. پیش مرگِ اولیای خدا شدن، یک ارزش است. «مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْرِی»
۴. بزرگترین سود آن است که انسان بهترین متاع را که جان اوست به خالق خود بفروشد، آن هم نه برای بهشت و یا نجات از دوزخ، بلکه فقط برای کسب رضای او. «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
۵. در راه خدا، استقبال از خطر و آمادگی برای جانفشانی همچون دریافت خطر است. با توجّه به شأن نزول آیه، ستایش از کسی است که جان خود را در معرض خطر قرار داد، هر چند حادثهای اتفاق نیفتاد. «مَنْ یَشْرِی نَفْسَهُ»
۶. رأفت خداوند، بهترین پاداش است. خداوند برای هر کاری پاداشی قرار داده است، امّا در این آیه میفرماید: خداوند رئوف است. «اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ» تفسیر صفحۀ ۳۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۸ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! همگی در صلح و آشتی درآیید (و تسلیم مطلق خداوند شوید) و گامهای شیطان را پیروی نکنید که او دشمن آشکار شماست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۸: از دیدگاه قرآن با چه گروههایی رابطه مسالمتآمیز میتوان داشت؟
قرآن، ایجاد رابطۀ مسالمتآمیز با گروههای زیر را مطرح کرده است:
۱. با مشرکانِ بیآزار. «لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ» «ممتحنه، ۸» با کسانیکه سر جنگ با شما ندارند و مزاحم وطن شما نیستند، خوشرفتاری کنید.
۲. با اهل کتاب. «قُلْ یا أَهْلَ الْکِتابِ تَعالَوْا إِلی کَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَکُمْ أَلَّا نَعْبُدَ إِلَّا اللَّهَ» «آل عمران، ۶۴» به اهل کتاب بگو: بیایید تا در آنچه ما و شما هم عقیده هستیم، متّحد باشیم.
۳. با دیگر مسلمانان. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»
در چند آیۀ قبل «بقره، ۱۹۷» دربارۀ اجتماع بزرگ سیاسی عبادی حج فرمود: در آنجا فسق و جدال نباشد.
پس میتوان جامعهای بدون فسق و جدال تشکیل داد و چهبهتر که همیشه چنین باشیم و از گام های شیطانی که عامل تفرقه است دوری نماییم.
روایات متعدّد، دخول در سِلم را ورود در تحت رهبری معصوم دانستهاند. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۲۰۵» چنانکه در روایات آمده است: «ولایة علی بن ابی طالب حصنی».
ناگفته پیداست که دخول در حِصن و دژ، دخول در سِلم و سلامتی و آرامش است و چه آرامشی بالاتر از اینکه انسان احساس کند رهبرش الهی، معصوم، آگاه، دلسوز و پیشگامترین افراد در همه ارزشها و کمالات میباشد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۸:
۱. ورود در فضای سِلم و سلام و تسلیم امکان ندارد؛ مگر در سایۀ ایمان. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»
۲. سلیقهها را کنار گذاشته، تنها تسلیم قانون خدا باشیم. «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً»
۳. ایجاد صلح، وظیفۀ همۀ مسلمانان است. «کَافَّةً»
۴. وسوسههای شیطان، انسان را مجبور به گناه نمیکند، بلکه انسان قدرت مقابله با شیطان را دارد و به همین دلیل از اطاعت او نهی شده است. «لا تَتَّبِعُوا»
۵. شیطان، گامبهگام انسان را منحرف میکند. «خُطُواتِ»
۶. راههای منحرفکردن شیطان، بسیار است. «خُطُواتِ»
۷. شیطان، دشمن صلح و وحدت است و همۀ نداهای تفرقهانگیز، بلندگوهای شیطانی هستند. «ادْخُلُوا فِی السِّلْمِ کَافَّةً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ» تفسیر صفحۀ ۳۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۹ - تفسیر نور:
«فَإِنْ زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ فَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ» و اگر بعد از آنکه نشانههای روشن برای شما آمد، دچار لغزش (و گمراهی) شدید، بدانید که خداوند عزیز و حکیم است. (طبق حکمت خود عمل میکند و هیچ قدرتی مانع ارادۀ او نیست.) پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۹:
۱. خداوند، اتمام حجّت نموده است. «جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ»
۲. کسانیکه آگاهانه مرتکب خلاف میشوند، در انتظار عذاب باشند. «زَلَلْتُمْ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْکُمُ الْبَیِّناتُ» «عَزِیزٌ حَکِیمٌ»
۳. عدم تسلیم شما، در عزّت خداوندی اثری ندارد. «عَزِیزٌ»
گر جمله کائنات، کافر گردند --------- بر دامن کبریائیش، ننشیند گرد
۴. کیفر خداوند بر اساس حکمت است. «حَکِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۳۲ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۱۰ - تفسیر نور:
«هَلْ یَنْظُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ فِی ظُلَلٍ مِنَ الْغَمامِ وَ الْمَلائِکَةُ وَ قُضِیَ الْأَمْرُ وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» آیا جز این انتظار دارند که خداوند و فرشتگان در سایههای ابر بهسوی آنها بیایند تا کار آنان یک سره شود؟ (درحالیکه بعد از نزول آیات روشن، نیازی به چیز دیگری نیست) و بهسوی خدا تمام امور برمیگردد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱۰:
دعوت انبیاء از طریق استدلال و معجزه است، ولی گاهی مردمِ بهانهجو، انتظارات دیگری داشتند.
خداوند بر انجام هر کاری قدرت دارد، ولی میفرماید: اگر بعد از برآمدن انتظار شما بازهم لجاجت کنید، قهر الهی شما را فرا خواهد گرفت و دیگر مهلتی برای عذرخواهی و توبه در کار نیست.
نمونۀ آن را در مائدۀ آسمانی که از حضرت عیسی خواستند و یا ناقهای که از حضرت صالح درخواست نمودند، میبینیم که هرگاه نوع معجزه به درخواست مردم صورت گیرد، باید اطاعت حتمی باشد وگرنه قهر حتمی است.
البتّه این در مواردی است که اصل انتظار محال نباشد، مانند دیدن خدا، وگرنه اگر اصل توقّع نابهجا باشد، پاسخ رد به آنان داده میشود.
نظام آفرینش و تربیتی خداوند، بر محور انتظارات نابهجای شما نمیچرخد.
ممکن است شما انتظار داشته باشید خداوند و فرشتگان در لابهلای ابرها، بالای سر شما به صورت جسمی پیدا شوند و مستقیماً با خودتان حرف بزنند، ولی چنین چیزی ممکن نیست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۱۰:
۱. با وجود دلائل روشن بر رسالت پیامبر، توقّع نابهجا ممنوع است. «هَلْ یَنْظُرُونَ»
۲. انتظار رؤیت خدا و فرشتگان، بهانهای برای فرار از پذیرش حق است. «یَنْظُرُونَ» «یَأْتِیَهُمُ اللَّهُ» «وَ الْمَلائِکَةُ»
۳. سرچشمه و بازگشت همهچیز به سوی خداست. چرا در انتظار دیدن خود او هستید، مگر آثار او را نمیبینید. «هَلْ یَنْظُرُونَ» «وَ إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۳۲۱ - ۳۲۹.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۲۸تا۱۲۹
وَيَوْمَ يَحْشُرُهُمْ جَمِيعًا يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ قَدِ اسْتَكْثَرْتُمْ مِنَ الْإِنْسِ وَقَالَ أَوْلِيَاؤُهُمْ مِنَ الْإِنْسِ رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ وَبَلَغْنَا أَجَلَنَا الَّذِي أَجَّلْتَ لَنَا قَالَ النَّارُ مَثْوَاكُمْ خَالِدِينَ فِيهَا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّ رَبَّكَ حَكِيمٌ عَلِيمٌ ﴿۱۲۸﴾ ۱۲۸ - و آن روز كه همه آنها را جمع و محشور مى سازد به آنان مى گويد اى جمعيت شياطين و جن شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد دوستان و پيروان آنها از ميان انسانها مى گويند: پروردگارا! هر يك از ما دو دسته (پيشوايان و پيروان گمراه ) از ديگرى استفاده كرديم (ما به لذات هوس آلود و زودگذر رسيديم و آنها بر ما حكومت كردند) و به اجلى كه براى ما مقرر داشته بودى رسيديم ، (خداوند) مى گويد: آتش جايگاه شماست ، جاودانه در آن خواهيد ماند، مگر آنچه خدا بخواهد، پروردگار تو حكيم و دانا است .
On the Day when He assembles them all together, 'O company of Jinn, you have seduced mankind in great numbers. ' And their guided ones among the humans will say: 'Lord, we have enjoyed each other. But now we have reached the term which You have appointed for us. ' He will say: 'The Fire shall be your lodging, and there you shall remain for ever except as Allah will. ' Your Lord is Wise, Knowing. (128)
۱۲۹ - و اينچنين بعضى از ستمگران را به بعض ديگر وامى گذاريم به سبب اعمالى كه انجام مى دادند.
So We make the harmdoers guides of each other for what they have earned. (129)
تفسیر در اين آيات مجددا قرآن به سرنوشت مجرمان گمراه و گمراه كننده باز مى گردد و بحثهاى آيات گذشته را با آن تكميل مى كند. آنها را به ياد روزى مى اندازد كه رو در روى شياطينى كه از آنها الهام گرفته اند مى ايستند و از اين پيروان و آن پيشوايان سوال مى شود، سوالى كه در برابرش پاسخى ندارند و جز حسرت و اندوه نتيجه اى نمى گيرند، اين هشدارها به خاطر آن است كه تنها به اين چند روز زندگى ننگرند و به پايان كار نيز بينديشند. نخست مى گويد: (آن روز كه همه را جمع و محشور مى سازد ابتدا مى گويد: اى جمعيت جن و شياطين اغواگر شما افراد زيادى از انسانها را گمراه ساختيد (و يوم يحشرهم جميعا يا معشر الجن قد استكثرتم من الانس ). منظور از كلمه (جن ) در اينجا همان شياطين است ، زيرا جن در اصل لغت همانطور كه قبلا هم گفته ايم به معنى هر موجود ناپيدا مى باشد و در آيه 50 سوره كهف در باره رئيس شياطين (ابليس ) مى خوانيم (كان من الجن ) يعنى او از جن بود. آيات گذشته كه از وسوسه هاى رمزى شياطين با جمله (ان الشياطين ليوحون الى اوليائهم ) سخن مى گفت ، همچنين آيه بعد كه از رهبرى بعضى از ستمگران از بعضى ديگر سخن مى گويد مى تواند اشاره اى به اين موضوع باشد. اما شياطين اغواگر گويا در برابر اين سخن پاسخى ندارند و سكوت مى كنند ،( ولى پيروان آنها از بشر چنين مى گويند: پروردگارا آنها از ما بهره گرفتند و ما هم از آنها، تا زمانى كه اجل ما پايان گرفت ) (و قال اوليائهم من الانس ربنا استمتع بعضنا ببعض و بلغنا اجلنا الذى اجلت لنا.) آنها دلخوش بودند كه پيروان تسليمى دارند و بر آنها حكومت مى كنند و ما نيز از زرق و برق هاى دنيا و لذات بى قيد و شرط و زودگذر آن كه بر اثر وسوسه هاى شياطين دل انگيز و دلچسب جلوه مى نمود دلخوش بوديم !. در اينكه منظور از اجل در اين آيه چيست ؟ آيا پايان زندگى يا روز رستاخيز است ميان مفسران گفتگو است اما ظاهرا پايان زندگى است زيرا اجل به اين معنى در بسيارى از آيات قرآن به كار رفته است . اما خداوند همه اين پيشوايان و پيروان مفسد و فاسد را مخاطب ساخته مى گويد:( جايگاه همه شما آتش است و جاودانه در آن خواهيد ماند مگر آنچه خدا بخواهد) (قال النار مثواكم خالدين فيها الا ما شاء الله ). استثناء با جمله (الا ما شاء ربك ) (مگر آنچه خدا بخواهد) يا اشاره به اين است كه ابديت عذاب و كيفر در اينگونه موارد سلب قدرت از پروردگار نمى كند، هر گاه بخواهد مى تواند آنرا تغيير دهد اگر چه در مورد عدهاى ثابت نگه مى دارد. و يا اشاره به آن افرادى است كه استحقاق ابديت عذاب را ندارند و يا قابليت شمول عفو الهى را دارند كه بايد از حكم خلود و جاودانى بودن مجازات استثنا شوند. و در پايان آيه پروردگار تو حكيم و دانا است (ان ربك حكيم عليم ). هم كيفرش روى حساب است و هم عفو و بخشش ، و به خوبى از موارد آنها آگاه مى باشد. در آيه بعد اشاره به يك قانون هميشگى الهى در مورد اينگونه اشخاص كرده مى گويد: همان گونه كه ستمگران و طاغيان در اين دنيا حامى و پشتيبان يكديگر و رهبر و راهنماى هم بودند و در مسيرهاى غلط همكارى نزديك داشتند (در جهان ديگر نيز آنها را به يكديگر واميگذاريم و اين به خاطر اعمالى است كه در اين جهان انجام دادند) (و كذلك نولى بعض الظالمين بعضا بما كانوا يكسبون ). زيرا همانطور كه در بحثهاى مربوط به معاد گفته ايم صحنه رستاخيز صحنه عكس العملها و واكنشها در مقياسهاى عظيم است و آنچه در آنجا وجود دارد پرتو و انعكاسى از اعمال ما در اين دنياست . در تفسير على بن ابراهيم قمى نيز از امام (عليه السلام ) نقل شده كه فرمود: نولى كل من تولى اوليائهم فيكونون معهم يوم القيامه : (هر كس با اوليائش در روز قيامت خواهد بود). قابل توجه اينكه همه اين گروهها به عنوان (ظالم ) در آيه معرفى شده اند و شك نيست كه ظلم ، به معنى وسيع كلمه ، همه اينها را شامل مى گردد، چه ظلمى از اين بالاتر كه انسان با قبول رهبرى شيطان صفتان خود را از تحت ولايت خداوند خارج سازد و در جهان ديگر نيز تحت ولايت همانها قرار گيرد. و نيز اين تعبير و تعبير (بما كانوا يكسبون ) نشان مى دهد كه اين سيه روزى و بدبختى به خاطر اعمال خودشان است و اين يك سنت الهى و قانون آفرينش است كه رهسپران راههاى تاريك جز سقوط در چاه و دره بدبختى فرجامى نخواهند داشت .
اگر ایمان در ثریا باشد، ایرانیان به آن دست می یابند
رمز پیروزی ملت مسلمان ایران بر طاغوت و ابرقدرت های استثمارگر، ایمان و شهادت طلبی آنان بود که پیامبرگرامی اسلام صلی اللّه علیه وآله وسلم و قرآن مجید به آن اشاره کرده اند. در آیه 38 سوره محمد صلی اللّه علیه وآله وسلم خطاب به اعراب آمده است: «... و…ن تتولوا یستبدل قوما غیرکم ثم لا یکونوا أمثالکم» «اگر شما به اسلام پشت کنید، خداوند قومی را جایگزین شما می کند که مانند شما نباشد». ابوهریره در تفسیر این آیه می گوید: جمعی از یاران رسول خدا صلی اللّه علیه وآله وسلم گفتند: یا رسول اللّه صلی اللّه علیه وآله وسلم این قوم که خداوند در کتابش از آنان یاد کرده است، کیانند؟ جناب سلمان رحمت اللّه علیه کنار پیامبراکرم صلی اللّه علیه وآله وسلم بود، حضرت دست روی زانوی سلمان زده و فرمودند: این مرد و قوم او هستند، اگر ایمان در ستاره ثریا باشد، مردانی از فارس به آن دست یابند.
تفسیر صافی 5/173، مجمع البیان 10/429.
پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله):
آن شبی که در معراج بودم هنگام بازگشت،
جبرئیل نزد من آمد. به جبرائیل گفتم: آیا حاجتی داری؟
پاسخ داد حاجت من این است که از طرف خدا و من به خدیجه(سلام الله علیها)، سلام برسانی.
بحار الانوار ، ج18 ، ص385
رسولالله(صلیاللهعلیهوآله):
مثل خديجه پيدا نخواهد شد.
در آن هنگام كه مردم مرا تكذيب كردند، او تصديقم کرده
و با ثروت خود براى پيشرفت دين خدا ياریم نمود.
ویژگیهای قیام قائم (عج) در بیان امام حسن(ع)
وقتی مسلمانان مقدسمآب به امام حسن (ع) هجمه آوردند تا ایشان را نسبت به معاهدهشان با معاویه توبیخ کنند، حضرت به ماجرای پوشیده بودن حکمت کارهای خضر بر موسای نبی (ع) اشاره کرده، فرمود: آیا نشنیدهاى هنگامى که حضرت خضر کشتى را سوراخ کرد و آن کودک را کشت و آن دیوار را تعمیر کرد، حضرت موسى به علت اینکه حکمت آنها را نمیدانست نپسندید و بر او اعتراض کرد، در حالی که نزد خداوند دارای حکمت و صواب بود و بعد فرمود:
هر یک از ما ائمه سازش با سلطان زمانش را به گردن میگیرد، جز قائم ما که عیسی روح الله پشت سر او نماز میگزارد و خداوند، ولادت او را از مردم پوشیده میدارد و خود وی از نظرها پنهان خواهد شد تا چون ظهور کند بیعت هیچکس در گردن وی نماند؛
او نهمین فرزند برادرم، حسین پسر فاطمه بانوی بانوان است. خداوند در طول غیبت، عمر او را طولانی کند؛ آنگاه با قدرت کاملۀ خود به صورت جوانی که کمتر از 40 سال داشته باشد ظاهر کند. این برای این است که همه بدانند خداوند بر همه چیز توانا است؛ (الإحتجاج على أهل اللجاج (للطبرسی)، ج2، 290)
من عرف الله و عظمه منع فانه من الكلام و بطنه من الطعام و عنا نفسه بالصيام و القيام
كسى كه خدا را شناخت و به عظمتش پى برد، دهان خود را از سخن بى مورد، و شكم را از غذاى حرام باز مى دارد، و به استقبال سختى روزه و نماز جهت دريافت پاداش و جلب رضايت حق مى شتابد.
سفينة البحار ، ج 2 ، ص 178
امام حسن مجتبی علیهالسلام:کسی که در قلبش جز رضا و خشنودی خدا خطور نکند، چون خدا را بخواند من ضامنِ اجابت دعای او هستم.
امام حسن (علیه السلام)در جواب مردی که عرض کرد، من از شیعیان شما هستم، فرمود:
ای بنده خدا! اگر مطیع اوامر و نواهی ما باشی، راست می گویی. ولی اگر چنین نباشی، پس با ادعای منزلت والایی که تو اهل آن نیستی بر گناهانت میفزای. مگو من از شیعیان شما هستم . بلکه بگو، من از دوستداران شما و دشمن دشمنان شما هستم. در اینصورت تو آدم خوبی هستی و به خوبی گرایش داری.
ترجمه میزان الحکمه ج 6 ص 2928
امام صادق (علیه السلام) :
ایمان خود را قبل از ظهور تکمیل کنید ، چون در لحظات ظهور ، ایمان ها به سختی مورد امتحان و ابتلا قرار می گیرند.
ما باید مملکت خودمان - این سرزمین اسلامی - را از جهت مادی و معنوی، آنچنان بسازیم و آباد کنیم که همهی ملتهای دنیا تصدیق کنند که اسلام، قادر به سازندگی یک ملت و یک کشور به بهترین وجه است. باید عدالت اجتماعی در این کشور، به همان شکل اسلامی کامل، استقرار پیدا کند. امروز هم خیلی پیش رفتیم و خیلی از دستهای ظالم کوتاه شده؛ لیکن باز هم راههایی در مقابلمان داریم.۱۳۶۹/۰۶/۰۵
ایران قوی
امام خامنه ای: دشمن از دستاندازی به انقلاب مأیوس است؛ اما از دشمنی پشیمان نیست. ملت ما باید بهوش باشد. اولین وظیفهی ما این است که کشورمان را از همه جهت قدرتمند کنیم. امروز، همهی برنامههای دولت جمهوری اسلامی، در خط قدرت بخشیدن به ایران اسلامی است. اسلام هم پشتوانهی ماست ...
تاریخ بیانات: 1369/06/05 طراحی تصویر: 1403/01/04
ایران قوی
امام خامنه ای:
امروز در دنیا، هیچ تحلیلگر مادّی و دشمن و دوست و چپ و راست و غیره نیست که ملت ایران را قدرتمند، و نظام جمهوری اسلامی را نظامی مستحکم و ریشهدار و باثبات نداند؛ همه اعتراف دارند. این، بر اثر هدایت امام بزرگوارمان است. او راهی را مشخص کرد که این ملت بزرگ، امروز در همان راه، با سکینه و اطمینان و استحکام قلب حرکت میکند و ذرهیی از آن راه عدول نکرده است ...
تاریخ بیانات: 1369/06/05 طراحی تصویر: 1403/01/05
جهش تولید با مشارکت مردم
امام خامنه ای: اگر ما بخواهیم جهش تولید داشته باشیم، بایستی اقتصاد را مردمی کنیم، باید پای مردم را به عرصهی تولید به نحو محسوسی باز کنیم، موانع حضور مردم را برطرف کنیم. در بخش مردمی ظرفیّتهای بزرگی وجود دارد که من انشاءاللّه توضیح خواهم داد در این باره و این ظرفیّتها بایستی فعّال بشود، باید از آنها به نفع کشور و به نفع مردم استفاده بشود. لذا من به این مناسبت شعار امسال را این قرار دادم: جهش تولید با مشارکت مردم ... 1403/01/01
شکوفایی امید
امام خامنه ای: من به جوانهای عزیز توصیه میکنم، میگویم جوانها جلوتر از نقشهی دشمن حرکت کنند؛ جوانها جلوتر از نقشهی دشمن حرکت کنند. دشمن میخواهد مأیوس کند شما را، شما بیش از آنچه او برای ناامید کردن تلاش میکند، تلاش کنید برای ایجاد امید، برای شکوفایی امید در دلهای جوانها ... 1403/01/01
شرط جهش تولید
امام خامنه ای: اگر ما این توفیق را پیدا کنیم که همّت مردم، سرمایهی مردم، ابتکار مردم، حضور جدّی آحاد مردم را در عرصهی اقتصادی وارد کنیم، در واقع یک بسیج مردمی در امر اقتصاد بکنیم، تولید هم میتواند به جهش برسد ... 1403/01/01
سیر معنوی در ماه رمضان
رونمایی از قدرت مقاومت
حضرت خدیجه (س)، مادر دوازده امام
امام خامنه ای: حضرت خدیجه(س) در واقع مادر دوازده امام است؛ چون ایشان مادر امیرالمؤمنین هم هست. ایشان امیرالمؤمنین را در آغوش خودش، در دامان خودش، در زندگى خودش پرورش داده تا چند سالگى ... 1395/2/20
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) اولین مؤمن به اسلام
امام خامنه ای: خدیجهى کبرى علیهاالصلاةوالسلام اول مؤمن به اسلام بود، بعد هم همه ثروت خود را در راه دعوت و ترویج اسلام خرج کرد، که اگر کمکهاى خدیجه علیهاالسلام نبود شاید در حرکت اسلام و پیشرفت اسلام یک اختلال و وقفه عمدهاى به وجود مىآمد. بعد هم با رسول خدا(ص) و همه مسلمین به شعب ابىطالب تبعید شدند و در همان شعب ابىطالب دعوت حق را لبیک گفت ... 1365/03/02
اقتصاد مقاومتی
امام خامنه ای: باید به توان داخلی اعتماد کرد. ما وقتی که «اقتصاد مقاومتی» را اعلام کردیم، گفتیم اقتصاد مقاومتی «درونزا» و «برونگرا» است؛ درونزا است، یعنی توان و استعداد و ظرفیّت درونی بایستی در خدمت اقتصاد قرار بگیرد و البتّه برونگرا است، یعنی با همهی کشورها آمادهی ارتباطات اقتصادی هستیم. این را احساس کردیم؛ هم ملّت ایران احساس کرد، هم جوانهای ما احساس کردند، هم مسئولان ما احساس کردند که احتیاج دارند به توان درونی خودشان تکیه کنند ... 1402/01/01
امام خامنه ای:
بنده قاطعاً اعلام میکنم که ملّت ایران قوی است، ملّت ایران در حال پیشرفت است، ملّت ایران قادر بر رفع عیوب خود است، قادر به ایجاد تحوّل است، میتواند عیوب را رفع کند، ملّت ایران جبههی مقاومت را حمایت میکند. ما حمایت از جبههی مقاومت را صریحاً اعلام میکنیم ... 1402/01/01
راز پیروزی
امام خامنه ای: دفاع مقدّس یک اصل را برای ملّت ایران ثابت کرد و آن اصل، این است که صیانت کشور و بازدارندگی کشور از دستاندازی دشمن با مقاومت به دست میآید نه با تسلیم ... 1401/06/30
امام خامنه ای:
هر زمانی که عدّهای از مؤمنین به اقامه دین کمر ببندند، خدا به آنها توفیق خواهد داد. این، وعده صریح قرآن و سنّت لایتغیّر الهی است ...
اگر ملتهاى مظلوم دنيا بخواهند به كارنامهى يك ملت نگاه كنند و نيرو بگيرند؛ احساس عزت و شرف كنند و درس بگيرند، بايد به اين ملت نگاه كنند ... 1374/03/08
امام خامنه ای:
اين، ملتى است كه جانباز و آزادهاش كه ده، دوازده سال در زندان دشمن مانده است، به خاطر سربازى اسلام و قرآن، احساس افتخار مىكند ... اين، ملتى است كه مادر چهار شهيدش، احساس افتخار مىكند كه چهار شهيد در راه خدا داده است ...
هر زمانی که عدّهای از مؤمنین به اقامه دین کمر ببندند، خدا به آنها توفیق خواهد داد. این، وعده صریح قرآن و سنّت لایتغیّر الهی است 1374/03/08
امام خامنه ای: امروز برخی کشورهای منطقه بهجای ولایت «الله» از آمریکا تبعیت میکنند. آمریکا هم بنا به طبع استکباری خود، آنها را تحقیر میکند؛
شنیدید -همه شنیدند- که رئیسجمهور یاوهگوی آمریکا، حکّام سعودی را تشبیه کرد به گاو شیرده؛ این تحقیر است؛ این اهانت است؛ اهانت به مردم آن منطقه و مردم آن کشور است ... 1397/09/04
در برابر جاهلیت مدرن
امام خامنه ای: باید درسهای بعثت را مرور کنیم. همان کاری که نبیّ اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در قبال آن جاهلیّت انجام داد، امروز بر عهدهی ما است که در قبال این جاهلیّت آن کارها را انجام بدهیم؛ این وظیفهی ما است ... 1400/12/10
پیام قدرت و مقاومت
امام خامنه ای: مهمترین چیزی که باید از طرف ملّت ایران و از طرف جوانان ایران به جبههی دشمن منتقل بشود، عبارت است از قدرت مقاومت ملّت ایران. ملّت ایران، جوانان ایران، باید با اقدامهای خود، با حرکات خود، با شعارهای خود، با کارکرد خود به دنیا بفهمانند ــ که البتّه دشمن هم خواهد فهمید ــ که ملّت ایران قدرت مقاومت دارد، عزم راسخ دارد برای ایستادگی در مقابل زورگویی ... 1401/08/11
امام خامنه ای:
جوان یک کشور اگر بخواهد مثل موتور پیشبرندهای آن ملت را پیش ببرد، احتیاج دارد به اینکه سر حال، بانشاط، تندرست، قوی و دلبسته ی به کار و پیشرفت باشد ...
دشمن آنوقتی كه در میدان، در صحنهی عمل نتواند كاری از پیش ببرد، برای مایوس كردن، ناامید كردن و خالی كردن دل ملتها دست به جنگ روانی میزند ...
اغفال جوان و سست کردن جوانها، به معنای عقب نگهداشتن ملت است ... 1387/03/14
امام خامنه ای: دو حرکت عمّهى ما - زینب کبرا (علیهاالسّلام) - انجام داد: یک حرکت، حرکت اسارت بود به کوفه و شام و آن روشنگرىها و آن بیانات که مایهى افشاى حقایق شد؛ یک حرکت دیگر، آمدن به زیارت کربلا در اربعین بود؛ حالا اربعین اوّل یا دوّم یا هرچه. این حرکت به معناى این است که نباید اجازه داد که انگیزههاى خباثتآلودى که قصد دارند مقاطع عزیز و اثرگذار و مهم را از یادها ببرند، موفّق بشوند؛ البتّه موفّق هم نخواهند شد. تا ملّتها زندهاند، تا زبانهاى حقگو در کار است، تا دلهاى مؤمن داراى انگیزه هستند، نخواهند توانست این را به فراموشى بسپرند؛ همچنانکه نتوانستهاند. این انگیزههاى معاند و معارض در صدر اوّل تا دورانهاى طولانى باقى بود؛ یعنى متوکّل عبّاسى بعد از حدود 170 یا 180 سال از حادثهى عاشورا، درصدد برآمد قبر مطهّر اباعبدالله (علیهالسّلام) را تخریب کند؛ یعنى ملّت ایران حالاحالاها باید منتظر باشد که دشمنان به کارها و فتنهها و خباثتهاى خودشان براى اینکه زیبایىهاى انقلاب از یاد برود ادامه بدهند. دشمن دست بر نمیدارد؛ تا انقلاب را یا تحریف کنند یا به دست فراموشى بسپرند و کارى کنند که ملّت حرکت خود، سابقهى خود و کار بزرگى را که کرده است فراموش کند، دچار نسیان و غفلت بشود؛ کسى که گذشتهى افتخارآمیز خود را نمیداند، نمیتواند در آینده هم حوادث افتخارآمیز براى خودش درست کند، این تلاش را دشمنان دارند میکنند.
کار بزرگ شهدا را باید تبیین کرد ...
امام خامنه ای: بدون تبیین و تبیین بلیغ، قطعاً هیچ فکری و هیچ اندیشهی متقنی، توفیق رواج و اعتقاد عمومی را پیدا نخواهد کرد. و شهدا عملاً کار بزرگی را انجام دادند. این کار بزرگ را باید تبیین کرد ... 1389/04/14
انسان ۲۵۰ ساله | امام حسن علیهالسلام زمینهساز حماسه عاشورا
حضرت آیتالله امام خامنهای: امام حسن جنگ نظامی را - با آن دشمنی که قبلا باید افشا بشود و سپس با آن مبارزه بشود - متوقف کرد تا جنگ سیاسی، جنگ فرهنگی، جنگ تبلیغاتی و جنگ اسلامی خود را با او شروع بکند. ... امام حسن زمینهساز عاشورا و تداوم امامت در شیعه بود. ۱۳۶۴/۰۳/۱۷
امام تبیین و قیام
حضرت آیتالله امام خامنهای: امام حسین (ع) را فقط به جنگِ روز عاشورا نباید شناخت؛ آن یک بخش از جهاد امام حسین (ع) است. ایشان را به تبیین او، امر به معروف او، نهی از منکر او خطاب به علما، خطاب به نخبگان و مردم باید شناخت. در میدان جنگ در کربلا هم حضرت اهل تبیین بودند، از هر فرصتی استفاده میکردند. البته بعضی خواب بودند، بیدار شدند؛ بعضی خودشان را به خواب زده بودند و آخر هم بیدار نشدند ... 1388/05/05
امام مهدی (علیه السلام): إنَّ اللّه مَعَنا ، فَلا فاقَةَ بِنا إلی غَیرِهِ و الحَقُّ مَعَنا فَلَن یُوحِشَنا مَن قَعَدَ عَنّا . خدا با ماست و نیازمند دیگری نیستیم. حق با ماست و باکی نیست که کسی از ما روی بگرداند. الغیبة، طوسی، ص ۲۸۵
امام خامنه ای:
نباید اجازه داد مسئله مهم غزه از اولویت افکار عمومی دنیا خارج شود:
جنایات بهحدّی است که حتی افراد پرورشیافته در فرهنگ غربی و در اروپا و آمریکا هم فریاد اعتراض بلند کردهاند.
امام خامنه ای:
از لحاظ شرعی، حجاب حکم مسلّم شرعی است و پوشاندن بدن برای زنان غیر از صورت و دو کف دست واجب شرعی و غیرقابل صرفنظر کردن است و مردم و بانوان ما که مسلمان و مقیّد و متعبّد هستند، باید این حکم شرعی را رعایت کنند.
امام خامنه ای:
از منظر قانون، حجاب را حکمی قانونی
رعایت قانون بر همگان، چه معتقدان به شرع و چه غیرمعتقدان واجب است:
در خصوص ملاحظات جانبی، دخالت بیگانگان در قضیه حجاب از طریق انواع رسانهها واضح بود البته عدهای هم در داخل به آنها کمک کردند اما اصل هدایت و طراحی برای مخالفت با حجاب از بیرون کشور انجام شد که بانوان عاقل و فهمیده ما باید به این واقعیت توجه کنند.
امام خامنه ای:
طراحی برای برداشتن حجاب بانوان، اولِ کارِ بدخواهان:
هدف نهایی آنها برگرداندن تدریجی وضع کشور به دوران فضاحتبار طاغوت است که در آن دوره وضع زنان برخلاف امروز از لحاظ سطح سواد و نقشآفرینی مدیریتی، ضعیف و از لحاظ پوشش و هنجارهای اجتماعی هم بسیار مفتضح بود.
امام خامنه ای:
اطمینان دارم که بانوان کشورمان حتی کسانی که در زمینه حجاب قدری سهلانگاری دارند، دلبسته به اسلام و نظام هستند؛ بنابراین باید به این چشم به موضوع نگاه کرد در عین حال که قضیه حجاب را هم همه باید رعایت کنند.
امام خامنه ای:
دولت و قوه قضائیه
موظف به عمل به مسئولیتهای شرعی و قانونی خود در موضوع حجاب:
البته خود بانوان در این زمینه بیش از همه مسئولیت دارند که حجاب اسلامی را رعایت کنند.
امام خامنه ای:
گزارشهای موثق از استخدام افرادی برای حضور هنجارشکنانه در جامعه با هدف از بین بردن حرمت حجاب:
وقتی ما دست بیگانه را در قضیهای میبینیم باید مواضع خود را متناسب با این واقعیت تنظیم کنیم.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
آن که شما را وادار میکند که بترسید، مأیوس بشوید، ناامید بشوید، او شیطان است. امروز این شیطانها از طریق رادیو و تلویزیون و فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و امثال اینها مرتّب مشغول کارند برای اینکه بترسید. نه، نترسید، فَلا تَخافوهُم، از آنها نترسید؛ از انحراف از راه خدا بترسید که اگر چنانچه از راه مستقیم انحراف پیدا کردیم، سرنوشت ما سرنوشت کشورهایی است که زیر بال آمریکایند، سرنوشت عربستان است، سرنوشت رژیم شاه است که [در آن نوع کشورها] همهی امکانات کشور متعلّق به دشمن [است] و ملّت، ذلیلِ در مقابل دشمن و بیپناه در مقابل دشمن.۱۳۹۷/۱۱/۱۹
حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی در پیامی به مناسبت شهادت سردار رشید اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی و جمعی از همرزمان وی بدست رژیم غاصب و منفور صهیونیست، تاکید کردند: آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد، به حول و قوهی الهی. متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
سردار رشید و فداکار اسلام، سرلشکر پاسدار محمدرضا زاهدی، در کنار همرزم بزرگوارش سردار محمد هادی حاج رحیمی، با جنایت رژیم غاصب و منفور صهیونیست به شهادت رسیدند. سلام و رحمت خدا و اولیائش بر آنان و دیگر شهیدان این حادثه، و لعنت و نفرین بر سردمداران رژیم ظالم و متجاوز. شهیدان ما از خداوند مهربان خود، نشان قبول مجاهدتِ درازمدت خود را دریافت کردند و هماکنون در جمع اولیاء و صلحاء، متنعم به نِعَم الهیاند. سردار زاهدی از دهه شصت در میدانهای خطر و مجاهدت، چشم انتظار شهادت بود. آنها چیزی را از دست نداده و پاداش خود را دریافت کردهاند، ولی غم فقدان آنان برای ملت ایران بهویژه هرکه آنان را میشناخت سنگین است. رژیم خبیث به دست دلاورمردان ما مجازات خواهد شد. آنها را از این جنایت و امثال آن پشیمان خواهیم کرد به حول و قوهی الهی.
والسلام علی عبادالله الصالحین سید علی خامنهای ۱۴ فروردین ۱۴۰۳
جهاد مایهی عزّت است؛ نهفقط عزّت کشور و ملّت و آن جمعیّتی که مجاهدان از میان آنها برخاستهاند آنکه به جای خود محفوظ؛ هر ملّتی که سربلند میشود، عزّت پیدا میکند، به برکت مجاهدت فرزندان خودش قدرت پیدا میکند ... 1397/12/22
شهید مدافع حرم شهید بهروز واحدی
شهادت: بامداد سهشنبه، هفتم فروردین، 1403 همزمان با پانزدهم ماه مبارک رمضان بر اثر حمله هواپیماهای رژیم صهیونیستی به منطقه دیرالزور سوریه
امام حسین باید تا ابد به عنوان پرچم حق باقی بماند؛ پرچم حق نمیتواند در صف باطل قرار گیرد و رنگ باطل بپذیرد. این بود که سید الشهدا فرمود: «هیهات منّا الذّلّة». افتخار متعلّق به آن انسان، ملت و جماعتی است که پای حرفشان بایستند و نگذارند پرچمی را که آنها بلند کردهاند، توفانها از بین ببرد و بخواباند. امام حسین این پرچم را محکم نگه داشت و تا پای شهادتِ عزیزان و اسارتِ حرم شریفش ایستاد ... 1381/01/09
پاسدار شهید مدافع حرم محمدرضا زاهدی
شهادت: دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی در ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
لُبّ و جوهر حادثه عاشورا این است که در دنیایی که همه جای آن را ظلمت و فساد و ستم گرفته بود، حسینبنعلی علیهالسّلام برای نجات اسلام قیام کرد و در این دنیای بزرگ، هیچکس به او کمک نکرد! حتّی دوستان آن بزرگوار ... 1371/04/10
شهید مدافع حرم پاسدار شهید محمدهادی حاجی رحیمی
شهادت: دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی در ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
مسالهى شهيد و ايثارگرى، كهنهشدنى نيست؛ اين، موتور حركت جامعه است؛ بعضىها از اين نكته غفلت مىكنند ... 1383/04/16
شهید مدافع حرم پاسدار شهید حسین امان اللهی
شهادت:
دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی در ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
راه حسینبنعلی و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوی هدفهای اسلامی است؛ این پرچم باید سرپا بماند ... 1383/04/16
شهید مدافع حرم شهید سید مهدی جلالتی
شهادت: دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حسینبنعلی علیهالسّلام با فرستادن علی اکبر جوان به میدان جنگ، عزّت معنوی را نشان داد؛ یعنی پرچم سربلندی و حاکمیت اسلام را که روشنکننده مرز بین امامتِ اسلامی و سلطنتِ طاغوتی است محکم نگه میدارد، ولو به قیمت جان جوان عزیزش باشد ... 1381/01/09
شهید مدافع حرم شهید محسن صداقت
شهادت: دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
همچنان که میگوییم امام حسین علیهالسّلام اسلام را حفظ کرد، میتوانیم دقیقاً ادّعا کنیم که حضرت زینب سلاماللَّهعلیها هم با ایستادگی خود، اسلام را حفظ کرد. این ایستادگی، یک رمز و راز و یک عامل اصلی است ... 1380/05/03
شهید مدافع حرم شهید علی آقا بابایی
شهادت: دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
امام حسن و امام حسین را گفته اند: «سیّدی شباب اهل الجنّة». با این که اینها همیشه جوان نبودند و این دو بزرگوار به سنین پیری و کهولت هم رسیده اند، اما «سیّدی شباب» به آنها گفته اند؛ یعنی جوانی اینها باید به عنوان یک الگو همیشه در مقابل چشم جوانهای دنیا باشد ... 1383/05/17
شهید مدافع حرم شهید سید علی صالحی روزبهانی
شهادت: دوشنبه 13 فروردین ماه 1403 بر اثر حمله موشکی رژیم جنایتکارصهیونیستی به ساختمان کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در دمشق
سوّار بن منعم بن حابس بن ابى عمير همدانى نهمى
در المناقب از ایشان با نام «سوار بن ابى عمير فهمى» یاد شده است.
سوّار از كسانى است كه پيش از شروع جنگ، به خدمت حضرت امام حسین (علیه السّلام) آمد و در حمله نخستين جنگيد و مجروح شد و به زمين افتاد.
در الحدائق الورديه گفته است: «سوّار جنگيد تا به زمين افتاد و او را پيش ابن سعد (لعنه الله علیه) آوردند و دستور قتل او را داد ولى با وساطت قومش نجات يافت و پس از شش ماه دار فانى را وداع گفت.»
برخى از مورّخين گفته اند: تا هنگام مرگش، در اسارت باقى ماند و ميانجيگرى قومش تنها در جلوگيرى از قتلش مؤثّر افتاد و عبارت موجود در قائميات آن را تأييد مى كند: سلام بر زخمى اسير شده سوّار بن ابى عمير نهمى. البته مى توان اين عبارت را به اسير شدن او در اوّل امر، تفسير كرد.
شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی : صحنه های دردناکی که در #فلسطین شاهد هستیم قلب ما را به درد می آورد و سینه را آکنده از غم می نماید غمی که درون خود یک خشم عمیق را نهفته دارد، خشمی که در وقت مناسب آن را بر سرِ صهیونیست های مجرم خواهیم ریخت ...
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، شهید آیت الله سیدمحمد باقر صدر، از انقلاب اسلامی ایران حمایت می کرد و روز به روز رابطه خویش را با حضرت امام خمینی رحمهم الله افزایش می داد. نامه ای به امام، در پاریس نوشت و از انقلاب شکوه مند ایران ستایش کرد و آمادگی خود را با تمام شجاعت اعلام نمود. در این راه، فتوای تاریخی خود را درباره انقلاب اسلامی صادر نمود:
بسم الله الرحمن الرحیم کسانی که در ایران برای دفاع از اسلام و مسلمین قیام کرده و کشته می شوند، شهید هستند و خداوند آنان را با امام حسین علیه السلام، در بهشت محشور می گرداند. ان شاءالله تعالی. سیدمحمد باقر صدر.
شهادت:
رژیم بعث عراق، در تاریخ 16 فروردین 1359،آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و به بغداد می برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید می کند و از ایشان می خواهد که چند کلمه، علیه انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرده و می گوید: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه گاه می برند و به شهادت می رسانند. سرانجام در تاریخ 19 فروردین 1359، در نیمه های شب جنازه آن دو شهید را به خانواده شان تحویل می دهند ...
پیام بنت الهدی
بنت الهدی، خواهر آیت الله شهید صدر که همواره، هم گام و دوشادوش شهید صدر، در راه زنده نگه داشتن اسلام، مبارزه می کرد، در پیامی شورانگیز چنین گفت: به خدا سوگند! من در آرزوی شهادت در راه خدا زنده ام. من تا زمانی که مطمئن هستم، کارم برای خداست، به راه خود ادامه خواهم داد؛ چه در این راه بمیرم و چه زنده بمانم، امّا شهادت آرزویی است که مُدام مرا به سوی خود می کشد. تا خدا چه خواهد.
شهادت: رژیم بعث عراق، در تاریخ 16 فروردین 1359،آیت الله سیدمحمدباقر صدر و خواهرش بنت الهدی را دستگیر و به بغداد می برد. رئیس سازمان امنیت کشور عراق، آیت الله صدر را به مرگ تهدید می کند و از ایشان می خواهد که چند کلمه، علیه انقلاب اسلامی ایران بنویسد تا از مرگ نجات یابد. اما آیت الله صدر مخالفت کرده و می گوید: «من آماده شهادتم.» آن گاه این خواهر و برادر مجاهد و عالم را به شکنجه گاه می برند و به شهادت می رسانند. سرانجام در تاریخ 19 فروردین 1359، در نیمه های شب جنازه آن دو شهید را به خانواده شان تحویل می دهند ...
شهید محمد صالح محمدی
بخشی از وصیت نامه:
زنگ انقلاب خورده و زنگ اسلام زده شده و خمینى کبیر -رییس دانشگاه خودسازى- زنگ آن را زده است. انسان هایى که در اسلام اسم نوشتند، باید به کلاس بیایند و آن هایى که مکلف شدند؛ ولى تاکنون نیامدند و از آمدن خوددارى نموده یا مَردودند، از دانشگاه بیرونند؛ زیرا این انقلاب به بهاى ارزانى به دست نیامده و تاکنون خون ده ها هزار جوان، زن و مرد و کودک پاى نهال آن ریخته شده است. امروز مى توانید با آزادى، فریاد خود را به گوش جهانیان برسانید. به هوش باشید و با هوشیارى کامل و با راهنمایى امام عزیز ... توطئه هاى شوم خائنین را خنثى نمایید و لحظه اى از خطر دشمن مکار غافل نشوید ...
شهید، علیرضا بیک محمدلو شهادت: ششم فروردین 1367، در حلبچه
بخشی از وصیت نامه: از برادرم مى خواهم که همیشه در سنگر قرآن و اسلام باشد و خواهرم هم همیشه با حفظ حجاب خود از خون من پاسدارى کند ...
شهید، سید محسن جبارى دستجردى شهادت: شانزدهم اسفند 1362، در جزیره مجنون
بخشی از وصیت نامه:
تا زمانى که حتى یک قطره خون در بدن دارید، پیرو اسلام و امام باشید و این را بدانید موقعى که دست از امام برداشتید، دشمن بر ما نفوذ مى کند ... من با خود پیمان بسته و گفتم اگر با شهادت من اسلام و امام عزیز پایدار مى ماند، پس اى گلوله ها و اى تیرهاى دشمن! مرا دریابید. انسان، در زندگى مى تواند دو راه را انتخاب کند؛ البته این دو راه یکى به نفع اسلام است و دیگرى ظاهراً ضد اوست. راه اول زندگى ننگین و راه دیگر راه حسین(ع) است و شهادت با افتخار. امیدوارم که شما راه شهدا را ادامه داده، مساجد را پُر کنید و در نماز جمعه -این نماز سیاسى، عبادى- شرکت کنید ...
شهید جلال حسنی شهادت: ششم فروردین 1361، در محور دزفول ـ شوش
بخشی از وصیت نامه:
سر هرکس را کلاه بگذارید، سر خدا را نمی توان کلاه گذاشت و خدا همیشه حاضر بر اعمال ماست! پس شما هم ای شنودگان! بگوش باشید که افسار زمان از دست تان خارج نشود و مسایل شرعی را سبک نشمارید و به یکایک آنها عمل نمایید و فرزندان خود را در اوایل کودکی با احکام اسلامی آشنا نمایید که در آینده نزدیک همین کودکان خردسال، اسلام را جاودانه نگه خواهند داشت. پدران و مادران! اگر شما در تعلیم دادن فرزندان خود کوتاهی نمایید و فرزندان شما فرامین اسلام را نیاموزند، مقصر خواهید بود؛ پس از حالا به آنها اهمیت داده و کیفیت نماز را به آنها بیاموزید که در نزد خدا اجری بسیار عظیم دارید ...
شهید، محسن خان بابایی شهادت: بیست و هشتم اسفند 1366، در حلبچه
بخشی از وصیت نامه:
از شما عزیزان تقاضا دارم که زینب وار، به مسایل تبلیغی بیشتر اهمیت دهید و اسلام و جبهه و شهادت در راه خدا را بیشتر برای مردم تشریح کنید. از شما می خواهم، به معنویات بیشتر اهمیت دهید. نماز را اول وقت بخوانید. دنبال مادیات نروید که به دردتان نمی خورد؛ اگر به دنبال معنویات بروید، مادیات هم دنبالش می آید ... در حق این ملت همین بس که بگویم افتخار کنند، تاکنون جهان به خود همچون ملتی ندیده است؛ قدر خودتان را بدانید. مطیع اوامر امام باشید و هر چه گفت، انجام دهید ...
شهید حسن خمسه شهادت: بیست و هشتم تیر 1361، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه:
بدانید که این اولین و آخرین جنگ ما نیست؛ چرا که تازه شروع شده و امام عزیزمان جبهه اسلامى تشکیل خواهد داد. تا همه مستضعفان جهان را رهبرى کند -ان شاء الله- و شما پیروان راه خدا به یارى خدا، هرگز نباید خسته شوید؛ چرا که شهادت و جنگ و جهاد در راه خدا، به ما نیروى ایمان و عشق مى دهد و بواسطه این نعمت (رهبر) -که خداوند به ما بخشیده- باید به فکر همه مسلمین جهان، به خصوص مستضعفین باشید و براى نجات آن ها بکوشید و گوش به فرمان رهبر انقلاب باشید ...
خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کن تا بتوانیم برای یاری دینت به کار ببندیم. خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما. خدایا توفیق شناخت خودت آن طور که شهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضی بفرما و ما را به آن ها ملحق بفرما ...
شهید سید باقر طباطبائی نژاد
شهید محمدرضا تورجی زاده
شهید علی صیاد شیرازی
بخش هایی از وصیت شهید حاج حسین خرازی
بخش هایی از وصیت شهید احمد کشوری
بخش هایی از وصیت شهید محسن وزوایی
شهید حاج محمد ابراهیم همت:
عنصر اطلاعات - عملیات صبح تا شب باید دوربین روی چشم او باشد و کوچکترین حرکت دشمن را گزارش کند! ...
اگر این دشمن حیله گر را به حال خودش وابگذاریم، او بیکار نمینشیند ...
امام صراحتا اعلام میکند: هر کس که بیشتر برای خدا کار کرد، بیشتر باید فحش بشنود، و شما پاسدارها، چون بیشتر برای خدا کار کردید، بشتر فحش شنیدید و میشنوید. ما باید برای فحش شنیدن ساخته بشویم! برای تحمل تهمت و افترا و دروغ! چون ما اگر تحمل نکنیم، باید میدان را خالی کنیم. فکر نکنید افرادی مثل خوارج دوران حکومت امام علی الان در اطراف ما وجود ندارند؛ وجود دارند! خوارج چه کسانی بودند؟ خوارج آمدند و ابتدا به علی(ع) گفتند: یا علی(ع) ما با تو هستیم. بعد همینها از پشت به علی ضربه زدند! این نیست که ما هم در اطراف خودمان چنین آدمهایی را نداشته باشیم. الان هم مثل زمان حکومت حضرت علی(ع) خوارجی هستند که دارند اذیت میکنند. داریم دیگر؛ « انجمن حجتیه » میبینی این ور و آن ور نفوذ کرده و اینها هزار کانال دارند ...
شهید مهدی باکری
شهید علی شورکی
شهید داود ملکی محمد پور
شهید مهدی هروی
شهید سیاوش عالی پور
شهید قربانعلی حسن زاده
شهید محمد رضا زاهدی شهادت: دهم اردیبهشت 1361، در خرمشهر
و شما برادران و خواهرانم شما بعد از من وظيفه سنگينى بر عهده داريد و آن رساندن حرف پيام مظلومان و شهيدان هستيد به حرف ستون پنجم و منافقين گوش ندهيد ...
شهید مدافع حرم شهید جمال رضی (ابوطاها) شهادت : 1395/01/14 | حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
شما را ... به تربیت صحیح فرزندان در مسیر انقلاب که یاور رهبرم باشند ... توصیه میکنم ...
شهید مدافع حرم حجتالاسلام علی تمامزاده
شهادت: هجدهم آبان ماه سال 1394 در سن 39 سالگی در سوریه
بخشی از وصیت نامه
فراموش نکنید که همه ما شیعه علی ابن ابیطالب هستیم. شیعه علی علیهالسلام ذلت نمیپذیرد... ظهور حضرت مهدی(عج) نزدیک است و چه بسا (اگر لیاقت داشته باشیم) دوباره رجعت کنیم (انشاءالله). همیشه پشت سر رهبر فرزانه انقلاب حرکت کنید ...
شهید مدافع حرم شهید اسدالله ابراهیمی شهادت: 27 خردادماه سال 1395 در شهر حلب سوریه
بخشی از وصیت نامه
ای همه کسانی که این پیام به آنها میرسد، بدانید که مردم هر عصر و زمانی با ولایت ولی امر برحق زمان خود آزموده خواهند شد و هرکس به میزان اطاعت پذیری از رهبرالهی خود در این آزمون سخت، پذیرفته خواهد شد. پس قدر این نعمت را که همان ولایت فقیه و بهخصوص رهبر عزیز، بصیر و مظلوممان امام خامنهای عزیز را بدانید و در اطاعت از ایشان کم نگذارید که بدون شک اطاعت و پیروی از ایشان همان پیروی و اطاعت از پیامبر اعظم(ص) و ائمه معصومین(ع) میباشد ...
شهید مدافع حرم شهید روحالله صحرایی شهادت: 16 آذر ماه 1394 در حلب سوریه
بخشی از قسمت اول وصیت نامه شهید:
نماز و حجاب خود را حفظ کنید و برای خدا زندگی کنید و همیشه بهیاد خدا باشید، فرزندانم را طوری تربیت نمایید که پرچمدار راه شهیدان باشند تا انشاالله در ظهوری نزدیک در زمره سربازان واقعی امام زمان (عج) قرار گیرند ...
شهید مدافع حرم شهید روحالله صحرایی شهادت: 16 آذر ماه 1394 در حلب سوریه
بخشی از قسمت دوم وصیت نامه شهید:
توصیه من این است که دست از ولایت فقیه برندارید؛ نماز و حجاب خود را حفظ کنید و در راه رضای خداوند قدم بردارید و خود را به آرامش برسانید. ظهور حضرت نزدیک است انشاالله، زمینهساز ظهور باشید ...
شهید مدافع حرم شهید «اسماعیل خانزاده» شهادت: 29 آذر 1394 در شهر حلب سوریه
بخشی از وصیت نامه شهید:
مبادا روزی شود كه یاد و نام شهدا از كوچهها محو شود و در محافل فراموش شود. پیرو خط مبارك ولایت فقیه باشید و خدای متعال را بخاطر این نعمت بزرگ شاكر باشید كه چه بسا اگر نعمت بزرگ ولایت نبود مشخص نبود كه چه مصیبتی برسر ما و نوامیس ما میآمد. اختلاف و تفرقه را كنار بگذارید و دنبال وحدت باشید. خود را مسافر قیامت بدانید نه ساكن دنیا. به دنیای فانی دل مبندید و در فكر آخرت باشید
شهید مدافع حرم شهید محمد حسین معز غلامی
بخشهایی از وصیت نامه:
خاک پای شهدا
سلام بر آنهایی که رفتند و مثل ارباب بی کفن جان دادند. من خاک پای شهدا هستم. شهدایی که برای دفاع از اسلام رفتند و جان عزیز خود را بر طبق اخلاص نهادند. خدا کند به مدد شهدا و دعای دوستانم مرگ من نیز شهادت قرار گیرد که بهترین مرگ هاست.
دعا برای ظهور حجت
در کفنم یک سربند یا حسین (ع) و تربت کربلا قرار بدهید. تا میتوانید برای ظهور حضرت حجت (عج) دعا کنید که بهترین دعاهاست. پیروی از ولایت فقیه
هم به خانواده ام و هم دوستانم بگویم که در بدترین شرایط اجتماعی, اقتصادی و .... پیرو ولی فقیه باشید و هیچگاه این سید مظلوم حضرت آقا سید علی آقا را تنها نگذارید. توصیه به امر به معروف و نهی از منکر
امر به معروف و نهی از منکر را فراموش نکنید و نگذارید خون شهدا پایمال شود.
شهید مدافع حرم شهید محمودرضا بیضایی
بخشی از وصیت نامه:
باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمده ایم و شیعه هم به دنیا آمده ایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختی ها، غربت ها و دوری هاست و جز با فداشدن محقق نمی شود حقیقتاً.
«الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ فَمَنْ فَرَضَ فِیهِنَّ الْحَجَّ فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ وَ ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ وَ تَزَوَّدُوا فَإِنَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ» (موسم عمره و) حج (در) ماههای معیّنی است (شوّال، ذی القعده، ذی الحجة)، پس هر که در این ماهها فریضۀ حج را ادا کند، (بداند که) آمیزش جنسی و گناه و جدال در حج روا نیست و آنچه از کارهای خیر انجام دهید، خدا میداند. و زاد و توشه تهیه کنید که البتّه بهترین زاد و توشه، پرهیزگاری است. ای خردمندان! تنها از من پروا کنید.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۷:
کلمه «رَفَثَ» بهمعنای آمیزش جنسی و «فُسُوقَ» بهمعنای دروغ و ناسزاگویی و جدال و گفتنِ «لا و الله» و «بلی و الله» است.
زمان مطرح شده در آیه، ناظر به حج و عمره با هم است.
عمرۀ تمتّع در طول سه ماه شوال، ذیالقعده و ذیالحجّه انجام میشود؛ ولی زمان حج، ماه ذیالحجّه است.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۷:
۱. در عبادات اسلامی، زمان نقش مهمّی دارد. «الْحَجُّ أَشْهُرٌ مَعْلُوماتٌ»
۲. محیط و فضای با صفای حج و مکّه را نباید با ارتکاب گناه و کدورت آلوده نمود. «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَجِّ»
۳. اعتقاد و یقین به آگاهی خداوند، رمز نشاط و امید در انجام وظائف است. «ما تَفْعَلُوا مِنْ خَیْرٍ یَعْلَمْهُ اللَّهُ»
۴. در هر سفری، زاد و توشه لازم است، بهترین زاد و توشۀ سفر حج تقواست. «خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی»
۵. پرهیزکاری نشانۀ خردمندی است. «وَ اتَّقُونِ یا أُولِی الْأَلْبابِ»
«لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّکُمْ فَإِذا أَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ» گناهی بر شما نیست که (به هنگام حج) به سراغ فضل پروردگارتان (و کسب و تجارت) بروید. پس چون از عرفات کوچ کردید، خدا را در مشعرالحرام یاد کنید، و او را یاد کنید ازآنروی که شما را با آنکه پیش از آن از گمراهان بودید، هدایت کرد.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۸:
عرفات، نام سرزمینی است در بیست کیلومتری مکّه که بر زائران خانۀ خدا واجب است از ظهر روز نهم ذیالحجة تا غروب در آنجا بمانند و اگر قبل از غروب از آنجا خارج شوند باید یک شتر جریمه دهند.
واژۀ «عرفات» از «معرفت» بهمعنای محلّ شناخت است.
در آنجا آدم و حوا علیهماالسّلام یکدیگر را شناختند و به گناه خود اعتراف کردند.
به فرمودۀ امام صادق و امام باقر علیهماالسّلام جبرئیل در این مکان به حضرت ابراهیم گفت: وظایف خود را بشناس و فراگیر. «کافی، ج ۴، ص ۲۰۷»
در حدیث میخوانیم: حضرت مهدی علیهالسّلام هر سال در عرفات حضور دارند.
زمین عرفات خاطراتی از نالهها و اشکهای اولیای خدا دارد.
در روایات می خوانیم: غروب عرفه، خداوند تمام گناهان زائران خانه خود را میبخشد.
و برای روز عرفه دعاهای خاصّی از امام حسین و امام سجّاد علیهماالسّلام نقل شده است. «برای تفصیل بیشتر به کتاب حج نوشته مؤلف مراجعه شود.»
از نشانههای جامعیّت اسلام آن است که در کنار اعمال عبادی حج، به زندگی مادّی و کسب معاش نیز توجّه دارد.
همانگونه که در سورۀ جمعه در کنار دستور به شرکت در نماز جمعه، می فرماید: بعد از پایان نماز به سراغ کسب معاش بروید. «جمعه، ۱۰»
آری، حج در عین عبادت، اقتصاد است.
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: یکی از آثار حج، تشکیل یک اجتماع بزرگ از مسلمانان نقاط مختلف جهان و نقل و انتقال انواع تجربیّات می باشد و زمینۀ انجام مبادلات تجاری و اقتصادی است. «وسائل، ج ۸، ص ۹»
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۸:
۱. مبارزه با تحجّر از برنامههای قرآن است. گروهی فکر میکردند دین امری یک بُعدی و حج یک عبادت خشک است؛ اسلام این تفکّر را رد میکند. «لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ»
۲. درآمد حلال، فضل الهی است. قرآن به جای واژه «کسب»، کلمۀ «فضل» را به کار برده تا بگوید: درآمد حلال فضل الهی است. «فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»
۳. گرچه تلاش و طلب از شماست «تَبْتَغُوا» امّا رزق، فضل خداوند است. «فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»
۴. رزقرسانی، از شئون ربوبیّت الهی است. «فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»
۵. در رزقرسانی، دست خداوند باز است. کلمۀ «فضل» نکره آمده است. «فَضْلًا مِنْ رَبِّکُمْ»
۶. انجام عبادات باید طبق دستور باشد. «وَ اذْکُرُوهُ کَما هَداکُمْ»
۷. توجّه به توفیق الهی از یکسو و خطاها و گناهان گذشتۀ خود از طرف دیگر، عشق و علاقۀ انسان را به الطاف خداوند زیاد میکند. «هَداکُمْ وَ إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ»
۸. سابقۀ خودتان را فراموش نکنید، او بود که شما را هدایت کرد. «إِنْ کُنْتُمْ مِنْ قَبْلِهِ لَمِنَ الضَّالِّینَ»
«ثُمَّ أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» سپس از همانجا که مردم کوچ میکنند، کوچ کنید و از خداوند طلب آمرزش نمایید که خداوند آمرزندۀ مهربان است.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۹:
در این آیه ضمن دستور به حرکت دستهجمعی همراه مردم، به اهل مکّه تذکّر میدهد مبادا خیال کنید که چون اهل حرم یا از قبیلۀ قریش و امثال آن هستید باید حرکات عبادی شما با دیگران فرقی داشته باشد، این خودبزرگبینیها را کنار گذاشته و همچون عموم مردم باشید.
اساساً یکی از آثار و فلسفههای حج، کنار زدن امتیازات پوشالی است. در آنجا انسان از کفش، کلاه، لباس، همسر و مسکن خود می گذرد و قطرهای میشود که به دریا ملحق شده است.
در این آیه، دوبار و در آیۀ قبل یک مرتبه کلمۀ «افاضة» به کار رفته که بهمعنای حرکت دستهجمعی است، این تکرار و اصرار نشان میدهد که حرکت دستهجمعی در انجام عبادات ارزشمند است.
استغفار و ذکر خداوند، بهترین اعمال عرفات و مشعر است.
گرچه در این سرزمینها اصل توقّف، شرط است و هیچ عمل دیگری واجب نیست، امّا در این آیات، قرآن ما را به ذکر خدا و یاد سوابق پرخطا و اشتباه خود و طلب آمرزش دربارۀ گذشتۀ خویش دعوت میکند. مگر میتوان در سرزمینی که اولیای خدا اشک ریختهاند بیتفاوت نشست.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۹:
۱. امتیازطلبی، تحت هر نام و عنوانی، ممنوع است. «أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ»
۲. حرکت دستهجمعی، ارزش دارد. «أَفِیضُوا مِنْ حَیْثُ أَفاضَ النَّاسُ»
۳. هرگز مأیوس نشویم، گذشتهها هر چه باشد استغفار چارهساز است؛ زیرا او غفور و رحیم است. «وَ اسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
«فَإِذا قَضَیْتُمْ مَناسِکَکُمْ فَاذْکُرُوا اللَّهَ کَذِکْرِکُمْ آباءَکُمْ أَوْ أَشَدَّ ذِکْراً فَمِنَ النَّاسِ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» پس چون مناسک (حج) خود را انجام دادید، خدا را یاد کنید؛ همانگونه که پدران خویش را یاد میکنید، بلکه بیشتر و بهتر از آن. پس بعضی از مردم کسانی هستند که میگویند: خداوندا! به ما در دنیا عطا کن. آنان در آخرت بهرهای ندارند.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۰:
گروهی از اهل مکّه، بعد از پایان مراسم حج در محلّی اجتماع کرده و با یاد کردن پدران و نیاکان خود به آنان افتخار و مباهات میکردند.
قرآن دستور میدهد بهجای تفاخر به پدران و نیاکان، خدا را یاد کنید و از نعمتها و توفیقات او سخن بگویید و در این کار جدّیتر باشید. «تفسیر مجمعالبیان، ج ۲، ص ۵۲۹» «نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۹۸»
یاد هر کس یا هر چیز، نشانۀ حاکمیّت آن بر فکر انسان است. کسیکه یاد نیاکان را دارد و به آنان افتخارمیکند، فکر و فرهنگ آنان را پذیرفته است و این یادکرد می تواند فرهنگ جاهلی را بر جامعه حاکم کند.
بههمیندلیل حضرت موسی گفت: من گوسالۀ طلایی و پُرقیمت سامری را آتش میزنم و خاکسترش را به دریا میریزم؛ زیرا تماشای آن، فرهنگ و تفکّر شرک را در انسان زنده میکند.
پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۰:
۱. جهتدهی به ایّام فراغت، یکی از وظایف مربّی است. «فَإِذا قَضَیْتُمْ» «فَاذْکُرُوا اللَّهَ»
۲. یاد خدا، هم از نظر کمّیّت باید کثیر باشد «وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیراً» و هم از نظر کیفیّت، عاشقانه و خالصانه. «أَشَدَّ ذِکْراً»
۳. سطحینگر نباشیم. گروهی در بهترین زمانها و مکانها، تنها دعای آنها رسیدن به زندگی کوتاه مادّی است. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا وَ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ» تفسیر صفحۀ ۳۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۱ - تفسیر نور:
«وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِناعَذابَ النَّارِ» (اما) بعضی از مردم میگویند: پروردگارا! در دنیا به ما نیکی عطا کن و در آخرت نیز نیکی مرحمت فرما و ما را از عذاب آتش نگهدار.
نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۱:
یکی از راههای شناخت مردم، آشنایی با آرزوها و دعاهای آنان است.
در آیۀ قبل، درخواست گروه اوّل از خداوند مربوط به دنیا بود و کاری به خیر و شرّ آن نداشتند.
ولی در این آیه درخواست گروه دوّم از خداوند، «حَسَنَةً» است در دنیا و آخرت.
در دیدگاه گروه اوّل دنیا بهخودیخود مطلوب است، ولی در دید گروه دوّم دنیایی ارزشمند است که حسنه باشد و به آخرت منتهی گردد.
در روایات نمونهها و مصادیقی برای نیکیهای دنیا و آخرت نقل شده است؛ ولی حسنه در انحصار چند نمونه نیست. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۹۹»
در قرآن مجید ۱۱۵ مرتبه کلمۀ «دنیا» به کار رفته و ۱۱۵ مرتبه کلمۀ «آخرت» استعمال شده است و این یک تصادف نیست. البتّه این بهمعنای آن نیست که اهمیّت دنیا و آخرت هر دو یکسان است.
در دعاها، هدفهای کلّی مطرح شود و تعیین مصداق بهعهدۀ خداوند گذاشته شود. ما از خداوند حسنه و سعادت میخواهیم، ولی در اینکه رشد و صلاح ما در چیست؟ آن را بهعهدۀ خداوند میگذاریم. چون ما بهخاطر محدودیّتهای علمی و عدم آگاهی از آینده و ابعاد روحی خودمان، نمیتوانیم مصادیق جزئی را تعیین بنماییم.
بههمینجهت توصیه شده است از خداوند وسیلۀ کار را نخواهید، خودِ کار را بخواهید. زیرا ممکن است خداوند از وسیلۀ دیگری که به فکر و ذهن ما نمیآید، کاری را برای ما محقّق سازد.
مثلًا از خداوند توفیق زیارت حج را بخواهید، امّا نگویید: خدایا مالی به من بده تا به مکّه بروم. چون خداوند گاهی سبب را به گونهای قرار میدهد که ما فکر آن را نمیکردیم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۱:
۱. دنیا و آخرت با هم منافاتی ندارند، به شرط آنکه انسان بهدنبال حسنه و نیکی باشد. «فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً»
۲. هر رفاهی مذموم نیست، بلکه زندگانی نیکو، مطلوب نیز هست. «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً»
۳. دوزخ، حساب جدایی دارد. با اینکه از خداوند نیکی آخرت را میخواهند، ولی برای نجات از آتش، جداگانه دعا میکنند. «قِنا عَذابَ النَّارِ»
در دعاها برای نجات از آتش، اصرار و تکرار عجیبی است.
مثلاً در دعای مجیر حدود هفتاد بار میخوانیم: «اجِرنا مِن النار یا ربّ» پروردگارا! ما را از آتش جهنّم نجات بده.
و یا در دعای جوشنکبیر که صد بند دارد در پایان هر بند آن میگوییم: «خَلّصنا من النّار یا ربّ» تفسیر صفحۀ ۳۱ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۲ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ سَرِیعُ الْحِسابِ» آنها از کسب (و دعای) خود بهره و نصیبی دارند و خداوند بهسرعت به حساب هر کس میرسد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۲:
به «بهره»، «نَصِیبٌ» میگویند. گویا سهمی را برای انسان نصب کردهاند.
بهرۀ مؤمنان تنها بهخاطر دعای «رَبَّنا آتِنا» نیست، بلکه به خاطر تلاش و کسب آنان نیز بوده است. و این به ما هشدار میدهد که الطاف خداوند به کسانی میرسد که به همراه دعا، تلاش و کوشش نیز بکنند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۲۰۲:
۱. بهرۀ انسان در قیامت، تنها از بعضی کارهای خویش است، نه تمام آنها. «مِمَّا کَسَبُوا» چه بسیار کارهایی که انسان میکند، ولی بهخاطر نداشتن قصد قربت و نیّت خالص، در قیامت از آن بهره نمیبرد.
۲. بدون کسب و تلاش، بهرهای نیست. «لَهُمْ نَصِیبٌ مِمَّا کَسَبُوا»
۳. پاداش سریع، یک امتیاز است. «سَرِیعُ الْحِسابِ»
حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: خداوند حساب همۀ خلق را یکباره میرسد، همانگونه که همۀ مردم را دفعتاً رزق میدهد. «تفسیر مجمعالبیان، ج ۲، ص ۵۳»
۱۲۵- آن کس را که خدا بخواهد هدایت کند سینهاش را براى (پذیرش ) اسلام گشاده مى سازد و آن کس را که (بخاطر اعمال خلافش ) بخواهد گمراه سازد سینهاش را آنچنان تنگ مى سازد که گویا مى خواهد به آسمان بالا برود، اینچنین خداوند پلیدى را بر افرادى که ایمان نمى آورند قرار میدهد.
Whomsoever Allah desires to guide, He expands his chest to Islam (submission). Whomsoever He desires to lead astray, He makes his chest narrow, tight, as though he were climbing to heaven. As such Allah lays the scourge on the unbelievers. (125)
127 - براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان خواهد بود، و او ولى و یار و یاور آنها است بخاطر اعمال (نیکى ) که انجام مى دادند.
Theirs is the abode of peace with their Lord. He is their Guardian for what they did. (127)
تفسیر امدادهاى الهى : در تعقیب آیات گذشته که در زمینه مؤ منان راستین ، و کافران لجوج ، بحث مى کرد در این آیات مواهب بزرگى را که در انتظار دسته اول ، و بى توفیقیهائى را که دامنگیر دسته دوم مى شود شرح مى دهد نخست مى گوید: هر کس را خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را براى پذیرش حق گشاده مى سازد و آن کس را که بخواهد گمراه سازد سینه اش را آنچنان تنگ و محدود مى کند که گویا مى خواهد به آسمان بالا رود (فمن یرد الله ان یهدیه یشرح صدرة للاسلام و من یرد ان یضله یجعل صدره ضیقا حرجا کانما یصعد فى السماء). و براى تاکید این موضوع اضافه مى کند خداوند اینچنین ، پلیدى و رجس را، بر افراد بى ایمان قرار مى دهد و سراپاى آنها را نکبت و سلب توفیق فرا خواهد گرفت (کذلک یجعل الله الرجس على الذین لا یؤ منون ) در اینجا به چند نکته باید توجه کرد: ۱ - کرارا گفته ایم که منظور از هدایت و اضلال الهى فراهم ساختن یا از میان بردن مقدمات هدایت در مورد کسانى است که آمادگى و عدم آمادگى خود را براى پذیرش حق با اعمال و کردار خویش اثبات کرده اند. آنان که پویندگان راه حقند و جویندگان و تشنگان زلال ایمان ، خداوند چراغهاى روشنى فرا راه آنها قرار مى دهد تا براى بدست آوردن این آب حیات در ظلمات گم نشوند، اما آنها که بى اعتنائى خود را نسبت به این حقایق ثابت کرده اند از این امدادهاى الهى محروم و در مسیر خود با انبوهى از مشکلات روبرو مى گردند و توفیق هدایت از آنها سلب مى شود. بنابراین نه دسته اول در پیمودن این مسیر مجبورند و نه دسته دوم در کار خود، و هدایت و ضلالت الهى در واقع مکمل چیزى است که خودشان خواسته اند و انتخاب کرده اند. ۲ - منظور از صدر (سینه ) در اینجا روح و فکر است و این کنایه در بسیارى از موارد به کار میرود، و منظور از شرح (گشاده ساختن ) همان وسعت روح و بلندى فکر و گسترش افق عقل آدمى است ، زیرا پذیرا شدن حق ، احتیاج به گذشتهاى فراوانى از منافع شخصى دارد که جز صاحبان ارواح وسیع و افکار بلند آمادگى براى آن نخواهند داشت . ۳ - حرج (بر وزن حرم ) به معنى تنگى فوق العاده و محدودیت شدید است ، و این حال افراد لجوج و بى ایمان است که فکرشان بسیار کوتاه و روحشان فوق العاده کوچک و ناتوان است ، و کمترین گذشتى در زندگى ندارند. ۴ - یک معجزه علمى قرآن : تشبیه اینگونه افراد به کسى که مى خواهد به آسمان بالا رود از این نظر است که صعود به آسمان کار فوق العاده مشکلى است ، و پذیرش حق براى آنها نیز چنین است . همانطور که در گفتار روزمره گاهى مى گوئیم این کار براى فلان کس آنقدر مشکل است که گویا مى خواهد به آسمان برود یا مى گوئیم : به آسمان بروى از این کار آسانتر است . البته آنروز پرواز به آسمان براى بشر یک تصور بیش نبود ولى حتى امروز که سیر در فضا عملى شده است باز از کارهاى طاقت فرساست و همیشه فضانوردان با انبوهى از مشکلات شدید روبرو هستند. ولى معنى لطیف ترى براى آیه نیز به نظر مى رسد که بحث گذشته را تکمیل مى کند و آن اینکه : امروز ثابت شده که هواى اطراف کره زمین در نقاط مجاور این کره کاملا فشرده و براى تنفس انسان آماده است ، اما هر قدر به طرف بالا حرکت کنیم هوا رقیقتر و میزان اکسیژن آن کمتر مى شود به حدى که اگر چند کیلومتر از سطح زمین به طرف بالا (بدون ماسک اکسیژن ) حرکت کنیم تنفس کردن براى ما هر لحظه مشکل و مشکلتر مى شود و اگر به پیشروى ادامه دهیم تنگى نفس و کمبود اکسیژن سبب بیهوشى ما مى گردد، بیان این تشبیه در آن روز که هنوز این واقعیت علمى به ثبوت نرسیده بود در حقیقت از معجزات علمى قرآن محسوب میگردد. ۵-شرح صدر چیست ؟ در آیه فوق سعه صدر (گشادگى سینه ) یکى از مواهب بزرگ و ضیق صدر (تنگى سینه ) یکى از کیفرهاى الهى شمرده شده است همانطور که خداوند در مقام بیان یک موهبت عظیم به پیامبر خود میگوید، الم نشرح لک صدرک : آیا سینه تو را وسیع و گشاده نساختیم . و این موضوعى است که با مطالعه در حالات افراد به خوبى مشاهد مى شود، بعضى روحشان آنچنان باز و گشاده است که آمادگى براى پذیرش هر واقعیتى - هر چند بزرگ باشد - دارند، اما به عکس بعضى روحشان آنچنان تنگ و محدود است که گویا راهى و جائى براى نفوذ هیچ حقیقتى در آن نیست . افق دید فکرى آنها محدود به زندگى روزمره و خواب و خور آنها است ، اگر به آنها برسد همه چیز درست است و اگر کمترین تغییرى در آن پیدا شود گویا همه چیز پایان یافته و دنیا خراب شده است !. هنگامى که آیه فوق نازل شد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پرسیدند شرح صدر چیست ؟ پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: نور یقذفه الله فى قلب من یشاء فینشرح له صدره و ینفسح :نورى است که خدا در قلب هر کس بخواهد مى افکند و در پرتو آن ، روح او وسیع و گشاده مى شود. پرسیدند: آیا نشانه اى دارد که با آن شناخته شود؟ فرمود: نعم ، الانابة الى دار الخلود و التجافى عن دار الغرور و الاستعداد للموت قبل نزول الموت : آرى نشانه اش توجه به سراى جاویدان و دامن بر چیدن از زرق و برق دنیا و آماده شدن براى مرگ است (با ایمان و عمل صالح و تلاش و کوشش در راه حق ) پیش از آنکه مرگ فرا رسد. در آیه بعد به عنوان تاکید بحث گذشته مى گوید:(این مطلب که مددهاى الهى شامل حال حق طلبان میگردد و سلب موفقیت به سراغ دشمنان حق میرود یک سنت مستقیم و ثابت و دگرگونی ناپذیر الهى است ) (هذا صراط ربک مستقیما). این احتمال در تفسیر آیه نیز هست که (هذا) اشاره به اسلام و قرآن بوده باشد زیرا صراط مستقیم و راه راست و معتدل است . در پایان آیه باز تاکید مى کند که : ما نشانه ها و آیات خود را براى آنها که دلى پذیرا و گوشى شنوا دارند شرح دادیم (قد فصلنا الایات لقوم یذکرون ). در آیه بعد دو قسمت از بزرگترین موهبتهائى را که به افراد بیدار و حق طلب مى دهد بیان مى کند نخست اینکه :(براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است ) (لهم دار السلام عند ربهم ). و دیگر اینکه :(ولى و سرپرست و حافظ و ناصر آنها خدا است ) (و هو ولیهم ). (و تمام اینها به خاطر اعمال نیکى است که انجام مى دادند) (بما کانوا یعملون ). چه افتخارى از این بالاتر که سرپرستى و کفالت امور انسان را خداوند بر عهده گیرد و او حافظ و یار و یاورش باشد. و چه موهبتى از این عظیمتر که (دار السلام ) یعنى خانه امن و امان است . محلى که نه در آن جنگ است نه خونریزى ، نه نزاع است و نه دعوا، نه خشونت است و نه رقابتهاى کشنده و طاقت فرسا، نه تصادم منافع است و نه دروغ و افترا و تهمت و حسد و کینه و نه غم و اندوه ، که از هر نظر قرین آرامش است ، در انتظار انسان باشد. ولى آیه مى گوید اینها را با حرف و سخن به کسى نمى دهند بلکه در برابر عمل ، آرى در برابر عمل !
امام حسین(ع) فرمود: پیراهن کهنه ای به من دهید تا زیر لباسم پوشیده مرا از آن برهنه نکنند. پیراهن تنگی آورده شد، فرمود: این نه، زیرا این لباس اهل ذلّت است. بعد پیراهن کهنه ای را بگرفت و پاره اش کرد و زیر لباسش پوشید و بعد از شهادت وی را از آن هم برهنه کردند و بردند ...
امام باقر (علیه السلام) : کسی به ولایت ما نمیرسد، مگر با عمل شایسته و ترک گناه. وسائلالشّیعه ج۱۱ ص۱۹۶
کسی که گناهانش را به رویش نمی آورند...
حضرت امام صادق علیه السلام
منْ قُتِلَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ لَمْ یُعَرِّفْهُ اللَّهُ شَیْئاً مِنْ سَیِّئَاتِه («کافی» ج 5 ص 54) ️هرکس در راه خدا کشته شود، خدا هیچ یک از گناهانش را به او نشان نمی دهد.
حسن بن علی وشاء گوید از حضرت ابوالحسن الرضا علیه السلام شنیدم که می فرمود:
انّ لکل امام عهداً فی عنق اولیائه وشیعته، و انّ من تمام الوفا بالعهد و حسن الأداء زیارة قبورهم، فمن زارهم رغبة فی زیارتهم و تصدیقاً بما رغبوا فیه کانت ائمتهم شفعاءهم یوم القیامة (همان، 1404ق، ج1، ص291).
برای هر امامی بر گردن دوستان و شیعیانش پیمانی هست و از جمله شرایط وفای به عهد و ادای آن، زیارت قبرهای آن امامان است. پس کسی که با رغبت و علاقه و از روی تصدیق و تأیید آنچه آنان در آن رغبت دارند، زیارت کند، آن امامان روز قیامت شفیع آنها خواهند بود.
قدرت جمهوری اسلامی دشمنان را عصبانی و عاجز کرده
حضرت آیتالله امام خامنهای: از این عصبانیت بمیر! باید خسته نشد، باید ناامید نشد، باید از عربدههای دشمن خوف نکرد. برادران عزیز، خواهران عزیز! راز ماندگاری اینها است... همین پیشرفتها است که دشمن را عصبانی میکند، دشمن را خشمگین میکند. قرآن فرمود: قُل موتوا بِغَیظِکُم؛ همین را مرحوم شهید بزرگوارمان [بهشتی] ترجمه کرد [و گفت]: «از این عصبانیت بمیر»!» 1401/11/26
حضرت آیتالله امام خامنهای: «رسانههای جورواجورِ بدخواه، اصرارشان این است که ثابت کنند ملّت ایران از اعتقادات دینی روگردان شده، از احساسات انقلابی روگردان شده. اصرار دارند؛ این را بارهاوبارها آنها میگویند، یک دنبالههایی هم اینجا دارند که اینها هم میگویند؛ در فضای مجازی میگویند، در روزنامه میگویند... یک نفری که دچار غفلت باشد و فکر نکند، قبول میکند، باور میکند؛ امّا شب قدر شد، ناگهان شما میبینید جلسات امسال از پارسال پُرشورتر است؛ تضرّع و گریه و ابتهال و حضور جوانها و اشک جوانها در این جلسات از پارسال بیشتر است؛ [راهپیمایی] روز قدس میشود، جمعیّت از پارسال فشردهتر است؛ [راهپیمایی] بیستودوّم بهمن میشود، جمعیّت دو برابر پارسال است. یعنی خلاف آنچه او میگوید وجود دارد، امّا او وسوسهی خودش را میکند. من گفتم «مِن شَرِّ الوَسواسِ الخَنّاس * اَلَّذی یُوَسوِسُ فی صُدورِ النّاس * مِنَ الجِنَّةِ وَالنّاس»، «ناس» همینها هستند که دائم در حال وسوسهاند.» ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
حضرت آیتالله خامنهای: «ماه رمضان بهار معنویّت و عبادت است که دارد تمام میشود دیگر، منتها ماهرمضانهای دیگری انشاءالله شما در پیش دارید؛ دهها ماه رمضان شما جوانها در پیش دارید، باید استفاده کنید... جوانی هم بهار است، بهار عمر است. پس جوان در ماه رمضان بهار مضاعف دارد، بهار در بهار دارد؛ از این استفاده کنید. خیلی فرق است بین بهرهای که شما میتوانید از شب قدر ببرید با کسی که در سنین بنده و امثال بنده است؛ شما خیلی بیشتر میتوانید استفاده کنید؛ این را مغتنم بشمرید.» ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
حضرت آیتالله امام خامنهای: «در گذشته استعمارگران با حرکت نظامی وارد کشورها میشدند. ... این تاکتیک، این حرکت امروز از کار افتاده است ... آمریکا در افغانستان و در عراق این را تجربه کرد؛ دید که با نیروی نظامی کاری پیش نمیرود؛ ... امروز کار آنها عبارت است از تزویر، تحریف، دروغگویی، وسوسه کردن، خلاف واقع نمایی، تحقیر ملّتها، بدبین کردن ملّتها به خود، پنهان کردن تواناییها و برجستگیها و درخشانیهای ملّتها... من چند روز قبل از این گفتم که ما در شناخت حرکت دشمن و تاکتیک دشمن و روش دشمن در دشمنی باید بِهروز باشیم. راه ابطال این روشها را به دست بیاوریم. ملّت بحمدالله هوشیار است، هوشمند است؛ شما تا امروز دشمن را شکست دادهاید، بعد از این هم به حول و قوّهی الهی دشمن را شکست خواهید داد.» ۱۴۰۲/۰۲/۰۲
حضرت آیتالله امام خامنهای: «در مورد شناخت نقشه و راهبرد دشمن، بِروز باید باشیم؛ همهی ما باید بِروز باشیم. ... امیرالمؤمنین در نهجالبلاغه میگوید. مَن نامَ لَم یُنَم عَنه! اینجور نیست که اگر شما در سنگر خوابت برد، در سنگر دشمن هم خواب غلبه کرده باشد و او هم خوابش برده باشد؛ نه.» ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
حضرت آیتالله امام خامنهای:
راه روشن انقلاب
جوانهای عزیز! راه روشن را با جدّیّت دنبال کنید؛ راه روشن انقلاب و اسلام و کشور و نظام و مانند اینها را با جدّیّت دنبال بکنید؛ کشور به شماها نیاز دارد. در این راه، احتیاج دارید به آرمانخواهی ـ یکی از این چند چیزی که واقعاً به آن نیاز است، آرمانخواهی است ـ احتیاج دارید به امید، احتیاج دارید به عقلانیّت. این جور است. آرمانخواهی یعنی همان نگاه به افقهای دور که اشاره کردم؛ این اگر نباشد، حرکت امکان ندارد؛ «آرمانخواهی» موتور پیشران حرکت است؛ «امید» سوخت این موتور است؛ اگر امید نباشد، این موتور حرکت نمیکند، آرمانخواهی در دلش میماند و غصّهاش را میخورد اگر امید وجود نداشته باشد؛ «عقلانیّت» هم فرمان این موتور است؛ باید با عقلانیّت فکر کنید و خردورزی کنید و پیش بروید.
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«انتظار فرج یعنی همهی سختیها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ [بلکه] دل شما گوشبهزنگ باشد. همینطور که در قضیّهی حضرت موسیٰ به مادرش گفته شد: اِنّا رادُّوهُ اِلَیکِ وَ جاعِلوهُ مِنَ المُرسَلین؛ این بچّه را به تو برمیگردانیم و او را هم از مرسلین قرار میدهیم و نجاتتان خواهد داد؛ این، بنیاسرائیل را مستحکم کرد. بنیاسرائیل در مصرِ فرعونی، سالهای متمادی، مقاومت کردند... همین مقاومت بود که موسیٰ را آورد و حرکتش را آغاز کرد و دنبال او راه افتادند و به نابودی فرعون و فرعونیان منتهی شد؛ این، انتظارِ فرج است... انتظار فرج یعنی این، یعنی آماده بودن، فکر کردن، بنبست نپنداشتن؛ بنبستانگاری خیلی چیز بدی است. این معنای انتظار فرج است... انتظار فرج فقط این نیست که منتظر بنشینیم دعا کنیم که خدا حضرت را برساند؛ که البتّه این یکی از کارهای واجب است... امّا فقط این نیست... انتظار فرجِ خوردن نان با رفتن به نانوایی و خریدن نان و آوردن است دیگر، وَالّا با نشستن که نان خودش نمیآید. باید یک حرکتی انجام بگیرد تا اینکه انتظار فرج انجام بگیرد.» ۱۴۰۲/۰۱/۲۹
حضرت آیتالله امام خامنهای:
غزه، قهرمان مردم دنیا
«امروز دنیا تحت تأثیر مبارزات مردم غزّه و فلسطین است. دنیا به این مردم به چشم قهرمان نگاه میکند؛ اینها قهرمانند. مردم دنیا دو چیز را در مورد مردم غزّه و فلسطین، در کنار هم قبول دارند: یکی اینکه اینها مظلومند، یکی اینکه اینها پیروزند؛ هیچ کس امروز در دنیا نیست که تصوّر کند رژیم غاصب خبیث صهیونیست، در جنگ غزّه پیروز شده؛ همه میگویند شکست خورده است.» 1402/10/26
حضرت آیتالله امام خامنهای:
حتی النصر باذن الله
ملّت یمن و دولت انصاراللّه هم انصافاً کار بزرگی انجام دادند؛ کاری که آنها در پشتیبانی از مردم غزّه انجام دادند، حقّاً و انصافاً در خور تحسین و تمجید است؛ اینها به مجاری حیاتی رژیم صهیونیستی ضربه زدند. آمریکا تهدید کرد، از آمریکا نترسیدند! این[جوری] است دیگر؛ وقتی که انسان از خدا بترسد، از غیر خدا نمیترسد. کارشان حقّاً و انصافاً مصداق جهاد فیسبیلاللّه است و امیدواریم انشاءاللّه این مجاهدتها، این مقاومتها، این فعّالیّتها ادامه پیدا کند، حتّی النّصر باذن اللّه تعالی
حضرت آیتالله امام خامنهای:
اتکاء به حضور مردم، درس ماندگار امیرالمومنین (ع)
مردم، در نگاه اسلام، در نگاه قرآن، با توجّه به مجموعهی احکام اسلامی، خیلی مورد توجّهند در تحرّک جامعهی اسلامی، مجتمع اسلامی و حیات مجتمع اسلامی؛ نقش برجستهای دارند... در فرمایش امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) در آن جملهی معروف که «لَو لا حُضورُ الحاضِرِ وَ قِیامُ الحُجَّةِ بِوُجودِ النّاصِر ... لَاَلقَیتُ حَبلَها عَلىٰ غارِبِها»، هم نقش مردم مورد تذکّر قرار گرفته است، هم حقّ مردم... در خطبهی مربوط به صفّین، این عبارت امیرالمؤمنین عبارت خیلی مهمّی است؛ میفرماید که «وَ لَیسَ امرُؤٌ وَ اِن عَظُمَت فِی الحَقِّ مَنزِلَتُهُ وَ تَقَدَّمَت فِی الدّینِ فَضیلَتُهُ بِفَوقِ اَن یُعانَ عَلىٰ ما حَمَّلَهُ اللَهُ مِن حَقِّه»؛ هر مقداری [هم] که ارزش ذاتی و وجودی و علمی و دینی کسی بالا باشد، هیچ کس نیست که محتاج کمک مردم نباشد... رسیدن به هدفهای اسلامی ــ حالا اسمش را بگذارید «نظام اسلامی»، در نهایت «تمدّن اسلامی» ــ جز با حضور مردم، جز با توجّه و مبادرت مردم امکانپذیر نیست؛ باید مردم بخواهند، مردم بیایند، مردم اقدام کنند. 1402/10/26
حضرت آیتالله امام خامنهای: «مسئولان کشورهای اسلامی گاهی اجتماع میکنند حرفی میزنند، گاهی مصاحبهای میکنند یک چیزی میگویند، [امّا] کاری که باید بکنند انجام نمیگیرد... شما مینشینید چیزی را تصویب میکنید که در اختیار شما نیست. چیزهایی هست که در اختیار شما است، آنها را تصویب نمیکنید؛ آن چیست؟ قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی؛ این در اختیار شما است. شما میتوانید کمک نکنید، پشتیبانی نکنید، ارتباط سیاسی و اقتصادی را قطع کنید؛ این کارها را میتوانید بکنید. این، آن دشمن را تضعیف خواهد کرد، او را از میدان خارج خواهد کرد؛ این کار دست شما است؛ این را تصویب کنید. متعرّضِ این نمیشوند، یک چیزی را تصویب میکنند که در اختیارشان نیست! ولی در عین حال، با همهی اینها، همانطور که خدای متعال فرموده: اِنَّ اللَهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوا وَ الَّذینَ هُم مُحسِنون خدا با مردمِ مؤمن است؛ هر جا خدا باشد، پیروزی هست. البتّه سختیها وجود دارد... امّا پیروزی قطعی است.» ۱۴۰۲/۱۱/۰۳
حضرت آیتالله امام خامنهای:
هدف: قطع شریان رژیم کودککش
«مسئولان کشورهای اسلامی گاهی اجتماع میکنند حرفی میزنند، گاهی مصاحبهای میکنند یک چیزی میگویند، [امّا] کاری که باید بکنند انجام نمیگیرد. اعلان میکنند که باید آتشبس انجام بگیرد؛ خب آتشبس دست شما که نیست، آتشبس دست آن خبیث است، دست آن دشمن است، و نمیکند. شما مینشینید چیزی را تصویب میکنید که در اختیار شما نیست. چیزهایی هست که در اختیار شما است، آنها را تصویب نمیکنید؛ آن چیست؟ قطع شریانهای حیاتی رژیم صهیونیستی؛ این در اختیار شما است. شما میتوانید کمک نکنید، پشتیبانی نکنید، ارتباط سیاسی و اقتصادی را قطع کنید؛ این کارها را میتوانید بکنید. این، آن دشمن را تضعیف خواهد کرد، او را از میدان خارج خواهد کرد؛ این کار دست شما است؛ این را تصویب کنید. متعرّضِ این نمیشوند، یک چیزی را تصویب میکنند که در اختیارشان نیست!» 1402/11/03
حضرت آیتالله امام خامنهای:
مبارزه هویتی انقلاب
«انواع شهدایی که در انقلاب اسلامی شهید شدند... اینها جزو برترینها هستند، جزو شهدای برترِ نزد خداوند متعال محسوب میشوند؛ چرا؟ برای خاطر اینکه اینها از یک جریانی دفاع کردند و در یک حادثهای به شهادت رسیدند که این حادثه در رأس بسیاری از حوادث دوران اسلام و دوران همهی ادیان است؛ و آن چیست؟ آن، حادثهی نجات کشور اسلامی و نجات دنیای اسلام از وابستگی و اضمحلال و ذوب شدن در فرهنگ کفر و فرهنگ استکبار است... هضم شدن و حل شدن در فرهنگ کفر و استکبار، قبل از پهلویها شروع شد، از دوران قاجار شروع شد... اینها فرهنگ غربی را گرفتند و با نفوذی که در جامعه داشتند ــ یعنی نفوذ مالی و قدرتی و پولی و مانند اینها ــ بتدریج [آن را] در بین مردم رایج کردند. نوبت به پهلویها که رسید، به اوج رساندند این فساد را، این بیماری مسری را، برای اینکه بتوانند کشور را به معنای واقعی کلمه به قدرتهای غربی وابسته و آویزان بکنند... واقعاً خدا به ملّت ایران رحم کرد که این انقلاب رخ داد؛ وَالّا با آن وضعی که اینها داشتند پیش میرفتند، وضع کشور ما خیلیخیلی بدتر از همهی کشورهای وابستهای که ما میشناسیم میشد... مبارزهای که با انقلاب انجام گرفت مبارزهی هویّتی بود، مبارزهی موجودیّتی بود؛ هویّت ملّت ایران، موجودیّت ملّت ایران، تاریخ ملّت ایران داشت نابود میشد و جلویش گرفته شد. اینهایی که در این راه کشته شدند، در این راه کشته شدهاند؛ آنهایی که در انقلاب اسلامی شهید شدند ــ به هر نوع شهادتی ــ در این راه شهید شدهاند، اینجور به شهادت رسیدهاند؛ این چیز کوچکی نیست... بنابراین، شهدای ما جزو برترینها هستند.» 1402/11/03
حضرت آیتالله امام خامنهای:
وجود مشکلات خارجی مانند تحریمها و خصومتهای بدخواهان:
این موارد بیتردید ضربهزننده است و برای کشور مشکلاتی ایجاد میکند اما از همین مسائل نیز میتوان فرصت ساخت، همچنانکه جوانان ما از این فرصت استفاده کردند و امروز به تسلیحات نظامی و یا دستاوردهای علمی خیرهکنندهای مانند پیشرفت در بخش فضایی و پرتاب ماهوارهای مانند ثریا دست پیدا کردهایم که اگر تحریمها نبود، امروز این دستاوردها را نداشتیم ... 10 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
نقشآفرینی مردم تهران در حوادث 150 سال اخیر و همچنین الهامبخش بودن تهران در حوادث انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب:
تهرانِ پیشگام و انقلابی، شناسنامه واقعی این شهر بزرگ است که باید حوادث و جزئیات آن تدوین و برای نسل جوان تبیین شود ...
دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید تهران بزرگ 11 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
شجاعت، غیرت، دینداری، استقلالطلبی و دشمنستیزی ملت ایران:
همه این خصوصیات در تهران قابل مشاهده است و مردم تهران حداقل از یک قرن و نیم اخیر در همه مبارزات سیاسی بر ضد ظلم و استبداد و استعمار، پیشرو بودهاند ...
دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید تهران بزرگ 11 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
تلاشهای گسترده در دوران پهلویها برای تغییر هویت ملی و اسلامی تهران: هرغم همه این تلاشها، تهران در قضایای انقلاب اسلامی و بعد از پیروزی انقلاب نقشآفرین و الهامبخش برای همه کشور بود ...
دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید تهران بزرگ 11 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
برترین شهدا شهدای انقلاب اسلامی:
یکی از نکاتی که باید در مراسم بزرگداشت شهدا به آن توجه شود، جایگاه شهیدان انقلاب است زیرا این شهیدان در مسیری به شهادت رسیدند که مانع از هضم شدن ایران و دنیای اسلام در فرهنگ کفر و استکبار شد و امروز شاهد تاثیرات شگرف آن در دنیای اسلام هستیم ...
دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید تهران بزرگ 11 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
نظام اسلامی هیچ دستورالعملی برای صدور انقلاب ندارد:
انقلاب همچون هوای خوش بهاری و همچون بوی گل است که نمیتوان جلوی آن را گرفت و به صورت طبیعی منتشر میشود ...
دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید تهران بزرگ 11 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
خون شهیدان تضمینکننده ثبات انقلاب:
امروز نیز شهیدان ما را در مسیر انقلاب نگه داشتهاند و هر زمانی که مقداری احساس سستی میشود، نام و یا حرکت و یا شهادت یک شهید، موجب تجدید قوای ملت میشود، همانگونه که شاهد حرکت سراسری ملت ایران در شهادت سردار سلیمانی بودیم ...
دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید تهران بزرگ 11 /بهمن/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
شتابدهنده پیروزی انقلاب
نوزدهم بهمن سال 1357... حقّاً حادثهی شگفتانگیزی بود... حکمتها و عبرتها و درسهای آن حادثه تمامشدنی نیست. کارِ برای خدا و شجاعانه و با ازخودگذشتگی همینجور است؛ بابرکت میشود. خدای متعال به همهی کارهایی که برای او انجام میگیرد، برکت میدهد. «برکت میدهد» یعنی چه؟ یعنی تأثیراتش، منافع و فوایدش تمام نمیشود، ادامه دارد؛ این «برکت» معنایش این است. آن حادثه هم همینجور است... این پیشگامیای که انجام گرفت شتابدهندهی انقلاب شد ... 1402/11/16
حضرت آیتالله امام خامنهای:
خواص و انتخابات پرشور
مسئلهی انتخابات در پیش است؛ خواص میتوانند نقش ایفا کنند. مطمئنّاً [اگر] انتخابات در داخل کشور هرچه پُرشورتر صورت بگیرد، قدرت ملّی را بیشتر نشان میدهد و قدرت ملّی امنیّت ملّی میآورد؛ یعنی وقتی جبههی دشمن نگاه میکند حضور مردم را میبیند، قدرت نظام را مشاهده میکند و میبیند این کشور، کشور قدرتمندی است، مردم حاضر و آمادهاند، تهدید دشمن خنثی میشود؛ یعنی اقتدار ملّی امنیّت ملّی را به وجود میآورد؛ این چیز خیلی باارزش و مهمّی است. اینجا خواص میتوانند نقشآفرینی کنند، انتخابات را پُرشور کنند ... 1402/11/16
حضرت آیتالله امام خامنهای:
برنامه بعثت؛ تعلیم و تزکیه
در قرآن، در آیات مختلفی مشخّص شده؛ یکی از آیات، همین آیهی شریفهی سورهی جمعه است: هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُمِّیّینَ رَسولاً مِنهُم یَتلوا عَلَیهِم آیاتِهِ وَ یُزَکّیهِم وَ یُعَلِّمُهُمُ الکِتابَ وَ الحِکمَة. برنامهی عمل این است. یَتلوا عَلَیهِم آیاتِه؛ اوّلین کار، باز کردنِ درِ ارتباط با غیب و با الوهیّت است... بعد که بشر از این چهاردیواریِ محدود و تنگِ مادّه خارج شد، «یُزَکّیهِم» است؛ تزکیه. تزکیه به معنای تعالی بخشیدن و رشد دادن از طریق رفع معایب و نقایص است... بعد از آنکه مسئلهی تزکیه مطرح میشود، مسئلهی تعلیم است ... 1402/11/19
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انقلاب اسلامی؛ اجابت بعثت پیامبر(ص) از سوی مردم
امام بزرگوار سخن پیغمبر را، بعثت پیغمبر را برای مردم بیان کرد، از مردم مجاهدت را مطالبه کرد، مردم هم اجابت کردند، این حرکت عظیم اتّفاق افتاد، این کار بزرگ انجام گرفت. در ادامه هم، مردم ما به توفیق الهی، به فضل پروردگار، در راه درست حرکتشان را ادامه دادند، موفّقیّتهایی به دست آمده؛ یک جاهایی هم کوتاهی کردیم، ناموفّق شدیم... این سنّت ادامه دارد، این سنّت همیشگی است... ما باید اجابت کنیم. در روز عید مبعث، سالگرد مبعث، به این نکته باید توجّه کنیم که ما هم مورد خطاب بعثت نبیّ مکرّم اسلام هستیم ... 1402/11/19
حضرت آیتالله امام خامنهای:
حادثه غزه؛ خط بطلانی بر نظم امروز جهان
مصیبت غزّه متأسفانه ادامه دارد این مصیبت مصیبت دنیای اسلام است بلکه بالاتر، مصیبت بشریت است. این نشان دهندهی این است که نظم کنونی جهانی چقدر نظم باطلی است... بخش مهمی از قدرتهای جهانی امروز پشت دستهای جنایتکار و به خون آلودهی رژیم صهیونیستی هستند که طرف مقابلش نه مبارزان، کودکان، زنان، بیماران، بیمارستانها خانههای مردم است آمریکا پشت سر اینها است انگلیس پشت سر اینها است کشورهای اروپایی خیلیشان پشت سر اینهایند؛ تبعهی اینها هم همین جور... بطلان نظم جهانی را از همین حادثه غزه میشود فهمید و این ماندنی ،نیست این قابل دوام نیست این از بین خواهد رفت حادثه غزه تمدن غربی را و فرهنگ غربی را رسوا کرد در دنیا نشان داد که اینها تمدنشان یک تمدنی است که در او آنچنان بیرحمیای رواج دارد و مجاز است که جلوی چشم داریم میبینیم که بیمارستان را میزنند در یک شب صدها نفر را به قتل میرسانند در ظرف سه چهار ماه نزدیک به سی هزار نفر را که اغلب آنها هم زن و کودک هستند در یک منطقه ای به قتل میرسانند و پشت سرشان اینها است پشت سر رژیم صهیونیستی آمریکا است خود صهیونیستها هم این را میگویند اعتراف میکنند؛... راه حل فقط همین است که قدرتهای بزرگ جهانی خودشان را کنار بکشند قدرتهای طرفدار غرب خودشان را کنار بکشند از این قضیه و مبارزان فلسطینی خودشان میدانند چجوری اداره کنند میدان را کما اینکه تا امروز اداره کردند ...و انشاء الله به توفیق الهی روز به روز پیروزی مردم غزه بیشتر آشکار خواهد شد ... ۱۴۰۲/۱۱/۱۹
حضرت آیتالله امام خامنهای:
همه باید در انتخابات شرکت کنند. انتخابات رکن اصلی نظام جمهوری اسلامی است. راه اصلاح کشور انتخابات است. آن کسانی که دنبال این هستند که مشکلات را برطرف کنند، ترمیم کنند، بایستی به انتخابات رو کنند. راهِ درست، انتخاب است. این یک مطلب. مطلب دوّم: مردم باید دنبال انتخاب اصلح باشند. البتّه در درجهی اوّل حضور مردم است، در درجهی بعد انتخاب اصلح است... اصلح را از کجا بشناسیم؟ ملّت ایران آنجایی که میتوانند، بروند تشخیص بدهند، تحقیق کنند؛ آنجایی که نمیتوانند، به کسانی که اعتماد دارند اتّکاء کنند؛ آنها معرّفی میکنند، از معرّفی آنها استفاده کنند و اصلح را بشناسند. آن کسانی که توانایی حرف زدن با مردم را دارند و مردم از آنها قبول [میکنند] و اذعان به آنها دارند، مردم را به حضور در انتخابات تشویق کنند. آن کسانی که در میدان انتخابات وارد میشوند، از بددهنی و توهین و اهانت به دیگران اجتناب کنند... از سیاهنمایی اجتناب کنند؛ اینجور نباشد که بعضی برای اینکه توجّه مردم را به خودشان جلب کنند، سیاهنمایی کنند. سیاهنمایی غلط است و خلاف واقع است و دروغ است و مورد لطف پروردگار قرار نمیگیرد. البتّه صحّت انتخابات، اتقان انتخابات، سلامت انتخابات خواستهی همیشگی ما از مسئولین بوده. و من به شما عرض کنم که در این سالهای متمادی، در این چند دهه که اینهمه انتخابات انجام گرفته، بنده به عنوان یک آدم مسئول که یک وقتی رئیسجمهور بودم، بعد هم در این سِمت حضور داشتم، تا حالا هرگز تخلّف انتخاباتی به آن معنایی که دشمن میگوید، مشاهده نکردهام... انتخابات بحمدالله در کشور ما همیشه سالم و صحیح و متین انجام گرفته، این دفعه هم انشاءالله همینجور خواهد بود. ۱۴۰۲/۱۱/۲۹
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ایران، با اتحاد، به پیش...
ما با اتّحاد و با ید واحده بودن مبارزه کردیم، با ید واحده بودن پیروز شدیم، با ید واحده بودن تا حالا ادامه دادهایم، باید بعد از این هم با ید واحده بودن حرکت کنیم. اختلافات سلیقهای و سیاسی و این حرفها نباید در وحدت ملّی ملّت ایران در مقابل دشمنان تأثیری بگذارد ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ما امیدواریم...
ما امیدواریم؛ امید ما به لطف الهی و به نصرت الهی تمام نمیشود. در همین آیهی شریفه فرمود: وَ اِنَّ اللَهَ عَلیٰ نَصرِهِم لَقَدیر؛ در آیهی دیگری فرمود: وَ لَیَنصُرَنَّ اللَهُ مَن یَنصُرُه؛ این تأکیدِ الهی است. نصرت الهی انشاءالله شامل حال مردم فلسطین خواهد بود و دنیای اسلام، به لطف الهی، نابودی غدّهی سرطانی صهیونیستی را به چشم مشاهده خواهد کرد. ما منتظر آن روزیم؛ آن روز انشاءالله خواهد آمد، آن روز حتماً خواهد آمد و این وظیفهی همهی ما را، بخصوص وظیفهی سران کشورهای اسلامی را سنگین میکند؛ بایستی همه تلاش کنند ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
حماسه و معجزه مردم خوزستان در دوران دفاع مقدس، نتیجه ترکیب همت مردمی و ایمان اسلامی
دقت نظر امام بزرگوار در انتخاب تعبیر «جمهوری اسلامی»:
آنچه که باعث پایداری و پیشرفت نظام اسلامی و غلبه آن بر بسیاری از موانع و توطئهها شد، جمع بین «اعتماد به جمهور مردم و اسلام» بود و در آینده نیز راه غلبه برمشکلات استمرار همین تفکر است ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
شناخت دقیق امام نسبت به مردم و همچنین نگاه جامع و مترقی امام نسبت به اسلام:
امام(ره) از همان روزهای آغازین نهضت اسلامی تا پیروزی انقلاب اسلامی و بعد از آن همواره به مردم اعتماد داشت و اسلام را یک مکتب و تفکر کارآمد برای سیاست و مدیریت جامعه میدانست و بر همین اساس توانست زمینه پیشرفت ایران و استمرار حرکتهای بزرگ را بوجود آورد ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
مهمترین مشکل دشمنان جمهوری اسلامی، نداشتن شناخت نسبت به مردم ایران و همچنین نداشتن شناخت از اسلام است:
دشمنان ملت ایران بر اساس برآوردها و طراحیهای خود مطمئن بودند که جمهوری اسلامی چهل سالگی خود را نخواهد دید اما به کوری چشم آنها پیشرفت ایران متوقف نشد و به لطف الهی و با تکیه بر همت و اراده مردم و ایمان دینی آنها ادامه نیز خواهد یافت ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
شرایط امروز غزه نمونه ای از معجزه آفرینی تکیه بر مردم و ایمان دینی:
ایستادگی نیروهای مقاومت و مأیوس کردن دشمن از نابودی آنها و همچنین صبر مردم غزه در برابر بمبارانها و مصیبتها نشانگر ایمان دینی قوی این مردم است ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
آشکار شدن دروغ بودن ادعاهای تمدن غربی درباره حقوق بشر و ریاکاری و نفاق غربیها در ماجرای غزه:
غربیها که برای اعدام یک مجرم سر و صدا و هیاهو به راه میاندازند در برابر کشتار 30 هزار انسان بیگناه در غزه چشم خود را بستهاند و آمریکا با وقاحت تمام و برای چندمین بار قطعنامه قطع بمباران غزه را وتو میکند ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
آشکار شدن دروغ بودن ادعاهای تمدن غربی درباره حقوق بشر و ریاکاری و نفاق غربیها در ماجرای غزه:
این، چهره واقعی فرهنگ و تمدن و لیبرال دموکراسی غربی است که در ظاهر آن سیاستمداران اتو کشیده و لبخند بر لب قرار دارند اما در باطن، یک سگ هار و گرگ خونخوار است ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
آشکار شدن دروغ بودن ادعاهای تمدن غربی درباره حقوق بشر و ریاکاری و نفاق غربیها در ماجرای غزه: ما مطمئن هستیم که این تمدن غربی و این بارِ کج به منزل نخواهد رسید و فرهنگ حق و منطق صحیح اسلام بر همه اینها فائق خواهد آمد ...
رهبر انقلاب در دیدار دستاندرکاران کنگره 24 هزار شهید خوزستان 5 /اسفند/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
نتایج بزرگ انتخابات
انداختن رأی به صندوق یک کار آسانی است اما نتایجش، نتایج بزرگی است ... 1402/12/09
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انتخابات قوی و پرشور رکن اداره کشور
انتخابات قوی و پُرشور یکی از ارکان ادارهی درست کشور است، یکی از ارکان اصلی پیشرفت کشور است، یکی از مهمترین وسیلههای رفع موانع پیشرفت است ... 1402/12/09
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انتخابات دشمن را مأیوس میکند
انتخابات... هم به نفع کشور است، هم دشمنان کشور را مأیوس میکند؛ امثال سیاستمداران آمریکا و سیآیاِی و صهیونیستهای خبیثِ ظالم و دیگران را که نشستهاند چهارچشمی مسائل ما را دانهدانه رصد میکنند، مأیوس میکند ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انتخابات پرشور ثروت بزرگ کشور
ما معتقدیم، باید انتخابات، انتخاباتِ پُرشور باشد، باید پُرجمعیّت باشد؛ چرا؟ برای اینکه حضور مردم در صحنه، پای صندوق رأی نشانهی حضور ملّت در صحنههای مهمّ ادارهی کشور است؛ این برای کشور ثروت بزرگی است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
کشور را به پیش ببریم
ما اگر بتوانیم به دنیا ـ حالا میگویم «دنیا» یعنی چه ـ نشان بدهیم که ملّت در صحنههای مهم و تعیینکنندهی کشور حضور دارند، کشور را نجات دادهایم، کشور را پیش بردهایم ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
منتخب قوی ایران قوی
اگر انتخابات قوی بود، منتخب هم قوی خواهد بود. اگر ما مثلاً در انتخابات مجلس ـ که حالا انتخابات پیشرو انتخابات مجلس است ـ حضور قوی داشته باشیم، مجلس قوی خواهیم داشت. مجلس قوی میتواند کارهای بزرگ انجام بدهد ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
پیر و جوان برای ایران
هر کس ایران را دوست دارد، هر کس جمهوری اسلامی را دوست دارد، هر کس انقلاب را دوست دارد، هر کس قدرت ملّی را دوست دارد، هر کس پیشرفت را دوست دارد، باید در انتخابات فعّال باشد، بایستی در انتخابات شرکت پُرشور انجام بدهد ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
جوان ما وقتی قدرت تحلیلش بالا رفت، دیگر وسوسههای دشمن خنثی میشود، بیاثر میشود. وقتی قدرت تحلیل پیدا کند، دشمن را میشناسد، شیوههای دشمن را میشناسد، کارهای دشمن را میشناسد، راههای مقابلهی با دشمن را میشناسد. این قدرت تحلیل به نظر من یکی از این دستاوردهای بسیار مهم است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
سلام بر فلسطین، سرزمین زیتون و مقاومت
یکی از درختهایی که غرس کردیم، درخت زیتون است؛ این به معنای اظهار همبستگی و همدلی با مردم فلسطین است و میخواهیم به این مردم مظلوم و عزیز و بسیار مقاوم، از دور سلام بدهیم و بگوییم ما همه جور به یاد شما هستیم ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
منطق ایستادگی و مقابله جمهوری اسلامی با زورگویان
تا قبل از تشکیل جمهوری اسلامی، تنها جبهه موجود در دنیا جبهه دموکراسیهای وابسته به مشی لیبرال دموکراسی غربی بود اما با پیروزی انقلاب اسلامی، جبهه جدیدی بر مبنای مردمسالاری اسلامی تشکیل شد که طبیعتاً در مقابل جبهه دموکراسی غربی قرار میگرفت ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
سر برآوردن الگوی مردمسالاری اسلامی در ایران موجب به خطر افتادن منافع جبهه دموکراسی غربی و آغاز معارضهها و مخالفتهای مستمر آن جبهه با نظام اسلامی
علت احساس خطر و معارضه آنها این بود که در ذات نظام دموکراسی غربی، استکبار و تجاوز و تعدّی به حقوق ملتها و جنگآفرینی و خونریزی بیحد و حصر برای کسب قدرت وجود دارد که شاهد آن استعمار بسیاری از کشورهای آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین در قرن 19 یعنی در دوره اوج شعارها و ادعاهای آنها در زمینه دموکراسی، آزادی و حقوق بشر است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
چرا جمهوری اسلامی با جبهه استکبار مقابله میکند؟
ما با کشورها، دولتها و ملتها به خودیِ خود هیچ معارضهای نداریم بلکه مخالفت ما با ظلم و تجاوز است که در باطن جبهه دموکراسی غربی وجود دارد ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
حوادث تأسفبار غزه نمونهای آشکار از ظلم و تجاوز جبهه استکبار به صاحبان یک سرزمین و کشتار بیرحمانه و سنگدلانه زن و کودک و نابود کردن داراییها و منابع مردم آن سرزمین:
مخالفت جمهوری اسلامی در واقع مخالفت با چنین ظلمها و جنایاتی است که با وجود آنکه نزد هر عقل و عرف و شرع و وجدان بشری محکوم است، مورد حمایت آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای اروپایی است ...
این مسئله باید روشن و معلوم باشد که جبهه استکبار، ظلم و تجاوز و کشتار را زیر نام دموکراسی، حقوق بشر و لیبرالیسم پنهان کرده است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
جمهوری اسلامی باید همواره پرچمدار و پیشگام و پیشقدم در مقابله با استکبار باشد
پرچم مبارزه با استکبار را باید هر روز گستردهتر و برافراشتهتر کنیم و در هیچ دورهای اجازه ندهیم این پرچم از جمهوری اسلامی گرفته شود ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
وظیفهی مهم تبیین منطق جمهوری اسلامی در ایستادگی و مقابله با مستکبران برای نسلهای جدید
خوشبختانه در طول بیش از چهار دهه از عمر جمهوری اسلامی، در نشان دادن چهره و جبهه و جهتگیری مبارزه با استکبار به جهانیان موفق بودهایم ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
اعضای مجلس خبرگان باید مراقبت کنند که در انتخابهای خود اصول ثابت جمهوری اسلامی مورد غفلت قرار نگیرد ...
اصول ثابت همچون اقامه عدل، مبارزه با فساد و ارتقاء سطح معرفت و عمل اسلامی در جامعه، در قانون اساسی، بیانات امام بزرگوار و معارف اسلامی وجود دارد که اعضای خبرگان در انتخاب رهبری باید با ملاحظه و رعایت این اصول ثابت، عمل کنند ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
بزرگداشت شهدا کمترین کار ممکن برای ادای حق آنان است ...
یاد شهدا، هم درس است، هم انگیزهبخش است، هم اداء حق است. حقّ شهدا بر جامعهی ایرانی و ملّت ایران حقّ بسیار بزرگی است. کمترین کاری که میشود کرد همین است که یاد این بزرگواران را گرامی بداریم. کارتان، یعنی این برنامهریزی برای [گرامیداشت] یاد 24 هزار شهید خوزستان که رقم بسیار بالا و مهمّی است، کار بسیار بهجا و بهموقعی است ...
علامه آیتالله حسنزاده آملی در جایی فرمودهاند: گوشتان به دهان رهبر باشد. چون ایشان گوششان به دهان حجتبنالحسن(عج) است. این جملات وقتی بیشتر معنا پیدا میکند که بدانیم صاحب تفسیر المیزان، علامه طباطبایی درباره علامه حسنزاده فرمودهاند: حسنزاده را کسی نشناخت جز امام زمان(عج)
رهبر انقلاب، آیت الله خامنه ای از نگاه علما و شخصیت ها
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
ابوعمره زیاد همدانى صائدى
وى ابو عمره همدانى صائدى زیاد بن عریب بن حنظلة بن دارم بن عبد اللّه بن کعب، صائد بن شرحبیل بن شراحیل بن عمرو بن جشم بن حاشد بن خیرون بن عوف همدانى است. بنى صائد تیره اى از همدانیان بوده اند. به گفته طبقات نویسان: عریب پدر زیاد از یاران رسول خدا (صلّى اللّه علیه و آله و سلّم) و فرزندش ابو عمره نیز اندکى حضرت را درک کرده بود. وى دلاور مردى پارسا و در عبادت و نیایش شهره بوده است. ابو عمره در کربلا حضور یافت و در رکاب حضرت امام حسین (علیه السّلام) به شهادت رسید.
شهید حاج قاسم سلیمانی
شهید حسن تهرانی مقدم
شهید علیرضا جیلان
شهید مهرداد حسین پور
شهادت: 26 اردیبهشت ماه سال 1367 در عملیات بیت المقدس 6، شیخ محمد
بخشی از وصیت نامه:
خواهر و برادر عزیز، زینب وار و علی وار زندگی کنید و تنها سفارشی که به شما خواهر عزیزم دارم این است که من با خون خود جنگیدم و تو با حجاب خود ...
حجاب در وصیت نامه شهدا: خواهرم! نگذار به اسم آزادی پوشش را از تو بگیرند ...
ای امت اسلام! ... مبادا امام را تنها بگذارید؛ همیشه پیرو ولایت فقیه باشید. اگر اسلام با ریخته شدن خون ما پایدار می ماند؛ من اگر صد جان داشتم، در راه اسلام می دادم. ای امت اسلامی! همه ی شهدا رفتند و وصیت ها نمودند و نصیحت ها کردند ... اینها روز قیامت سر پل صراط جلویتان را خواهند گرفت و آن موقع چه جواب دارید که بدهید؟! پس هوشیار باشید و با نفس خود مبارزه کنید و راه شهدا را ادامه دهید ...
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم حزب الله لبنان، عدنان عباس قمیحه خطاب به بانوی دو عالم حضرت زهرا (س) آمده است: «بانوی من، من الآن زندهام در میان زندگان در حالیکه دنیای آنها میان ما جدایی افکنده. بانوی من، تمنا دارم بعد از شهادتم با شما در یک دنیا باشم و درحالیکه چشمانم را سرمه کشیدهام شما را ملاقات کنم...»
در فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم محمد رضا فخیمی است: «اینجانب بنده گناهکار درگاه خداوند از شما امت شهید پرور تقاضا دارم که مطیع محض ولایت حضرت امام خامنه ای نه در حرف بلکه در عمل [باشید]...»
شهید جهاد مغنیه:
ما یاد گرفتیم که اگر سلاحت را در جنگ خونین بیرون نیاوری، برده ای خواهش شد در بازار برده فروشان که رحم و مروتی دیگر در آنجا نیست.
ما امروز اینجا آمدیم تا به دشمن صهیونیستی بگوییم که اگر خونی را ریختی این خون ها جوی هایی می شود در مسیر قدس و فلسطین. ما آمده ایم که به مجاهدان و مبارزانی که در مسیر شهدا گام برمی دارند بگوییم که ثبات زمین از پافشاری های شماست و ثبات آسمان از ثبات شما است و ما و شما قسم خورده ایم که سلاح هایمان را رها نسازیم و مرزها را ترک نکنیم.
باسلام و صلوات بر محمد و آل محمد (ص) و سلام به آخرین ذخیره الهی (عج) که درود خدا بر او و ثلاله پاکش باد و سلام بر رهبر کبیر انقلاب امام خمینی (ره) که حق بزرگی بر گردن همه بشریت دارند و سلام بر رهبر عزیزم که خدا را شکر میکنم از دوران زعامت این رهبر بزرگ و این نظام یگانه جهان که مانندی مانند آن ایجاد نخواهد شد چون رهبری مانند شما را ندارد. خدا را شکر میکنم به خاطر اینکه اول مسلمانم، بعد شیعهام، بعد انقلابیام و بعد به خاطر امنیت این نظام، ندای رهبرم را لبیک گفتم تا برای خودم ثابت شود اگر در زمان امام حسین (ع) بودم به ندای امام زمانم لبیک میگفتم و از تمام تعلقات دنیایی که زن و بچههایم هستند خواهم گذشت ... یاور رهبری عزیز باشید که خیلی تنهاست ...
بسیاری از مردم (دیگران را) به خاطر هوی و هوس و بیدانشی گمراه میسازند و پروردگار تو تجاوزکاران را بهتر میشناسد
Many are those who mislead through ignorance on account of their fancies, but your Lord best knows the transgressors
بخشی از وصیتنامه شهید مدافع حرم شهید حجت اصغری:
هرشخص یا فرد یا گروهی که بر ضد ولایت فقیه فعالیت کند یا قصد تضعیف ولایت فقیه و رهبر را داشته باشد بلاشک برضد صاحب الزمان (عج) هم فعالیت خواهد کرد چون از مسیر حق خارج شده است هرکس در حریم ولایت مطیع باشد هیچ وقت منحرف نخواهد شد و در آخر زمان سربلند خواهدبود و این مانند روز روشن است که اشخاصی که ولی فقیه را نپذیرند در عصر ظهور امام زمان(عج) نشناخته و نخواهند پذیرفت ...
شهید مدافع حرم شهید حسین رضایی
شهادت: 14 بهمنماه سال 94 در استان حلب - سوریه
وصیت نامه:
ولایتی باشید و پیرو خط رهبر، نکند قدمی جلو یا عقبتر از ایشان حرکت کنی، همه کارتان با رهبری باشد، خدا را شاکرم که در زمان امام خمینی(ره) به دنیا آمدهام و خدا را شاکرم که در زمان امام خامنهای به وظیفهام عمل میکنم و افتخار من این است که در زمان سیدعلی به این شهادت دست پیدا میکنم.
إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا کَیْفَ تَخْلُفُونِّی فِیهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در میان شما دو چیز سنگین و گران میگذارم، که اگر بدانها چنگ زنید هرگز پس از من گمراه نشوید: کتاب خدا و عترت من أهل بیتم، و این دو از یک دیگر جدا نشوند تا در کنار حوض کوثر بر من درآیند، پس بنگرید چگونه پس از من در باره آن دو رفتار کنید، آگاه باشید که این (یعنى تمسک بعترت) آب خوشگوار و شیرین است پس بیاشامید، و آن دیگر (یعنى روى برتافتن از ایشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهیزید
* وضعیت منافقان در زمان پیامبر و حضرت علی علیهما السلام
وضع امیرالمؤمنین، حقیقتاً هم خیلی مشکل بوده است. زمان پیامبر، جنگها، صفکشیها و جناحبندیها، جناحبندیهای واضحی بود؛ کفر بود و ایمان، شرک بود و توحید. شرک واضح بود، منافقانی هم که بودند، منافقان شناختهشدهیی بودند، پیامبر منافقان خودش را هم میشناخت؛ منافقانی که در مدینه بودند، منافقانی که از مدینه فرار کردند و به طرف مکه رفتند؛ «فمالکم فیالمنافقین فئتین والله ارکسهم بما کسبوا»(۱). انواع و اقسام منافقان در زمان پیامبر بودند؛ منافقانی که تا اشتباهی میکردند، دربارهشان آیهیی نازل میشد و حقایق روشن میگردید؛ پیامبر بیان میکرد، همه میفهمیدند؛ اشتباهی در کار نمیماند. اما در زمان امیرالمؤمنین، بزرگترین مشکل، وجود یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف بود؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
چرا درباره منافقین دو دسته شدهاید؟! (بعضی جنگ با آنها را ممنوع، و بعضی مجاز میدانید.) در حالی که خداوند بخاطر اعمالشان، (افکار) آنها را کاملاً وارونه کرده است! آیا شما میخواهید کسانی را که خداوند (بر اثر اعمال زشتشان) گمراه کرده، هدایت کنید؟! در حالی که هر کس را خداوند گمراه کند، راهی برای او نخواهی یافت.
* ولایت، اساسیترین مسألهی دین
اساسیترین مسألهی دین، مسألهی ولایت است؛ چون ولایت، نشانه و سایهی توحید است. ولایت، یعنی حکومت؛ چیزی است که در جامعهی اسلامی متعلق به خداست، و از خدای متعال به پیامبر، و از او به ولىّ مؤمنین میرسد. آنها [یک جناح علی الظاهر مسلمان، با همهی شعارهای اسلامی، اما در اساسیترین مسألهی دین منحرف؛ یعنی همان کسانی که مقابل امیرالمؤمنین قرار گرفتند.] در این نکته شک داشتند، دچار انحراف بودند و حقیقت را نمیفهمیدند؛ هرچند ممکن بود سجدههای طولانی هم بکنند! همان کسانی که در جنگ صفین از امیرالمؤمنین رو برگرداندند و رفتند به عنوان مرزبانی در خراسان و مناطق دیگر ساکن شدند، سجدههای طولانىِ یک شب یا ساعتهای متمادی میکردند؛ اما فایدهاش چه بود که انسان امیرالمؤمنین را نشناسد، خط صحیح را - که خط توحید و خط ولایت است - نفهمد و برود مشغول سجده بشود! این سجده چه ارزشی دارد؟
بعضی از روایات باب ولایت نشان میدهد که اینطور افرادی اگر همهی عمرشان را عبادت بکنند، اما ولىّ خدا را نشناسند، تا به دلالت او حرکت بکنند و مسیر را با انگشت اشارهی او معلوم نمایند، این چه فایدهیی دارد؟ «و لم یعرف ولایة ولىّالله فیوالیه و یکون جمیع اعماله بدلالته»(۱). این، چه طور عبادتی است؟! امیرالمؤمنین با اینها درگیر بود.۱۳۷۰/۰۱/۲۶
همیشه پشت سر رهبر قدم بردارید، چون سخنان رهبر بدون تردید حق است ...
کلامتان کلام رهبر باشد و از زبان او بشنوید، چون کلام و زبان رهبر، کلام و زبان آقا امام زمان (عج) است، پس همیشه حامی و پشتیبان رهبر باشید؛ زیرا دل رهبر به شما خوش است و همواره برای سلامتی او دعا کنید ...
اگر میخواهید از فتنه آخرالزمان در امان باشید، فقط پشت سر ولایت فقیه باشید
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
با خوندن یک آیه در ختم قرآن شرکت شوید. همیشه با خوندن یک جزء یک حزب یا نهایت یک صفحه در ختم قرآن شریک میشدید الان با خوندن یک آیه علاوه بر جزخوانی روزانهتون میتونید دهها ختم قرآن روزانه انجام بدید. فقط با خوندن چند آیه روی لینک زیر بزنید، آیه مخصوص شمارو نمایش میده، با همون یک آیه در ختم اون دور از قرآن که بالای صفحه نمایش داده شریک میشید
کلیک کنید و آیهتون رو بخونید و برای دیگران هم بفرستید در ختم قرآن با یک آیه شریک بشن.
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
امّا در رویدادهای زمانه، به راویان حدیث ما رجوع کنید. آنان، حجت من بر شمایند و من، حجّت خدا بر آنانم».
ابن بابویه، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۴۸۵، ح۴.
*****************
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
«وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ» و آنها را (بتپرستانی که از هیچ جنایتی ابا ندارند،) هر کجا یافتید بکشید و از (مکّه) همان جایی که شما را بیرون کردند، آنها را بیرون کنید و فتنه (شرک و شکنجه) از قتل بدتر است. و نزد مسجدالحرام با آنها جنگ نکنید، مگر آنکه آنها در آنجا با شما بجنگند، پس اگر با شما جنگ کردند، آنها را (در آنجا) به قتل برسانید. چنین است جزای کافران. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۱:
این آیه فرمان قتل و اخراج مشرکان را از مکّه صادر و دلیل آن را چنین بیان میکند که آنان سالها شما را شکنجه و آواره کردهاند و شکنجه از قتل سختتر و شدیدتر است. پس شما نباید در مبارزه و جنگ با آنها سستی نشان دهید. چرا شکنجه از قتل سختتر است؟
در قتل، انسان از دنیا جدا ولی به آخرت میرسد؛ لکن در شکنجه، انسان نه به آخرت میرسد و نه از دنیا کام میگیرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۱:
۱. مقابلهبهمثل و خشونت با دشمن در مواردی لازم است. «وَ اقْتُلُوهُمْ»
۲. دفاع عادلانه، تنها جبهه و جنگ نیست. «وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ»
۳. حقّ وطن، از حقوق انسانی مورد پذیرش ادیان است. «أَخْرَجُوکُمْ»
۴. فتنهانگیز، مثل محارب است و باید به اشد وجه مجازات شود. «وَ اقْتُلُوهُمْ» «أَخْرِجُوهُمْ» «وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ»
۵. حرم و مسجدالحرام مقدّس است، امّا خون مسلمانان مقدّستر و در اینجا مسئلۀ اهم و مهم مطرح است. «لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ»
۶. همانگونه که در اصلِ جنگ نباید شما پیش دستی کنید، در شکستن مقدّسات هم نباید شما پیشدستی نمایید. «حَتَّی یُقاتِلُوکُمْ» تفسیر صفحۀ ۳۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۲ - تفسیر نور:
«فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» و اگر دست کشیدند، همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۲:
در اینکه مشرکان باید از چه چیز دست بردارند تا بخشیده شوند، دو احتمال وجود دارد:
الف: از جنگ و فتنه، به دلیل آیات قبل که سخن از جنگ بود؛
ب: از کفر، به دلیل دریافت مغفرت الهی که مخصوص مؤمنان است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۲:
۱. مسلمانان باید آتشبس واقعی دشمنان را بپذیرند. «فَإِنِ انْتَهَوْا»
۲. اسلام، راه بازگشت را حتّی برای کفّار باز گذارده است. «فَإِنِ انْتَهَوْا»
۳. اگر کفّار دست از فتنه و جنگ برداشته یا ایمان آوردند، آنان را به کارهای قبل ملامت نکنید. «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ»
۴. انسان باید خود زمینۀ دریافت رحمت الهی را به وجود آورد. «فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۳۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۳ - تفسیر نور:
«وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ إِلاَّ عَلَی الظَّالِمِینَ» و با آنها بجنگید تا فتنه (بتپرستی و سلب آزادی از مردم،) باقی نماند و دین، تنها از آنِ خدا شود؛ پس اگر(از روش نادرست خود) دست برداشتند، (مزاحم آنها نشوید. زیرا) تعدّی جز بر ستمکاران روا نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۳:
هدف اسلام از جنگ، کشورگشایی و کسب غنائم یا انتقامگیری نیست، بلکه غرض از جنگ و جهاد در اسلام، برچیدهشدن بساط شرک و کفر است.
فتنه بهمعنای شرک، کفر، آزمایش و شکنجه آمده است.
در این آیه میفرماید: اگر مشرکان دست از فتنه و قتال برداشتند، دیگر با آنها دشمنی و جنگ نخواهد شد؛ زیرا برخورد نظامی تنها با ستمکاران و متجاوزان است.
تعبیر به عدوان، به خاطر رفتار آنهاست وگرنه اسلام اهل عدوان نیست.
مثل اینکه میگوییم: جواب بدی، بدی است؛ با اینکه جواب بدی با بدی، عدالت است. لکن به خاطر عمل او، نامش را بدی میگذاریم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۳:
۱. هدف از جنگ در اسلام، برچیدن شرک و فتنه و استقرار دین و قانون خداست. «حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ»
۲. پاکسازی، قبل از بازسازی است. ابتدا فتنه برداشته شود تا بعد دین الهی مستقر گردد. اوّل کفر به طاغوت، بعد ایمان به خدا. «حَتَّی لا تَکُونَ فِتْنَةٌ وَ یَکُونَ الدِّینُ لِلَّهِ»
۳. راه برگشت و توبه بر هیچکس و در هیچ شرایطی بسته نیست. حتّی دشمن سرسخت نیز اگر تغییر مسیر دهد، خداوند او را مورد عفو قرار میدهد. «فَإِنِ انْتَهَوْا فَلا عُدْوانَ»
۴. در آیۀ قبل بخشش خداوند نسبت به گناه کفّار مطرح شده است «فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ». در این آیه به مردم سفارش میکند که در صورت دست برداشتن دشمن از جنگ، شما هم از جنگ صرفنظر کنید. «فَلا عُدْوانَ» تفسیر صفحۀ ۳۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۴ - تفسیر نور:
«الشَّهْرُ الْحَرامُ بِالشَّهْرِ الْحَرامِ وَ الْحُرُماتُ قِصاصٌ فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» ماه حرام در برابر ماه حرام و (اگر دشمنان احترام آن را شکستند و با شما جنگ کردند، شما نیز حق دارید مقابلهبهمثل کنید. زیرا) حرمتها را (نیز) قصاص است و هرکس به شما تجاوز کرد، به مانند آن تجاوز، بر او تعدّی کنید و از خدا بپرهیزید (که زیادهروی نکنید) و بدانید که خداوند با پرهیزگاران است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۴:
قبل از اسلام در میان عربها، هر سال چهار ماه احترام خاصّی داشت که در آن ماهها جنگ، حرام و ممنوع بود؛ سهماه آنها پیدرپی که عبارتند از ذیالقعده، ذیالحجّه و محرم و یکی هم ماه رجب که جداست.
حتّی یکی از علل تسمیۀ ماه ذیالقعده آن گفتهاند که در این ماه قعود از جنگ لازم است.
اسلام این سنّت را پذیرفت و در هر سال چهار ماه را آتشبس اعلام نمود؛ ولی دشمن همیشه در کمین است تا از فرصتها سوءاستفاده کند و چهبسا با خود فکر کند که چون مسلمانان در این ماهها موظّف به رعایت آتشبس هستند، پس به آنها حمله کنیم.
این آیه میفرماید: اگر مخالفان شما در این چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نیز در برابرشان بایستید و در همان ماهها با آنان بجنگید و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهید. زیرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامی از حرمت این ماهها بیشتر است، و هر کس حرمتها را شکست باید مورد قصاص قرار گیرد.
سپس بهعنوان یک قانون کلّی میفرماید: هر کس به شما تجاوز کرد، به همان مقدار به او تعدّی کنید. و تقواداشته باشید و بیش از مقدار لازم قصاص نکنید و بدانید که خداوند با متّقین است.
صاحب مجمعالبیان در ذیل آیه میگوید: در مورد غصب نیز میتوان با استدلال به این آیه تقاص کرد، یعنی از مال غاصب تقاص نمود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۴:
۱. همۀ زمانها یکسان نیستند؛ حرمت بعضی ماهها باید حفظ شود. «الشَّهْرُ الْحَرامُ»
۲. در اسلام بنبست وجود ندارد. حفظ اسلام و جان مسلمانها بر حفظ احترام مکانها و زمانها مقدّم است. «فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ»
۳. اسلام، دین تجاوز و تعدّی نیست؛ ولی تعدّی و تجاوز دیگران را نیز نمیپذیرد. «فَمَنِ اعْتَدی عَلَیْکُمْ فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ»
۴. حتّی در برخورد با دشمنان، عادل باشیم. «فَاعْتَدُوا عَلَیْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدی عَلَیْکُمْ»
۵. سیستم قانونگذاری باید بهنحوی باشد که موجب یأس مسلمین و جرأت کفّار نگردد و اصل مقابلهبهمثل بههمینخاطر است. «فَاعْتَدُوا» «بِمِثْلِ مَا اعْتَدی»
۶. رعایت تقوی حتّی به هنگام جنگ، از اصول تربیتی اسلام است. «اتَّقُوا اللَّهَ»
۷. اگر در جنگ از مرز عدالت خارج نشوید، از امدادهای الهی نیز برخوردار خواهید بود. و گمان نکنید عدالت و تقوی پیروزی شما را به تأخیر میاندازد. «بِمِثْلِ مَا اعْتَدی» «وَ اتَّقُوا» «وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ» تفسیر صفحۀ ۳۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۵ - تفسیر نور:
«وَ أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ وَ أَحْسِنُوا إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» و در راه خدا انفاق کنید (و با ترک انفاق،) خود را به دست خود به هلاکت نیاندازید. و نیکی کنید که خداوند نیکوکاران را دوست میدارد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۵:
پنج آیۀ پیدرپی، مسلمانان را به دفاع از دین و مقابله با کفّار فراخواند، این آیه پایان آن را با انفاق و احسان تمام کرده است.
خودکشی و ضرربهنفس، حرام قطعی است که از آیه استفاده میشود. امّا شهادتطلبی در مواردی که اساس اسلام در خطر باشد، افتادن در مهلکه نیست.
این آیه در کنار سفارش به انفاق، مسلمانان را از هرگونه افراط و تفریط بازمیدارد.
زیرا اگر ثروتمندان بخل ورزند و به فکر محرومان نباشند، اختلاف طبقاتی روزبهروز توسعه پیدا کرده و عامل انفجار جامعه و نابودی آنان خواهد گردید.
چنان که اگر میانهروی در انفاق مراعات نشود و انسان هر چه را دارد به دیگران ببخشد، به دست خود، خود و خانوادهاش را به هلاکت کشانده است.
قرآن در آیات دیگر نیز مسلمانان را به میانهروی در انفاق سفارش نموده و به پیامبرش میفرماید: «وَ لا تَجْعَلْ یَدَکَ مَغْلُولَةً إِلی عُنُقِکَ وَ لا تَبْسُطْها کُلَّ الْبَسْطِ» «اسراء، ۲۹» ای پیامبر! نه دستبسته باش که چیزی نبخشی و نه آنچنانکه هر چه داری یکجا ببخشی.
امام صادق علیهالسّلام نیز در ذیل این آیه میفرماید: انفاق شما، نباید در حدّی باشد که دستِ خودتان خالی و به بدبختی کشیده شوید. «بحار، ج ۹۳، ص ۱۶۸»
انسان علاقه دارد که محبوب باشد، لذا قرآن از این فطرت استفاده کرده و میفرماید: نیکی کن که نیکوکاران محبوب خداوند هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۵:
۱. اقتصاد، پشتوانۀ هر حرکتی است. «أَنْفِقُوا» جهاد نیز بدون پشتوانه مالی و گذشت از برخی امکانات، امکان ندارد. اگر مردم بههنگام هجوم دشمن و در راه دفاع از حق، اموال خود را به کار نگیرند، گرفتار شکست قطعی میشوند.
۲. با انفاق، خود و اموالتان را بیمه کنید. «أَنْفِقُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ»
۳. در اسلام جبهه و جنگ و کمکهای مالی همه باید رنگ الهی داشته و برای رضای خداوند باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۴. محبوب خدا شدن، بهترین تشویق برای احسان است. «إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ» تفسیر صفحۀ ۳۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۶ - تفسیر نور:
«وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ لِلَّهِ فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ وَ لا تَحْلِقُوا رُؤُسَکُمْ حَتَّی یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ بِهِ أَذیً مِنْ رَأْسِهِ فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ فَإِذا أَمِنْتُمْ فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ فِی الْحَجِّ وَ سَبْعَةٍ إِذا رَجَعْتُمْ تِلْکَ عَشَرَةٌ کامِلَةٌ ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ» و حج و عمره را برای خدا به اتمام رسانید و اگر محصور شدید (و موانعی مانند ترس از دشمن یا بیماری اجازه نداد که پس از احرام بستن، حج را کامل کنید) آنچه از قربانی فراهم است (ذبح کنید و از احرام خارج شوید.) و سرهای خود را نتراشید تا قربانی به قربانگاه برسد و اگر کسی بیمار بود و یا ناراحتی در سر داشت (و ناچار بود سر خود را زودتر بتراشد،) باید کفّارهای از قبیل روزه یا صدقه یا قربانی به جا آورد و چون (از بیماری و یادشمن) در امان شدید، پس هر کس به دنبال عمرۀ تمتّع، حج را آغاز کرده آنچه را از قربانی که میسّر است (ذبح کند.) و هر کس که قربانی نیافت، سه روز در ایام حج روزه بدارد و هفتروز بههنگامی که بازگشتید، این ده روزِ کامل است. (البتّه) این (حج تمتّع) برای کسی است که خاندانش ساکن (مکّه و) مسجدالحرام نباشند. و از خدا پروا کنید و بدانید که او سختکیفر است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۶:
در این آیه، کلیّات و گوشهای از احکام حج و عمره آمده است، ولی تفصیل آن در روایات و فتاوای علما میباشد.
«الْحَجَّ» مناسکی است که بنیانگذار آن حضرت ابراهیم علیهالسّلام بوده و در میان عرب از زمان آن حضرت متداول بوده و به فرمان خداوند این برنامه در اسلام نیز امضا شد و تا روز قیامت نیز خواهد بود.
«الْعُمْرَةَ» بهمعنای زیارت است و هر کس وارد مکّه شود باید با لباس احرام به زیارت کعبه و طواف آن برود.
حج و عمره مثل اذان و اقامه، دو عمل مشابه هستند که اندکی تفاوت دارند.
«الْهَدْیِ»، نام قربانی حج است.
این آیه، عمرۀ تمتّع را در کنار حج تمتّع آورده است «فَمَنْ تَمَتَّعَ بِالْعُمْرَةِ إِلَی الْحَجِّ»؛ لکن یکی از خلفا به اجتهاد خود آن را منع کرد. البتّه این اجتهاد در برابر فرمان صریح خداوند است.
حکم مسائل اضطراری، محدود به زمان ضرورت است.
و لذا برخلاف موارد عادّی که در سفر روزه جایز نیست، در این سفر در صورت عدم ذبح قربانی، روزه واجب است و آن هم باید در سهروز هفتم، هشتم و نهم ماه باشد، چرا که روز دهم عید قربان است که روزۀ آن حرام میباشد.
امامان معصوم در تفسیر جملۀ «أَتِمُّوا الْحَجَّ» فرمودند: حجّ تمام، حجّی است که در آن کلام زشت، گناه و نزاع نباشد و از محرّمات پرهیز شود. «تفسیر نور الثقلین، ج ۱، ص ۱۸۱ و برهان، ج ۱، ص ۱۹۳» و انسان توفیق یابد امام زمان خود را ملاقات کند. «تفسیر نورالثقلین، ج ۳، ص ۱۸۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۹۶:
۱. وظایف دینی را باید تمام و کمال به انجام رسانید. بعد از شروع اعمال حج، نمیتوان آن را ناتمام و ناقص گذارد. «أَتِمُّوا»
۲. در اعمال حج، قصد قربت و عبادت لازم است. به انگیزۀ جهانگردی و سیاحت نمیتوان حج به جا آورد. «أَتِمُّوا» «لِلَّهِ»
۳. احکام اسلام، در مقام سختگیری بر مردم نیست. تمام نمودن حج و عمره بر کسی که از درون مریض یا از بیرون ترس دارد، واجب نیست. «فَإِنْ أُحْصِرْتُمْ فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ»
۴. مکان در عبادات سهم دارد. «یَبْلُغَ الْهَدْیُ مَحِلَّهُ»
۵. بیماری سبب تخفیف در احکام است؛ نه تعطیل آن. لذا در حج، افراد معذور باید با روزه یا صدقه یا قربانی، وظایف خود را جبران کنند. «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ» «فَفِدْیَةٌ مِنْ صِیامٍ أَوْ صَدَقَةٍ أَوْ نُسُکٍ»
۶. ملاک وجوب قربانی در حج، آسان و سهل بودن آن است. «فَمَا اسْتَیْسَرَ مِنَ الْهَدْیِ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیامُ ثَلاثَةِ أَیَّامٍ»
۷. قانون عمره و حجّ تمتّع، تنها برای حجّاجی است که ساکن مکّه نباشند، حجّ ساکنان مکّه نوع دیگری است. «أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ» «ذلِکَ لِمَنْ لَمْ یَکُنْ أَهْلُهُ حاضِرِی الْمَسْجِدِ الْحَرامِ»
۸. توجّه به کیفر الهی، زمینهساز تقواست و تقوی، زمینهساز انجام تکالیف. «وَ أَتِمُّوا الْحَجَّ وَ الْعُمْرَةَ» «وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»
۹. توجّه به تقوا، در انجام تمام فرمانهای الهی مطرح است. «أَتِمُّوا الْحَجَّ» «وَ اتَّقُوا اللَّهَ»
۱۰. اعمال حج، قبل از اسلام به نحو دیگری بوده است؛ لذا قرآن بر مراعات این تغییرات تأکید نموده است. «أَنَّ اللَّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ»
۱۱. برای کسانیکه در احکام حج تغییری دهند، کیفر شدیدی است. «شَدِیدُ الْعِقابِ»
ترجمه : ۱۱۴ - آيا (با اين حال ) غير خدا را به داورى بطلبم در حالى كه او است كه اين كتاب آسمانى را كه همه چيز در آن آمده فرستاده است و آنها كه كتاب آسمانى به آنان داده ايم مى دانند كه اين كتاب به حق از طرف پروردگارت نازل شده بنابراين هرگز از ترديد كنندگان مباش . ۱۱۵ - و كلام پروردگار تو با صدق و عدل به انجام رسيد هيچكس نمى تواند كلمات او را دگرگون سازد و او شنونده دانا است .
تفسیر اين آيه در حقيقت نتيجه آيات قبل است ، و مى گويد: با اينهمه آيات روشنى كه در زمينه توحيد گذشت چه كسى را بايد به داورى پذيرفت ؟ آيا غير خدا را به داورى بپذيرم (ا فغير الله ابتغى حكما). با اينكه او است كه اين كتاب بزرگ آسمانى را كه تمام نيازمنديهاى تربيتى انسان در آن آمده و ميان حق و باطل ، نور و ظلمت ، كفر و ايمان ، جدائى افكنده ، نازل كرده است (و هو الذى انزل اليكم الكتاب مفصلا). سپس نه تنها تو و مسلمانان ميدانيد كه اين كتاب از طرف خدا است بلكه اهل كتاب (يهود و نصارى ) كه نشانه هاى اين كتاب آسمانى را در كتب خود ديده اند مى دانند از سوى پروردگار تو به حق نازل شده است (و الذين آتيناهم الكتاب يعلمون انه منزل من ربك بالحق ). بنابراين جاى هيچگونه شك و ترديدى در آن نيست و تو اى پيامبر هرگز در آن ترديد مكن (فلا تكونن من الممترين ). در اينجا اين سوال پيش مى آيد كه مگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) ترديدى داشته است ، كه چنين خطابى به او مى شود. پاسـخ اين سؤ ال همان است كه در موارد مشابه گفته ايم ، كه مخاطب در حقيقت مردم هستند ولى براى تاكيد و تحكيم مطلب خداوند پيامبر خود را مخاطب مى كند تا ديگران حساب خود را بدانند. در آيه بعد مى فرمايد: كلام پروردگار تو با صدق و عدل تكميل شد و هيچكس قادر نيست كلمات او را دگرگون سازد و او شنونده و دانا است (و تمت كلمة ربك صدقا و عدلا لا مبدل لكلماته و هو السميع العليم ). كلمة در لغت به معنى گفتار و هر گونه جمله اى است و حتى به سخنان مفصل و طولانى گفته مى شود، و اگر مى بينيم گاهى به معنى وعده آمده است مانند و تمت كلمة ربك على بنى اسرائيل بما صبروا: وعده پروردگارت درباره بنى اسرائيل در مقابل صبر و استقامتى كه كردند انجام پذيرفت (سوره اعراف آيه 136) نيز از همين نظر است ، زيرا انسان به هنگام وعده دادن جمله اى ميگويد كه وعده را در بر دارد. و نيز گاهى كلمه به معنى دين و آئين و حكم و دستور مى آيد كه آنها نيز به همين ريشه باز مى گردد.
در اينكه منظور از كلمه در آيه فوق ، قرآن است يا دين و آئين خدا يا وعده پيروزى كه به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) داده شده ؟ احتمالات مختلفى داده اند، كه در عين حال منافاتى با هم ندارند، و ممكن است آيه ناظر به همه آنها بوده باشد، ولى از آن نظر كه در آيات قبل سخن از قرآن در ميان بوده با اين معنى مناسبتر است . در حقيقت آيه مى گويد: به هيچوجه قرآن جاى ترديد و شك نيست زيرا از هر نظر كامل و بى عيب است ، تواريخ و اخبار آن ، همه صدق و احكام و قوانين آن همه عدل است . و نيز ممكن است منظور از كلمه همان وعده اى باشد كه در جمله بعد يعنى جمله لا مبدل لكلماته : هيچكس نمى تواند تغيير و دگرگونى در كلمات خدا ايجاد كند آمده است ، زيرا نظير اين جمله در آيات ديگر قرآن ديده مى شود، مانند و تمت كلمة ربك لاملئن جهنم من الجنة و الناس اجمعين . در قيامت وعده پروردگار تو انجام خواهد گرفت و دوزخ از گناهكاران جن و انس پر خواهد شد (سوره هود آيه 119) و يا در آيه ديگر مى خوانيم : و لقد سبقت كلمتنا لعبادنا المرسلين انهم لهم المنصورون وعده ما از پيش در باره پيامبران اين بود كه آنها پيروز خواهند شد (سوره صافات آيه 171 و 172). در اينگونه آيات جمله بعد توضيح وعده اى است كه در جمله قبل با ذكر كلمة به آن اشاره شده است . بنابراين تفسير آيه چنين مى شود: وعده ما با صدق و عدالت انجام گرفت كه هيچكس توانائى تبديل دستورها و فرمانهاى پروردگار را ندارد. و همانطور كه گفتيم آيه ميتواند اشاره به تمام اين معانى باشد. ذكر اين موضوع نيز لازم است كه اگر آيه اشاره به قرآن بوده باشد هيچگونه منافاتى با اين موضوع ندارد كه در آن موقع همه قرآن نازل نشده بود زيرا منظور از كامل بودن آيات قرآن اين است كه هر چه نازل شده بود بدون عيب و نقص و از هر نظر كامل بود. بعضى از مفسران با اين آيه استدلال بر عدم امكان راه يافتن تحريف در قرآن كرده اند زيرا جمله لا مبدل لكلماته اشاره به اين است كه هيچكس نمى تواند تغيير و تبديلى نه از نظر لفظ و نه از نظر اخبار و نه از نظر احكام در قرآن ايجاد كند، و هميشه اين كتاب آسمانى كه بايد تا آخر دنيا راهنماى جهانيان باشد از دستبرد خائنان و تحريف كنندگان مصون و محفوظ خواهد بود.
کسی که به هنگام یاری ولیّ (رهبر) خود، بخوابد با لگد دشمن از خواب بیدار خواهد شد.
عیون الحکم و المواعظ (للیثی)، ص: 441.
علامه حسن زاده آملی: گوشتان به دهان رهبر باشد، چون ایشان گوششان به دهان حجةبنالحسن (عجل الله فرجه) است.
سخن امام حسین(علیه السلام) درباره ثابت قدمان در آخرالزمان:
حضرت مهدی دارای غیبتی است که گروهی در آن مرحله مرتد می شوند و گروهی ثابت قدم می مانند و اظهار خشنودی می کنند. افراد مرتد به آنها می گویند: «این وعده کی خواهد بود اگر شما راستگو هستید؟» ولی کسی که در زمان غیبت در مقابل اذیّت و آزار و تکذیب آنها صبور باشد، مانند مجاهدی است که با شمشیر در کنار رسول خدا صلی الله علیه و آله جهاد کرده است. "بحارالأنوار، ج 51، ص 133"
امام سجاد عليه السلام فرموند:
اهل زمان غيبت او كه قائل به امامت او و منتظر ظهور او باشند، برتر از مردمان هر زمان ديگر مى باشند، زيرا خداى تبارك و تعالى به آنها آن قدر عقل، فهم و شناخت عطا فرموده است كه غيبت امام در پيش آنها چون زمان حضور شده است. خداوند اهل آن زمان را همانند مجاهدانى قرار داده كه در محضر رسول اكرم ـ صلى الله عليه و آله ـ شمشير بزنند، آنها مخلصان حقيقى و شيعيان واقعى و دعوت كنندگان به دين خدا در آشكار و نهان مى باشند.
ابی بصیر از امام صادق علیه السلام نقل کرد که آن حضرت فرمود:
خوشا به حال شیعیان قائم ما؛ کسانی که در غیبتش منتظر ظهور او هستند و در حال ظهورش نیز فرمانبردار اویند. آنان اولیای خدا هستند که نه خوفی بر آنهاست و نه اندوهگین می شوند.
حضرت مهدی (عجل اللّه تعالی فرجه)
أَنَا اَلْمَهْدِيُّ أَنَا قَائِمُ اَلزَّمَانِ أَنَا اَلَّذِي أَمْلَأُهَا عَدْلاً كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً منم مهدی، و منم قائم دوران. منم آن که دنیا را پر از عدل و داد می کند، آن گونه که پر از ستم شده باشد كمال الدين ج2 ص444
Imam Al-Mahdi (May Allah Hasten His Reappearance) I am Al-Mahdi and I am the still-living one who will establish justice throughout the world the same as it has been filled with oppression.
حضرت آیتالله امام خامنهای:
امام جواد علیه السلام، نشانه مقاومت
مام جواد علیهالسلام مظهر مبارزهی با باطل بود، او کوششگر برای حکومت الله بود. ۱۳۷۶/۶/۱۷ او نمودار و نشانهی مقاومت است. انسان بزرگی که تمام دوران کوتاه زندگیش با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفهی عباسی -مأمون- مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همهی شیوههای مبارزهی ممکن، مبارزه کرد. ۱۳۶۰/۲/۲۵
حضرت آیتالله امام خامنهای:
این بزرگوار نمودار و نشانهی مقاومت است. انسان بزرگی است که تمام دوران کوتاه زندگیش که در سن ۲۵ سالگی به شهادت رسیده است، با قدرت مُزَور و ریاکار خلیفهی عباسی، مأمون مقابله و معارضه کرد و هرگز قدمی عقبنشینی نکرد و تمام شرایط دشوار را تحمل کرد و با همهی شیوههای مبارزهی ممکن، مبارزه کرد ۲۵/۲/۶۰
امام جواد مانند دیگر ائمهی معصومین برای ما اسوه و مقتدا و نمونه است. زندگی کوتاه این بندهی شایستهی خدا، به جهاد با کفر و طغیان گذشت. در نوجوانی به رهبری امت اسلام منصوب شد و در سالهایی کوتاه، جهادی فشرده، با دشمن خدا کرد به طوری که در سن ۲۵ سالگی یعنی هنوز در جوانی، وجودش برای دشمنان خدا غیر قابل تحمل شد و او را با زهر شهید کردند. همانطوری که ائمهی دیگر ما علیهمالسلام با جهاد خودشان هر کدام برگی بر تاریخ پر افتخار اسلام افزودند، این امام بزرگوار هم گوشهی مهمی از جهاد همه جانبهی اسلام را در عمل خود پیاده کرد و درس بزرگی را به ما آموخت. آن درس بزرگ این است که در هنگامی که در مقابل قدرتهای منافق و ریاکار قرار میگیریم، باید همت کنیم که هوشیاری مردم را برای مقابلهی با این قدرتها برانگیزیم. اگر دشمن، صریح و آشکار دشمنی بکند و اگر ادعا و ریاکاری نداشته باشد، کار او آسانتر است. اما وقتی دشمنی مانند مأمون عباسی چهرهای از قداست و طرفداری از اسلام برای خود میآراید، شناختن او برای مردم مشکل است. در دوران ما و در همهی دورانهای تاریخ، قدرتمندان همیشه سعی کردهاند وقتی از مقابلهی رویاروی با مردم عاجز شدند دست به حیلهی ریاکاری و نفاق بزنند.
امام جواد میخواست به مردم بگوید که من طرفدار اسلام و طرفدار خاندان پیغمبرم. امام علیبنموسیالرضا صلواةاللهعلیه و امام جواد صلواةاللهعلیه همت بر این گماشتند که این ماسک تزویر و ریا را از چهرهی مأمون کنار بزنند و موفق شدند. ۱۳۵۹/۰۷/۱۸
حضرت آیتالله امام خامنهای:
راه نجات چیست؟ راه نجات در کشورهای اسلامی، بازگشت به اسلام است. راه نجات، بصیرت نسبت به دشمن واقعی است. ملتهای مسلمان باید دشمن واقعی را بشناسند و ترفند و خدعهی استکبار را درک کنند ... 1369/05/24
حضرت آیتالله امام خامنهای:
آنها که نجنگیده بودند، تا هشت سال در خوزستان بمانند و بعد هم بروند سر جای اولشان بایستند. آنها جنگیده بودند، برای اینکه نظام را ساقط کنند، انقلاب را از بین ببرند، ملت ایران را ذلیل کنند، خوزستان را جدا کنند و ایران را تجزیه نمایند. با این قصدها وارد جنگ شده بودند؛ اما یک مورد، بلکه عُشری از اعشار یکی از اهدافشان تحقق پیدا نکرد. چرا؟ چون ملت در صحنه بود، چون شما مردم بودید، چون شما اراده کردید، چون شما به خدا تکیه کردید، چون شما به نصرت الهی امیدوار بودید، چون شما ایستادید و بالاخره چون شما به دهن متجاوز زدید و او ناکام ماند. این روحیه و این حالت و این حضور و این اراده و این وحدت کلمه و این استقلال و اتکال به نفس و اتکا به خدا را حفظ کنید؛ شما عزیزید ... 1369/05/24
حضرت آیتالله امام خامنهای:
آنها که نجنگیده بودند، تا هشت سال در خوزستان بمانند و بعد هم بروند سر جای اولشان بایستند. آنها جنگیده بودند، برای اینکه نظام را ساقط کنند، انقلاب را از بین ببرند، ملت ایران را ذلیل کنند، خوزستان را جدا کنند و ایران را تجزیه نمایند. با این قصدها وارد جنگ شده بودند؛ چنین مسألهیی، برای هر کشوری که پیش بیاید، آن کشور شکست خواهد خورد. یک نفر را جلو بیندازند، همهی دنیا هم پشت سرش بایستند، تجهیزات بدهند، سلاح شیمیایی بدهند، تکنولوژی بدهند، پول بدهند، متخصص بدهند، حتّی نقشه و تاکتیک جنگی روی کاغذ بنویسند و به او بدهند، ماهوارهها را در خدمتش قرار بدهند. چنین حمله و تهاجمی، به هرکدام از این کشورهایی که هستند، بشود، قطعاً به زانو در میآید؛ اما ایران به زانو در نیامد و نخواهد آمد و به برکت ایمان مردمی و وحدت کلمه، در مقابل قدرتها همیشه پایدار خواهد ماند ... 1369/05/24
حضرت آیتالله امام خامنهای: وحدت کلمه را حفظ کنید. مبادا کسانی یا زبانهایی، بدون قصد و غرض سویی، فقط به علت اشتباه و به خاطر اینکه مصلحت را نمیفهمند و نمیدانند که چه بگویند، چیزهایی بگویند که مردم را دلسرد بکنند. متأسفانه گاهی در گوشه و کنار دیده میشود که بعضیها مصلحت خود و مصلحت انقلاب و ملت را نمیفهمند. میخواهند با زید بدی کنند، با نظام بدی میکنند. میخواهند مسؤولی را زیر سؤال ببرند، انقلاب را زیر سؤال میبرند. نمیفهمند که این کار، زیر سؤال بردن انقلاب است. میخواهند یک جبههبندی درست کنند، ولی نمیفهمند که این جبههبندی، به وحدت ضربه خواهد زد ... 1369/05/24
حضرت آیتالله امام خامنهای:
هركسی كه به اسلام و انقلاب دلبستهتر است، باید برای اصلاح نفس خود، عازمتر و جدیتر باشد ... در اسلام، نقطهی اصلی و محوری برای اصلاح عالم، اصلاح نفس انسانی است. همه چیز از اینجا شروع میشود. قرآن به آن نسلی که میخواست با دست قدرتمند خود، تاریخ را ورق بزند، فرمود: «قوا انفسکم»، «علیکم انفسکم». خودتان را مراقبت کنید، به خودتان بپردازید و نفس خودتان را اصلاح و تزکیه کنید؛ «قد افلح من زکّیها». اگر جامعهی اسلامی صدر اول اسلام، از تزکیهی انسانها شروع نشده بود و در آن به اندازهی لازم، آدمهای مصفا و خالص و بیغش وجود نداشتند، اسلام پا نمیگرفت، گسترش پیدا نمیکرد، بر مذاهب مشرکانهی عالم پیروز نمیشد و تاریخ در خط اسلام به حرکت نمیافتاد ... 1369/05/24
حضرت آیتالله امام خامنهای: اسلام و انقلاب، ما ملت ايران را زنده كرد ... ملت ايران، قدر اسلام و انقلاب و رهنمودهاى امام عزيز و راحلشان را بدانند ... 1369/05/24
حضرت آیتالله امام خامنهای:
الزام شرعی و قانونی حجاب:
در مسئله پوشش، حجاب، محدودیتی شرعی و قانونی است نه محدودیتی دولتی، و کشف حجاب نیز هم حرام شرعی است هم حرام سیاسی.
بسیاری از کسانی که کشف حجاب میکنند از پشت پرده تحریک به این کار یعنی دستگاههای جاسوسی دشمن، مطلع نیستند:
اگر بدانند پشت کشف حجاب و مبارزه با حجاب چه کسانی و دستگاههایی هستند، این کار را نمیکنند چون خیلی از آنها اهل دین و تضرع و ماه رمضان و دعا هستند.
این مسئله قطعاً حل خواهد شد همچنانکه در اولین هفتههای انقلاب، امام بزرگوار مسئله حجاب را الزاماً و قاطعاً بیان کردند. البته همانطور که دشمن با نقشه و برنامه وارد این کار شده، مسئولان نیز باید نقشه و برنامه داشته باشند که دارند و باید از انجام کارهای بیقاعده و بدون برنامه پرهیز شود.
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ایجاد تحول در جامعه و جهان وظیفه دانشجوی آینده نگر است
از من میپرسند به نظر شما وظیفهی یک دانشجوی مطلوب و دارای همّت بلند و آیندهنگر چیست؟ جواب بنده این است: اوّل، ایجاد تحوّل در ذهن و در واقعیّت جامعهی خود؛ بعد، ایجاد تحوّل در ذهن و واقعیّت جهان. تعجّب میکنید؟ دانشجو مثلاً واقعیّت جهان را عوض میکند؟ تعجّب ندارد. شما امروز دانشجو هستید، امّا فردا همین دانشجوی امروز مدیر سیاسی است، ادارهکنندهی یک بخش مهمّی از کشور است ... 1402/1/29
حضرت آیتالله امام خامنهای:
از ماه رمضان های دوران زندگی استفاده کنید ...
خب، ماه رمضان بهار معنویّت و عبادت است که دارد تمام میشود دیگر، منتها ماهرمضانهای دیگری انشاءالله شما در پیش دارید؛ دهها ماه رمضان شما جوانها در پیش دارید، باید استفاده کنید؛ بهار معنویّت، بهار عبادت. جوانی هم بهار است، بهار عمر است. پس جوان در ماه رمضان بهار مضاعف دارد، بهار در بهار دارد؛ از این استفاده کنید. خیلی فرق است بین بهرهای که شما میتوانید از شب قدر ببرید با کسی که در سنین بنده و امثال بنده است؛ شما خیلی بیشتر میتوانید استفاده کنید؛ این را مغتنم بشمرید ... لکن در آینده سالهای متمادی انشاءالله در پیش دارید، از حالا خودتان را برای ماه رمضان بعد آماده کنید ... 1402/1/29
حضرت آیتالله امام خامنهای:
مسئلهی «انتظار فرج»؛ یکی از مبانی مهمّ این مبانی فکری و دینی ما انتظار فرج است. انتظار فرج یعنی همهی سختیها قابل برداشته شدن و برطرف شدن است. نه اینکه بنشینید انتظار بکشید؛ [بلکه] دل شما گوشبهزنگ باشد ... انتظار فرج یعنی آماده بودن، فکر کردن، بنبست نپنداشتن؛ بنبستانگاری خیلی چیز بدی است. این معنای انتظار فرج است؛ ... انتظار فرج فقط این نیست که منتظر بنشینیم دعا کنیم که خدا حضرت را برساند؛ که البتّه این یکی از کارهای واجب است؛ باید دعا کنیم، باید بخواهیم، دنبال کنیم؛ امّا فقط این نیست. انتظار فرج یعنی در همهی کارهایی که مشکلی وجود دارد، باید فرضِ وقوعِ فرجِ موردِ نظرِ ما یکی از فرضهای مسلّمی باشد که هست؛ انسان منتظر باشد. البتّه شرایطی دارد؛ باید کار کنیم ... 1402/1/29
حضرت آیتالله امام خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی:
نباید گذاشت جوشش خون شهیدان فرو بنشیند زیرا شهیدان هویت ملت ایران هستند و ملت نباید هویت خود را فراموش کند ... ۲۳ /آذر/ ۱۴۰۲
حضرت آیتالله امام خامنهای:
گرامیداشت یاد شهیدان به معنای خاطرهپردازی صِرف نیست:
برگزاری مراسم بزرگداشت شهیدان و تکرار آن با فواصل کوتاه، کاری لازم و ضروری است اما این جلسات باید زمینهساز انتقال روحیات و صفات برجسته شهدا همچون ایمان، تقوا، شهادتطلبی، فداکاری و شجاعت به نسل جوان شود ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
شهدا بهترین الگو برای جوانان،
چنین پدیدههای درخشان و کمنظیر باید در حافظه تاریخی ملت ایران ثبت شوند:
باید در آثار هنری همچون فیلم، شعر و کتاب روحیه و گوهر درخشان شهدا به نسل جوان منتقل شود ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
لزوم فراموش نشدن خانوادههای شهدا و ثبت و ضبط خاطرات آنها و همچنین دوستان شهدا:
در انتقال روحیات و صفات شهدا به نسل جدید باید زمینه حرکت آنها نیز مشخص باشد و نسل جوان بداند که علت حرکتها و قیامها در دوران نهضت اسلامی و قبل از پیروزی انقلاب و همچنین رشادتها و فداکاریهای شهدا و زمینه آن، بعد از پیروزی انقلاب چه بوده است. اگر چنین شود، آن حرکت و روحیه استمرار پیدا خواهد کرد ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ما در زمینه انتقال علت و زمینههای حوادث مهم تاریخ انقلاب و روحیات شهدا و معرفی چهرههای برجسته کم کاریهایی داشتیم و به همین دلیل خیلی از جوانها از آنها بیاطلاع هستند بنابراین لازم است دستگاههای رسمی تبلیغی همچون صدا و سیما در این زمینه تلاش بیشتری انجام دهند و از ظرفیت رسانههای غیر رسمی که امروز در اختیار مردم است نیز استفاده بهتری شود ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
شهید آقا مهدی
نگذارید جوششِ خونِ شهیدان فروبنشیند... شهید باکری را فقط در میدان جنگ نباید دید، پشت جبهه هم باید دید، در دانشگاه تبریز هم باید دید، فعّالیّتهای دوران پیش از انقلابش را هم باید دید، آن روحیه را باید دید. من پیش از انقلاب، شهید آقا مهدی باکری را در مشهد ملاقات کردم؛ پُرشور، علاقهمند، فهمیده، قادر بر تحلیل قضایا. خب این میشود که بعد در جنگ، در میدان دفاع مقدّس، آنجور میدرخشد و دلها را به خودش جذب میکند. این روحیه باید منعکس بشود... این روحیه، روحیهی سازنده است ... ۲۳ /آذر/ ۱۴۰۲
حضرت آیتالله امام خامنهای:
نگذارید جوششِ خونِ شهیدان فروبنشیند؛ یعنی یاد شهیدان صرفاً خاطرهپردازی نیست؛ معنایش این است که آن تقوا، آن فداکاری، آن شجاعت، آن گوهر درخشان وجودیای که امثال شهید باکری را مثلاً میکشانَد وسط میدان، منعکس بشود، منتقل بشود، به نسل جدید الگو بدهد. جوان ما الگو میخواهد و بهترین الگو اینها هستند. بعضی از ملّتها که دستشان از این جهت بکلّی خالی است یا تا حدود زیادی خالی است، الگو میسازند، جعل میکنند، بدون اینکه وجود داشته باشد. ما این الگوها را در مقابلمان داریم ... ۲۳ /آذر/ ۱۴۰۲
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انتخابات، پایه تحول
«انتخابات در کشور تحوّل ایجاد میکند. بعضیها اسم تحوّل را میآورند، اظهار طرفداری از تحوّل میکنند، امّا عملاً آن چیزی که مقدّمهی حتمی تحوّل است، مورد بیاعتنائیشان قرار میگیرد؛ یعنی انتخابات. با انتخابات میشود در کشور تحوّل ایجاد کرد. صاحبان دیدگاههای گوناگون سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میخواهند تحوّل ایجاد کنند به نفع دیدگاه سیاسی یا فرهنگی یا اقتصادی خودشان؛ خیلی خب، راهش چیست؟ راهش این است که با انتخابات ــ حالا چه انتخابات مجلس، چه انتخابات مجلس خبرگان، چه انتخابات ریاست جمهوری، چه انتخابات شوراها ــ کسانی را که با آن فکر سیاسی آنها و جهتگیری سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی آنها همراهند، سر کار بیاورند؛ این میشود تحوّل. بنابراین، پایهی تحوّل انتخابات است.» 1402/10/02
حضرت آیتالله امام خامنهای:
معجزه مشارکت
«بنده چهار خصوصیّت را در اوّل امسال راجع به این انتخابات به ملّت ایران عرض کردم: اوّلاً مشارکت قوی، ثانیاً رقابت واقعی، ثالثاً سلامت به معنای حقیقی کلمه، و رابعاً امنیّت انتخابات... در این انتخابات، قهراً آن چهار نقطهای که گفتیم مهم است. اوّل، مشارکت؛ مشارکت یعنی حضور پُرشور مردم در انتخابات. اگر حضور پُرشور مردم در انتخابات باشد، این وحدت ملّی را نشان میدهد، این انگیزهی ملّت ایران را برای حضور در صحنه نشان میدهد؛ انگیزهی ملّت ایران و وحدت ملّی، قدرت ملّی به وجود میآورد؛ قدرت ملّی موجب امنیّت کشور میشود؛ وقتی کشور امنیّت پیدا کرد، آنوقت علم در آن کشور پیشرفت میکند، اقتصاد در آن کشور به شکوفایی میرسد، مشکلات گوناگون فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در کشور قابل حل میشود؛ مشارکت یک چنین معجزهای میکند. انتخابات در کشور تحوّل ایجاد میکند... همهی کسانی که مخاطبانی دارند، وظیفه دارند مردم را به انتخابات دعوت کنند. علمای اَعلام، اساتید دانشگاه، اساتید حوزه، صداوسیما، مطبوعاتیها، جوانها، افراد در داخل خانواده، اینها همه میتوانند منادی انتخابات باشند و مخاطبان خودشان را به انتخابات دعوت کنند؛ آنوقت انتخابات، انتخابات پُرشوری خواهد شد. اگر مشارکت ضعیف باشد، مجلس ضعیف خواهد شد و مجلس ضعیف توانایی کامل برای رفع مشکلات نخواهد داشت. اگر میخواهیم مشکلات برطرف بشود، باید مشارکت را بالا ببریم؛ این وظیفهی همه است. هر که میخواهد مشکلات کشور برطرف بشود، راهش این است.» 1402/10/02
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انتخابات، مسیر جمهوریت و اسلامیت
«دو کلمهی «جمهوری» و «اسلامی» وابستهی به انتخابات است. «جمهوری» یعنی مردمسالاری، یعنی حاکمیّت کشور به دست مردم. خب مردم چه جوری در حاکمیّت دخالت کنند؟ هیچ راهی بجز انتخابات وجود ندارد. بعضیها در مورد لزوم انتخابات اشکالتراشی میکنند، [مردم را] دلسرد میکنند، توجّه نمیکنند که اگر انتخابات در کشور نباشد، یا دیکتاتوری است یا هرجومرج و ناامنی است. آن چیزی که جلوی بُروز دیکتاتوری را در کشور میگیرد انتخابات است؛ آن چیزی که جلوی هرجومرج و اغتشاش و ناامنی را میگیرد انتخابات است. انتخابات آن مسیر صحیحی است که مردم میتوانند به وسیلهی آن و از آن مسیر، حاکمیّت ملّی را، مردمسالاری را، جمهوریّت را در کشور تأمین کنند.» 1402/10/02
حضرت آیتالله امام خامنهای:
بانوان در انتخابات ایفای نقش کنند
در این قضیهی انتخابات شما بانوان و خانمهای عزیز میتوانید نقش ایفا کنید، مهمترین نقش شما هم در داخل خانه است، مادرها میتوانند نقش ایفا کنند، وادار کنند، فرزندان را، همسر را، برای اینکه در زمینهی انتخابات فعال باشند، درست تحقیق کنند، زنها در برخی از مسائل شناخت اشخاص و راهبردها و جریانها دقیقتر و ظریفتر از مردها نگاه میکنند و نقاطی را پیدا میکنند در شناخت نامزدهای انتخاباتی، در حضور در پای صندوقها هم در داخل خانه، هم درخارج خانه میتوانید نقش ایفا کنید ... 1402/10/06
حضرت آیتالله امام خامنهای:
گسترش بیش از پیش نام و یاد و خصوصیات این شهید، ناشی از اخلاص شهید سلیمانی
مهمترین نقش و خدمت این شهید بزرگوار، احیای جبهه مقاومت در منطقه بوده است ...
باید خط تقویت جبهه مقاومت همچنان ادامه یابد ...
رهبر انقلاب اسلامی در دیدار خانواده شهید سردار سلیمانی 10/دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
حضرت فاطمه زهرا(س) پایهگذار جهاد تبیین:
مداحان و ستایشگران مکتب اهل بیت با تأسی به این سنت نورانی و درس بزرگ فاطمی، جهاد تبیین را با دو شاخص «توانایی برانگیختن دلها و حرکتآفرینی» و «جهتگیری درست و دقیق» وظیفه اصلی خود بدانند و در مسائل و قضایای مهم روز مانند انتخابات به مجاهدت و روشنگری بپردازند ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«جهاد تبیین» از خصوصیات بسیار برجسته حضرت فاطمه(س)
انتظام فکری، منطق قوی، استحکام لفظ، زبان فاخر و زیباییهای ادبی، خطبههای مملو از معارف و حقایق حضرت صدیقه کبری(س) را همردیف بهترین خطبههای نهجالبلاغه قرار داده و بزرگان اهل بلاغت را به حیرت انداخته است ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
ادامه سنت پرعظمت جهاد تبیین در زبان ائمه اطهار و خطبههای اهل بیت و نیز اشعار شاعران درجه یک عربزبان:
در تداوم این مسیر، در دوران ما امام خمینی پرچم جهاد تبیین را برافراشت و با زبان و منطق و برانگیختن ملت، حکومت فاسدِ ننگینِ دیکتاتوریِ سلطنتیِ ارثی راازاله و حکومت مردمی و اسلامی را برپا کرد که این واقعه تاریخی، اهمیت و ظرفیت بیمانند «جهاد تبیین» را آشکار میکند. 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
منطق قرآن و «معارف، مصائب و تاریخ اهل بیت» محتوای اصلی کار مداحی:
توقع این است که این محتوا با بهترین زبان و بهترین شیوه و با همان خصوصیاتی که در تاریخ جهاد تبیین وجود داشته، به مردم ارائه شود ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
تکیه جمهوری اسلامی به قدرت نرم راهبرد اصلی کشور در 45 سال اخیر
به «داشتن تسلیحات پیشرفته منطبق با نیاز کشور و موثر در مقابل توانایی دشمنان»، باور داریم اما اعتقاد عمیق داریم که قدرت نرم یعنی «تسلیحات فکری، زبانی و منطقی» قوی موثرتر است و باید گستردهتر شود ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
«توانایی برانگیختن و ایجاد حرکت» و «هدفگیری درست و دقیق» دو شاخص مهم برای سنجش جهاد تبیین
در جهاد تبیین علاوه بر قدرت تکان دادن دلها و حرکتآفرینی، دقت در هدفگیری خیلی مهم است چرا که گاهی مثلاً در شرایط نیاز دنیای اسلام به اتحاد، بیدقتی باعث ایجاد اختلاف و شکاف میشود ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
دقت در فهم عمیق و بیان معارف دینی جامعه مداحی امروز جامعهای بلندمرتبه و متعالی است و انتظار از آن، انتقال دقیق معارف دینی با ابزار بسیار ممتاز مدح و مرثیه است ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انس مضاعف مداحان با کتب حدیث، خطبههای معارفی و حرکتآفرین نهجالبلاغه و دعاهای صحیفه سجادیه
در صحیفه سجادیه که پدیدهای عجیب در مکتب اهلبیت است، امام سجاد علیهالسلام، برای مرزداران اسلام دعا میکنند که امروز مرز و نبض تپنده دنیای اسلام «غزه» است ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
مردم غزه امروز نه فقط در برابر رژیم صهیونیستی بلکه در مقابل دنیای کفر و طاغوت و استکبار و آمریکا ایستادهاند و اینکه رئیسجمهور آمریکا صریحاً میگوید من صهیونیست هستم، یعنی همان خباثت و اهداف پلید صهیونیستها در او نیز وجود دارد ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
یکی از وظایف مجاهدان تبیین شناخت و تبیین مسائل روز از جمله مسئله غزه و دشمنیهای بدخواهان
باید در مقابل تبلیغات دروغین آمریکا و دنبالهروهای آن علیه اسلام و نظام اسلامی سینه سپر کنیم ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
انتخابات پیشِ رو عرصه مهم دیگر برای جهاد تبیین ضرورت نقشآفرینی در مقابل یأسپراکنان و القاءکنندگان بیفایدهگی انتخابات
برخی میخواهند انتخابات و حضور مردم که اثبات تحقق مردمسالاری دینی است ضعیف و نامناسب باشد تا حرف و ایده امام بزرگوار و وعده الهی دروغ درآید که در مقابل این حرکت خصمانه، مجاهدان تبیین باید با بیان حقایق بایستند و به وظیفه خود عمل کنند ... انتخابات یک وظیفه است و هر کسی با انتخابات مخالفت کند با جمهوری اسلامی و اسلام مخالفت کرده است ... 13 /دی/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای:
لزوم هموار کردن راههای آموختن و گزاردن نماز و کیفیت بخشیدن به آن برای نسل نو
ترویج نماز در میان نسل جوان و نوجوان، کلید گسترش این نعمت الهی و جایگزین شدن آن در جایگاه شایستهی آن است. متصدیان کارهای مرتبط با جوانان و نوجوانان، از خانواده، تا مدرسه، و تا دانشگاه، و تا محیطهای ورزشی، و تا عالمان دینی در مدارس و دانشگاهها، و تا مجموعههای بسیجی در مساجد، و تا همهی واحدهای بسیج، و تا مجموعههای جهاد سازندگی و گروههای جهادی و نظائر اینها، باید خود را مخاطب: اقیموا الصلاة بدانند، راههای آموختن و گزاردن نماز و کیفیت بخشیدن به آن را برای نسل نو هموارکنند. به نماز، به مسجد، به حضور قلب، به توجه به معانی نماز، به دانستن احکام نماز، جاذبه ببخشند، و به معنای واقعی، نماز را اقامه کنند ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
سیاست راهبردی امام؛ آوردن مردم وسط صحنه
این سیاست راهبردی امام بزرگوار است: آوردن مردم وسط صحنه، سپردن پرچم مبارزه به دست مردم. در مقابل این سیاست، یک سیاست راهبردی دیگر وجود دارد؛ نقطهی مقابل این. آن سیاست چیست؟ بیرون آوردن مردم از صحنه، کشاندن مردم به بیرون از میدانِ هماوردی و مسابقه و رزم. این سیاستِ کیست؟ سیاست دشمنان انقلاب است؛ سیاست آمریکا، سیاست قدرتمندان عالم، سیاست صهیونیستها، سیاست کمپانیهای استثمارگر صهیونیستی در سراسر جهان این است. این سیاست، چهل سال است در کشور ادامه دارد. امروز این سیاست با نهایت رذالت دارد فعّالیّت میکند؛ به این توجّه کنید. تلاش میکنند که مردم را از صحنه خارج کنند. اینکه شما میبینید دربارهی اینکه آیا در انتخابات شرکت بکنیم یا نکنیم، [بعضی میگویند] «نه، چه فایده دارد؟» این یک چیز ساده نیست؛ این همان سیاست راهبردی آمریکا است، این همان سیاست راهبردی دشمنان انقلاب است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
جهاد تبیین برای مشارکت
تلاش میکنند که مردم را از صحنه خارج کنند. اینکه شما میبینید دربارهی اینکه آیا در انتخابات شرکت بکنیم یا نکنیم، [بعضی میگویند] «نه، چه فایده دارد؟» این یک چیز ساده نیست؛ این همان سیاست راهبردی آمریکا است، این همان سیاست راهبردی دشمنان انقلاب است... حضور مردم در صحنه... باید ترویج بشود؛ هر کسی صدایی دارد، هر کسی زبان گویایی دارد، هر کسی مخاطبی دارد، هر کسی میتواند اثر بگذارد، باید روی این زمینه کار کند: وَ تَواصَوا بِالحَقّ؛ این حق است. تواصی به حق وظیفهی همه است ...
حضرت آیتالله امام خامنهای:
هرکسی در هر جایی زبان گویا، اثرگذار و مخاطب دارد، باید با معرفتافزایی، مردم را به حضور در عرصههای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و دیگر عرصهها فراخواند.
۲۶ /دی/ ۱۴۰۲ تبیین بایدهای امامت جمعه در دیدار با ائمه جمعه سراسر کشور؛ رهبر انقلاب: حضور، خواست و اقدام مردم یک اصل اساسی در اسلام است
حضرت آیتالله امام خامنهای
تمجید و تحسین کار بزرگ ملت یمن و دولت انصارالله در پشتیبانی از مردم غزه:
یمنیها به مجاری حیاتی رژیم صهیونیستی ضربه وارد کردند و از تهدید آمریکا نترسیدند چرا که انسانِ خداترس از غیرِ خدا نمیترسد و این کار آنها حقاً و انصافاً مصداق جهاد فی سبیل الله است. حضرت آیتالله خامنهای ابراز امیدواری کردند: به اذن پروردگار این مجاهدتها، مقاومتها و فعالیتها تا پیروزی ادامه پیدا کند و خداوند نصرت و یاری خود را شامل همه کسانی نماید که در راه مورد رضایت او حرکت میکنند.
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
حبشى بن قيس نهمى
حبشى بن قیس از کسانى است که قبل از آغاز جنگ با گروهى دیگر به کربلا آمده و به خدمت امام حسین علیه السلام رسید و در زمره یاران آن حضرت قرار گرفت. او در روز عاشورا در حمله نخست به شهادت رسید ...
شهید حسین خرازی: از مردم میخواهم که پشتیبان ولایت فقیه باشند، راه ما راه حق است.
شهید مهدی باکری: برادران میدانند که ولایت محور اصلی جامعه ما است. یعنی همه چیز ما بر حول محور ولایت شکل میگیرد و امام امت این را دقیقاً تفهیم کردهاند و به ما گفتهاند که چگونه این محور را نگه داریم و حول آن حرکت کنیم تا اینکه جامعه اسلامی و حرکت صحیح اسلامی داشته باشیم.
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
خطاب به علما و مراجع معظم...
سخنی کوتاه از یک سرباز 40ساله در میدان، به علمای عظیمالشأن و مراجع گرانقدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی مراجع عظام تقلید؛ سربازتان از یک برج دیدهبانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزشهای آن [که] شما در حوزهها استخوان خُرد کردهاید و زحمت کشیدهاید، از بین میرود.
این دورهها با همه دورهها متفاوت است، این بار اگر مسلّط شدند، از اسلام چیزی باقینمیماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولی فقیه است ...
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
خطاب به علما و مراجع معظم...
نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید به ملاحظه بیندازند. همه شما امام را دوست داشتید و معتقد به راه او بودید. راه امام مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است ...
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
خطاب به علما و مراجع معظم...
من با عقل ناقص خود میدیدم برخی خنّاسان سعی داشتند و دارند که مراجع و علمای مؤثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حقبهجانبی به سکوت و ملاحظه بکشانند. حق واضح است؛ جمهوری اسلامی و ارزشها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمة الله علیه) هستند و میبایست مورد حمایت جدی قرار گیرند ...
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
خطاب به علما و مراجع معظم...
من حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای را خیلی مظلوم و تنها میبینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات با بیانتان و دیدارهایتان و حمایتهایتان با ایشان میبایست جامعه را جهت دهید. اگر این انقلاب آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود، بلکه سعی استکبار بر الحادگری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود ...
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
خواهران و برادران مجاهدم ... عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص) ...
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه رسولالله است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است، دور آن بچرخید. والله والله والله این خیمه اگر آسیب دید، بیت الله الحرام و مدینه حرم رسول الله و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمیماند؛ قرآن آسیب میبیند ...
بخشی از وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی:
برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سربلند که جان من و امثال من، هزاران بار فدای شما باد، کما اینکه شما صدها هزار جان را فدای اسلام و ایران کردید؛ از اصول مراقبت کنید، اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ خامنهای عزیز را جان خود بدانید، حرمت او را مقدسات بدانید ...
بخشی از وصیت نامه شهید هادی طارمی: ... باید بدانید که نبرد با دشمنان اسلام و قرآن بر هر مسلمانى واجب است و فقط این را مى دانم به یارى خداوند دشمن ... آنقدر خوار و ذلیل خواهد شد که حتى یاراى یک لحظه مقاومت را نخواهد داشت
شهید جواد طارمی: دهم تير 1347، در شهرستان ابهر به دنيا آمد. پدرش محمدرضا، كارمند فني صنايع دفاع بود و مادرش مهپاره نام داشت. دانشآموز اول متوسطه بود. به عنوان بسيجي در جبهه حضور يافت. چهارم اسفند 1362، با سمت تكتيرانداز در منطقه عملياتي خيبر به شهادت رسيد. پیکرش در منطقه بجا ماند و پس از تفحص در گلزار شهدای بهشت زهرا بخاک سپرده شد.
شهید مدافع حرم شهید عباس دانشگر تاریخ شهادت : 1395/03/20 | محل شهادت : حومه جنوبی حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزهخوار سفرهی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ میآورد، راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهرهی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سکـون بـلای بزرگ پیروان حق است.
سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم بهسمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر میشود، کور میشود، نفـهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگـی میکند، بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
درد را انسان بیهوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان باهوش و بیـدار میفهمد. راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شدهام؟ نکند بیهوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم. قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟ خدایا؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش میشنوم، صدای حرم میآید، گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.
مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جستوجو نمیکنیم؟ روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مردهام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! بهحرمت پای خستهی رقیه(س)، بهحرمت نگاه خستهی زینب(س)، بهحرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده.
عباس دانشگر 95/02/02
شهید محسن زرگر
شهادت: سوم تیر 1366، در سردشت
بخشی از وصیت نامه:
و اى خواهر و خواهرانم! اول از همه در حفظ حجاب اسلامى کوشا باشید، که مسأله ای بسیار مهم در این دوره از زمان است. از شما مى خواهم چه از نظر اخلاق و چه از نظر حجاب و دیگر خصوصیّات، از حضرت زینب و فاطمه زهرا(س) درس بگیرید و خُلق و خوى آن ها را سرمشق خود قرار دهید ...
قسمتی از وصیت نامه «شهيد مفقودالاثر علي اكبر مردمي»
شهادت: دهم تیر 1361، در شلمچه، عمليات رمضان
اميدوارم هميشه در پشت اصل امامت كه همان ولايت فقيه است استوار و پايدار بمانيد ...
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در جامع الاخبار آمده است: هرکس بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ را بخواند خداوند متعال در بهشت هفتادهزار قصر از یاقوت سرخ برایش بنا کند و در هر قصر هفتادهزار اتاق از درّ سفید بسازد و در هر اتاق هفتادهزار تخت از یاقوت سبز گذارد و بر هر تخت، هفتادهزار بستر از ابریشم ظریف و زربافت بگستراند و پری سیه چشمی با هفتادهزار طرّه موی آراسته به تاج مروارید و یاقوت به همسریش درآورد که بر گونهی راستش محمّد رسول الله نوشته شده و بر گونهی چپش علی ولیّ الله و بر پیشانیاش حسن (علیه السلام) و بر زنخدانش حسین (علیه السلام) و بر لبش بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ. عرض شد: «ای رسولخدا (صلی الله علیه و آله)! چنین کرامتی برای کیست»؟ فرمود: «هرکه با احترام و بزرگداشت بگوید: بِسْمِ اللهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ».
* هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
* استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
غزه و جنایات اسرائیل غاصب و ... حتی نابودی اسرائیل جنایتکار که قطعی است،اینها فقط پرده از چهره پلید وجنایتکار مستکبرین عالم ،انگلیس و فرانسه وآلمان و... با سردم داری آمریکا شیطان بزرگ، بر داشته و خواهد برداشت وآنها را رسوای جهانیان کرده،لکن ورای این جنایات و جنگ "کثیف" صهیونیست ها در قتل عام مردم مظلوم غزه ، عالم درانتظار تحولی عظیم است .!
همواره دعاگوی رهبر فرزانه انقلاب باشید
انقلاب اسلامی خودش را صادر وقلوب موحدین عالم راتسخیر نموده وامامین انقلاب اسلامی وفرزندمعنوی شان حاج قاسم شهید، بالاترین نقش را در نشان دادن چهره اسلام ناب به جهانیان داشته اندواکنون رهبری فرزانه انقلاب محبوب قلوب موحدین عالم می باشند
ومانیز باید قدردان حضرت آقا ،رهبر فرزانه انقلاب باشیم و خدارا بخاطر نعمت ولایت شاکر باشیم، در انتخاب افراد در انتخابات پیش رودقت کنید که یک فریضه است وشک نکنید که رفتار ما خاصه در یاری انقلاب و دقت در انتخابات در منظر عین الله الناظره امام عصر (سلام الله علیه) می باشد،و اگر انقلاب اسلامی را یاری نماییم ،امام علیه السلام ما را یاری خواهد کرد،
دعاى فرج را بطور مستمر هر روز بخوانيد
اَللهُمَّ عَجِلْ لِوَليِك اَلفَرَجْ
این شخصيت مومن،انقلابى وپرتلاش با ملت صادق است
بعداز حضرت آقا وشهید رجایی صادق ترین و پرتلاش ترین رئیس جمهور ایران است كه جديّت درخدمت به مردم را دارد و به توفيقات معنوى وبالاترین جایگاه در این نظام مقدس خواهد رسید
«فَمَنْ خافَ مِنْ مُوصٍ جَنَفاً أَوْ إِثْماً فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» پس کسی که از انحراف وصیّتکننده (و تمایل بیجای او به بعض ورثه) یا از گناه او (به اینکه به کار خلافی وصیّت کند،) بترسد و میان آنها را اصلاح دهد، گناهی بر او نیست (و مشمول قانون مجازات تبدیل وصیّت نمیشود) همانا خداوند آمرزنده و مهربان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۲:
صاحب تفسیر مجمعالبیان کلمۀ «جَنَفاً» را به معنای تمایل به انحرافِ ناآگاهانه و کلمۀ «إِثْمَ» را به معنای گناه آگاهانه گرفته است.
آنچه در اسلام ممنوع شده، تغییر و تبدیل وصیّتهای صحیح است؛ ولی اگر وصیّت سبب فتنه میشود و یا خلاف موازین شرع بود، تغییر آن اشکال ندارد.
چنانکه اگر وصیّتکننده بیش از یکسوم اموالش را وصیّت کند، میتوان آن مقدار را کم نمود.
اگر سفارش به گناه کرد، میتوان وصیّت را تغییر داد.
یا اگر عمل به وصیّت ایجاد فتنه و فساد میکند، میتوان زیر نظر حاکم اسلامی در وصیّت تغییراتی داد.
بههرحال در اسلام بنبست وجود ندارد و چون مسیر تمام اعمال رسیدن به تقواست، میتوان بر اساس تقوا تمام موارد ضد تقوا را اصلاح کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۲:
۱. اصل اهم و مهم را باید مراعات کرد. احترام به وصیّت مهم است، ولی رفع فتنه و اصلاح امور مسلمین مهمتر است. «فَمَنْ خافَ» «فَأَصْلَحَ بَیْنَهُمْ فَلا إِثْمَ عَلَیْهِ»
۲. تغییر وصیّت باید بر اساس فتنهزدایی و اصلاح باشد. «فَمَنْ خافَ» «فَأَصْلَحَ» تفسیر صفحۀ ۲۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۳ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! روزه بر شما مقرّر گردید، همانگونه که بر کسانیکه پیش از شما بودند مقرّرشده بود، باشد که پرهیزگار شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۳:
تقوی، بهمعنای خویشتنداری از گناه است.
بیشتر گناهان، از دو ریشۀ غضب و شهوت سرچشمه میگیرند.
روزه، جلوی تندیهای این دو غریزه را میگیرد و لذا سبب کاهش فساد و افزایش تقواست. «کافی، ج ۲، ص ۱۸»
به نظر مفسّران و دانشمندان علوم قرآنی، آیاتی که با خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع شده اند،در مدینه نازل شده و جزء آیات مدنی میباشند.
فرمان روزه نیز همچون دستور جهاد و پرداخت زکات در سال دوّم هجری صادر گردیده است. آثار و برکات روزه:
تقوی و خداترسی، در ظاهر و باطن، مهمترین اثر روزه است.
روزه، یگانه عبادت مخفی است.
نماز، حج، جهاد، زکات و خمس را مردم میبینند؛ امّا روزه دیدنی نیست.
روزه، ارادۀ انسان را تقویت میکند. کسیکه یک ماه نان و آب و همسر خود را کنار گذاشت، میتواند نسبت به مال و ناموس دیگران خود را کنترل کند.
روزه، باعث تقویت عاطفه است. کسیکه یک ماه مزۀ گرسنگی را چشید، درد آشنا میشود و رنج گرسنگان را احساس و درک میکند.
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: روزه، نصف صبر است. «تفسیر المنار، ذیل آیه»
روزۀ مردمان عادّی، همان خودداری از نان و آب و همسر است.
امّا در روزۀ خواص علاوهبر اجتناب از مفطرات، اجتناب از گناهان نیز لازم است،
روزۀ خاصّ الخاص علاوهبر اجتناب از مفطرات و پرهیز از گناهان، خالیبودن دل از غیر خداست. «تفسیر روحالبیان»
روزه، انسان را شبیه فرشتگان میکند، فرشتگانی که از خوردن و آشامیدن و شهوت دور هستند. «صاحب جواهر، نقل از آیةاللَّه جوادی»
رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: هر کس ماه رمضان را برای خدا روزه بدارد، تمام گناهانش بخشیده میشود. «تفسیر مراغی، ج ۲، ص ۶۹»
چنانکه در حدیث قدسی نیز آمده است که خداوند میفرماید: «الصوم لی و انا اجزی به» روزه برای من است و من آن را پاداش میدهم.
اهمیّت روزه به قدری است که در روایات پاداش بسیاری از عبادات را همچون پاداش روزه دانستهاند. «کافی، ج۲، ص ۱۰۰»
هر چند که روزه بر امّتهای پیشین نیز واجب بوده، ولی روزۀ ماه رمضان، مخصوص انبیاء بوده است و در امّت اسلامی، روزۀ رمضان بر همه واجب شده است. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۳۶»
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: برای هر چیز زکاتی است و زکات بدنها، روزه است. «بحار، ج ۶۹، ص ۳۸۰» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۳:
۱. خطابِ زیبا، گامی برای تأثیرگذاری پیام است. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»
در حدیثی از تفسیر مجمعالبیان میخوانیم: لذّت خطاب «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» سختی روزه را آسان میکند. اگر والدین بخواهند که فرزندشان به سخنانشان گوش دهند، باید آنان را زیبا صدا زنند.
۲. از شیوههای تبلیغ آن است که دستورات مشکل، آسان جلوه داده شود.
این آیه میفرماید: فرمان روزه مختص شما مسلمانان نیست، در امّتهای پیشین نیز این قانون بوده است. و عمل به دستوری که برای همه امّتها بوده، آسانتر از دستوری است که تنها برای یک گروه باشد. «کَما کُتِبَ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ»
۳. قرآن، فلسفۀ بعضی احکام همچون روزه را بیان داشته است؛ زیرا اگر مردم نتیجۀ کاری را بدانند، در انجام آن نشاط بیشتری از خود نشان میدهند. «لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۴ - تفسیر نور:
«أَیَّاماً مَعْدُوداتٍ فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ وَ عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ فِدْیَةٌ طَعامُ مِسْکِینٍ فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ وَ أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ» چند روزی معدود (روزه بر شما مقرّر شده است)، ولی هر کس از شما بیمار یا در سفر باشد، پس (به همان) تعداد از روزهای دیگر (را روزه بگیرد) و بر کسانی که طاقت روزه ندارند (همچون بیماران مزمن و پیر مردان و پیر زنان)، لازم است کفّارهای بدهند، مسکینی را اطعام کنند.
و هر کس به میل خود بیشتر نیکی کند (و بیش از مقدار واجب، طعام بدهد)، برای او بهتر است، ولی اگر (آثار روزه را) بدانید، (میفهمید که) روزه گرفتن، برایتان بهتر است. (و هرگز به روزهخواری معذوران، غبطه نمیخوردید.) نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۴:
یکی از معانی باب افعال در زبان عربی، سلب است.
مثلاً کلمۀ «عجمه» بهمعنای گنگی است، وقتی به باب افعال میرود و «اعجام» میشود، بهمعنای ازبینبردن گنگی است.
در این آیه نیز کلمه «یُطِیقُونَهُ» بهمعنای سلب طاقت و توان است.
تسلیم فرمان خدا بودن، ارزش است؛ اگر دستور روزه گرفتن داد، باید روزه گرفت و اگر حکم به افطار کرد، باید روزه را شکست.
در مجمعالبیان آمده است: گروهی از اصحاب پیامبر حتّی در حال سفر روزه گرفته و مایل نبودند که روزه خود را بشکنند. رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله آنان را گناهکار خواندند.
امام صادق علیهالسّلام فرمود: اگر کسی در سفر روزه بگیرد، من بر جنازۀ او نماز نمیگزارم.
در تفسیر قرطبی نیز آمده است که رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله در سفر از مدینه به مکّه در ماه رمضان، آب خواستند، آنگاه ظرف آب را بر سر دست گرفتند تا مردم ببینند و سپس از آب میل فرمودند.
به هر حال اگر مسافر یا مریضی روزه گرفت، روزهاش باطل و باید قضای آن را به جا آورد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۶۴.۱»
امام صادق علیهالسّلام فرمودند: حتّی اگر مادری نسبت به شیر کودک یا جنین نگرانی داشت، باید روزۀ خود را افطار نماید و این نشانۀ رأفت خداوند است. «تفسیر برهان، ج ۱، ص ۱۸۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۴:
۱. اسلام برای هر فرد در هر شرایطی، قانون مناسب دارد. در این آیه، حکم مسافران، بیماران و سالمندان بیان شده است. «فَمَنْ کانَ مِنْکُمْ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ»
۲. شرایط نباید فلسفۀ کلّی حکم و آثار و منافع آن را تماماً از بین ببرد. اگر انسان مریض یا مسافر در شرایطی نمیتواند روزه بگیرد، باید در ایام دیگری قضا کند تا از منافع روزه برخوردار شود. «فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»
۳. قصد سفر، به تنهایی مانع روزه نیست، در سفر بودن لازم است. «عَلی سَفَرٍ»
۴. قضای روزه، زمان خاصّی ندارد. «فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»
۵. توانایی، شرط تکلیف است. «عَلَی الَّذِینَ یُطِیقُونَهُ»
۶. تغذیۀ فقرا، در متن احکام جاسازی شده است. «طَعامُ مِسْکِینٍ»
۷. عباداتی سبب رشد و قرب است که با علاقه و رغبت باشد. «فَمَنْ تَطَوَّعَ»
۸. دستورات الهی بهگونهای است که حداقل را بر همه واجب کرده است و بیش از آن را به اختیار انسان میگذارد. در این آیه سیر کردن یک گرسنه واجب، ولی بیش از آن بهعنوان عمل مستحبّی در اختیار خود انسان است. «فَمَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَهُوَ خَیْرٌ لَهُ»
۹. انجام دستورات خداوند، آثار خوبی دارد که به خود انسان باز میگردد نه خدا. «أَنْ تَصُومُوا خَیْرٌلَکُمْ» تفسیر صفحۀ ۲۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۵ - تفسیر نور:
«شَهْرُ رَمَضانَ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ هُدیً لِلنَّاسِ وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی وَ الْفُرْقانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ وَ مَنْ کانَ مَرِیضاً أَوْ عَلی سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ وَ لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ وَ لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَ لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» (روزه در) ماه رمضان، ماهی است که قرآن در آن نازل شده است.
(و قرآن کتابی است که) هدایتگر مردم همراه با دلایل روشنِ هدایت و وسیلۀ تشخیص حق از باطل است، پس هر کس از شما که این ماه را دریابد، باید روزه بگیرد.
و آن کس که بیمار یا در سفر باشد، روزهای دیگری را به همان تعداد روزه بگیرد.
خداوند برای شما آسانی میخواهد و برای شما دشواری نمیخواهد (این قضای روزه) برای آن است که شماره مقرّر روزها را تکمیل کنید و خدا را بر اینکه شما را هدایت کرده، به بزرگی یاد کنید، باشد که شکرگزار گردید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۵:
«رَمَضانَ» از مادۀ «رمض» بهمعنای سوزاندن است. البتّه سوزاندنی که دود و خاکستر به همراه نداشته باشد.
وجه تسمیۀ این ماه از آن روست که در ماه رمضان، گناهان انسان سوزانده میشود.
ماه رمضان، ماه نزول قرآن میباشد و تنها ماهی است که نامش در قرآن آمده و شب قدر نیز در این ماه است.
در تفسیر برهان از پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: تمام کتابهای آسمانی، در ماه رمضان نازل شدهاند. ماه رمضان، بهترین ماه خدا است.
آن حضرت در جمعه آخر ماه شعبان، خطبۀ مفصلی در عظمت ماه رمضان ایراد کردهاند که در بعضی از تفاسیر و کتب روایی آمده است. «بحار، ج ۹۶، ص ۳۵۶»
همچنین در صحیفۀ سجادیه، امام سجاد علیهالسّلام در وداع ماه رمضان مناجات جانسوزی دارند.
اسلام دین آسان و بنای آن بر سهولت و عدم سختگیری است. هر کس مریض یا مسافر بود روزه نگیرد و قضای آن را انجام دهد.
اگر وضو گرفتن مشکل است، تیمّم را جایگزین میکند. اگر ایستادن در نماز مشکل است، اجازۀ نشسته نماز خواندن را میدهد. که این قانون به نام «قاعده لا حرج» در فقه مشهور است. ویژگیهای ماه مبارک رمضان:
در رمضان، مؤمنان با کارت «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا کُتِبَ عَلَیْکُمُ الصِّیامُ» به میهمانی خداوند دعوت شدهاند، و این میهمانی ویژگیهایی دارد:
۱. میزبان، خداوند است و میهمانان را شخصاً دعوت کرده است؛
۲. وسیلۀ پذیرایی، شب قدر، نزول قرآن، فرود آمدن فرشتگان، استجابت دعا، لطافت روح و دوری از دوزخ است؛
۳. زمان پذیرایی، ماه رمضان است که به گفتۀ روایات، اوّل آن رحمت، وسط آن مغفرت و آخر آن پاداش است؛
۴. چگونگی پذیرایی، شب قدر بهگونهای است که در آن نیاز یک سال میهمانان تأمین میشود و زمین با نزول فرشتگان در شب قدر مزیّن میگردد؛
۵. غذای این ماه، غذای روح است که برای رشد معنوی لازم است؛ نه غذای جسم. لطف غذای این مهمانی، آیات قرآن است که تلاوت یک آیه آن در ماه رمضان همچون تلاوت تمام قرآن در ماههای دیگر است؛
۶.این میهمانی هیچ سنخیّتی با میهمانیهای دنیوی ندارد. خداوندِ عالِم و غنی و خالق و باقی و عزیز و جلیل، میزبان انسانهای جاهل و فقیر و فانی و مخلوق و ذلیل میشود؛
و میگوید: من دعایتان را مستجاب میکنم و برای هر نفسی که در ماه رمضان میکشید، پاداش تسبیحی عطا میکنم. «خطبۀ پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله در جمعه آخر ماه شعبان» آداب مهمانی:
در وسائلالشیعه «وسائل، ج ۷، ص ۱۱۹» برای اخلاق روزهدار در ضمن روایت مفصّلی میخوانیم: روزهدار، از دروغ، گناه، مجادله، حسادت، غیبت، مخالفت با حق، فحش و سرزنش و خشم، طعنه و ظلم و مردمآزاری، غفلت، معاشرت با فاسدان، سخنچینی و حرامخواری، دوری کند و نسبت به نماز، صبر و صداقت و یاد قیامت توجّه خاص داشته باشد.
شرط حضور در این مهمانی، فقط تحمّل گرسنگی نیست. در حدیث آمده است: آن کس که از اطاعت رهبران آسمانی، سرباز زند و یا در مسائل خانوادگی و شخصی با همسر خود بدرفتار و نامهربان باشد و یا از تأمین خواستههای مشروع او خودداری کند و یا والدین از او ناراضی باشند، روزۀ او قبول نیست و شرایط این ضیافت را به جای نیاورده است.
روزه گرچه فوائد و منافع طبّی از قبیل دفع و برطرفشدن مواد زائد بدن در اثر گرسنگی را دارد، امّا سحرخیزی و لطافت روح و استجابت دعا در ماه رمضان چیز دیگری است و محروم واقعی کسی است که از این همه خیر و برکت محروم باشد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۵:
۱. ارزش رمضان، به نزول قرآن است. ارزش انسانها نیز میتواند به مقداری باشد که قرآن در آنها نفوذ کرده باشد. «الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ»
۲. هدایت، دارای مراحلی است: یک مرحلۀ عمومی است «هُدیً لِلنَّاسِ» و یک مرحلۀ خاص است. «وَ بَیِّناتٍ مِنَ الْهُدی»
۳. وجوب روزه، بعد از یقین به حلول ماه رمضان است. «فَمَنْ شَهِدَ مِنْکُمُ الشَّهْرَ فَلْیَصُمْهُ»
۴. قضای روزه بر مریض و مسافر واجب است. «فَعِدَّةٌ مِنْ أَیَّامٍ أُخَرَ»
۵. روزۀ قضا، مشروط به زمان خاصّی نیست. «أَیَّامٍ أُخَرَ»
۶. احکام خداوند بر اساس آسانی و مطابق طاقت انسان است. «یُرِیدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیُسْرَ»
۷. عسر و حرج، واجبات را از دوش انسان برمیدارد. «لا یُرِیدُ بِکُمُ الْعُسْرَ»
۸. روزۀ قضا باید به تعداد روزهایی باشد که عذر داشته است. «لِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ»
۹. هدایت و توفیق انجام عبادات، از طرف خداست. تکبیر، نشان بزرگداشت خدا و عدم توجّه به خود و دیگران است.«لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ»
۱۰. روزه، زمینهساز هدایت انسان و سپاسگزاری اوست. «لِتُکَبِّرُوا اللَّهَ عَلی ما هَداکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۶ - تفسیر نور:
«وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ» و هر گاه بندگانم از تو دربارۀ من پرسند (بگو:) همانا من نزدیکم دعای نیایشگر را آنگاه که مرا میخواند پاسخ میگویم. پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند، باشد که به رشد رسند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۶:
برخی افراد از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله میپرسیدند: خدا را چگونه بخوانیم؟ آیا خدا به ما نزدیک است که او را آهسته بخوانیم و یا اینکه دور است که با فریاد بخوانیم؟! این آیه در پاسخ آنان نازل شد.
دعاکننده، آنچنان مورد محبّت پروردگار قرار دارد که در این آیه، هفتمرتبه خداوند تعبیر خودم را برای لطف به او به کار برده است:
اگر بندگان خودم دربارۀ خودم پرسیدند، به آنان بگو: من خودم به آنان نزدیک هستم و هرگاه خودم را بخوانند، خودم دعاهای آنان را مستجاب میکنم، پس به خودم ایمان بیاورند و دعوت خودم را اجابت کنند.
این ارتباط محبّتآمیز در صورتی است که انسان بخواهد با خداوند مناجات کند.
دعا کردن، همراه و همرنگشدن با کلّ هستی است.
طبق آیات قرآن، تمام هستی در تسبیح و قنوت هستند «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» «بقره، ۱۱۶» و تمام موجودات به درگاه او اظهار نیاز دارند «یَسْئَلُهُ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «الرحمن، ۲۹» پس ما نیز از او درخواست کنیم تا وصلۀ ناهمگون هستی نباشیم. سفارشات قرآن دربارۀ دعا:
۱. دعا و درخواست باید خالصانه باشد. «فَادْعُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ» «غافر، ۱۴»
۲. دعا باید با ترس و امید همراه باشد. «وَ ادْعُوهُ خَوْفاً وَ طَمَعاً» «اعراف، ۵۶»
۳. دعا باید با عشق و رغبت و ترس توأم باشد. «یَدْعُونَنا رَغَباً وَ رَهَباً» «انبیاء، ۹۰»
۴. دعا باید با تضرّع و در پنهانی صورت بگیرد. «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً» «اعراف، ۵۵»
۵. دعا باید با ندا و خواندنی مخفی همراه باشد. «إِذْ نادی رَبَّهُ نِداءً خَفِیًّا» «مریم، ۳»
در اصول کافی، صدها حدیث در اهمیّت، نقش و آداب دعا، توجّه و اصرار و ذکر حاجت ها هنگام دعا و دعای دستهجمعی و ایمان به استجابت آن آمده است. «کافی، ج ۲، کتابالدعا» چرا گاهی دعای ما مستجاب نمیشود؟
عدم استجابت دعای ما به خاطر شرک یا جهل ماست.
در تفسیر المیزان میخوانیم که خداوند در این آیه میفرماید: «أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ» خودم اجابت میکنم دعاکنندهای را که فقط مرا بخواند و با اخلاص تمام، از من طلب خیر کند.
پس اگر دعا مستجاب نشد، یا به جهت آن است که ما از خداوند خیر نخواستهایم، و در واقع برای ما شر بوده
و یا اگر واقعاً خیر بوده، خالصانه و صادقانه از خداوند درخواست نکردهایم و همراه با استمداد از غیر بوده است.
و یا اینکه استجابت درخواست ما، به مصلحت ما نباشد که به فرمودۀ روایات، در این صورت به جای آن بلایی از ما دور میشود و یا برای آیندۀ ما یا نسل ما ذخیره میشود و یا در آخرت جبران میگردد.
در اصول کافی میخوانیم: کسی که غذای حرام بخورد، یا امربهمعروف و نهیازمنکر نکند و یا از سر غفلت و بیاعتنایی دعا کند، دعایش مستجاب نمیگردد.
معنای دعا، ترک کسب و کار نیست، بلکه توکّل به خداوند همراه با تلاش است.
لذا در حدیث میخوانیم: دعای بیکار مستجاب نمیشود.
شاید قرار گرفتن آیۀ دعا در میان آیات روزه به خاطر تناسب بیشتری است که ماه خدا با دعا دارد. با اینکه کارهای خداوند قانونمند و بر اساس عوامل و سنّتهای ثابت است، پس دعا چه نقشی دارد؟
همانگونه که انسان در سفر، حکم نماز و روزهاش غیر از انسان در وطن است، انسان دعاکننده با انسان غافل از خدا متفاوت هستند و سنّت خداوند لطف به اوّلی است، نه دوّمی.
آری، دعا و گفتگو با خداوند، ظرفیّت انسان را برای دریافت الطاف الهی بیشتر میکند. همانگونه که توسل و زیارت اولیای خدا، شرایط انسان را عوض میکند.
چنانکه اگر کودکی همراه پدر به مهمانی رود، دریافت محبّتش بیش از آن خواهد بود که تنها برود.
بنابراین دعا، زیارت و توسّل، سبب تغییر شرایط است؛ نه برهمزدن سنّتهای قطعی الهی.
دربارۀ نزدیکی خدا به انسان، فیض کاشانی قدس سره میگوید:
گفتم که روی خوبت، از ما چرا نهان است -------- گفتا تو خود حجابی ور نه رخم عیان است
گفتم فراق تا کی، گفتا که تا تو هستی -------- گفتم نفس همین است، گفتا سخن همان است پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۸۶:
۱. دعا در هر جا و در هر وقت که باشد، مفید است. چون خداوند میفرماید: من نزدیک هستم. «فَإِنِّی قَرِیبٌ»
آنچه از اوقات مخصوصه، یا اماکن مقدّسه برای دعا مطرح شده برای فضیلت است؛ نه انحصار به آن ایام و یا اختصاص به آن امکنه.
۲. خداوند به ما نزدیک است، ولی ما چطور؟ اگر گاهی قهر او دامن ما را میگیرد، به خاطر دوری ما از خداوند است که در اثر گناهان میباشد. «فَإِنِّی قَرِیبٌ»
۳. استجابت خداوند دائمی است، نه موسمی. «أُجِیبُ» نشانۀ دوام است.
۴. با آنکه خدا همه چیز را میداند، امّا دعا کردن وظیفۀ ماست. «فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی»
۵. دعا آنگاه به اجابت میرسد که همراه با ایمان باشد. «وَ لْیُؤْمِنُوا بِی»
۶. دعا، وسیلۀ رشد و هدایت است. «لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۸۲-۲۸۹.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۱۱۱
و لو اءننا نزلنا إليهم الملائكة و كلمهم الموتى و حشرنا عليهم كل شى ء قبلا ما كانوا ليؤمنوا إلا اءن يشاء الله و لكن اءكثرهم يجهلون (۱۱۱)
ترجمه : ۱۱۱ - و اگر ما فرشتگان را بر آنها نازل مى كرديم ، و مردگان با آنها سخن مى گفتند، و همه چيز را در برابر آنها جمع مى نموديم هرگز ايمان نمى آوردند، مگر آنكه خدا بخواهد ولى بيشتر آنها نمى دانند.
تفسیر چرا افراد لجوج به راه نمى آيند اين آيه با آيات قبل مربوط است همه يك حقيقت را تعقيب مى كنند، هدف اين چند آيه اين است كه جمعى از تقاضاكنندگان معجزات عجيب و غريب در تقاضاهاى خود صادق نيستند و هدفشان پذيرش حق نمى باشد، لذا بعضى از خواسته هاى آنها (مثل آمدن خدا در برابر آنان !) اصولا محال است . آنها به گمان خود مى خواهند با مطرح ساختن اين درخواستها و معجزات عجيب و غريب افكار مؤ منان را متزلزل و نظر حق جويان را مشوب و به خود مشغول سازند. قرآن در آيه فوق با صراحت مى گويد: اگر ما (آنطور كه درخواست كرده بودند) فرشتگان را بر آنها نازل مى كرديم و مردگان مى آمدند و با آنها سخن مى گفتند و خلاصه هر چه مى خواستند در برابر آنها گرد مى آورديم ، باز ايمان نمى آوردند (و لو اننا نزلنا اليهم الملائكة و كلمهم الموتى و حشرنا عليهم كل شى ء قبلا ما كانوا ليؤ منوا). سپس براى تاكيد مطلب مى فرمايد: تنها در يك صورت ممكن است ايمان بياورند و آن اينكه خداوند با مشيت اجبارى خود آنها را وادار به قبول ايمان كند و بديهى است كه اينگونه ايمان هيچ فايده تربيتى و اثر تكاملى نخواهد داشت (الا ان يشاء الله ) و در پايان آيه اضافه مى كند كه بيشتر آنها جاهل و بيخبرند (و لكن اكثرهم يجهلون ). در اينكه منظور از ضمير هم در اين جمله چه اشخاصى هستند؟ در ميان مفسران گفتگو است : ممكن است اشاره به مؤ منانى باشد كه اصرار داشتند پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خواسته اين دسته از كفار ترتيب اثر دهد و هر معجزه اى را پيشنهاد مى كنند بياورد. زيرا بيشتر اين مؤ منان از اين واقعيت بيخبر بودند و توجه نداشتند كه آنها در تقاضاى خود صادق نيستند، ولى خدا ميدانست كه اين مدعيان دروغ مى گويند به همين دليل به خواسته هاى آنها ترتيب اثر نداد، اما براى اينكه دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بدون معجزه نمى تواند باشد در موارد خاصى معجزات مختلفى بر دست او آشكار كرد. اين احتمال نيز وجود دارد كه ضمير هم بازگشت به كفار در خواست كننده كند يعنى بيشتر آنها از اين واقعيت بيخبرند كه خدا توانائى بر هر گونه كار خارقالعاده اى دارد ولى گويا آنها قدرتش را محدود مى دانند، لذا هر گاه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) معجزه اى نشان مى داد آن را حمل بر سحر يا چشمبندى مى كردند چنانكه در آيه ديگر مى خوانيم : و لو فتحنا عليهم بابا من السماء فظلوا فيه يعرجون لقالوا انما سكرت ابصارنا بل نحن قوم مسحورون : اگر درى از آسمان به روى آنها مى گشوديم و از آن بالا مى رفتند، مى گفتند ما چشمبندى شده ايم و ما را سحر و جادو كرده اند! (سوره حجر آيه 14 و 15) بنابراين آنها جمعيتى نادان و لجوجند كه نبايد به آنان و سخنانشان اعتنا كرد.
یکی از کارهای مهم آیتالله سید محمد حسین طباطبایی در بحبوحه تهاجم اندیشههای وارداتی و بیگانه، جهاد فکری و تشکیل یک پایگاه فکری مستحکم و با آرایش تهاجمی بود، کاری که امروز به آن نیاز داریم ...
24 /آبان/ 1402
حضرت آیتالله امام خامنهای فرمانده کل قوا
در بازدید از نمایشگاه نیروی هوافضای سپاه 28 /آبان/ 1402
هرجا جوانهای ما با عزم و ایمان وارد شدند، توانستهاند کارهای بزرگی انجام دهند ...
قضایای غزه بسیاری از حقایق مکتوم را برای مردم دنیا آشکار کرد که یکی از این حقایق، طرفداری سران کشورهای غربی از تبعیض نژادی است ...
صهیونیستها خود را نژاد برتر میدانند و بقیه آحاد بشر را نژاد پَست به حساب میآورند و به همین دلیل است بدون احساس ناراحتی وجدان، چندین هزار کودک را به قتل رساندهاند ...
هنگامی که رئیس جمهور آمریکا، صدراعظم آلمان، رئیس جمهور فرانسه و نخست وزیر انگلیس، با آن همه ادعا از چنین رژیم نژادپرستی حمایت و به آن کمک میکنند، به معنای طرفداری این آقایان از تبعیض نژادی بهعنوان نفرتانگیزترین مسائل دنیا است ...
مردم اروپا و آمریکا نیز باید تکلیف خود را با این وضعیت روشن کنند و نشان دهند که طرفدار تبعیض نژادی نیستند ...
شکست رژیم صهیونیستی در غزه، یک واقعیت است و پیشروی و ورود به داخل بیمارستانها و یا خانههای مردم، پیروزی نیست زیرا پیروزی به معنای شکست دادن طرف مقابل است که رژیم صهیونیستی تاکنون نتوانسته است به آن دست یابد و در آینده هم نخواهد توانست.
ابعاد این نتوانستن فراتر از رژیم صهیونیستی است:
این نتوانستن به معنای نتوانستنِ آمریکا و کشورهای غربی نیز است و اکنون همه دنیا با این حقیقت مواجه شده است که یک رژیم ِ دارای امکانات و تجهیزات مفصل و پیشرفته نظامی نتوانسته است بر طرف مقابل خود که هیچ یک از این امکانات را ندارد، غلبه کند.
حضرت آیتالله امام خامنهای
در دیدار مدالآوران بازیهای آسیایی و پاراآسیایی هانگژو 1 /آذر/ 1402
رژیم صهیونیستی در حادثه طوفانالاقصی به دست حماس ضربه فنی شد و با همه جنایاتش نتوانسته این شکست سنگین را جبران کند و در آینده هم نخواهد توانست ...
از آن بانوی محترمی که با حجاب کامل پرچمدار کاروان ایران در بازیهای آسیایی شد و آن بانوی ورزشکاری که هنگام اهدای مدال حاضر نشد با مرد نامحرم دست بدهد و نیز آن بانویی که با کودک خود روی سکوی مدالآوری رفت و با حرکت نمادین خود، احترام به خانواده و مادر را در دنیا برجسته کرد، صمیمانه تشکر میکنم ...
محبوبیت و شهرت، مسئولیت سنگینی به دنبال میآورد: گفتار، رفتار و نوع زندگی چهرههای ورزشی برای بسیاری از جوانان الگو است و میتواند بر آنان تأثیر سازندهای بگذارد، اگرچه عکس آن هم ممکن است، بنابراین ورزشکاران باید در این زمینه کاملاً مراقبت کنند ...
رژیم صهیونیستی در حادثه طوفانالاقصی ضربه فنی شد و حماس نه بهعنوان یک دولت و کشورِ با امکانات زیاد، بلکه بهعنوان یک گروه مبارز توانست رژیم غاصب صهیونیست را با آنهمه امکانات ضربه فنی کند ...
ناتوانی صهیونیستها برای خارج شدن از زیر بار فشار و ننگ این شکست مفتضحانه:
آنها برای جبران، در بیمارستانها و مدارس غزه قدرتنمایی میکنند اما این کار مشابه کار ورزشکاری است که در میدان شکست خورده اما برای تلافی با حمله به طرفداران تیم مقابل، به آنها فحاشی و کتککاری میکند ...
خودداری تحسینبرانگیز ورزشکاران ایرانی از مسابقه با نمایندگان رژیم صهیونیستی:
امروز همه دنیا علت این کار ورزشکاران ما را فهمیدهاند چون آن افراد برای یک رژیم جنایتکار و تروریست و جنایتکار به میدان میآیند ...
انتقاد شدید از مسئولان مراکز جهانی ورزش که تحت تسلط قدرتهای مستکبر قرار دارند:
آنان که در اقدامی سیاسی به بهانه جنگ، یک کشور را از حضور در همه میدانهای ورزشی محروم میکنند، اکنون حدود 5 هزار کودک شهید فلسطینی را نادیده میگیرند و به بهانه پرهیز از دخالت سیاست در ورزش، رژیم صهیونیستی را به علت نسلکشی و جنایات جنگی محکوم و محروم نمیکنند که امیدواریم روزی به این اقدامات تبعیضآمیز رسیدگی عادلانه شود ...
۳ /فروردین/ ۱۴۰۲ حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در محفل نورانی انس با قرآن در اولین روز ماه مبارک رمضان: هدف از تلاوت قرآن تأثیرگذاری بر شنوندگان آن باشد
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
شمشیر کشیدهام اما در سوی دیگرِ این میدان، حضرت آیتالله امام خامنهای، خود با تمام قوا به میدان آمدهاند: «من شمشیر را کشیدم، مشغولیم، ما از چپ و راست داریم میزنیم» ۹۵/۳/۳۱ تنها راهِ مقابله «جهاد» است: «جهاد همیشه لازم است. گاهی جهاد، جهاد سیاسی است، گاهی جهاد فرهنگی است، گاهی جهاد نرم است... امّا در همهی اینها باید توجّه داشت که این جهاد، علیه دشمن است.» ۹۵/۹/۲۷ در زمانهای که رهبر انقلاب بهعنوان مقتدا اینگونه در میانهی میدانِ «مجاهدت» وارد شده، تکلیفِ مؤمنین انقلابی و بهخصوص «جوانانِ مؤمن انقلابی» روشن و «حجّت تمام است»: «حجّت بر شما تمام است. انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بیفزائید. در نبرد نامتقارن جبههی کفر و استکبار با پرچم برافراشتهی اسلام ناب، این وظیفهی همهی ما است.» ۹۵/۱۱/۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
ما را «هدف» گرفتهاند دشمنی که علیرغم همهی توطئهها نتوانسته به ملت ضربه وارد کند، حالا با تمام قوا به میدان آمده تا با «نفوذ» به مقصود خود برسد: «ما در جنگِ نرمیم؛ در جنگِ سیاسی هستیم، در جنگِ فرهنگی هستیم، در جنگِ امنیّتی و نفوذی هستیم؛ فکرها و ارادهها دارند با هم میجنگند.» ۹۵/۳/۳۱ دشمنان در این عرصه «تغییر باورها، آرمانها و سبک زندگی» را «هدف» گرفتهاند: «عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی... [برای اینکه افراد مؤثّر را] بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان. آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی» ۹۴/۹/۴ و بهدنبال این هستند: «کاری کنند که این شخصی که مورد نفوذ قرار گرفته است، تحت تأثیر نفوذ قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند.» ۹۴/۹/۴
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزی تدریس میشود؛ در این دانشگاه چه چیزی میخواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت از پیامها، پایهها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایدهآل است.۱۳۶۹/۰۵/۰۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
هنر انقلابی
آن دستگاهی که در دستان هنرمند و باقدرت شماست و زیر نظر مسؤول و صاحبتان قرار دارد - یعنی دستگاه صدا و سیما - دستگاه بسیار حساسی است؛ شوخی نیست. این چیزی نیست که اگر مثلاً آدم مشاهده کرد که فلان گوشهی آن هم اشکالی دارد، بگوید این اشکال به خوبیهایش دَر. نه، فقط خوبیها باید گسترش پیدا کنند و زیاد بشوند. اعتقادم این است که شما مسؤولان مؤمن و علاقهمند و کارآمد میتوانید؛ ما ابزارش را داریم. به اندازهیی که بتوانیم همین حرفها را بهقدر کافی با مایههای هنر بیامیزیم و هنرمندانه ارایه بدهیم، ابزار خوب داریم. هنرمند زیاد داریم؛ منتها باید به حیطهبندیهای نظام توجه کنید و هیچگونه تخطی و تخلفی را از اصول اساسی نظام و انقلاب اسلامی تحمل و اغماض نکنید. وقتی اغماض نکردید، وقتی رسیدگی کردید، همه چیز درست خواهد شد.۱۳۶۹/۰۵/۰۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
پرهیز از سطحینگری وانعکاس حقیقی معارف اسلامی در فیلم ها و نماهای تلویزیونی
اینطور نباشد که به نام اسلام چیزى را بگوییم که سست باشد، یا چیزى را ببافیم که فقط شکل، شکل اسلامى باشد؛ مثل این نماهاى تلویزیونى - عکس گنبد و بارگاه و مانند آن - که شماها براى فیلمها درست مىکنید و چیزى را از دور نشان مىدهید. ارایهى چنین چیزهایى از اسلام، یک چیز پوکِ پوچِ کممایه است که فقط یک زر و زیور دروغى، آن هم ظاهرى و سطحى را نشان مىدهد. حقیقتاً بایستى مفاهیم و معارف اسلامى پخش و منعکس بشود. علاوهى بر این، صدا و سیما کوشش کند که مردم متدین بشوند. یکى از وظایفى که واقعاً باید آقایان به آن توجه کنند، متدینسازى است. کارى کنید که مستمعتان بر اثر صحبت شما، حقیقتاً به صورت عمیق متدین بشود.۱۳۶۹/۰۵/۰۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
صدا و سیما باید در مقابل تبلیغات دشمن نسبت به انقلاب، سینه سپر كند.۱۳۶۹/۰۵/۰۷
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
چرا خواصِ مؤمنی که دوْر مسلم بودند، از او دست کشیدند؟ بین اینها افرادی خوب و حسابی بودند که بعضیشان بعداً در کربلا شهید شدند؛ اما اینجا، اشتباه کردند. البته آنهایی که در کربلا شهید شدند، کفّارهی اشتباهشان داده شد. دربارهی آنها بحثی نیست و اسمشان را هم نمیآوریم. اما کسانی از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتی امام حسین علیهالسّلام کشته شد؛ وقتی فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتی فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتی حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّهی توّابین، چند برابر عدّهی شهدای کربلاست. شهدای کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثری که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثری که شهدای کربلا گذاشتند، نیست! بهخاطر اینکه در وقت خود نیامدند. کار را در لحظهی خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند. چرا مسلم بن عقیل را با اینکه میدانستید نمایندهی امام است، تنها گذاشتید؟! آمده بود و با او بیعت هم کرده بودید. قبولش هم داشتید. به عوام کاری ندارم. خواص را میگویم. چرا هنگام عصر و سرِ شب که شد، مسلم را تنها گذاشتید تا به خانهی طوعه پناه ببرد؟! اگر خواص، مسلم را تنها نمیگذاشتند و مثلاً، عدّه به صد نفر میرسید، آن صد نفر دور مسلم را میگرفتند. خانهی یکیشان را مقرّ فرماندهی میکردند. میایستادند و دفاع میکردند. مسلم، تنها هم که بود، وقتی خواستند دستگیرش کنند، ساعتها طول کشید. سربازان ابن زیاد، چندین بار حمله کردند؛ مسلم به تنهایی همه را پس زد. اگر صد نفر مردم با او بودند، مگر میتوانستند دستگیرش کنند؟! باز مردم دورشان جمع میشدند. پس، خواص در این مرحله، کوتاهی کردند که دوْر مسلم را نگرفتند. ببینید! از هر طرف حرکت میکنیم، به خواص میرسیم. تصمیمگیری خواص در وقت لازم, تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظهی لازم، اقدام خواص برای خدا در لحظهی لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات میدهد و حفظ میکند! در لحظهی لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد.۱۳۷۵/۰۳/۲۰
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
من از اوّل تشکیل این مجلس، اعتقاد خودم و علاقهی خودم به این مجلس را که از روی اطّلاع بود، عرض کردم، گفتم مجلس، مجلسِ انقلابی است.(۹) الان هم من بعد از سه سال همین را تکرار میکنم. این مجلس بحمدالله مجلسی است انقلابی، باسواد، جوان، پُرتحرّک، پُرکار. البتّه قضاوتهایی که انسان راجع به یک مجموعه میکند، با نگاه به مجموعه است؛ حالا یک استثناهایی هم ممکن است وجود داشته باشد؛ به آن استثناها کاری نداریم. مجموعه را که انسان نگاه میکند، با نگاه مجموعی، این مجلس انصافاً یک مجلس انقلابی است. حالا از گوشه و کنار، از چپ و راست، یک متلکی، یک حاشیهای، یک مثلاً چیزی گاهی به مجلس زده میشود، خب بگویند؛ نمیشود انتظار داشت که همه از آدم تعریف کنند؛ نه، بالاخره مخالفتهایی هم میشود، امّا واقع قضیّه همین است که عرض کردم؛ یعنی از روی آن اطّلاع و آگاهیای که بنده دارم، این[جور] است که این مجلس انصافاً این خصوصیّات را دارد.
۳ /خرداد/ ۱۴۰۲
چرا رهبر انقلاب اسلامی مجلس یازدهم را «مجلس انقلابی» میدانند و بر آن تأکید میکنند؟ پُرانگیزه، پُرایمان و پُرتوان
شهدای والامقام واقعه کربلا
یا لَیتَنِی كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
شبيب برده حارث بن سريع همدانى جابرى شبيب قهرمانى دلير بود و همراه سيف و مالك پسران سريع آمد و پيش از ظهر عاشورا به شهادت رسید.
الگوبرداری از شھـــــدا از سردار شهید همدانی پرسیدند: بعد از بازگشت از سوریه برنامتون چیه؟؟ گفت: «تصمیمی گرفتم که مطمئنم از ۴٠سال مجاهدت بالاتره، بروم یک گوشهای از این مملکت تو یک مسجدی، تو یک پایگاه #بسیجی برای بچههای نوجوان و جوان #کارفرهنگی انجام بدم و برای #امام_زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف آدم تربیت کنم، سرباز تربیت کنم، کاری که تاحدودی #کوتاهی کردیم و آن دنیا باید #جواب_بدیم....!!!
#شهدا #مسجد #نوجوان #جذب
"شهید محمود کاوه" هر آنچه از خدا می خواهید با واسطه از شهدا، در نماز اول وقت طلب کنید .. #نمازاولوقت #شهدا
شهید مهدی زین الدین: در زمان غیبت امام زمان (عج) چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد تا ببینید از آن کانون فرماندهی چه دستوری صادر می شود.
شهید آوینی:
حضرت سیدالشهدا حسین بن علی(ع) شب پیش از هجرت به سوی كربلا در پایان خطبهای بلند فرمودند: «آگاه باشید، هر آن كه میخواهد خونش را در راه ما اهل بیت، كه راه حق است، نثار كند و خود در بهشت لقاءالله منزل گیرد، با ما راهی كربلا شود. من فردا صبح انشاءالله به راه میافتم.» اكنون بار دیگر بانگ الرحیل برخاسته است و همان فریاد در آسمان بلند تاریخ طنینانداز گشته است. و این بار راهیان كربلا، این راحلان قافلهی عشق، بدان لبیك گفتهاند.
صدها سال از آغاز عصر غیبت كبری گذشته است و اكنون، در آغاز قرن پانزدهم بعد از هجرت، در مطلع الفجر تاریخ، انسان بعثتی دیگرباره مییابد و لیاقت حضور پیدا میكند. قرن پانزدهم هجری قمری سررسیده است و یاران سیدالشهدا (ع) كه تقدیر الهی تاریخ، آنان را صبورانه از صلب پدران و رحم پاك مادرانشان برای روزی اینچنین برگزیده و در این دوران شگفتانگیز گرد آورده است، در مطلع الفجر تاریخ، همچون لشكر صبح به مصاف یزید شب میشتابند تا زمینه را برای طلوع خورشید ولایت آل محمد صلواتالله علیهم اجمعین آماده كنند.
چه كسی از جنگ خسته شده است؟ ما به فطرت خویش باز گشتهایم و در آن حسین بن علی(ع) را یافتهایم و اینچنین است اگر حسینندیده «حسین حسین» میكنیم. ما از جنگ خسته نمیشویم، زیرا به كانونی دست یافتهایم كه هر چه شور و نشاط هست از آن منشأ میگیرد. این قلب حسین بن علی (ع) است كه در پیكر ما میتپد و اینچنین، ارادهی ما ارادهی حق است و قدرت ما از مبدأ لایزال قدرت الهی است. نه، اینجا خستگی راه ندارد.
تاریخ شهادت : 1394/08/21 | محل شهادت : العیس - حلب - سوریه
شهید سید مصطَفی موسوی خطاب به مادرش:
برای هر کسی یک روز، روز عاشورا است، یعنی روزی که امام حسین ندای "هل من ناصر" را داد و کسانی که رفتند و با امام ماندند، شهید و رستگار شدند، ولی کسانی که نرفتند چه چیزی از آنها ماند، تا دنیا باقیست، لعنت میشوند ...
شهید مدافع حرم شهید مصطفی صدر زاده
بخشهایی از وصیت نامه:
خدایا از تو ممنونم بی اندازه که در دل ما محبّت سید علی خامنهای را انداختی تا بیاموزیم درس ایستادگی را، درس اینکه یزیدهای دوران را بشناسیم و جلوی آنها سر خم نکنیم.
از تمام دوستان و آشنایان در ابتدای وصیتنامه خویش تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند، تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوست شناس و دشمن شناس است.
برادارن و خواهران من ماهواره و فرهنگ کثیف غرب، مقصدی به جز آتش دوزخ ندارد. از ما گفتن، ما که رفتیم....
سخنان مقام معظم رهبری را حتماً گوش کنید، قلب شما را بیدار میکند و راه درست را نشانتان میدهد.
دَخَلتُ عَلى أبی عَبدِ اللّهِ علیه السلام فَقالَ لَهُ أبو بَصیرٍ: جُعِلتُ فِداکَ! أقرَأُ القُرآنَ فی شَهرِ رَمَضانَ فی لَیلَةٍ؟ فَقالَ: «لا». قالَ: فَفی لَیلَتَینِ؟ قالَ: «لا». قالَ: فَفی ثَلاثٍ؟ قالَ: «ها» ـ وأشارَ بِیَدِه ـ .
ثُمَّ قالَ: «یا أبا مُحَمَّدٍ، إنَّ لِرَمَضانَ حَقّا وحُرمَةً لا یُشبِهُهُ شَیءٌ مِنَ الشُّهورِ، وکانَ أصحابُ مُحَمَّدٍ صلى الله علیه و آله یَقرَأُ أحَدُهُمُ القُرآنَ فی شَهرٍ أو أقَلَّ؛ إنَّ القُرآنَ لا یُقرَأُ هَذرَمَةً ولکِن یُرَتَّلُ تَرتیلاً، فَإِذا مَرَرتَ بِآیَةٍ فیها ذِکرُ الجَنَّةِ فَقِف عِندَها وسَلِ اللّهَ عز و جل الجَنَّةَ، وإذا مَرَرتَ بِآیَةٍ فیها ذِکرُ النّارِ فَقِف عِندَها وتَعَوَّذ بِاللّهِ مِنَ النّارِ».
خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم. ابو بصیر به او عرض کرد: فدایت شوم! آیا در ماه رمضان، قرآن را در یک شب بخوانم؟ فرمودند: «نه».
گفت: در دو شب؟ فرمودند: «نه».
گفت: در سه شب؟ [امام علیه السلام] با اشاره دست فرمودند: «آرى».
سپس فرمودند: «اى ابو محمّد! رمضان، حق و حرمتى دارد که هیچ یک از ماه ها شبیه آن نیست. هر کدام از اصحاب محمّد صلّى الله علیه و آله قرآن را در یک ماه یا کمتر مىخواند. قرآن نباید تندتند خوانده شود؛ بلکه با ترتیل و آرامش خوانده مىشود. هر گاه به آیهاى رسیدى که یاد بهشت در آن است، درنگ کن و از خدا بهشت بخواه، و هر گاه به آیهاى رسیدى که یاد آتش در آن است، بِایست و از آتش به درگاه خدا پناه ببر».
الکافی: ج ۲ ص ۶۱۷
منبع ادامه ...:
https://rasekhoon.net/hadith/3991/page5
هرگونه تبلیغات در صورت انجام ارتباطی به این وبلاگ ندارد
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
و جعلوا لله شركاء الجن و خلقهم و خرقوا له بنين و بنات بغير علم سبحانه و تعالى عما يصفون (۱۰۰) بديع السماوات و الا رض اءنى يكون له ولد و لم تكن له صاحبة و خلق كل شى ء و هو بكل شى ء عليم (۱۰۱) ذالكم الله ربكم لا إ له إ لا هو خالق كل شى ء فاعبدوه و هو على كل شى ء وكيل (۱۰۲) لا تدركه الا بصار و هو يدرك الا بصار و هو اللطيف الخبير (۱۰۳)
ترجمه : ۱۰۰ - آنان براى خدا شريكهائى از جن قرار دادند در حالى كه خداوند همه آنها را آفريده است ، و براى خدا پسران و دخترانى به دروغ و از روى جهل ساختند، منزه است خدا، و برتر است از آنچه توصيف مى كنند. ۱۰۱ - ابداع كننده آسمانها و زمين او است چگونه ممكن است فرزندى داشته باشد و حال آنكه همسرى نداشته و همه چيز را آفريده و او به همه چيز دانا است . ۱۰۲ - (آرى ) چنان است خداوند پروردگار شما، هيچ معبودى جز او نيست آفريدگار همه چيز است ، او را بپرستيد و او حافظ و مدبر همه موجودات است . ۱۰۳ - چشمها او را درك نمى كند ولى او همه چشمها را درك مى كند و او بخشنده (انواع نعمتها و با خبر از ريزهكاريها) و آگاه (از همه چيز) است .
تفسیر خالق همه اشياء او است در اين آيات به گوشه اى از عقائد نادرست و خرافات مشركان و صاحبان مذاهب باطله و جواب منطقى آنها اشاره شده است . نخست مى گويد:(آنها شريكهائى براى خداوند از جن قائل شدند) (و جعلو الله شركاء الجن ) در اينكه آيا منظور از جن در اينجا معنى لغوى آن يعنى موجودات ناپيدا و پوشيده از حس انسان است ، يا خصوص طايفه جن كه قرآن كرارا درباره آنها سخن گفته و به زودى به آن اشاره خواهيم كرد؟ مفسران دو احتمال داده اند. بنابر احتمال اول ممكن است آيه اشاره به كسانى باشد كه فرشتگان و يا هر موجود ناپيداى ديگر را مى پرستيدند، ولى بنا بر احتمال دوم ، آيه اشاره به كسانى مى كند كه طايفه جن را شريكهاى خداوند و يا همسران او مى دانستند. كلبى در كتاب الاصنام نقل مى كند كه يكى از طوائف عرب به نام بنومليح كه شعبه اى از قبيله خزاعه بود، جن را ميپرستيدند حتى گفته مى شود كه پرستش و عبادت جن و عقيده به الوهيت آنها در ميان مذاهب خرافى يونان قديم و هند نيز وجود داشته است . و به طورى كه از آيه 158 سوره صافات و جعلوا بينه و بين الجنة نسبا (ميان خداوند و جن خويشاوندى قائل شدند) استفاده مى شود در ميان عرب كسانى بودند كه يك نوع رابطه خويشاوندى براى جن با خدا قائل بودند، و به طورى كه بسيارى از مفسران نقل كرده اند قريش معتقد بودند كه خداوند با جنيان ازدواج كرده و فرشتگان ثمره اين ازدواجند!. سپس به اين پندار خرافى پاسـخ گفته و مى گويد: (با اينكه خداوند آنها را (يعنى جن را) آفريده است ) (و خلقهم ). يعنى چگونه ممكن است مخلوق كسى شريك او بوده باشد، زيرا شركت نشانه سنخيت و هم افق بودن است در حالى كه مخلوق هرگز در افق خالق نخواهد بود.
خرافه ديگر اينكه (آنها براى خدا پسران و دخترانى از روى نادانى قائل شدند) (و خرقوا له بنين و بنات بغير علم ). و در حقيقت بهترين دليل باطل بودن اينگونه عقائد خرافى همان است كه از جمله بغير علم استفاده مى شود، يعنى هيچگونه دليل و نشانه اى براى اين موهومات در دست نداشتند. جالب توجه اينكه خرقوا از ماده (خرق ) (بر وزن غرق ) گرفته شده كه در اصل به معنى پاره كردن چيزى است بدون رويه و حساب ، درست نقطه مقابل خلق كه ايجاد چيزى از روى حساب است ، اين دو كلمه (خلق و خرق ) گاهى در مطالب ساختگى و دروغين نيز به كار مى رود، منتها دروغهائى كه حساب شده است و با مطالعه ساخته مى شود، (خلق و اختلاق ) و دروغهاى بى حساب و به اصطلاح شاخدار (خرق و اختراق ) گفته مى شود. يعنى آنها اين دروغها را بدون مطالعه جوانب مطلب و بدون در نظر گرفتن لوازم آن ساختند. اما اينكه چه طوائفى براى خدا پسرانى قائل بودند، قرآن نام دو طايفه را در آيات ديگر برده است يكى مسيحيان كه عقيده داشتند عيسى پسر خدا است و ديگر يهود كه عزير را فرزند او مى دانستند. و به طورى كه از آيه 30 سوره توبه اجمالا استفاده مى شود و جمعى از محققين معاصر نيز با مطالعه ريشه هاى مشترك مسيحيت و بودائى مخصوصا در مساله تثليث دريافته اند، اعتقاد به وجود فرزند پسر براى خدا منحصر به مسيحيان و يهود نبوده ، بلكه در ميان مذاهب خرافى پيشين نيز وجود داشته است . اما در مورد اعتقاد به وجود دختران براى خدا، خود قرآن در آيات ديگر مطلب را روشن ساخته و مى گويد: و جعلوا الملائكة الذين هم عباد الرحمن اناثا: (آنها فرشتگان را كه بندگان خدا هستند، دختران او قرار دادند) (زخرف آيه 19). و همانطور كه در بالا نيز اشاره كرديم در تفاسير و تواريخ آمده است كه طايفه قريش معتقد بودند فرشتگان ، فرزندانى هستند كه از ازدواج خداوند با جن به وجود آمده اند!: ولى در پايان اين آيه قرآن قلم سرخ بر تمام اين مطالب خرافى و پندارهاى موهوم و بى اساس كشيده و با جمله رسا و بيدار كننده اى همه اين اباطيل را نفى مى كند و مى گويد: (منزه است خداوند و برتر و بالاتر است از اين اوصافى كه براى او مى گويند) (سبحانه و تعالى عما يصفون ). در آيه بعد به پاسـخ اين عقائد خرافى پرداخته نخست ميگويد: (خداوند كسى است كه آسمانها و زمين را ابداع و ايجاد كرد) (بديع السماوات و الارض ). آيا هيچكس ديگر چنين كارى را كرده و يا قدرت بر آن را دارد تا شريك او در عبوديت شمرده شود؟ نه ، همه مخلوقند و سر به فرمان او و نيازمند به ذات پاك او.
به علاوه چگونه ممكن است او فرزندى داشته باشد در حالى كه همسرى ندارد (انى يكون له ولد و لم تكن له صاحبة ). اصولا چه نيازى به همسر دارد، وانگهى چه كسى ممكن است همسر او باشد با اينكه همه مخلوق او هستند، و از همه گذشته ذات مقدس او از عوارض جسمانى پاك و منزه است و داشتن همسر و فرزند، يكى از عوارض روشن جسمانى و مادى است . بار ديگر مقام خالقيت او را نسبت به همه چيز و همه كس و احاطه علمى او را نسبت به تمام آنها تاكيد كرده ، مى گويد: (همه چيز را آفريد و او به هر چيزى دانا است ) (و خلق كل شى ء و هو بكل شى ء عليم ). در سومين آيه مورد بحث پس از ذكر خالقيت به همه چيز و ابداع و ايجاد آسمانها و زمين و منزه بودن او از عوارض جسم و جسمانى و همسر و فرزند و احاطه علمى او به هر كار و هر چيز، چنين نتيجه مى گيرد: (خداوند و پروردگار شما چنين كسى است و چون هيچكس داراى چنين صفات نيست ، هيچكس غير او نيز شايسته عبوديت نخواهد بود، پروردگار او است و آفريدگار هم او است ، بنابراين معبود هم تنها او مى تواند باشد، پس او را بپرستيد) (ذلكم الله ربكم لا اله الا هو خالق كل شى ء فاعبدوه ). و در پايان آيه براى اينكه هر گونه اميدى را به غير خدا قطع كند و ريشه هر گونه شرك و به طور كلى تكيه به غير خدا را بسوزاند مى گويد: (حافظ و نگهبان و مدبر همه چيز او است ) (و هو على كل شى ء وكيل ). بنابراين كليد حل مشكلات شما فقط در دست او مى باشد و هيچكس غير از او توانائى بر اين كار ندارد، زيرا غير او همه نيازمندند و چشم بر احسان او دوخته اند با اينحال معنى ندارد كسى مشكلات خود را نزد ديگرى ببرد و حل آن را از او بخواهد. قابل توجه اينكه در اينجا على كل شى ء وكيل گفته شده است نه لكل شى ء وكيل و تفاوت ميان اين دو آشكار است ، چون ذكر كلمه (على ) دليل بر تسلط و نفوذ امر او است ، در حالى كه به كار بردن كلمه لام نشانه تبعيت مى باشد. و به عبارت ديگر تعبير اول به معنى ولايت و حفظ است و تعبير دوم به معنى نمايندگى . در آخرين آيه مورد بحث براى اثبات حاكميت و نگاهبانى او نسبت به همه چيز و همچنين براى اثبات تفاوت او با همه موجودات مى گويد: (چشمها او را نمى بينند، اما او همه چشمها را ادراك مى كند و او بخشنده انواع نعمتها و با خبر از تمام ريزه كاريها و آگاه از همه چيز است ) مصالح بندگان را مى داند و از نيازهاى آنها با خبر است و به مقتضاى لطفش با آنها رفتار مى كند (لا تدركه الابصار و هو يدرك الابصار و هو اللطيف الخبير). در حقيقت كسى كه مى خواهد حافظ و مربى و پناهگاه همه چيز باشد بايد اين صفات را دارا باشد. به علاوه اين جمله دليل بر آن است كه او با همه موجودات جهان تفاوت دارد، زيرا پاره اى از آنها هم مى بينند و هم ديده مى شوند مانند انسانها، پاره اى نه مى بينند و نه ديده مى شوند، مانند صفات درونى ما، بعضى ديگر ديده مى شوند اما كسى را نمى بينند مانند جمادات ، تنها كسى كه ديده نمى شود اما همه چيز و همه كس را مى بيند ذات پاك او است . در اينجا به چند نكته بايد توجه كرد. ۱ - چشمها، خدا را نمى بيند. دلائل عقلى گواهى مى دهد كه خداوند هرگز با چشم ديده نخواهد شد، زيرا چشم تنها اجسام يا صحيحتر بعضى از كيفيات آنها را مى بيند و چيزى كه جسم نيست و كيفيت جسم هم نمى باشد، هرگز با چشم مشاهده نخواهد شد و به تعبير ديگر، اگر چيزى با چشم ديده شود، حتما بايد داراى مكان و جهت و ماده باشد، در حالى كه او برتر از همه اينها است ، او وجودى است نامحدود و به همين دليل بالاتر از جهان ماده است ، زيرا در جهان ماده همه چيز محدود است . در بسيارى از آيات قرآن از جمله آياتى كه در مورد بنى اسرائيل و تقاضاى رؤيت خداوند سخن مى گويد با صراحت كامل ، نفى امكان رؤ يت از خداوند شده است (به طورى كه شرح آن در تفسير آيه 143 سوره اعراف بخواست خدا خواهد آمد). عجيب اين است كه بسيارى از اهل تسنن معتقدند كه خداوند اگر در اين جهان ديده نشود در عالم قيامت ديده مى شود! و به گفته نويسنده تفسير المنار هذا مذاهب اهل السنة و العلم بالحديث : (اين عقيده اهل سنت و دانشمندان حديث است و عجيبتر اينكه حتى محققان معاصر و به اصطلاح روشنفكران آنها نيز تمايل به اين موضوع نشان مى دهند و حتى گاهى سرسختانه روى آن ايستادگى مى كنند!)
در حالى كه بطلان اين عقيده به حدى روشن است كه نياز به بحث ندارد، زيرا دنيا و آخرت (با توجه به معاد جسمانى ) هيچ تفاوتى در اين مساله نخواهد داشت ، آيا خداوند كه وجودى ما فوق ماده است در قيامت تبديل به يك وجود مادى مى شود و از آن مقام نامحدودى به محدودى خواهد گرائيد، آيا او در آن روز تبديل به جسم و يا عوارض جسم مى شود؟ و آيا دلائل عقلى بر عدم امكان رؤ يت خدا هيچگونه تفاوتى ميان دنيا و آخرت مى گذارد؟ با اينكه داورى عقل در اين زمينه تغييرناپذير است . و اين عذر كه بعضى از آنها براى خود آورده اند كه ممكن است در جهان ديگر انسان درك و ديد ديگرى پيدا كند، عذرى است كاملا غير موجه ، زيرا اگر منظور از اين درك و ديد، درك و ديد فكرى و عقلانى است كه در اين جهان نيز وجود دارد، و ما با چشم دل و نيروى عقل جمال خدا را مشاهده مى كنيم و اگر منظور، چيزى است كه با آن جسم را مى توان ديد، چنين چيزى در مورد خداوند محال است خواه در اين دنيا باشد، خواه در جهانى ديگر، بنابراين گفتار مزبور كه انسان در اين جهان خدا را نمى بيند ولى مؤ منان در قيامت خدا را مى بينند، يك سخن غير منطقى و غير قابل قبول است . تنها چيزى كه سبب شده آنها غالبا از اين عقيده ، دفاع كنند اين است كه در پاره اى از احاديث كه در كتب معروف آنها نقل شده امكان رؤ يت خداوند در قيامت آمده است ، ولى آيا بهتر اين نيست كه باطل بودن اين موضوع را به حكم عقل دليل بر مجعول بودن آن روايات و بى اعتبار بودن كتابهائى كه اين گونه روايات در آنها آمده است ، بدانيم مگر اينكه اين روايات را به معنى مشاهده با چشم دل تفسير كنيم ؟. آيا صحيح است از حكم خرد و عقل به خاطر چنين احاديثى وداع كنيم و اگر در بعضى از آيات قرآن تعبيراتى وجود دارد كه در ابتداى نظر مساله رؤ يت خداوند را مى رساند مانند (وجوه يومئذ ناضرة الى ربها ناظرة ): صورتهائى در آن روز پرطراوت است و به سوى پروردگارش مى نگرد اين تعبيرات مانند يدالله فوق ايديهم : (دست خدا بالاى دست آنها است ) مى باشد كه جنبه كنايه دارد زيرا مى دانيم هيچگاه آيه اى از قرآن بر خلاف حكم و فرمان خرد نخواهد بود. جالب اينكه در روايات اهل بيت (عليهم السلام ) شديدا اين عقيده خرافى نفى شده و با تعبيرات كوبنده اى از معتقدين آن انتقاد گرديده است از جمله اينكه يكى از ياران معروف امام صادق (عليه السلام ) به نام هشام مى گويد: نزد امام صادق (عليه السلام ) بودم كه معاويه بن وهب (يكى ديگر از دوستان آن حضرت ) وارد شد و گفت : اى فرزند پيامبر چه مى گوئى در مورد خبرى كه درباره رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) وارد شده كه او خداوند را ديد؟ به چه صورت ديد؟! و همچنين در خبر ديگرى كه از آن حضرت نقل شده كه مؤ منان در بهشت پروردگار خود را مى بينند، به چه شكل خواهند ديد؟امام صادق (عليه السلام ) تبسم (تلخى ) كرد و فرمود: اى معاوية بن وهب ! چقدر زشت است كه انسان هفتاد، هشتاد سال عمر كند، در ملك خدا زندگى نمايد و نعمت او را بخورد، اما او را درست نشناسد، اى معاويه ! پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) هرگز خداوند را با اين چشم مشاهد نكرد، مشاهده بر دو گونه است مشاهده با چشم دل و مشاهده با چشم ظاهر، هر كس مشاهده با چشم دل را بگويد درست گفته و هر كس مشاهده با چشم ظاهر را بگويد دروغ گفته و به خدا و آيات او كافر شده است ، زيرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: هر كس خدا را شبيه خلق بداند كافر است . و در روايت ديگرى كه در كتاب توحيد صدوق از اسماعيل بن فضل نقل شده مى گويد: از امام صادق (عليه السلام ) پرسيدم آيا خدا در قيامت ديده مى شود؟ فرمود: منزه است خداوند از چنين چيزى و بسيار منزه است ... ان الابصار لا تدرك الا ماله لون و الكيفية والله خالق الالوان و الكيفيات : (چشمها نمى بيند جز چيزهائى را كه رنگ و كيفيتى دارند در حالى كه خداوند آفريننده رنگها و كيفيتها است )
جالب اينكه در اين حديث مخصوصا روى كلمه (لون ) (رنگ ) تكيه شده و امروز اين مطلب بر ما روشن است كه خود جسم هرگز ديده نمى شود، بلكه همواره رنگ آن ديده مى شود، و اگر جسمى هيچگونه رنگ نداشته باشد هرگز ديده نخواهد شد. (در جلد اول تفسير نمونه صفحه 156 ذيل آيه 46 سوره بقره نيز بحثى در اين زمينه كرده ايم ). ۲- خالقيت خداوند نسبت بهمه چيز بعضى از مفسران اهل تسنن كه از نظر عقيده ، تابع مذهب جبر هستند با آيه فوق كه خالقيت خدا را به همه چيز بيان مى كند براى مسلك جبر استدلال كرده اند، مى گويند: اعمال و افعال ما نيز از اشياء اين جهان است ، زيرا شى ء به هر گونه موجودى گفته مى شود، خواه مادى يا غير مادى ، خواه ذات يا صفات ، بنابراين هنگامى كه مى گوئيم خداوند آفريننده همه چيز است ، بايد بپذيريم كه آفريننده افعال ما نيز هست و اين جز جبر نخواهد بود. ولى طرفداران آزادى اراده و اختيار پاسـخ روشنى براى اينگونه استدلالها دارند و آن اينكه خالقيت خداوند حتى نسبت به افعال ما منافاتى با اختيار ما ندارد، زيرا افعال ما را مى توان به ما نسبت داد و هم به خدا، اگر به خدا نسبت دهيم به خاطر آن است كه همه مقدمات آن را او در اختيار ما گذاشته است ، او است كه به ما قدرت و نيرو و اراده و اختيار داده است ، بنابراين چون همه مقدمات از او است مى توان اعمال ما را به او نسبت داد و او را خالق آنها دانست ولى از اين نظر كه تصميم نهائى با ما است مائيم كه از قدرت و اختيار خدا داد استفاده كرده و يكى از دو طرف فعل يا ترك را انتخاب مى كنيم ، از اين جهت ، افعال به ما نسبت داده مى شود و ما در مقابل آنها مسئول هستيم . و به تعبير فلسفى در اينجا دو خالق و دو علت در عرض يكديگر نيستند بلكه در طول يكديگرند، وجود دو علت تامه در عرض هم معنى ندارد، اما اگر طولى باشند هيچ مانعى نخواهد داشت ، و از آنجا كه افعال ما لازمه مقدماتى است كه خدا به ما داده است ، اين لوازم را مى توان به او نيز نسبت داد و هم به كسى كه افعال را انجام داده است . اين سخن درست به آن مى ماند كه شخصى براى آزمودن كاركنان خود آنها را در كار خويش آزاد بگذارد و اختيار تمام به آنها بدهد و تمام مقدمات كار را فراهم سازد، بديهى است كارهائى كه آنها انجام مى دهند از يك نظر كار رئيس آنها محسوب مى شود ولى اين موضوع سلب آزادى و اختيار را از كارمندان نمى كند، بلكه آنها در برابر كار خويش مسئولند. درباره عقيده جبر و اختيار به خواست پروردگار مشروحا در ذيل آيات مناسب بحث خواهد شد. ۳ - بديع يعنى چه ؟ همانطور كه در بالا اشاره كرديم ، كلمه بديع به معنى وجود آورنده چيزى بدون سابقه است ، يعنى خداوند آسمان و زمين را بدون هيچ ماده و يا طرح و نقشه قبلى ايجاد كرده است . در اينجا بعضى ايراد مى كنند كه چگونه ممكن است چيزى از عدم به وجود آيد ما در ذيل آيه 117 سوره بقره (جلد اول تفسير نمونه صفحه 300) مشروحا در پاسـخ اين ايراد بحث كرده ايم و خلاصه آن اين است : اينكه مى گوئيم خداوند موجودات را از عدم به وجود آورد مفهومش اين نيست كه عدم ماده تشكيل دهنده موجودات جهان است ، مثل اينكه مى گوئيم نجار، ميز را از چوب ساخته است ، چنين چيزى مسلما محال است ، زيرا (عدم ) نمى تواند ماده وجود باشد.
بلكه منظور اين است موجودات اين جهان قبلا نبوده اند، سپس به وجود آمده اند اين موضوع هيچگونه اشكالى ندارد و مثالهائى براى آن در جلد اول زده ايم و در اينجا اضافه مى كنيم كه ما در محيط ذهن و فكر خود مى توانيم موجوداتى پديد آوريم كه قبلا به هيچوجه در ذهن ما نبوده اند، شك نيست كه اين موجودات ذهنى براى خود يكنوع وجود و هستى دارند، اگر چه همانند وجود خارجى نيستند، ولى بالاخره در افق ذهن ما وجود دارند، اگر وجود چيزى بعد از عدم محال باشد چه تفاوتى ميان وجود ذهنى و وجود خارجى است ، بنابراين همانطور كه ما در ذهن خود وجودهائى مى آفرينيم كه قبلا نبوده است ، خداوند هم در عالم خارج چنين كارى را مى كند، كمى دقت درباره اين مثال و يا مثالهائى كه در جلد اول زده ايم مى تواند اين مشكل را حل كند. ۴- لطيف ، يعنى چه ؟ در آيات فوق يكى از اوصاف خداوند، لطيف ذكر شده و آن از ماده لطف است هنگامى كه درباره اجسام به كار رود به معنى سبكى در مقابل سنگينى و هنگامى در باره حركات (حركت لطيفه ) به كار رود به معنى يك حركت كوچك و زودگذر و گاهى در مورد موجودات و كارهاى بسيار دقيق و باريك كه با حس قابل درك نيستند گفته مى شود، و اگر خدا را به عنوان لطيف توصيف مى كنيم نيز به همين معنى است ، يعنى او خالق اشياى ناپيدا و داراى افعالى است كه از محيط قدرت استماع بيرون است ، بسيار باريك بين و فوق العاده دقيق مى باشد. حديث جالبى در اين زمينه از فتح بن يزيد جرجانى از امام على بن موسى الرضا (عليهماالسلام ) نقل شده يك معجزه علمى محسوب مى شود، حديث چنين است كه امام مى فرمايد: اينكه مى گوئيم خداوند لطيف است به خاطر آن است كه مخلوقات لطيف آفريده و به خاطر اين است كه از اشياء لطيف و ظريف و ناپيدا آگاه است ، آيا آثار صنع او را در گياهان لطيف و غير لطيف نمى بينى ؟ و همچنين در مخلوقات و حيوانات كوچك و حشرات ريز و چيزهائى كه از آن هم كوچكتر است ، موجوداتى كه به چشم هرگز نمى گنجند، و از بس كوچكند و نر و ماده و تازه و كهنه آنها نيز شناخته نمى شود، هنگامى كه اين گونه موضوعات را مشاهده مى كنيم ... و آنچه در اقيانوسها و درون پوست درختان و بيابانها و صحراها وجود دارد به نظر مى آوريم ... و اينكه موجوداتى هستند كه هرگز چشم ما آنها را نمى بيند، و با دست خود نيز نمى توانيم آنها را لمس كنيم ، از همه اينها مى فهميم كه آفريننده آنها، لطيف است حديث فوق كه اشاره به ميكربها و حيوانات ذره بينى است و قرنها قبل از تولد پاستور بيان شده تفسير لطيف را روشن مى سازد اين احتمال نيز در تفسير اين كلمه وجود دارد كه منظور از لطيف بودن خداوند آن است كه ذات پاك او چنان است كه هرگز با احساس كسى درك نمى شود، بنابراين او لطيف است زيرا هيچ كس از ذات او آگاه نيست ، و خبير است چون از همه چيز آگاه است . اين معنى نيز در بعضى از روايات اهل بيت (عليهم السلام ) به آن اشاره شده است و بايد توجه داشت كه هيچ مانعى ندارد كه هر دو معنى از اين كلمه اراده شده باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۱۰۴ تا ۱۰۷
قد جاءكم بصائر من ربكم فمن اءبصر فلنفسه و من عمى فعليها و ما اءنا عليكم بحفيظ (۱۰۴) و كذلك نصرف الايات و ليقولوا درست و لنبينه لقوم يعلمون (۱۰۵) اتبع ما اءوحى إ ليك من ربك لا إ له إ لا هو و اءعرض عن المشركين (۱۰۶) و لو شاء الله ما اءشركوا و ما جعلناك عليهم حفيظا و ما اءنت عليهم بوكيل (۱۰۷)
ترجمه : ۱۰۴ - دلائل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد، كسى كه (بوسيله آن حق را) ببيند به سود خود اوست و كسى كه از ديدن آن چشم بپوشد به زيان خود اوست ، و من شما را اجبار نميكنم . ۱۰۵ - و اين چنين آيات را در شكلهاى گوناگون بيان مى داريم بگذار آنها بگويند تو درس خوانده اى (و آنها را از دگرى آموخته اى ) هدف ما اين است كه آنرا براى كسانى كه علم و آگاهى دارند روشن سازيم . ۱۰۶ - از آنچه از طرف پروردگارت بر تو وحى شده پيروى كن ، هيچ معبودى جز او نيست ، و از مشركان روى بگردان . ۱۰۷ - اگر خدا مى خواست (همه به اجبار ايمان مى آوردند و هيچ يك ) مشرك نمى شدند و ما تو را مسئول (اعمال ) آنها قرار نداديم و وظيفه ندارى آنها را مجبور (به ايمان ) سازى .
تفسیر وظيفه تو اجبار كردن نيست اين آيات در حقيقت يك نوع خلاصه و نتيجه گيرى از آيات گذشته است . نخست مى گويد: دلائل و نشانه هاى روشن در زمينه توحيد و خداشناسى و نفى هر گونه شرك كه مايه بصيرت و بينائى است براى شما آمد (قد جائكم بصائر من ربكم ). بصائر جمع بصيرة از ماده بصر به معنى ديدن است ، ولى معمولا در بينش فكرى و عقلانى به كار برده مى شود، و گاهى به تمام امورى كه باعث درك و فهم مطلب است ، اطلاق مى گردد، و در آيه فوق به معنى دليل و شاهد و گواه آمده است و مجموعه دلائلى را كه در آيات گذشته در زمينه خداشناسى گفته شد در بر مى گيرد بلكه مجموع قرآن در آن داخل است . سپس براى اينكه روشن سازد اين دلائل به قدر كافى حقيقت را آشكار مى سازد و جنبه منطقى دارد، مى گويد: آنهائى كه به وسيله اين دلائل چهره حقيقت را بنگرند به سود خود گام برداشته اند، و آنها كه همچون نابينايان از مشاهده آن خود را محروم سازند به زيان خود عمل كرده اند (فمن ابصر فلنفسه و من عمى فعليها). و در پايان آيه از زبان پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: من نگاهبان و حافظ شما نيستم (و ما انا عليكم بحفيظ). در اينكه منظور از اين جمله چيست ، مفسران دو احتمال داده اند، نخست اينكه من حافظ اعمال و مراقب و مسئول كارهاى شما نيستم ، بلكه خداوند همه را نگاهدارى مى كند و پاداش و كيفر هر كس را خواهد داد، وظيفه من تنها ابلاغ رسالت و تلاش و كوشش هر چه بيشتر در راه هدايت مردم است . ديگر اينكه : من مامور و نگاهبان شما نيستيم ، كه با جبر و زور شما را به ايمان دعوت كنم ، بلكه تنها وظيفه من بيان منطقى حقايق است و تصميم نهائى با خود شما است . و مانعى ندارد كه هر دو معنى از اين كلمه ، اراده شود. در آيه بعد براى تاكيد اين موضوع كه تصميم نهائى در انتخاب راه حق و باطل با خود مردم است ، مى گويد: اين چنين ما آيات و دلائل را در شكلهاى گوناگون و قيافه هاى مختلف بيان كرديم (و كذلك نصرف الايات ). ولى جمعى به مخالفت برخاستند و بدون مطالعه و هيچگونه دليل ، گفتند اين درسها را از ديگران (از يهود و نصارى و كتابهاى آنها) فرا گرفته اى (و ليقولوا درست ). ولى جمع ديگرى كه آمادگى پذيرش حق را دارند، و صاحب بصيرتند و عالم و آگاهند، بوسيله آن چهره حقيقت را مى بينند و مى پذيرند (ولنبينه لقوم يعلمون ). تهمت به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از نظر فراگيرى تعليماتش از يهود و نصارى ، مطلبى است كه بارها از طرف مشركان عنوان شد و هنوز هم مخالفان لجوج آن را تعقيب مى كنند: در حالى كه اصولا در محيط جزيره عربستان ، درس و مكتب و علمى نبود كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آن را فرا گيرد، و مسافرتهاى پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به خارج شبه جزيره به قدرى كوتاه بود كه جاى اين گونه احتمال ندارد معلومات يهود و مسيحيان ساكن محيط حجاز نيز به قدرى ناچيز و آميخته با خرافات بود كه اصلا قابل مقايسه با قرآن و تعليمات پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نبود، توضيح بيشتر درباره اين موضوع را در ذيل آيه 103 سوره نحل به خواست خدا خاطر نشان خواهيم ساخت . سپس وظيفه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را در برابر لجاجتها و كينه توزيها و تهمتهاى مخالفان ، مشخص ساخته ، مى گويد: وظيفه تو آن است كه از آنچه از طرف پروردگار بر تو وحى مى شود، پيروى كنى ، خدائى كه هيچ معبودى جز او نيست (اتبع ما اوحى اليك من ربك لا اله الاهو). و نيز وظيفه تو اين است كه به مشركان و نسبتهاى ناروا و سخنان بى اساس آنها اعتنا نكنى (و اعرض عن المشركين ). در حقيقت اين آيه يكنوع دلدارى و تقويت روحيه نسبت به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ، كه در برابر اينگونه مخالفان در عزم راسخ و آهنينش كمترين سستى حاصل نشود.
از آنچه گفتيم به خوبى روشن مى شود كه جمله و اعرض عن المشركين (از مشركان روى بگردان و به آنها اعتنا نكن ) هيچگونه منافاتى با دستور دعوت آنها به سوى اسلام و يا جهاد در برابر آنان ندارد، بلكه منظور اين است كه به سخنان بى اساس و تهمتهاى آنها، اعتنا نكند و در راه خويش ، ثابت قدم بماند. در آخرين آيه مورد بحث بار ديگر اين حقيقت را تاييد مى كند كه خداوند نمى خواهد آنها را به اجبار وادار به ايمان سازد و اگر مى خواست همگى ايمان مى آوردند و هيچكس مشرك نميشد (و لوشاء الله ما اشركوا) و نيز تاكيد مى كند تو مسئول اعمال آنها نيستى و براى اجبار آنها به ايمان ، مبعوث نشده اى (و ما جعلناك عليهم حفيظا). همانطور كه تو وظيفه ندارى آنها را به اجبار به كار خير دعوت كنى (و ما انت عليهم بوكيل ). تفاوت حفيظ و وكيل در اين است كه حفيظ به كسى مى گويند كه از شخص يا چيزى مراقبت كرده و او را از زيان و ضرر حفظ مى كند، اما وكيل به كسى مى گويند كه براى جلب منافع براى كسى تلاش و كوشش مى نمايد. شايد نياز به تذكر ندارد كه نفى اين دو صفت (حفيظ و وكيل ) از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) به معنى نفى اجبار كردن بر دفع زيان يا جلب منفعت است و گر نه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) از طريق تبليغ و دعوت به كارهاى خير و ترك كارهاى شر اين دو وظيفه را در مورد آنها به صورت اختيارى انجام مى دهد. لحن اين آيات از اين نظر بسيار قابل ملاحظه است كه ايمان به خدا و مبانى اسلام هيچگونه جنبه تحميلى نمى تواند داشته باشد، بلكه از طريق منطق و استدلال و نفوذ در فكر و روح افراد بايد پيشروى كند، زيرا ايمان اجبارى ارزشى ندارد مهم اين است كه مردم حقايق را درك كنند و با اراده و اختيار خويش آن را بپذيرند. قرآن بارها در آيات مختلف روى اين حقيقت تاكيد كرده و بيگانگى اسلام را از اعمال خشونت بارى همانند اعمال كليسا در قرون وسطى و محكمه تفتيش عقائد و امثال آن اعلام مى دارد. و بخواست خدا در آغاز سوره برائة علل سخت گيرى اسلام در برابر مشركان مورد بحث قرار مى گيرد.
امام علی عليه السلام: اَلرُّكُونُ إِلَى اَلدُّنْيَا مَعَ مَا يُعَايَنُ مِنْ غِيَرِها جَهْلٌ دل بستگى به دنيا، با وجود مشاهده دگرگونى هاى آن، نادانى است غررالحكم، ح 1979
اگر ملّت ایران بخواهد به آن هدفها برسد، بخواهد این راه را ادامه بدهد، باید راه امام بزرگوار را درست بشناسد، اصول او را درست بشناسد، نگذارد شخصیّت امام را تحریف کنند، که تحریف شخصیّت امام، تحریف راه امام و منحرف کردن مسیر صراط مستقیم ملّت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم یا فراموش کنیم یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملّت ایران سیلی خواهد خورد ...
*************
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
حالا یکی از برادرها گفت رفراندوم؛ اینجوری گفتند که اگر چنانچه شما از اوّل در همهی مسائلی که پیش میآمد رفراندوم میکردید، حالا آن حسّاسیّت روی رفراندوم وجود نداشت. کجای دنیا این کار را میکنند؟ مگر مسائل گوناگون کشور قابل رفراندوم است؟ مگر همهی مردمی که در رفراندوم باید شرکت کنند و شرکت میکنند، امکان تحلیل آن مسئله را دارند؟ این چه حرفی است؟ چطور میشود رفراندوم کرد، در مسائلی که تبلیغات میشود کرد، از همه طرف حرف میشود زد؟ اصلاً یک کشور را شش ماه درگیر بحث و جدل و گفتگو و دوقطبیسازی میکنند برای اینکه یک مسئلهای رفراندوم بشود. در همهی مسائل رفراندوم بکنیم؟ یعنی قضایا اینجوری نیست که آدم اینجور ساده از رویشان [عبور کند].
و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر قد فصلنا الايات لقوم يعلمون (۹۷)
ترجمه : ۹۷ - او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در تاريكيهاى خشكى و دريا بوسيله آنها هدايت شويد، نشانه ها(ى خود) را براى كسانى كه مى دانند (و اهل فكر و انديشه اند) بيان داشتيم .
تفسیر در تعقيب آيه قبل كه اشاره به نظام گردش آفتاب و ماه شده بود، در اينجا به يكى ديگر از نعمتهاى پروردگار اشاره كرده مى گويد: او كسى است كه ستارگان را براى شما قرار داد تا در پرتو آنها راه خود را در تاريكى صحرا و دريا، در شبهاى ظلمانى ، بيابيد (و هو الذى جعل لكم النجوم لتهتدوا بها فى ظلمات البر و البحر) و در پايان آيه مى فرمايد: نشانه ها و دلائل خود را براى افرادى كه اهل فكر و فهم و انديشه اند روشن ساختيم (قد فصلنا الايات لقوم يعلمون ) انسان هزاران سال است كه با ستارگان آسمان و نظام آنها آشنا است گر چه هر قدر علم و دانش انسان پيشتر رفته است به عمق اين نظام واردتر شده ، ولى در هر حال هميشه كم و بيش به وضع آنها آشنا بوده لذا براى جهت يابى در سفرهاى دريائى و خشكى بهترين وسيله او، همين ستارگان بودند. مخصوصا در اقيانوسهاى وسيع كه هيچ نشانه اى براى پيدا كردن راه مقصد در دست نيست و در آن زمان دستگاه قطبنما نيز اختراع نشده بود وسيله مطمئنى جز ستارگان آسمان وجود نداشتند، همانها بودند كه ميليونها بشر را از گمراهى و غرقاب نجات مى دادند و به سر منزل مقصود مى رسانيدند. نگاه پى در پى به صفحه آسمان در چند شب متوالى نشان مى دهد كه وضع قرار گرفتن ستارگان در همه جا يكنواخت است گوئى ستارگان همانند دانه هاى مرواريدى هستند كه روى يك پارچه سياه دوخته شده اند، و اين پارچه را از آغاز شب از سمت مشرق به سوى مغرب مى كشند و همگى با آن در حركتند و بدور محور زمين مى گردند بدون اينكه فاصله آنها تغيير پيدا كند، تنها استثنائى كه به اين قانون كلى مى خورد اين است كه تعدادى ستارگان هستند كه آنها را سيارات مى نامند و آنها حركات مستقل و مخصوص به خود دارند، و مجموع آنها از 8 ستاره تجاوز نمى كند كه 5 عدد آنها با چشم ديده مى شوند (عطارد، زهره ، زحل ، مريخ و مشترى ) ولى تنها با دوربينهاى نجومى ميتوان سه سياره ديگر (اورانوس و نپتون و پلوتون ) را مشاهده كرد، (البته با توجه به اينكه زمين نيز يكى از سياراتى است كه به دور خورشيد مى گردد مجموع عدد آنها به 9 مى رسد). شايد انسانهاى قبل از تاريخ نيز با وضع (ثوابت ) و (سيارات ) آشنا بوده اند، زيرا براى انسان هيچ منظره اى جالبتر و دل انگيزتر از منظره آسمان در يك شب تاريك و پر ستاره نيست ، و به همين دليل بعيد نيست كه آنها نيز براى پيدا كردن مسير خود از ستارگان استفاده ميكردند. از بعضى از روايات كه از طرق اهلبيت (عليهم السلام ) وارد شده است استفاده مى شود كه آيه فوق تفسير ديگرى نيز دارد، و آن اينكه منظور از نجوم رهبران الهى و هاديان راه سعادت يعنى امامان هستند كه مردم به وسيله آنها در تاريكيهاى زندگى از گمراهى نجات مى يابند، و همانطور كه بارها گفته ايم اينگونه تفاسير معنوى با تفسير ظاهرى و جسمانى آيه منافاتى ندارد، و ممكن است آيه ناظر به هر دوقسمت باشد.
مذمت عدم تفکر در نیازمندی های روحی امام حسن علیه السّلام فرمودند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَتَفَكَّرُ فى مَأْكُولِهِ كَيْفَ لا يَتَفَكَّرُ فى مَعْقُولِهِ، فَيُجَنِّبُ بَطْنَهُ ما يُؤْذيهِ، وَيُودِعُ صَدْرَهُ ما يُرْدِيهِ.» ؛
«در شگفتم از كسى كه درباره خوراكيهاى خود انديشه و تأمل مى كند و ليكن درباره نيازمنديهاى فكرى و عقلى اش تأمل نمى كند، پرهيز مى كند از آنچه معده اش را اذيت مى نمايد و سينه و قلب خود را از پست ترين چيزها پر مى كند.» [ـ بحارالانوار، ج1، ص218]
جامعه اسلامی
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
باید آن راز سعادت جامعه را كه گردآمدن بر محور ایمان به خداست در زندگی و نظام اجتماعی خودمان، هر لحظه قویتر و برجستهتر كنیم؛ ملت را به سمت تربیت اسلامیِ بیشتر و عمیقتر سوق بدهیم؛ عناصر جوان جامعه را به تربیت اسلامی تربیت بكنیم؛ دانشگاههای ما، وظیفهی تربیت جوان مسلمان و متخصص و عالم مسلمان نه صرفاً عالم را بر دوش خودشان احساس كنند؛ مدارس ابتدایی هم همینطور. كاری كنیم كه در جامعه، ارزشهای اسلامی، ارزشهای مطلق به حساب بیاید و همهی ارزشهای دیگر، در مقابل آنها كمرنگ باشد. صدا و سیما در این جهت، حركت و تلاش و برنامهریزی بكند. خلاصه، آنچنانكه ملتهای عالم، ملت ما و نظام جمهوری اسلامی را شناختهاند كه سرباز و فدایی اسلام است و در راه اسلام حركت میكند، همینطور عمل كنیم و این معنا را اثبات نماییم ... ۱۳۶۹/۰۶/۰۱
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
یاد شهدای گرانقدر و عزیزمان، مرحوم شهید بزرگوار دكتر باهنر و شهید عالیقدر رجایی را گرامی میداریم.
این دو بزرگوار، حقاً و انصافاً از عناصر برگزیده و برجستهی این كشور و این نظام بودند؛ امتحانداده و دلسوز و مردمی بودند؛ وجودشان با آرمانهای انقلاب آمیخته بود؛ طعم سختیها را چشیده بودند؛ دوران مجاهدت و مبارزهی برای پیروزی اسلام را با توفیقات و سربلندی پشت سر گذاشته بودند. همهی اینها ارزشهایی بود كه در این عزیزان وجود داشت؛ بخصوص شهید رجایی كه دوران مسؤولیت طولانیتری در نخست وزیری و بعد در ریاست جمهوری داشتند، كه مسؤولیت سخت و دوران دشواری هم بود. واقعاً خوب عمل كردند و نشان دادند كه به اسلام و انقلاب وفادارند. شایسته است كه ما همیشه یاد این عزیزان را گرامی بداریم.۱۳۶۹/۰۶/۰۱
شهید«نورالله غلامیان» در قسمتی از وصیت نامه اش می نویسد: از خواهران مسلمان و انقلابیم می خواهم سنگر حجاب خویش را حفظ کنند و دشمنانی را کـه می خواهند از این طریق ضربه بزنند مأیوس کنند.
بخشی از وصیت نامه شهید «صادق صید کرمی»:
خواهرم، حجاب تو سنگری آغشته به خون من است. می دانم بالاترین از آنهایی که سفارش به پوشش و حجاب تو را کنم ولی بدان تفنگی که دست من است چادری است که بر سر توست، اگر میل به حفظ سلاحم داری، چادرت را سلاحم بدان.
همسر شهید مدافع حرم شهید سعید مسافر ماکلوانی ... شهید میگفت به خاطر این به سوریه میرود تا چادر محکمتر بر سر همسرش بماند و دست کثیف بیگانهای نتواند آن را از سر زنان بکشد گفت: در زمان اعزام آقا سعید، به یاد روزی افتادم که زنان کوفی مردانشان را از همراهی با حضرت مسلم (ع) منصرف میکردند اما با اطمینان قلب، آقا سعید را راهی کردم، انگار حضرت مسلم (ع) به کمک من آمد ...
هشتاد و پنجمین سوره قرآن کریم است که مکی و 22 آیه دارد.
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر کس سوره بروج را قرائت کند ده برابر روزهای جمعه و روزهای عرفه ای که او درک کرده است به او پاداش داده می شود.(1)
امام صادق علیه السلام نیز در این باره فرمودند: هر کس سوره بروج را در نمازهای واجب خود بخواند در محشر و موقف هایی که در پیش خواهد داشت همراه با پیامبران و رسولان و صالحان خواهد بود زیرا سوره بروج سوره پیامبران است.(2)
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم بر قرائت این سوره در نمازهای مختلف روزانه سفارش می فرمودند.(3)
آثار و برکات سوره
1) برطرف کننده ترس و سختی از انسان
از رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده است: قرائت سوره بروج انسان را از ترساننده ها و سختی ها نجات می بخشد.(4)
2) به راحتی کودک را از شیر جدا کنید
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: اگر بخواهند کودکی را از شیر جدا کنند و شیر را از او بگیرند این سوره را بر او بخوانند. این دو ره برای او آسان خواهد شد و هر کس هنگام خواب این سوره را بخواند تا صبح در امان خدا خواهد بود.(5)
3) برای رفع مسمومیت
امام صادق علیه السلام فرمودند: هر کس سوره بروج را بر آب بخواند و به کسی که سم خورده است بنوشاند سم به او آسیبی نمی رساند. (6)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص310
(2) ثواب الاعمال، ص122
(3) بحارالانوار، ج89، ص321
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص621
(5) همان
(6) مکارم الاخلاق، ص365
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ وَ لکِنْ لا تَشْعُرُونَ» و به آنها که در راه خدا کشته میشوند مرده نگویید؛ بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۴:
در جنگ بدر، چهارده نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند که شش نفر آنها از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند.
برخی از مردم میگفتند: فلانی مُرد. این آیه نازل شد و آنان را از این تفکّر نهی کرد.
شهدا، نهتنها نامشان یا آثار کارهایشان زنده و باقی است، بلکه یک زندگی واقعی برزخی دارند؛ زندگیای که در آن رزق و شادی و بشارت است، زندگی در جوار رحمت خدا که در آن حزن و ترس وجود ندارد.
مشخّصات این زندگی، در تفسیر سورۀ آل عمران «آل عمران، ۱۶۸-۱۷۰» خواهد آمد. إنشاءاللّه.
شهادت در راه خدا، شامل کشته شدن در میدان نبرد، ترور و سوءقصد دشمنان، کشتهشدن مؤمنان در دفاع از جان و ناموس و مال، در هر مکان و زمان میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۴:
۱. نگرشهای محدود مادّی را باید با ایمان به خدا و گفتههای او تکمیل و تصحیح کرد. «لا تَقُولُوا»
۲. تکالیف سخت، نیاز به پشتوانۀ اعتقادی و جبران خسارتها دارد. آری، کسی که بداند زنده است، به شهادت رو میکند. «لا تَقُولُوا» «أَمْواتٌ بَلْ أَحْیاءٌ»
۳. شهادت، زمانی ارزش دارد که در راه خدا باشد. «فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۴. پیکار در راه دین، از ارزشهای والا در پیشگاه خداوند است. «یُقْتَلُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ»
۵. روح، بعد از مرگ باقی است؛ هر چند جسم و بدن متلاشی شود. «أَحْیاءٌ»
۶. سرچشمۀ بسیاری از تحلیلها، ناآگاهی از واقعیّات است. «لا تَقُولُوا»، «لا تَشْعُرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵ - تفسیر نور:
«وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» و قطعاً شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات، آزمایش میکنیم و صابران (در این حوادث و بلاها را) بشارت بده. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵:
خداوند متعال، همۀ انسانها را آزمایش میکند، امّا آزمایش و امتحان همه یکسان نیست.
تمام جهان، صحنۀ آزمایش و تمام مردم حتّی پیامبران نیز مورد امتحان قرار میگیرند.
باید بدانیم که آزمایشهای خداوند برای رفع ابهام نیست، بلکه برای شکوفایی استعدادها و پرورش انسانها است.
وسایل آزمایش الهی نیز تمام حوادث تلخ و شیرین و از جمله ترس و گرسنگی، زیان مالی و جانی و کمبود محصولات است. ترس از دشمن، محاصرۀ اقتصادی، جنگ و جهاد و اعزام فرزندان و عزیزان به میدانهای نبرد، از جملۀ امتحانات است.
برای پیروزی در آزمایشِ خوف از دشمن، نیاز به توکّل و یاد خداست و برای مبارزه با کمبودها، نیاز به صبر است که در دو آیه قبل «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ» راه را نشان داده است.
لازم نیست همۀ مردم با همۀ مسائل آزمایش شوند، بلکه ممکن است:
الف: هر کس با چیزی آزمایش شود؛
ب: فردی در آزمایشی روسفید باشد، ولی در امتحان دیگری رسوایی به بارآورد؛
ج: ممکن است آزمایش فردی، وسیلۀ آزمایش دیگران نیز باشد.
گاهی کم شدن مال و محصولات یا پیدا شدن خوف و ترس و سایر مشکلات، به خاطر آزمایش الهی است؛ ولی در بعضی اوقات، این امور کیفر اعمال خود انسانهاست.
انسانها گاهی مرتکب بعضی گناهان میشوند که خداوند آنها را به برخی گرفتاریها مبتلا میکند. حضرت علی علیهالسّلام میفرماید: «ان الله یبتلی عباده عند الاعمال السیئة بنقص الثمرات و حبس البرکات و اغلاق خزائن الخیرات لیتوب تائب و یتذکر متذکر» «نهجالبلاغه، خطبۀ ۱۴۳» همانا خداوند، بندگان خود را به خاطر اعمال فاسدشان، به کمبود محصول و حبس برکت و بستهشدن منابع خیر، گرفتار میکند تا شاید متذکّر شوند و توبه نمایند.
البتّه همین تنبّه نیز آزمایش است؛ همانگونه که بر اثر ایمان نعمتی میدهد که وسیلۀ آزمایشی است «لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقاً لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ» «جن، ۱۶» همانا آبی گوارا به آنان نوشاندیم تا ایشان را آزمایش کنیم. عنایتهای خداوند به صابران:
۵. بشارت «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» راه پیروزی در آزمایشهای الهی چند چیز است:
الف: صبر و مقاومت؛
ب: توجّه به گذرابودن حوادث و مشکلات؛
ج: توجّه به تاریخ گذشتگان که چگونه مشکلات را پشت سر گذاردهاند؛
د: توجّه به اینکه همۀ مشکلات ما در منظر و دید خداست و همه چیز حساب دارد.
امام حسین علیهالسّلام وقتی فرزندش روی دستانش تیر خورد و شهید شد، فرمود: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله» این حادثه سخت، چون خدا میبیند برایم آسان مینماید. «بحار، ج ۴۵، ص ۴۶» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۵:
۱. آزمایش و امتحان یک برنامه و سنّت حتمی الهی است. «وَ لَنَبْلُوَنَّکُمْ»
۲. ناگواری ها، سبب مقاومت و رشد است. بسیاری از صفات انسان از قبیل صبر، رضا، تسلیم، قناعت، رهد، تقوا،حلم و ایثار، در سایۀ برخورد با تنگدستیها است. «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»
۳. مورد بشارت، در آیه بیان نشده است تا شامل انواع بشارتهای الهی باشد. «بَشِّرِ الصَّابِرِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ إِذا أَصابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» (صابران) کسانی هستند که هر گاه مصیبتی به آنها رسد، میگویند: ما از آنِ خدا هستیم و بهسوی او باز میگردیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶:
صابران، بهجای خودباختگی و پناهندگی به دیگران، تنها به خدا پناه میبرند.
زیرا از دید آنها، تمام جهان کلاس درس و میدان آزمایش است که باید در آن رشد کنیم. دنیا جای ماندن نیست، خوابگاه و عشرتکده نیست و شدائد و سختیهای آن نیز نشانۀ بیمهری خداوند نیست.
ناگواریها برای آن است که زیر پای ما داغ شود تا تندتر و سریعتر حرکت کنیم، بنابراین در تلخیها نیز شیرینی است.زیرا شکوفاشدن استعدادها و کامیابی از پاداشهای الهی را بهدنبال دارد؛ مصیبتهایی که از طرف اوست، تصرّف مالک حقیقی و خداوند در مملوک خود است.
اگر انسان بداند که خداوند حکیم و رحیم است و او نیز بندهای بوده که قبلًا هیچ نبوده «لَمْ یَکُ شَیْئاً»«مریم، ۶۷» و حتّی بعد از مراحلی هم چیز قابل ذکری نبوده است «لَمْ یَکُنْ شَیْئاً مَذْکُوراً» «انسان،۱» خواهد پذیرفت که من باید در اختیار او باشم. او مرا از جماد به نبات، و از نبات به حیوان و از مرتبۀ حیوانیّت به انسانیّت سوق داده و این حوادث را برای رشد و ارتقای من قرار داده است.
همانگونه که ما دانۀ گندم را زیر فشار، آرد میکنیم و بعد نیز در آتش تنور، تبدیل به نان میکنیم تا مراحل وجودی او را بالا بریم. شعار صابران «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» است.
در حدیث میخوانیم: هر گاه با مصیبتی مواجه شدید، جملۀ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»را بگویید. «درّ المنثور، ج ۱، ص ۳۷۷» آثار گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگواری ها:
گفتن «إِنَّا لِلَّهِ» و یاد خدا به هنگام ناگواری ها، آثار فراوان دارد:
الف: انسان را از کلام کفرآمیز و شکایت باز میدارد؛
ب: موجب تسلیت و دلداری و تلقین به انسان است؛
ج: مانع وسوسههای شیطانی است؛
د: اظهار عقاید حق است؛
ه: برای دیگران درس و الگو شدن است. مردم در برابر مشکلات و مصائب چند دسته هستند:
الف: گروهی جیغ و داد میکنند «إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً» «معارج، ۲۰»؛
ب: گروهی بردبار و صبور هستند «وَ بَشِّرِ الصَّابِرِینَ»؛
ج: گروهی علاوهبر صبر، شکرگزارند. «اللهم لک الحمد حمد الشاکرین لک علی مصابهم» «فقره آخر زیارت عاشورا»؛
این برخوردها، نشانۀ معرفت هر کس نسبت به فلسفۀ مصائب و سختی هاست. همانگونه که کودک، از خوردن پیاز تند، بیتابی میکند و نوجوان تحمّل میکند، ولی بزرگسال پول میدهد تا پیاز خریده و بخورد. پیام سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۶:
ریشۀ صبر، ایمان به خداوند، معاد و امید به دریافت پاداش است. «الصَّابِرِینَ الَّذِینَ» «قالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» آنانند که برایشان از طرف پروردگارشان، درودها و رحمتهایی است و همانها هدایتیافتگان هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷:
کلمه «صَلَواتٌ» از واژۀ «صلو» به معنی ورود در نعمت و رحمت است.
بر خلاف واژۀ «صلی» که به معنای ورود در قهر و غضب است. مانند: «تَصْلی ناراً حامِیَةً» «غاشیه، ۴»
خداوند بر مؤمنانی که در مشکلات، صبر و مقاومت کرده اند، خود درود و صلوات میفرستد «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ» ولی دربارۀ مؤمنان مرفّه که زکات اموالشان را میپردازند، دستور میدهد پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله درود بفرستد. «صَلِّ عَلَیْهِمْ» «توبه، ۱۰۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۷:
۱. خداوند، صابران را غرق در رحمت خاصّ خود میکند. «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ»
۲. تشویق صابران از طرف خداوند، به ما میآموزد که باید ایثارگران و صابران و مجاهدان، در جامعه از کرامت و احترام خاصّی برخوردار باشند. «عَلَیْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
۳. تشویق، از شئون ربوبیّت و لازمۀ تربیت است. «صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ»
۴. هدایت صابران، قطعی و مسلّم است؛ با آنکه در قرآن، هدایت یافتن بسیاری از انسانها، تنها یک آرزو است «لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُونَ» ولی در مورد صابران، هدایت آنان قطعی تلقّی شده است. «أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ»
۵. هدایت، مراحلی دارد. با اینکه گویندگانِ «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ» مؤمنان و هدایتشدگان هستند، ولی مرحلۀ بالاتر را بعد از صبر و دریافت صلوات و رحمت الهی کسب میکنند. «أُولئِکَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸ - تفسیر نور:
«إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما وَ مَنْ تَطَوَّعَ خَیْراً فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ» همانا صفا و مروه، از شعائر خداست. پس هر که حج خانۀ خدا و یا عمره به جای آورد، مانعی ندارد که بین صفا و مروه طواف کند. و (علاوهبر واجبات) هر کس داوطلبانه کار خیری انجام دهد، همانا خداوند سپاسگزار داناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸:
«شَعائِرِ» جمع «شعیرة» به نشانههایی که برای اعمال خاصّی قرار میدهند، گفته میشود.
«شَعائِرِ اللَّهِ» علامتهایی است که خدا برای عبادت قرار داده است. «تفسیر مجمعالبیان»
صفا و مروه نام دو کوه در کنار مسجدالحرام است که با فاصلۀ تقریبی ۴۲۸ متر، روبهروی یکدیگر قرار دارند و امروزه به صورت خیابانی سرپوشیده در آمده است.
زائران خانه خدا، وظیفه دارند هفت مرتبه فاصله میان این دو کوه را طی کنند.
این کار یادآور خاطرۀ هاجر، همسر فداکار حضرت ابراهیم است که برای پیدا کردن جرعۀ آبی برای کودک خود اسماعیل، هفتبار فاصلۀ این دو کوه را با اضطراب و نگرانی و بدون داشتن هیچگونه یاور و همدمی طی کرد.
امام صادق علیهالسلام فرمود: در روی زمین، مکانی بهتر از میان این دو کوه وجود ندارد، زیرا هر متکبّری در آنجا سر برهنه و پابرهنه و کفنپوشیده بدون هیچ امتیاز و نشانهای باید مسافت بین دو کوه را طی کند، گاهی با دویدن و گاهی با راه رفتن.
کوه صفا، علاوهبر اینها خاطرههایی از دعوت پیامبر اسلام دارد که چگونه کفّار مکّه را به توحید فرا میخواند و آنها گوش نمیدادند. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۴۵»
در عصر جاهلیّت، مشرکان در بالای کوه صفا، بتی به نام «اساف» و بر کوه مروه، بت دیگری به نام «نائله» نصب کرده بودند و به هنگام سعی، آن دو بت را به عنوان تبرّک، با دست مسح میکردند. مسلمانان بههمینجهت از سعی میان صفا و مروه کراهت داشته و فکر میکردند با توجّه به سابقه قرار داشتن بت بر بالای دو کوه، نباید سعی کنند.
آیۀ فوق نازل شد که صفا و مروه از شعائر الهی است و اگر مردم نادان آنها را آلوده کردهاند، دلیل بر این نیست که مسلمانان آن را رها کنند. «تفسیر تبیان، ج ۱، ص ۴۴»
حج و عمره، گاهی در کنار هم، مانند اذان و اقامه به جا آورده میشوند، و گاهی اعمال عمره، جداگانه و بهتنهایی انجام میشود. در عمره پنج عمل واجب است:
۱. احرام؛
۲. طواف؛
۳. نماز طواف؛
۴. سعی بین صفا و مروه؛
۵. کوتاه کردن مو یا ناخن.
حج علاوهبر اینها، چند عمل دیگر دارد که در جای خود بدان اشاره شده است.
به هر حال سعی بین صفا و مروه، هم در عمره مطرح است و هم در حج.
دیدن صفا و مروه، حضور در صحنۀ تاریخ است تا اینکه تصدیق به جای تصوّر، و عینیّت به جای ذهنیّت قرار گیرد.
در صفا و مروه:
هم کلاس خداشناسی است که چگونه ارادۀ او این همه انسان را با آن همه اختلاف، در یک لباس و یک جهت جمع میکند.
هم کلاس پیامبرشناسی است که چگونه ابراهیم، آن پیامبر الهی، برای انجام فرمان خداوند، زن و فرزند خویش را در آن بیابان تنها گذاشت.
هم کلاس انسانشناسی است که میآموزد چگونه انسان میتواند در لحظاتی اعمالی را انجام دهد که تا ابد آثار آن باقی بماند.
سعی صفا و مروه، یاد میدهد اگر همه با هم حرکت کنیم، روح الهی را در جامعه خود میبینیم.
سعی صفا و مروه، یاد میدهد که باید تکبّر را به دور انداخته و همراه دیگران حرکت کنیم.
سعی صفا و مروه، به ما میآموزد که در راه احیای نام خداوند، زن و کودک هم سهم دارند.
در آیات قبل، سخن از بلا و آزمایش بود، در این آیه نمونهای از آزمایش هاجر، کودک، پدر او و سایر مسلمانان مطرح است.
اثر کار خدایی و اخلاص تا آنجا پیش میرود که همۀ انبیاء و اولیا، موظّف میشوند به تقلید از هاجر همسر ابراهیم و با قیافهای مضطرب و هرولهکنان همچون او، این مسافت را هفت بار طی کنند.
و این فرمان، تشکر خداوند از رنجهای حضرت هاجر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ عَلِیمٌ»
با اینکه سعی صفا و مروه واجب است، لکن میفرماید: «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ»، این لحن به خاطر همان نگرانی از وضع پیشین است که جایگاه بت و محلّ عبور مشرکان بود. آیا منظور از طواف گردش دایرهای است؟
طواف، بهمعنای گردش دایرهای نیست، بلکه به هر حرکتی که انسان دوباره به جایگاه اوّلیّه برگردد، خواه به صورت دوری باشد یا طولی، طواف گفته میشود.
لذا کلمۀ طواف، هم در مورد طوافِ دور کعبه که حرکت دایرهای است گفته شده «وَ لْیَطَّوَّفُوا بِالْبَیْتِ الْعَتِیقِ» «حج، ۲۹» و هم دربارۀ حرکت طولی بین صفا و مروه آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۸:
۱. توجّه خاصّ خداوند به برخی مکانها یا زمانها یا اشخاص، موجب میشود که آنها از شعائر الهی گردند. «إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ»
۲. نیّت، به کارها ارزش میدهد. مشرکان برای لمس بتها، سعی میکردند، ولی اسلام میفرماید: برای رضای خدا سعی کنید. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»
بسیاری از کارها ظاهری یکسان دارد، امّا انگیزهای متفاوت. نظیر دویدن یوسف و زلیخا بهسوی درهای بسته، یوسف میدود تا آلوده نشود، ولی زلیخا میدود که آلوده شود. «فاستبقا»
۳. اگر مراکز حقّ، توسط گروهی با خرافات آلوده شد، نباید از آن دست کشید، بلکه باید با حضور در آن مراکز، آنجا را پاکسازی نموده و دست گروه منحرف را از آن کوتاه کرد. «فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما»
۴. عبادت باید عاشقانه و داوطلبانه باشد. «وَ مَنْ تَطَوَّعَ»
۵. خداوند در برابر عبادات بندگان، شاکر است. «فَإِنَّ اللَّهَ شاکِرٌ» این تعبیر، بزرگترین لطف از جانب او نسبت به بندگان است. تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹ - تفسیر نور:
«إِنَّ الَّذِینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلْنا مِنَ الْبَیِّناتِ وَ الْهُدی مِنْ بَعْدِ ما بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْکِتابِ أُولئِکَ یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ » کسانیکه آنچه را از دلائل روشن و اسباب هدایت را نازل کردهایم، با آنکه برای مردم در کتاب بیان ساختهایم، کتمان میکنند، خداوند آنها را لعنت میکند و همۀ لعنتکنندگان نیز آنان را لعن مینمایند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹:
گرچه مورد آیه، دانشمندان یهود و نصاری هستند که حقایق تورات و انجیل را برای مردم بیان نمیکردند، ولی جملۀ «یَکْتُمُونَ» که دلالت بر استمرار دارد، شامل تمام کتمانکنندگان در طول تاریخ میشود؛ چنانکه لعنت پروردگار نیز تا ابد ادامه خواهد داشت.
کتمان حق میتواند صورتهای مختلفی داشته باشد؛ گاهی با سکوت و عدم اظهار حق، گاهی با توجیه و گاهی با سرگرم کردن مردم به امور جزئی و غافل ساختن آنها از مسائل اصلی است.
در مواردی همانند اسرار مؤمنان یا عیوب برادران دینی، کتمان واجب یا مستحب است.
گناه کتمان، بیشتر از جانب علما است. در آیۀ ۱۸۷ سورۀ آل عمران نیز آمده است که خداوند از اهل کتاب پیمان گرفت تا حقایق را برای مردم بیان کرده و کتمان نکنند. «وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ مِیثاقَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنَّاسِ وَ لا تَکْتُمُونَهُ»
در روایات آمده است: روز قیامت به دهان کتمانکنندگان حق، لجام زده میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۹:
۱. ظلم فرهنگی، بدترین ظلمهاست که لعنت خالق و مخلوق را به دنبال دارد. «یَکْتُمُونَ» «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
۲. کتمان، حقّ ممنوع است، چه کتمان معجزات و دلائل حقّانیّت باشد «الْبَیِّناتِ» و چه کتمان رهنمودها و ارشادات.«الْهُدی» «تفسیر المیزان»
۳. کتمان حق، بزرگترین گناهان است. چون مانع هدایت مردم و باقی ماندن نسلها در گمراهی است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ»
۴. کتمان حق، ظلم به دین خدا و حقّ مردم نسبت به هدایت یافتن است. لذا کتمان کنندگان حق را، خدا و مردم لعنت میکنند. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ»
۵. نفرین و لعنت مردم، مؤثر است و باید از اهرم نفرت مردم برای نهی از منکر استفاده نمود. «یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰ - تفسیر نور:
«إِلاَّ الَّذِینَ تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَیَّنُوا فَأُولئِکَ أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» مگر آنها که توبه کردند و (اعمال بد خود را با اعمال نیک) اصلاح نمودند و (آنچه را کتمان کرده بودند) آشکار ساختند، که من (لطف خود را) بر آنان باز میگردانم، زیرا من توبهپذیر مهربانم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰:
برای گناه کتمان، همچون سایر گناهان، راه توبه و بازگشت باز است.
امّا توبۀ واقعی، با پشیمانی قلبی و اصلاح عمل و بیان موارد کتمان صورت میگیرد.
توبۀ کسی که نماز نخوانده آن است که نمازهای خود را قضا کند.
توبۀ کسی که مال مردم را تلف کرده آن است که باید همان مقدار را به صاحبش برگرداند.
در این مورد نیز کسی که با کتمان حقایق، به دنیای علم، اندیشه و نسلها، خیانت کرده، فقط با تبیین حقایق و بازگویی آنهاست که میتواند گذشته را جبران نماید.
خداوند به شیطان فرمود: «إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی» «ص، ۷۸» لعنت من بر تو.
و در آیۀ بعد میفرماید: «عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ» پس کتمانکنندگان و شیطان، در یک ردیف هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۰:
۱. خداوند، امکان توبه و بازگشت را برای خطاکاران، در هر شرایطی فراهم نموده است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «إِلَّا الَّذِینَ تابُوا»
۲. کتمان حقایق دینی، فساد است، زیرا به توبهکننده، فرمان اصلاح و جبران داده شده است. «تابُوا وَ أَصْلَحُوا»
۳. توبۀ هر گناه، متناسب با آن است. توبۀ کتمان، بیان حقایق است. «تابُوا» «وَ بَیَّنُوا»
۴. چون در مقام تهدید و توبیخ، لعنت خداوند شامل حال کتمانکنندگان شد، در مقام مهربانی نیز کلمات «أَنَا» و «التَّوَّابُ» و «الرَّحِیمُ» به کار رفته تا بگوید: من خودم با مهربانی مخصوصم، به شما باز میگردم. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
۵. تهدید گنهکار و بشارت نیکوکار، دو رکن اساسی برای تربیت فرد و جامعه است. «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ» «أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ»
۶. بازگشت لطف خداوند به توبهکنندگان، دائمی، قطعی و همراه با محبّت است. «أَتُوبُ عَلَیْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۱۶۱ - ۱۶۲ - تفسیر نور:
«إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ أُولئِکَ عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ وَ الْمَلائِکَةِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ * خالِدِینَ فِیها لا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْظَرُونَ» همانا کسانیکه کافر شدند و در حال کفر از دنیا رفتند، لعنت خدا و فرشتگان و مردم، همگی بر آنها خواهد بود.
(آنان برای) همیشه در آن (لعنت و دوری از رحمت پروردگار) باقی میمانند، نه از عذابِ آنان کاسته میشود و نه مهلت داده میشوند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۱-۱۶۲:
در آیۀ قبل بیان شد که اگر کتمانکنندگان، توبه کرده و حقایق را بیان نمایند، مورد لطف الهی قرار میگیرند.
در این آیه میفرماید: امّا اگر کفّار توبه نکرده و در حال کفر بمیرند، باز همان لعنت خداوند و فرشتگان و تمام مردم گریبانگیر آنان خواهد بود. در آیه، لعنت همۀ مردم بر کفّار مطرح شده است، ولی ناگفته پیداست که بعضی از مردم، خودشان کافر یا دوست کافر هستند، پس لعنت همۀ مردم در آیه به چه معنا میباشد؟
لعنت، در دنیا و آخرت مطرح است. کسانیکه در دنیا دوست کفّار یا خود کافر هستند، در آخرت لعنت خواهند شد. «کُلَّما دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَها» «اعراف، ۳۸»
یکی از درخواستها و دعاهای اولیای خدا، مسلمان مردن است.
حضرت یوسف از خداوند میخواهد که مسلمان بمیرد: «تَوَفَّنِی مُسْلِماً» «یوسف، ۱۰۱»
حضرت ابراهیم و یعقوب به فرزندان خود سفارش میکنند که «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» «بقره، ۱۳۲» نمیرید مگر اینکه مسلمان یعنی تسلیم پروردگار باشید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۱-۱۶۲:
۱. اصرار بر کفر و در حال کفر مردن، دوری ابدی انسان را از رحمت الهی به دنبال دارد. «ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ»«عَلَیْهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ»
۲. آنچه مهم است، پایان عمر انسان است که آیا با ایمان میمیرد یا بی ایمان. «ماتُوا وَ هُمْ کُفَّارٌ»
۳. تخفیف کیفر یا تأخیر آن، مربوط به دنیاست؛ در قیامت نه تخفیف است و نه تأخیر. «لا یُخَفَّفُ» «لا هُمْ یُنْظَرُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۴ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴ - تفسیر نور:
همانا در آفرینش آسمان ها و زمین و در پی یکدیگر آمدن شب و روز و کشتیهایی که برای سودرسانی به مردم در دریا در حرکتند و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده و با آن زمین مرده را زنده نموده و انواع جنبندگان را در آن گسترده و (همچنین) در تغییر مسیر بادها و ابرهایی که میان آسمان و زمین معلّقاند، برای مردمی که میاندیشند، نشانههایی گویاست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴:
هماهنگی میان عناصر طبیعت و اجزای هستی و قوانین حاکم بر آنها، همه نشاندهندۀ حاکمیّت و قدرت و ارادۀ خدای یگانه است.
آفرینش آسمانها و توسعۀ دائمی آنها «وَ إِنَّا لَمُوسِعُونَ» «ذاریات، ۴۷» که دست انسان تا کنون فقط به قسمتی از اوّلین آسمان رسیده، و استحکام «سَبْعاً شِداداً» «نبأ، ۱۲» و طبقات هفتگانه «سَبْعَ سَماواتٍ طِباقاً» «ملک، ۳» و نظام حاکم «أَوْحی فِی کُلِّ سَماءٍ أَمْرَها» «فصّلت، ۱۲» و تناسبات و ارتباطات میان هر یک و بیستونبودن «بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها» «رعد، ۲» و حفاظت آنها «سَقْفاً مَحْفُوظاً» «انبیا، ۳۲» و حرکات ستارگان در مدارهای خود و فاصلۀ هر یک از آنها، همه نشانههای قدرت خداوند یکتای حکیم است.
سعدی میگوید:
آفرینش، همه تدبیر خداوند دل است ------- دل ندارد، که ندارد به خداوند اقرار
کوه و دریا و درختان، همه در تسبیحاند -------- نه همه مستمعی، فهم کند این اسرار
عقل، حیران شود از خوشۀ زرین عنب -------- فهم، عاجز شود از حبّه یاقوت انار
پاک و بیعیب، خدایی که به تقدیر عزیز -------- ماه و خورشید، مسخّر کند و لیل و نهار
کلمه «الرِّیاحِ» جمع «الریح» به معنای باد است.
ولی در قرآن هر جا کلمه «ریحٍ» آمده همراه قهر و عذاب است، مانند: «بِرِیحٍ صَرْصَرٍ» «الحاقه، ۶»
ولی هر جا کلمه «الرِّیاحِ» آمده است، همراه باران و لطف الهی است.
در حدیث میخوانیم: هر گاه بادی میوزید پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله میفرمود: «اللهم اجعلها ریاحا و لا تجعلها ریحا» خداوندا! این باد را ریاحِ رحمت قرار ده، نه ریحِ عذاب. «تفسیرصفوة التفاسیر، ج ۱، ص ۱۱۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۶۳-۱۶۴:
۱. شناخت طبیعت، یکی از راههای خداشناسی است که شناخت او، قدرت، حکمت و یکتایی او را در بر دارد. «إِلهُکُمْ إِلهٌ واحِدٌ» «فِی خَلْقِ السَّماواتِ» «لَآیاتٍ»
۲. خداوند، نظیر و شبیه ندارد و مرکب از اجزا نیست. «إِلهٌ واحِدٌ»
۳. هم طبیعت و هم صنعتِ دست ساختِ انسان، از اوست. «خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» «وَ الْفُلْکِ»
۴. هر موجودی در جهان هستی، آیهای از آیات کتاب خداوند در طبیعت است. «لَآیاتٍ»
برگ درختانِ سبز، در نظر هوشیار -------- هر ورقش دفتری است، معرفت کردگار
۵. تنها خردمندان از نگاه در هستی، درس خداشناسی میگیرند. «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ» «لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَعْقِلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۳۸-۲۵۱.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۸۴تا۸۷
و وهبنا له إسحاق و يعقوب كلا هدينا و نوحا هدينا من قبل و من ذريته داود و سليمان و اءيوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين(۸۴) و زكريا و يحيى و عيسى و إلياس كل من الصالحين(۸۵) و إسماعيل و اليسع و يونس و لوطا و كلا فضلنا على العالمين(۸۶) و من ءابائهم و ذرياتهم و إ خوانهم و اجتبيناهم و هديناهم إلى صراط مستقيم(۸۷)
ترجمه : ۸۴ - و اسحاق و يعقوب را به او (ابراهيم ) بخشيديم و هر كدام را هدايت كرديم و نوح را (نيز) قبلا هدايت نموديم و از فرزندان او داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون را (هدايت كرديم ) و اينچنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم . ۸۵ - و (همچنين ) زكريا و يحيى و عيسى و الياس هر كدام از صالحان بودند. ۸۶ - و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هر يك را بر جهانيان برترى داديم . ۸۷ - و از پدران آنها و فرزندان آنها و برادران آنها افرادى را برگزيديم و هدايت به راه راست نموديم .
تفسیر در اين آيات به قسمتى از مواهبى كه خداوند به ابراهيم داده است اشاره شده ، و آن موهبت فرزندان صالح و نسل لايق و برومند است كه يكى از بزرگترين مواهب الهى محسوب مى شود. نخست مى گويد: (ما به ابراهيم ، اسحاق و يعقوب (فرزند اسحاق ) را بخشيديم ) (و وهبنا له اسحاق و يعقوب ). و اگر در اينجا اشاره به فرزند ديگر ابراهيم ، اسماعيل نشده بلكه در لابلاى بحث آمده است شايد به خاطر آن است كه تولد اسحاق از مادر عقيمى همچون (ساره ) آنهم در سن پيرى موضوع بسيار عجيب و موهبتى غير منتظره بود. سپس براى بيان اينكه افتخار اين دو تنها در جنبه پيغمبرزادگى نبود، بلكه شخصا در پرتو فكر صحيح و عمل صالح نور هدايت را در قلب خود جاى داده بودند، مى گويد: (هر يك از آنها را هدايت كرديم ) (كلا هدينا). و به دنبال آن براى اينكه تصور نشود، در دورانهاى قبل از ابراهيم ، پرچمدارانى براى توحيد نبودند، و اين موضوع از زمان او شروع شده اضافه مى كند، (نوح را نيز پيش از آن هدايت و رهبرى كرديم ) (و نوحا هدينا من قبل ). و مى دانيم نوح نخستين پيامبر اولو العزم است كه داراى آئين و شريعت بود و سر سلسله پيامبران اولوا العزم مى باشد. در حقيقت با اشاره به موقعيت نوح كه از اجداد ابراهيم است و موقعيت جمعى از پيامبران كه از دودمان و فرزندان او هستند، موقعيت ممتاز ابراهيم را از نظر وراثت و ريشه و ثمره وجودى مشخص مى سازد. و در تعقيب آن نام جمع كثيرى از پيامبران را كه از دودمان ابراهيم بودند مى برد، نخست مى گويد: (از دودمان ابراهيم ، داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون هستند) (و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون ). سپس با اين جمله كه (اين چنين نيكوكاران را پاداش مى دهيم ) روشن مى كند كه مقام و موقعيت آنها در پرتو اعمال و كردار آنها بود (و كذلك نجزى المحسنين ). در اينكه ضمير من ذريته (از دودمان او) به چه كسى بر مى گردد؟ به ابراهيم يا نوح ؟ در ميان مفسران گفتگوى زيادى است ، ولى غالب مفسران آن را به ابراهيم باز گردانيده اند و ظاهرا نبايد ترديد داشت كه مرجع ضمير ابراهيم است ، زيرا بحث آيه درباره مواهب خدا نسبت به ابراهيم مى باشد، نه درباره نوح پيغمبر، به علاوه از روايات متعددى كه بعدا نقل خواهيم كرد اين موضوع نيز استفاده مى شود. تنها مطلبى كه سبب شده بعضى از مفسران ضمير را به نوح باز گردانند ذكر نام (يونس ) و (لوط) در آيات بعد است ، زيرا مشهور در تواريخ آن است كه يونس از فرزندان ابراهيم نبوده ، و لوط هم برادرزاده يا خواهرزاده ابراهيم است . ولى در مورد (يونس )، مورخان اتفاق نظر ندارند، بعضى او را از دودمان ابراهيم دانسته اند و بعضى او را از پيامبران بنى اسرائيل شمرده اند. به علاوه مورخان معمولا نسب را از طرف پدر حفظ مى كنند، چه مانعى دارد كه يونس همانند عيسى كه نامش را نيز در آيات فوق مى خوانيم از طرف مادر، به ابراهيم منتهى شود. و اما لوط گرچه فرزند ابراهيم نبود ولى از خاندان و دودمان او بود و همانطور كه در لغت عرب گاهى به عمو، (اب ) گفته مى شود، به برادرزاده يا خواهرزاده نيز (ذريه ) و فرزند اطلاق مى گردد، و به اين ترتيب نمى توانيم دست از ظاهر آيات كه درباره ابراهيم است برداريم و ضمير را به نوح كه در اينجا موضوع سخن نيست باز گردانيم . و در آيه بعد نام (زكريا و يحيى و عيسى و الياس را مى برد و اضافه مى كند كه همه اينها از صالحان بودند)، يعنى مقامات آنها جنبه تشريفاتى و اجبارى نداشت ، بلكه در پرتو عمل صالح در پيشگاه خدا شخصيت و عظمت يافتند. (و زكريا و يحيى و عيسى و الياس كل من الصالحين ). در آيه بعد نيز نام چهار نفر ديگر از پيامبران و رهبران الهى آمده و مى فرمايد: (و اسماعيل و اليسع و يونس و لوط و هر كدام را بر مردم عصر خود برترى بخشيديم ) (و اسماعيل و اليسع و يونس و لوطا و كلا فضلنا على العالمين ). در اينكه (اليسع ) چگونه نامى است و اشاره به كدام يك از پيامبران است در ميان مفسران و ادباى عرب گفتگو است ، بعضى آن را يك نام عبرى مى دانند كه در اصل (يوشع ) بوده ، سپس الف و لام به آن داخل شده و شين تبديل به سين گرديده است ، و بعضى معتقدند يك اسم عربى است كه از يسع (فعل مضارع از ماده وسعت ) گرفته شده است ، اين احتمال را نيز داده اند كه به همين صورت نام يكى از انبياى پيشين بوده است و در هر حال از پيامبرانى است كه از نسل ابراهيم مى باشند. و در آخرين آيه يك اشاره كلى به پدران و فرزندان و برادران صالح پيامبران نامبرده كه به طور تفصيل اسم آنها در اينجا نيامده است كرده ، مى گويد: (از ميان پدران آنها و فرزندانشان و برادرانشان ، افرادى را فضيلت داديم و برگزيديم و به راه راست هدايت كرديم ) (و من آبائهم و ذرياتهم و اخوانهم و اجتبيناهم و هديناهم الى صراط مستقيم ).
نكته ها در اينجا به چند موضوع بايد توجه داشت : ۱- فرزندان پيامبر - در آيات فوق ، عيسى از فرزندان ابراهيم (و به احتمالى از فرزندان نوح ) شمرده شده ، با اينكه مى دانيم تنها از طرف مادر به آنها مربوط مى شود، و اين دليل بر آن است كه سلسله نسب از طرف پدر و مادر به طور يكسان پيش مى رود و به همين دليل نوه هاى پسرى و دخترى هر دو ذريه و فرزندزاده انسان محسوب مى شوند. روى همين جهت امامان اهل بيت كه همه از طرف دختر به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى رسند، ابناء رسول الله (فرزندان پيغمبر) خوانده مى شوند. اگر چه در دوران جاهليت كه براى زن هيچگونه اهميتى قائل نبودند، تنها نسب را از طرف پدر مى دانستند، ولى اسلام قلم بطلان بر اين فكر جاهلى كشيده اما متاءسفانه بعضى از نويسندگانى كه علاقه درستى به ائمه اهل بيت نداشتند كوشش مى كردند اين موضوع را انكار كنند و از گفتن ابن رسول الله به آنها خود دارى نمايند و سنن جاهلى را زنده كنند. اتفاقا اين موضوع در زمان خود ائمه مطرح بوده است ، و آنها با همين آيه كه دليل دندان شكنى محسوب مى شود به آنها پاسـخ مى گفتند. از جمله در كافى و در تفسير عياشى از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمود: خداوند متعال در قرآن مجيد، نسب عيسى را كه از طرف مادر به ابراهيم منتهى مى شود، به عنوان ذريه (فرزندزاده ) بيان كرده آنگاه آيه و من ذريته داود و سليمان را تا آخر و آيه بعد را هم تا لفظ عيسى تلاوت كرد. و نيز در تفسير عياشى از ابو الاسود روايت شده كه مى گويد: روزى حجاج كسى را به نزد يحيى بن معمر كه از علاقمندان خاندان پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بود فرستاد كه من شنيدم تو حسن و حسين را فرزندان رسول خدا مى دانى و در اين باره به آيات قرآن استدلال مى كنى ، در حالى كه من قرآن را از اول تا به آخر خواندم و به چنين آيه اى برنخوردم ، يحيى بن معمر در پاسـخ او گفت : آيا در سوره انعام به اين آيه برخورده اى كه مى گويد: (و من ذريته داود و سليمان ... و يحيى و عيسى ) گفت آرى خوانده ام ، گفت : مگر نه اينست كه در اين آيات عيسى ذريه ابراهيم شمرده شده ، با اينكه از طرف پدر به او نمى رسيد؟! در عيون الاخبار در ضمن يك حديث طولانى در زمينه گفتگوى امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) با هارون الرشيد و موسى بن مهدى ، چنين نقل مى كند كه او يعنى به امام كاظم (عليه السلام ) گفت : چگونه شما مى گوئيد ما ذريه پيامبريم ، در حالى كه پيامبر، پسرى نداشت و نسل از طريق پسر است نه دختر و شما فرزندان دختر او هستيد؟ امام در پاسـخ از او خواست كه از اين سؤ ال صرفنظر كند، ولى هارون اصرار كرد و گفت به هيچوجه صرف نظر نمى كنم ، زيرا شما معتقديد به اينكه همه چيز در قرآن مجيد است و بايد از قرآن آيه اى در اين باره بياوريد، امام فرمود: اعوذ بالله من الشيطان الرجيم بسم الله الرحمن الرحيم و من ذريته داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون و كذلك نجزى المحسنين ، و زكريا و يحيى و عيسى ، سپس سؤ ال كرد اى هارون ! پدر عيسى كه بود؟ گفت : عيسى پدر نداشت ، فرمود: بنابراين اگر او ملحق به ذريه پيامبران است از طريق مريم مى باشد، ما نيز ملحق به ذريه رسول خدا از طريق مادرمان فاطمه هستيم . جالب توجه اينكه بعضى از متعصبين اهل تسنن نيز، اين موضوع را در تفسير خود ذيل همين آيه آورده اند، از جمله فخر رازى در تفسير كبير خود مى گويد: اين آيه دلالت دارد بر اينكه حسن و حسين از ذريه پيامبرند زيرا خداوند عيسى را از ذريه ابراهيم شمرده است با اينكه تنها از طريق مادر به او مربوط مى شود. نويسنده المنار كه در تعصب در بعضى از مباحث خاص مذهبى دست كمى از فخر رازى ندارد، بعد از نقل كلام فخر رازى مى گويد: در اين باب حديثى از ابوبكر در صحيح بخارى از پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نقل شده است كه به امام حسن (عليه السلام ) اشاره كرد و گفت : ان ابنى هذا سيد: اين پسرم آقا است (يعنى كلمه پسرم بر امام حسن اطلاق كرد) در حالى كه در نزد عرب (جاهلى ) لفظ ابن بر دختر زاده اطلاق نميشد... سپس اضافه مى كند به همين جهت مردم اولاد فاطمه (عليهاالسلام ) را اولاد رسول و عترت و اهل بيت او مى دانستند. در هر حال شك نيست كه فرزندزاده ها از طرف دختر و پسر هر دو فرزند انسان محسوب مى شوند و هيچگونه تفاوتى در اين زمينه نيست ، و نه اين موضوع از مختصات پيغمبر ما ميباشد و مخالفت با اين مساله سر چشمه اى جز تعصب و يا افكار جاهلى ندارد، و لذا در تمام احكام اسلامى از قبيل ازدواج و ارث و مانند آن هيچگونه تفاوتى ميان اين دو نيست ، تنها استثنائى كه به موضوع خورده مساله خمس است كه روى عنوان سيادت است و به جهت خاصى كه در كتاب خمس در فقه آمده اين موضوع استثناء شده است .
۲ - چرا نام اين پيامبران در سه گروه در سه آيه بيان شده است ؟ بعضى از مفسران احتمال داده اند كه گروه اول يعنى داود و سليمان و ايوب و يوسف و موسى و هارون ، اين شش نفر، از پيامبرانى بودند كه علاوه بر مقام نبوت و رسالت داراى حكومت و زمامدارى نيز بودند و شايد جمله كذلك نجزى المحسنين كه بعد از ذكر نام اينها آمده است به خاطر نيكيهاى فراوانى بوده كه در دوران حكومت خود بر مردم كردند. و اما گروه دوم يعنى زكريا و يحيى و عيسى و الياس از پيامبرانى بودند كه در زهد و بى اعتنائى به دنيا - علاوه بر مقام نبوت و رسالت - نمونه بودند جمله كل من الصالحين بعد از ذكر نام آنها ميتواند اشاره به همين حقيقت بوده باشد. درباره گروه سوم يعنى اسماعيل و اليسع و يونس و لوط اين امتياز را داشتند كه دست به مهاجرت دامنه دارى زدند و براى تحكيم آئين خدا برنامه هجرت را عملى ساختند، و ذكر جمله كلا فضلنا على العالمين (بنا بر اينكه اشاره به اين چهار نفر باشد نه به تمام پيامبرانى كه در اين سه آيه گفته شده است ) نيز ميتواند اشاره به همين سير آنها در جهان و در ميان اقوام مختلف بوده باشد. ۳- اهميت فرزندان صالح در معرفى شخصيت انسان موضوع ديگرى كه از آيات فوق استفاده مى شود همين مساله است زيرا خداوند براى معرفى مقام والاى ابراهيم قهرمان بتشكن ، شخصيتهاى بزرگ انسانى كه از دودمان او در اعصار مختلف به وجود آمدند با شرح و تفصيل بيان ميكند به طورى كه از ميان 25 نفر از پيامبران كه نامشان در مجموع قرآن آمده است در اين آيات نام 16 نفر از فرزندان و بستگان ابراهيم و نام يك نفر از اجداد او آمده است ، و اين در حقيقت درس بزرگى براى عموم مسلمانان است كه بدانند شخصيت فرزندان و دودمان آنها جزئى از شخصيت آنها محسوب مى شود و مسائل تربيتى و انسانى مربوط به آنها فوق العاده اهميت دارد. ۴ - پاسـخ به يك ايراد ممكن است كسانى از آيه اخير كه مى گويد: بعضى از پدران و فرزندان و برادران آنها را برگزيديم و هدايت به راه راست كرديم اين چنين استفاده كنند كه پدران انبياء همگى افراد با ايمانى نبوده اند و در ميان آنها غير موحد نيز وجود داشته است - آنچنانكه بعضى از مفسران اهل تسنن در ذيل اين آيه گفته اند - ولى با توجه به اينكه منظور از اجتبيناهم و هديناهم به قرينه تعبيرى كه در همين سلسله آيات وجود دارد، مقام نبوت و رسالت است ، مشكل حل ميشود، يعنى مفهوم آيه چنين خواهد بود كه بعضى از آنها را به مقام نبوت برگزيديم و اين منافاتى با موحد بودن سايرين ندارد. در آيه 90 همين سوره (چند آيه بعد از اين آيه ) نيز هدايت به مقام نبوت اطلاق شده است .
هشدار جدی به ملت شریف، مومن و انقلابی ایران اسلامی از داخل و خارج برنامه دارند و بشدت مشغول هستند تا این دولت و مجلس را بزنند و مجددا شیفتگان غرب و معاندین با ولایت را به مردم قالب کنند، لذا ازاین فرصتی که به یمن خون شهیدان ایجاد شد و با انتخاب مومنین و اهل ولایت، دولت و مجلسی دست پاک و انقلابی و خدوم توفیق خدمت پیدا کرد، مراقبت کنید و فریب شایعات را نخورید ...
حضرت آیت الله امام خامنه ای: حکومت آینده حضرت مهدی موعود ارواحنافداه، یک حکومت مردمىِ به تمام معناست. مردمی یعنی چه؟ یعنی متّکی به ایمانها و ارادهها و بازوان مردم است. امام زمان، تنها دنیا را پُر از عدل و داد نمیکند؛ امام زمان از آحاد مؤمن مردم و با تکیه به آنهاست که بنای عدل الهی را در سرتاسر عالم استقرار میبخشد و یک حکومت صددرصد مردمی تشکیلاتی میدهد ... ۱۳۸۱/۰۷/۳۰
ولایت فقیه در بیان امام خامنه ای:
شاخص مهم دیگر مکتب سیاسی امام بزرگوار ما پاسداری از ارزشهاست، که مظهر آن را امام بزرگوار در تبیین مسأله ی ولایت فقیه روشن کردند. از اول انقلاب اسلامی و پیروزی انقلاب و تشکیل نظام اسلامی، بسیاری سعی کرده اند مسأله ی ولایت فقیه را نادرست، بد و برخلاف واقع معرفی کنند؛ برداشتهای خلاف واقع و دروغ و خواسته ها و توقعات غیرمنطبق با متن نظام سیاسی اسلام و فکر سیاسی امام بزرگوار. این که گاهی می شنوید تبلیغاتچی های مجذوب دشمنان این حرفها را می پراکنند، مربوط به امروز نیست؛ از اول، همین جریانات و دست آموزها و تبلیغاتِ دیگران این حرفها را مطرح می کردند. عده یی سعی می کنند ولایت فقیه را به معنای حکومت مطلقه ی فردی معرفی کنند؛ این دروغ است. ولایت فقیه - طبق قانون اساسی ما - نافی مسؤولیت های ارکان مسؤول کشور نیست. مسؤولیت دستگاه های مختلف و ارکان کشور غیرقابل سلب است. ولایت فقیه، جایگاه مهندسی نظام و حفظ خط و جهت نظام و جلوگیری از انحراف به چپ و راست است؛ این اساسی ترین و محوری ترین مفهوم و معنای ولایت فقیه است. بنابراین ولایت فقیه نه یک امر نمادین و تشریفاتی محض و احیاناً نصیحت کننده است - آن طوری که بعضی از اول انقلاب این را می خواستند و ترویج می کردند - نه نقش حاکمیت اجرایی در ارکان حکومت دارد؛ چون کشور مسؤولان اجرایی، قضایی و تقنینی دارد و همه باید بر اساس مسؤولیتِ خود کارهایشان را انجام دهند و پاسخگوی مسؤولیتهای خود باشند. نقش ولایت فقیه این است که در این مجموعه ی پیچیده و در هم تنیده ی تلاشهای گوناگون نباید حرکت نظام، انحراف از هدفها و ارزشها باشد؛ نباید به چپ و راست انحراف پیدا شود. پاسداری و دیده بانی حرکت کلی نظام به سمت هدفهای آرمانی و عالی اش، مهمترین و اساسی ترین نقش ولایت فقیه است. امام بزرگوار این نقش را از متن فقه سیاسی اسلام و از متن دین فهمید و استنباط کرد؛ همچنان که در طول تاریخ شیعه و تاریخ فقه شیعی در تمام ادوار، فقهای ما این را از دین فهمیدند و شناختند و به آن اذعان کردند. البته فقها برای تحقق آن فرصت پیدا نکردند، اما این را جزو مسلّمات فقه اسلام شناختند و دانستند؛ و همین طور هم هست ... 1383/03/14
هشدار جدی به ملت شریف، مومن و انقلابی ایران اسلامی از داخل و خارج برنامه دارند و بشدت مشغول هستند تا این دولت و مجلس را بزنند و مجددا شیفتگان غرب و معاندین با ولایت را به مردم قالب کنند، لذا ازاین فرصتی که به یمن خون شهیدان ایجاد شد و با انتخاب مومنین و اهل ولایت، دولت و مجلسی دست پاک و انقلابی و خدوم توفیق خدمت پیدا کرد، مراقبت کنید و فریب شایعات را نخورید ...
لو سَلَک النّاسُ وادِیا و شِعْبا لسَلَکتُ وادی رجُلٍ عَبَدَ اللّهَ وحْدَهُ خالِصا.
اگر مردمان هر یک به وادی و درّه ای روند، من در وادی آن مردی قدم می گذارم که خدای یگانه را مخلصانه عبادت می کند. تنبیه الخواطر: 2 / 109.
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
(شهید حاج قاسم سلیمانی)
دارای شجاعت و روحیهی مقاومت بود؛ شجاعت و مقاومت جزو خصلتهای ایرانی است. 99/9/26
حضرت آیت الله امام خامنه ای:
در دنیا با حاج قاسم خیلی رفیق بودیم؛ انشاءالله خدا کاری کند که در قیامت هم خیلی رفیق باشیم...
شهید حاج قاسم سلیمانی:
والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است ...
شهید حاج قاسم سلیمانی: پارچه سفیدی خریدم و روی آن نوشتم: «حبّالمهدی، حبّالله»!
شهید حاج قاسم سلیمانی: والله والله والله از مهمترین شئون عاقبت به خیری، رابطه قلبی و دلی و حقیقی ما با این حکیمی است که امروز سکان انقلاب را به دست دارد. در قیامت خواهیم دید، مهمترین محور محاسبه این است.
نامهی شهید آوینی به حضرت آیتالله امام خامنهای
شهید مدافع حرم شهید سیدحمید تقویفر
سردار شهید حسین همدانی | تاریخ شهادت: ۱۶ مهر ۱۳۹۴
بخشی از وصیت نامه: عشق به ولایتفقیه و اطاعت کامل از ایشان سعادتمندی دنیا و آخرت را دارد.
شهید مصطفی صدرزاده | تاریخ شهادت: ۱ آبان ۱۳۹۴
بخشی از وصیت نامه: از تمام دوستان و آشنایان ... تقاضا دارم به فرامین مقام معظم رهبری گوش دهند تا گمراه نشوند؛ زیرا ایشان بهترین دوستشناس و دشمنشناس است ...
شهید محمودرضا بیضایی | تاریخ شهادت: ۲۹ دی ۱۳۹۲
بخشی از وصیت نامه: باید به خودمان بقبولانیم که در این زمان به دنیا آمدهایم و شیعه هم به دنیا آمدهایم که مؤثر در تحقق ظهور مولا باشیم و این همراه با تحمل مشکلات، مصائب، سختیها، غربتها و دوریهاست و جز با فدا شدن محقق نمیشود حقیقتاً ... کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا و بقول سید مرتضی آوینی این یعنی اینکه همه ما شب انتخابی خواهیم داشت که به صف عاشورائیان بپیوندیم و یا از معرکه جهاد بگریزیم و در خون ولی خدا شریک باشیم. ان شاء الله در پناه حق و تا (تحقق) وعده الهی و یاری دولت ایشان خواهیم جنگید.
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم مهدی علیدوست | تاریخ شهادت: 25 مهر 1394
از مردم عزيز كشور میخواهم هیچوقت از مسير ولايت دور نشوند و راه را با رهبری طي كنند. چون راه اسلام و انقلاب فقط با رهبری سيد علي به مقصد میرسد و هیچکس نمیتواند بهتر از ايشان اين انقلاب را پيش ببرد.
نمازخواندن كمك میکند تا به اصول انقلاب پايبند باشيم. البته نمازي كه از ته دل باشد نه بخاطر اين كه فقط تكليف خود را انجام دهيم. نماز از گمراهي نجات ميدهد، پس به نماز اهميت زيادي بدهيد همينطور قرآن كه راه را به ما نشان ميدهد.
شهید امین کریمی | تاریخ شهادت: ۳۰ مهر ۹۴
شهید مدافع حرم امین کریمی اصالتاً مراغهای و ساکن تهران، دانشجوی بسیجی در رشته برق الکترونیک در دانشگاه آزاد اسلامی واحد یادگار امام (ره) بود که در حین انجام مأموریت مستشاری در حومه شهر حلب در سوریه به شهادت رسید. این شهید بزرگوار در دفاع از حرم مطهر حضرت زینب (س) و در روز پنجشنبه 30 مهر در ایام تاسوعا و عاشورای حسینی بهدست نیروهای تکفیری در کشور سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد و در امامزاده چیذر تهران آرام گرفت.
شهید هادی باغبانی | تاریخ شهادت: ۲۸ مرداد ۱۳۹۲
شهید مدافع حرم شهید هادی باغبانی، خبرنگار و مستندسازی بود که از ابتدای نبرد سوریه به همراه یک گروه از مستندسازان ایرانی برای ثبت دقیق جنایات سلفیها و تکفیریها در این کشور حضور پیدا کرده بود، در تاریخ 28 مرداد 1392، در آخرین جنایت گروههای تروریستی مخالفان حکومت بشار اسد در درگیریهای مناطق حاشیهای دمشق توسط تروریستهای تکفیری جبهه النصره به شهادت رسید.
شهید مدافع حرم شهید محمد استحکامی
بخشی از وصیت نامه:
همانطور که امام خمینی (ره) فرمودند: "پیرو ولایتفقیه باشید تا به مملکت و اسلام ضربه نخورد"، اصل ولایتفقیه اصل بسیار مهمی است که همهی کسانی که به خدا و اهلبیت عصمت و طهارت علیهمالسلام اعتقاد دارند باید به توجه ویژه به آن داشته باشند. هر کجا که دور شدیم و غفلت کردیم ضربه خوردیم ...
مطمئن باشید که دین خدا و اسلام را خود خداوند بهواسطهی حجت خودش بر روی زمین محافظت میکند و حجت خدا بر روی زمین که امام زمان (عج) هستند بهواسطهی نائب آن حضرت که بلاشک مقام معظم رهبری هستند مدیریت میشود و وظیفهی ما در این برهه از زمان که تمام کفر مقابل اسلام ایستادهاند تا آن را تضعیف و به خیال پوچ و بیهودهی خود نابود کنند، سنگین است؛ و باید تمام تلاش خود را بکار ببریم که فرمایشات قرآن و اهلبیت علیهمالسلام و نائب امام زمان (عج) را خوب درک کرده و در زندگی و روش و رفتار و کردار و عملمان نشان دهیم تا سعادتمند شویم ...
شهید مدافع حرم شهید حسن غفاری
بخشی از وصیت نامه:
تازه معنی فزت و رب الکعبه را که از زبان مولا و امام اول خود جاری شده را درک میکنم. در این دنیای ناچیز که دشمن زبون، شمشیر را برعلیه شیعیان از رو بسته، دیگر آرام و قرار ندارم.
خدای من! تو از دل بندههایت آگاه و باخبری، چگونه میتوانم ساک نشسته و زندگیام را ادامه دهم. در حالی که جگر مولایم امام زمان (عج) خون است.
آیا میتوانم چشمانم را به روی این همه جنایتها که بر محبین اهلبیت (ع) میآورند ببندم ...
شهید مدافع حرم شهید مصطفی بختی
شهید مدافع حرم شهید روحالله قربانی
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید رضا حاجیزاده:
من به خاطر منطق خویش برای دفاع از اسلام و حریم اهلبیت (ع) وارد جنگ با دشمنان اسلام شدم و با عشق و علاقه و رضایت کامل جان خویش را فدای این راه مینمایم و میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا (س) را بگیرم.
من از مردم ایران میخواهم تفرقهاندازی نکنید، با هم متحد باشید، دین اسلام را سربلند نگهدارید، به دوستان و آشنایان توصیه میکنم نماز اول وقت و با حضور قلب بخوانید ...
پدر و مادر را گرامی و محترم بدارید، از طهارت و معصومیت خود شدیداً حراست و پاسداری کنید، پیوند به ائمه اطهار (ع) و بهخصوص امام هشتم را مستحکم کنید و خدای متعال و مهربان را در همه حال به یاد داشته باشید ...
هر پدر و مادری عاقبت به خیری فرزندشان را خواهانند و این را بدانید که بنده عاقبت به خیر شدم و این عاقبت به خیری را مدیون زحمات دیروز شما هستم.
داداش جان!
در نبود من پدر و مادر را فراموش نکن و همواره تابع بیچون و چرای ولایت باش، دشمن همواره از دینداری و ولایتپذیری تو هراس دارد، پس کاری کن که دشمن همواره از تو و امثال تو بترسد ...
همسر مهربان و صبورم!
میدانم که بعد از رفتن من تمام سختیهای این زندگی بر دوش توست، من برای شهادت نمیروم، من جوانی و زندگی با شما را دوست دارم و میخواهم با شما باشم، ولی این تکلیف ماست که از حریم اسلام و اهلبیت (ع) دفاع کنیم و راضی هستیم به رضای خدا ولی این بار سنگین بر دوش توست و از تو میخواهم صبر زینبگونه پیشه کنی و در برابر تمام سختیها و مشکلات یاد خدا را فراموش نکنی و در تمام مراحل از خدا کمک بگیری ...
از تو میخواهم که فرزندانم را طوری تربیت کنی که در مسیر اسلام و ولایت ادامهدهنده را شهدا باشند ...
خطاب شهید به دخترش:
... بدان که ناموس شیعه در واقع ناموس خودمان است، تکلیف ما این است که از ناموس شیعه دفاع کنیم و جان خود را در این راه بدهیم و از تو میخواهم که در سنگر خود که همان چادر توست، بمانی و بایستی و مقابله کنی تا پرچم اسلام و تشیع همیشه پیروز و سرافراز بماند ...
خطاب شهید به پسرش:
... از تو میخواهم که دینت را حفظ کنی و در خط ولایتفقیه باشی و گوش به فرمان رهبر عزیزمان باشی، دعا میکنم که در رکاب امام زمان (عج) ادامهدهنده راه شهدا باشی و در زندگیات طوری باشی که موضع اسلام و مسلمین به خطر نیفتد ...
شهید مدافع حرم شهید محمد اینانلو
شهید مدافع حرم شهید سید محمدحسین میردوستی
بخشی از وصیت نامه:
خطاب به همسر: از تو میخواهم فرزندمان را در راه حق و پشتیبان ولایت بزرگ کنی و به او بیاموزی که همیشه در این راه باشد ...
پدرم ممنونم؛ بابت همهچیز ممنون. از اینکه به من آموختی پشتیبان ولایت باشم و همیشه من را در این راه تشویق میکردی.
مادرم ممنونم که همیشه به من لطف داشتی ...
از خواهران و برادرم میخواهم که در راه ولایت و پشتیبان آن باشند و حجاب خود را نگه دارند و مراقب همدیگر باشند و با هم باشید ...
فرزندم، آقا محمد یاسا، پسرم؛ نمیدانم چه زمانی این نامه را میخوانی؟ از تو میخواهم در زندگیات پشتیبان ولایت باشی و مراقب فریب دشمن باشی ...
شهید مدافع حرم شهید محمدحسین مرادی
تاریخ شهادت: 28 آبان 1392 | سوریه،دمشق،حجیره
شهید مدافع حرم شهید سید مهدی موسوی
تاریخ شهادت: 10 تیر 1392 | سوریه
شهید مدافع حرم شهید میثم نجفی
تاریخ شهادت: 12 آذر 1394 | حلب، سوریه
شهید مدافع حرم شهید علیرضا نوری
تاریخ شهادت: 29 اسفند 1393 | سوریه-شیخ هلال
بخشی از وصیت نامه شهید مدافع حرم شهید مهدی نوروزی
تاریخ شهادت: 20 بهمن 1393 | العوینات در حومهی سامرا
«اگر ما یک روزی شهید شدیم و آقا محمدهادی این فیلم را دید انشا الله منتقم خون امام حسین (علیهالسلام) است. انشاالله آمده است انتقام حضرت زهرا (سلامالله علیها) را بگیرد. انشاالله یار امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)، یار رهبر و یار آقای سید علی خامنهای باشد. انشاالله همیشه مدافع نظام باشد. مدافع انقلاب باشد. تهدید بزرگی برای دشمنان نظام، انقلاب و اهلبیت (علیهالسلام) باشد. وجودش خود تهدید [برای دشمنان] باشد.»
یا علیاکبر لیلا عشقت میان سینه من پا گرفته / شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی / حالا که کار عاشقی بالاگرفته عمریست آقاجان دلم از دست رفته / پایین پای مرقدت مأوا گرفته گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب / ششگوشه هم با نور تو معنا گرفته از کودکی آواره روی تو هستم / دست دلم را حضرت زهرا گرفته مانند جدت رحمة للعالمینی / حیف است دست خالی مرا را نبینی امروز ۳ شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۳ مصادف با سالروز ولادت بانوی دمشق، عقیله بنیهاشم زینب کبری (س) دست به قلم شدم تا سیاهمشقی به نام "وصیتنامه" بنویسم. خدایا! خدای من! خدای خوب و مهربانم... خیلی خیلی قشنگتر و زیباتر از اون چیزی هستی که من با این سطح پائین معرفت و شناخت که اصلاً نداشته محسوب میشه، فکر میکنم. روسیاهم. روسیاهم که با ۲۵ سال سن نتونستم تو رابطهی عبد و معبودی اونجوری که باید و شاید وظیفهی عبد رو به نحو شایسته و بایسته انجام بدم. ازت ممنونم؛ ممنونم که من رو انسان آفریدی؛ انسانی مثلاً مسلمان و لایق شکر، فراوانتر محب امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه وآله السلام... ممنونم که دوران حیاتم رو تو این بازهی زمانی قراردادی و هم توفیقات و افتخارات خیلی خیلی زیادی، نمونهاش حب شهزاده علیاکبر (علیهالسلام) عنایت کردی. الهی؛! أنت رب الجلیل و أنا عبدک الذلیل... "خدایا! من رو بپذیر" بر همگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دستنوشته را میخوانید من دیگر در بین شما نیستم. میخوام کمی راحتتر و خودمانیتر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم. اول از همه شما پدر مهربونم! بابا، انصافاً به حالت غبطه میخورم. همیشه [ناخوانا] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا میدونه لذتبخشتر از زمانی که دستت رو میبوسیدم و صورتم رو میبوسیدی تو عمرم نداشتم؛ و هیچ موقع از خودم بینهایت متنفر نمیشدم الا وقتایی که دلت رو به درد میآوردم... منو ببخش بابا مامان، مامان، مامان... همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا میدونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر میکنی! قدرت رو ندونستم. حیف. تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمیشن و اون حس و حالش رو هم نمیتونم با قلم برات توصیف کنم. مامان؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم؛ همه وجودم؛ دوستت دارم ...و امّا روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم. پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم! ممنونتم... روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضهها همه به سرم بیان! خدا کنه! یعنی میشه؟ رسیدن به سن ۳۰ سال؛ بعد از آقا علیاکبر (ع) برام ننگه! تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علیاکبر (ع) اصلاً نمیتونم تصور کنم! فرق سالم رو بعد از آقا علیاکبر (ع) نمیخوام! چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب میآیند بالا سرم تن تکه تکهام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهتهای تو بدن من و شهزاده علیاکبر (ع) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کند! خدایا نگذار آرزو به دل بمیرم. پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر. خواهرای خوبم! حجاب حجاب حجاب. مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم ... بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بیبی لیلا بالا بگیرین. هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علیاکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهلبیت علیهمالسلام شدید همتون. براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل میخوام. یا علیاکبر سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید. سهشنبه ۵/اسفند/۱۳۹۳
شهید مدافع حرم شهید عبدالحمید سالاری | تاریخ شهادت: ۳ آذر ۱۳۹۴ ... حلب، سوریه
بسمالله الرحمن الرحیم اشهد ان لا اله الاالله، اشهد ان محمدا رسولالله (ص) و اشهد ان علی ولیالله (ع)
بعد از عرض سلام و احترام خدمت آقا امام زمان (عج)، چند نکتهای را خدمت خانوادهی عزیزم عرض مینمایم: با توجه به شرایط کنونی و آغاز جنگ در سرزمینهایی که برای ما شیعیان دارای اهمیت خاصی از لحاظ قداست است و با توجه به بیم بیحرمتی و تخریب این اماکن مقدس توسط دشمنان اسلام، تصمیم گرفتم نسبت به ادای دین، هرچند ناچیز و کوچک اقدام نمایم تا شاید در دنیا و آخرت شرمسار خاندان رسولالله (ص) نباشم و در صورتی که لایق باشم به شعار "کلنا عباسک یا زینب (س)" جامهی عمل بپوشانم و امیدوارم این لیاقت را در دنیا و آخرت بر اساس نظر ایشان کسب نمایم. و این نکته را لازم به یادآوری میدانم که این انتخاب کاملاً از روی عقل و بر اساس باورهای دینی من شکلگرفته و هیچ شخص و یا عامل دیگری در تصمیمگیری من دخیل نبوده است.
پدر و مادر عزیزم؛ هر آنچه در دنیا از لحاظ معنوی و معرفتی کسب نمودم را مدیون رزق حلال و تربیت اسلامی شما عزیزان هستم و میدانم که هیچگاه و هیچگاه نمیتوانم حتی لحظهای جبران زحمات شما را نمایم. از صمیم قلب از شما سپاسگزارم و عاجزانه خواهشمندم مرا عفو نمایید و اشتباهات و قصور مرا از روی جهل و نادانی بدانید. وقتی بین شما نیستم نیز مرا از دعای خیر فراوان خود محروم ننماید که درواقع وقتی در بین شما نیستم بیشتر از قبل به دعای خیر شما نیازمندم.
خواهران عزیزم؛ شما نیز مرا حلال کنید و همواره به یاد داشته باشید که محتاج دعای خیر شما عزیزان هستم.
مادر، پدر و خواهران عزیزم؛ هیچگاه بابت نبود من، هیچ شخص و یا هیچ ارگان و سازمانی را مقصر ندانید و با صبر زینب گونه مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید و همانطور که در بالا یادآوری کردم، این انتخاب بر اساس احساس تکلیف و ادای دین به خاندان رسولالله (ص) صورت گرفته است. همیشه و در تمام اوقات صبر پیشه کنید و با ذکر نام و یاد خدا به آرامش قلبی و روحی برسید و هرگاه عرصه بر شما تنگ شد همیشه یاد این مطلب باشید که "لایوم کیومک یا اباعبدالله (ص)". همیشه عاشورا و وقایع آن را به یاد داشته باشید، آن وقت خواهید دید که هیچ روزی مانند عاشورا نیست و هیچ مصائبی بالاتر از مصائب عاشورا نیست. پس گریه و شیون را در حد معمول و معقول انجام دهید. مبادا با گریه و شیون خارج از حد و غیرمعقول باعث شادی دشمنان اسلام شوید. همانطور که گفتم حضرت زینب (س) را الگوی خود قرار دهید.
همسر عزیزم؛ در طول زندگی مشترکمان فراز و نشیبهای فراوانی را با هم طی کردیم. از آغاز، هدفمان ساختن زندگی مشترک بود. در تمام سالهای زندگی سعی کردم علاقهام را با تمام وجود به شما هدیه نمایم، اما شما میدانید که انسان کامل فقط معصومین هستند. در طول این مسیر بنده قصورات فراوانی را نسبت به شما داشتم، عاجزانه خواهشمندم مرا حلال نمایید و حتماً برای من همیشه دعای خیر نمایید.
و اما پسر عزیزم، امیرعلی جان؛ شاید شما مرقومه را سالها بعد بخوانی، اما اکنون که به سنی رسیدهای که قادر به خواندن هستی بدان که تمام وجود و هستی من شما هستی. حتی زمانی که در کنار شما نیستم، اعمال، رفتار و احساسات شما را درک خواهم کرد. پسر عزیزم، شما را به انجام سه عمل بر اساس فرمایش رهبری توصیه میکنم. در طول زندگی همیشه تحصیل، تهذیب و ورزش را سرلوحه امور خود قرار بده و هر سه را بهطور همزمان تقویت کن. اعمال واجب شرعی را هیچگاه ترک نکن و اعمال مستحبی را در حد توان انجام بده. به معصومین (ع) بهویژه آقا امام حسین (ع) عنایت ویژهای داشته باش. هیچگاه خود را خارج از محضر آقا امام زمان (عج) فرض نکن. تمام عرایض و شکوههایت را به محضر ایشان ببر و این را بدان که تا حرکت نکنی برکت جاری نمیشود. دعا و روزه و نماز بهجای خود، اما تا وقتی وارد میدان نشوی اعمال فوق مؤثر نخواهد بود. در رابطه با تحصیل، سعی کن عالیترین مدارج را کسب نمایی (در رشته مورد علاقهات) و شغلی را انتخاب نمایی که مرتبط با تحصیلات باشد که بهترین علم علمی است که همراه با عمل باشد که خیر دنیا و آخرت در این امر است. در رابطه با ورزش، حتماً یک رشته ورزشی را مخصوصاً شنا را بهطور کامل بیاموز که صحت جسم در انجام ورزش مداوم است و اسلام نگاه ویژهای به شنا دارد. هیچگاه به مادرت بیاحترامی نکن. اوامر او را انجام بده و همواره خود را فرزند او بدان نه بیشتر از آن. رمز موفقیت، استمرار و تلاش و پشتکار است. در امور فوق، پشتکار داشته باش تا بعد از سالها بتوانی نتیجه آن را ببینی. همانطور که گفتم حتی اگر در کنار شما نباشم، اعمال، رفتار و احساسات شما را درک میکنم. پسرم همواره به یاد من باش و مرا از دعای خیرت محروم نکن.
خانوادهی عزیزم (پدر، مادر، خواهران، همسر و پسرم)؛ مجدداً شما را به صبر دعوت میکنم و از شما میخواهم که با صبر خود مرا در راهی که انتخاب کردم یاری نمایید. با صبرتان باعث آرامش روحی من میشوید.
پدر بزرگوارم؛ از شما خواهشمندم از همکاران، دوستان و اقوام برای من حلالیت بطلبید و در صورتی که دینی دارم از طرف من ادا نمایید. در بین همکاران من طلب مغفرت و حلالیت نمایید.
خواهران عزیزم؛ شما نیز از همسرانتان و خانوادهی خود برای من حلالیت طلب نمایید و در صورت داشتن دینی مراتب را به پدرم منتقل نمایید تا ایشان از طرف من ادا نمایند.
شهدای مدافع حرم: شهید حسین امیدواری و شهید مجید قربانخانی
شهید مدافع حرم شهید مقداد مهقانی
شهادت: جمعه 11فروردین 1402
در اثرحمله هوایی جنایتکارانه جنگنده های رژیم صهیونیستی
شهید مرزبان فراجا "قربانعلی پیری" که درگیری با قاچاقچیان مواد مخدر در مرز زابل استان سیستان و بلوچستان در 26 اردیبهشت 1402 به درجه رفیع شهادت نائل گردید.
شهید علی مسلمزاده چهاردهم دي 1341، در روستاي بندرلافت از توابع شهرستان قشم ديده به جهان گشود. پدرش موسی، فروشنده بود و مادرش اوشن نام داشت.
تا اول راهنمایی درس خواند. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور يافت. بيست و چهارم ارديبهشت 1362، در كرمانشاه بر اثر اصابت سهوی گلوله به شهادت رسيد. پيكر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
در همه حال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید
متن وصیت نامه شهید علی مسلمزاده:
وصیتم به ملت شهید پرور این است که همیشه و در همه حال خود را پیرو ولایت فقیه بدانید. فرمایشات پیامبر گونه امام خمینی(ره) عمل کنید.
شهید محمد محمدی شهادت هشتم اردیبهشت 1361 در خرمشهر
بخشی از وصیت نامه:
«همكاران فرهنگى كه دوش شما مسئوليت سنگينى را تحمل مىنمايد شاگردان خود را با تقوا بار آوريد، محصلين عزيز درس خود را بخوانيد و حاضر در صحنه باشيد. با قرآن و نهجالبلاغه و ساير كتب اسلامى خود را مجهز نماييد. اگر با اين مخارج سنگين كه بر دوش دولت مىباشد درس نخوانيد خيانت به اسلام است.»
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» (یهود، نصاری و) کسانیکه به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او (پیامبر اسلام) را همچون پسران خود میشناسند، و همانا گروهی از آنان با آنکه حق را میدانند، کتمان میکنند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶:
در قرآن چندین مرتبه این واقعیّت بازگو شده است که اهل کتاب، بهخاطر بشارت تورات و انجیل به ظهور و بعثت پیامبر اسلام، در انتظار او بودند و ویژگیهای پیامبر چنان به آنها توضیح داده شده بود که همچون فرزندان خویش به او شناخت پیدا کرده بودند؛ ولی با این همه، گروهی از آنان حقیقت را کتمان میکردند.
قرآن در جای دیگر میفرماید: آنها نهتنها از پیامبر، بلکه از جامعهای که او تشکیل میدهد و یارانش نیز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَماءُبَیْنَهُمْ تَراهُمْ رُکَّعاً سُجَّداً یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِیماهُمْ فِی وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِی الْإِنْجِیلِ» «فتح، ۲۹»
محمّد فرستاده خداست و کسانیکه با او هستند، در برابر کفّار سرسخت و شدید، و در میان خود مهربان هستند. پیوسته آنان را در حال رکوع و سجود میبینی، آنها همواره فضل خدا و رضای او را میطلبند. نشانۀ آنها در صورتشان از اثر سجده نمایان است؛ این توصیف آنها در تورات و انجیل است.
قرآن برای شناخت دقیق اهل کتاب از پیامبر، آن را به شناخت پدر از پسر تشبیه میکند که روشنترین شناختهاست. زیرا:
از ابتدای تولّد و حتّی قبل از آن شکل میگیرد؛
شناختِ چیزی است که انتظار به همراه دارد؛
شناختی است که در آن شک راه ندارد.
کتمان علم، بزرگترین گناه است. قرآن دربارۀ کتمانکنندگان میفرماید: «یَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ یَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» «بقره، ۱۵۹» خداوند و تمام فرشتگان و انس و جن و هر باشعوری، برای همیشه آنان را لعنت و نفرین میکنند.
آری، کتمان حق، همچون کتمان فرزند خویش است و چه ناجوانمردانه است که پدری بهخاطر لذّتهای دنیوی، کودک خود را منکر شود! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۶:
۱. اگر روحیّۀ حقیقتطلبی نباشد، علم بهتنهایی کافی نیست. یهود با آن شناخت عمیق از رسول خدا، باز هم او را نپذیرفتند. «یَعْرِفُونَ» «لَیَکْتُمُونَ»
۲. حتّی دربارۀ دشمنان، انصاف را مراعات کنیم. قرآن، کتمان را به همۀ اهل کتاب نسبت نمیدهد. «فَرِیقاً مِنْهُمْ لَیَکْتُمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۷ - تفسیر نور:
«الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» حقّ، (آن چیزی است که) از سوی پروردگار توست، پس هرگز از تردیدکنندگان مباش. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۷:
۱. حق همان است که از منبع علم بینهایت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ»
۲. دستورها و فرامین الهی که از طریق وحی و یا روایات ثابت شود، جای مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ»
۳. رهبر باید از قاطعیّت و یقین برخوردار باشد؛ بهخصوص وقتی که قانونی را تغییر داده و سنّتی را میشکند. «فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸ - تفسیر نور:
«وَ لِکُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّیها فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ أَیْنَ ما تَکُونُوا یَأْتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» و برای هر کس قبلهای است که به آن سوی رو میکند. (بنابراین دربارۀ جهتِ قبله گفتوگو نکنید و بهجای آن) در نیکیها و اعمال خیر بر یکدیگر سبقت جویید. (و بدانید) هرجاکه باشید، خداوند همۀ شما را (در محشر) حاضر میکند، همانا خداوند بر هر کاری تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸:
برای کلمۀ «جْهَةٌ» دو معناست: قبله و طریقه.
اگر این کلمه را همانند اکثر مفسّران بهمعنای قبله بگیریم، معنای آیه همان است که ترجمه کردهایم. امّا اگر کلمۀ «جْهَةٌ» را بهمعنای طریقه و شیوه بگیریم، معنای آیه این است: برای هر انسان یا گروهی، راه و طریقی است که بهسوی همان راه کشیده میشود و هر کس راهی را سپری میکند.
این معنا نظیر آیۀ ۸۴ سورۀ اسراء است که فرمود: «کُلٌّ یَعْمَلُ عَلی شاکِلَتِهِ»
بعضی مفسّران، مراد از «هو» در «هوَ مُوَلِّیها» را خدا دانستهاند که دراینصورت معنای آیه چنین میشود: هر کس قبلهای دارد که خداوند آن را تعیین کرده است.
سبقت در کار خیر، ارزش آن را افزایش میدهد.
در قرآن با واژههای «سارِعُوا»، «سابِقُوا» «وَاسْتَبِقُوا» در مورد کار خیر به کار رفته است.
و در ستایش انبیاء میفرماید: «یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ» «انبیا، ۹۰» آنها در نیکیها، شتاب و سرعت میگیرند.
در برخی روایات ذیل این آیه آمده: در زمان ظهور امام زمان علیهالسّلام علاقهمندان آن حضرت، از اطراف و اکناف جهان یکجا در حضور ایشان جمع خواهند شد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۳۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۸:
۱. هر امّتی قبلهای داشته و مسئلۀ قبله، مخصوص مسلمانان نیست. «کُلٍّ وِجْهَةٌ»
۲. بحثهای بیهوده را رها کنید و توجّه و عنایت شما به انجام کارهای خیر باشد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَیْراتِ»
۳. بهجای رقابت و سبقت در امور مادّی، باید در کارهای خیر از دیگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُواالْخَیْراتِ»
۴. روز قیامت، خداوند همه را یکجا جمع خواهد کرد و این نمونهای از مظهر قدرت الهی است. «یأتِ بِکُمُ اللَّهُ جَمِیعاً» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۹ - تفسیر نور:
«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّکَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» و (ای پیامبر!) از هر جا (که به قصد سفر) خارج شدی، (به هنگام نماز) روی خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، این دستور حقّی است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام میدهید غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۴۹:
در آیات قبل، توجّه به مسجدالحرام، مربوط به شهر مدینه بود که مسلمانان در آن سکونت داشتند، ولی این آیه میفرماید: در مسافرت نیز به هنگام نماز روبهسوی مسجدالحرام نمایید. تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰ - تفسیر نور:
«وَ مِنْ حَیْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَکَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ حَیْثُ ما کُنْتُمْ فَوَلُّوا وُجُوهَکُمْ شَطْرَهُ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ إِلاَّ الَّذِینَ ظَلَمُوا مِنْهُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ وَ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» و (ای پیامبر!) از هر جا خارج شدی پس (به هنگام نماز) روی خود را به سوی مسجدالحرام بگردان، و (شما ای مسلمانان نیز) هر جا بودید (در سفر و در حضر) روی خود را بهسوی آن بگردانید تا برای (هیچکس از) مردم جز ستمگرانشان، امکان احتجاج (و مجادله) علیه شما نباشد.
پس از آنها نترسید و تنها از من بترسید. و (بدانید تغییر قبله برای آن بود) تا نعمت خود را بر شما تمام کنم و شاید که شما هدایت شوید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰:
تکرار موضوع تغییر قبله در آیات متعدّد، نشانۀ اهمیّت آن است.
علاوهبر آنکه در هر یک از آیات در کنار این موضوع، مطلب جدیدی را نیز یادآور میشود.
مثلًا در این آیه، خداوند بعد از دستور روی نمودن به سوی مسجدالحرام، میفرماید: این بهاینخاطر است که مردمان، بهانهای بر علیه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله و مسلمانان نداشته باشند.
چون اهل کتاب میدانستند که پیامبر اسلام بهسوی دو قبله نماز میخواند و اگر این امر محقّق نمیشد، آنها ایراد میگرفتند که پیامبر شما فاقد اوصاف ذکرشده در کتابهای آسمانی پیشین است و یا اینکه زخمِ زبان زده و مسلمانان را تحقیر میکردند که شما دنبالهرو یهود هستید و قبلۀ مستقلی ندارید.
البتّه این ایراد تنها از سوی یهود نبود، بلکه مشرکان نیز میگفتند: اگر محمّد صلی اللَّه علیه و آله به آئین ابراهیم توجّه دارد، پس چرا به خانهای که ابراهیم ساخته است، توجّه ندارد؟
البتّه منافقان آرامنگرفته و با تغییر قبله، خردهگیریهای خود را شروع کرده و میگفتند: پیامبر، ثبات رأی ندارد؛ درهرحال خداوند با تأکید و تکرار، مسلمانان را برای پذیرش موضوع و ثبات قدم آماده میسازد و یادآور میشود، آنان که دنبال حجّت و دلیل باشند، بر شما خرده نخواهند گرفت؛ ولی افراد ظالم که حقیقت را کتمان میکنند، از بهانهجویی دست بر نخواهند داشت و شما نباید به آنان اعتنا کنید، و از آنان نترسید و فقط از خداوند بترسید.
قبله، نشانه و مظهر توحید است. قبله، آرم و نشانۀ مسلمانان است.
در نهجالبلاغه از کعبه به عنوان عَلَم یعنی پرچم و نشانۀ آشکار اسلام یاد شده است.
بتپرستان و ستارهپرستان هنگام نیایش، بهسوی بت و یا ستاره و ماه توجّه میکردند، امّا اسلام توجّه به خانۀ خدا را به جای آن قرار داد و روی کردن به سوی قبله را نشانۀ توجّه به خدا شمرده است.
در روایات میخوانیم: پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله معمولًا رو به قبله مینشستند و سفارش کردهاند به سوی قبله بخوابید و بنشینید و حتّی رو به قبله نشستن، عبادت شمرده شده است.
قبله، جایگاه و احترام خاصّی دارد و در بعضی اعمال، توجّه به آن واجب است.
برای مثال: نمازهای واجب باید رو به قبله خوانده شود. ذبح حیوان و دفن میّت، باید به سوی قبله باشد. در مستراح رو به قبله یا پشت به قبله نشستن حرام است.
علاوهبر آنچه ذکر شد، قبله عامل وحدت مسلمانان است. اگر از فراز کرۀ زمین بر مسلمانان نظر کنیم، میبینیم آنان هر روز پنج بار با نظم و ترتیب خاصّ، به سوی قبله توجّه میکنند.
کعبه، قرارگاه و آمادهگاه حرکتها و انقلابهای الهی بوده است. از حضرت ابراهیم و حضرت محمّد گرفته تا امام حسین علیهمالسّلام و در آینده حضرت مهدی علیهالسّلام، همگی از کنار کعبه حرکت خود را شروع کرده و میکنند.
در عظمت کعبه همین بس که مسلمانان به اهل قبله معروف هستند.
خداوند متعال در ماجرای تغییر قبله میفرماید: تغییر قبله برای این است که در آینده نعمت خود را بر شما تمام کنم؛ یعنی استقلال شما و توجّه به کعبه، زمینۀ اتمام نعمت در آینده است. «لِأُتِمَّ نِعْمَتِی» این ماجرا در سال دوّم هجری در مدینه واقع شده است.
در سال هشتم هجری نیز خداوند به مناسبت فتح مکّه میفرماید: «وَ یُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَیْکَ» «۱» یعنی: این پیروزی برای این است که خداوند در آینده نعمت خود را بر شما تمام کند.
چنانکه ملاحظه میکنید در هر دو آیه «اتمام نعمت» به صیغۀ فعل مضارع بیان شده است که نشانۀ حدوث آن در آینده است.
ولی در آیۀ ۳ سورۀ مائده که بههنگام بازگشت از حجةالوداع در سال دهم هجری و بعد از معرّفی رهبری معصوم در غدیر خم نازل میشود، اینگونه میفرماید: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی» امروز نعمت خود را بر شما تمام کردم.
قابل توجّه و دقّت است که خداوند، روی کردن مردم به قبله را قدم نخستین برای اتمام نعمت و فتح مکّه را قدم دیگر و تعیین و معرّفی رهبر را آخرین قدم در اتمام نعمت بیان میکند.
لازم به یادآوری است که در جریان تعیین قبله و همچنین تعیین رهبر، تذکّر میدهد که «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی» چون در هر دو، احتمال مقاومت، مقابله، بهانهگیری و شایعهپراکنی از سوی دیگران میرود.
پیامبر اکرم صلّی اللَّه علیه و آله فرمودند: «یا علی مثلک فی الامة کمثل الکعبة نصبها الله للناس علما» ای علی! مثال تو در میان امّت، همانند مثال کعبه است که خداوند آن را به عنوان نشانۀ روشن و پرچم برای مردم قرار داده است، تا جهت خویش را گم نکنند. «بحار، ج ۲۲، ص ۴۸۳»
همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: «و نحن کعبة الله و نحن قبلة الله» ما کعبه و قبلۀ خداوندی هستیم. «بحار، ج ۶، ص ۲۱۱ و ۳۰۳» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۰:
۱. مسلمانان باید از هر کاری که بهانه به دست دشمن میدهد پرهیز کنند. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
۲. نفی سلطۀ دیگران و رسیدن به استقلال، یک ارزش است. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
۳. تغییر قبله، عامل خنثیسازی ایرادهای بیجا و بهانهتراشیهای اهل کتاب و مشرکان و منافقان میباشد. «لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَیْکُمْ حُجَّةٌ»
۴. دشمنان خارجی، بزرگترین خطر برای مسلمانان نیستند، بیتقوایی خطر اصلی است. «فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِی»
۵. تعیین قبلۀ مخصوص برای مسلمانان، زمینۀ اتمام نعمت خدا بر آنهاست. «وَ لِأُتِمَّ نِعْمَتِی عَلَیْکُمْ»
۶. تعیین قبله و نماز خواندن به سوی مسجدالحرام، زمینۀ هدایت مؤمنان است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ»
۷. هدایت، دارای مراحلی است؛ با آنکه مخاطب آیه مسلمانان هستند که هدایت شدهاند، پس منظور دستیابی به مراحل بالاتری از آن است. «لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱ - تفسیر نور:
«کَما أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» همانگونه (که برای هدایت شما) رسولی در میان شما از نوع خودتان فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را تزکیه کند و کتاب و حکمت بیاموزد و آنچه نمیتوانستید بدانید، به شما یاد دهد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱:
کلمۀ «تلاوت» از واژۀ «تلو» بهمعنای پیدرپی است و به خواندنی که پیدرپی، با نظم صحیح و مناسب و برخوردار از نوعی قداست باشد، اطلاق میشود.
کلمۀ «تزکیه» به معنای رشد و نمو و پاک کردن است. تعلیم کتاب، آموختن آیات و احکام آسمانی است و تعلیم حکمت، دادن تفکّر و بینش صحیح است.
بعثت پیامبر اسلام، نتیجۀ استجابت دعای حضرت ابراهیم است که از خداوند خواست: «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ» «۱» خدایا! در میانشان پیامبری مبعوث کن که آیات تو را بر آنان بخواند.
پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز میفرمود: «انا دعوة ابی ابراهیم» من همان استجابت دعای پدرم ابراهیم هستم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۱:
۱. رهبری موّفق است که از خود مردم، در میان مردم و همزبان مردم باشد. «أَرْسَلْنا فِیکُمْ رَسُولًا مِنْکُمْ»
۲. تزکیه بر تعلیم مقدّم است. «یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ»
۳. آموزش دین، محور اصلی است و آموزشهای دیگر، در مراحل بعد از آن است. ابتدا «یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» و پس از آن «یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ»
۴. انسان برای شناخت بسیاری از حقایق، نیازمند وحی است. بهجای «ما لا تعلمون» فرمود: «ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ» تا یادآور شود که اگر انبیاء نبودند، انسان برای آگاهی از اموری همچون آیندۀ خود و جهان، راه به جایی نداشت. تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲ - تفسیر نور:
«فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَ اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» پس مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم، و برای من شکر کنید و کفران نورزید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲:
خداوند در برخی آیات میفرماید: «اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ» «بقره، ۴۰» نعمتهای مرا یاد کنید. ولی در این آیه میفرماید: «فَاذْکُرُونِی» یاد خود من باشید.
و این بهخاطر درجات شناخت و معرفت مردم است. بگذریم که یاد خداوند، زمینهساز شکر است و لذا بر شکر مقدّم شده است.
این آیه، نشانگر نهایت لطف خداوند به بنده است. انسانی که جهل، فقر، فنا و حقارت، از ویژگیهای اوست، چقدر مورد لطف قرار گرفته که خداوندِ علیم، غنی، باقی و عزیز به او میگوید: مرا یاد کن تا تو را یاد کنم.
مگر یاد کردن ما چه ارزشی دارد؟ مگر نه این است که یاد کردن ما نیز خود توفیقی از سوی اوست؟
یاد کردن خدا تنها با زبان نیست، با دل و جان باید خدا را یاد کرد. یاد خدا هنگام گناه و دست کشیدن از آن، یاد واقعی است.
و بهترین نوع یاد کردن خداوند، نماز است که فرمود: «أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِکْرِی» «طه، ۱۴»
با اینکه شکر، یکی از مصادیق ذکر خداست، ولی نام آن جداگانه در کنار ذکر آمده و این نشانۀ اهمیّت شکر، بهعنوان مصداق بارز ذکر است.
خداوند، با انسان داد و ستد میکند و هیچکاری از انسان را بیبهره نمیگذارد:
امام باقر علیهالسّلام در ذیل این آیه، یکی از مصادیق ذکر خدا را، تسبیحات حضرت زهرا شمردند که ۳۴ مرتبه اللّه اکبر، ۳۳ مرتبه الحمداللّه، و ۳۳ مرتبه سبحاناللّه میباشد. «تفسیر نورالثّقلین، ج ۱، ص ۱۴۰» موانع ذکر خداوند:
الف: شیطان «فَأَنْساهُمْ ذِکْرَ اللَّهِ» «مجادله، ۱۹»، شیطان، آنها را از یاد خدا غافل کرد؛
ب: تکاثر و رقابتها «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ» «تکاثر، ۱»، شما را افزونخواهی، سرگرم ساخت؛
ج: آرزوها و خیال «وَ یُلْهِهِمُ الْأَمَلُ» «حجر، ۳»، آرزو، آنها را سرگرم نمود. اثرات یاد خدا:
یاد نعمتهای او، رمز معرفت و شکر اوست؛
یاد قدرت بیپایان او، رمز توکّل به اوست؛
یاد علم و آگاهی او، رمز حیا و تقوای ماست؛
یاد الطاف او، رمز محبّت به اوست؛
یاد عدالت او، رمز خوف از اوست؛
یاد امدادهای او، رمز امید و رجاست. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۲:
۱. خداوند، به انسان شخصیّت میبخشد و مقام انسان را تا جایی بالا میبرد که میفرماید: تو یاد من باش، تا من هم یاد تو باشم. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»
۲. کسانی مشمول لطف خاص هستند، که همواره به یاد خدا باشند. «فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ»
۳. ذکر خدا و نعمتهای او، زمینۀ شکر و سپاس است. چنانکه غفلت از یاد خدا، مایۀ کفران است. «فَاذْکُرُونِی»، «اشْکُرُوا لِی وَ لا تَکْفُرُونِ» تفسیر صفحۀ ۲۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! (در برابر حوادث سخت زندگی،) از صبر و نماز کمک بگیرید، همانا خداوند با صابران است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳:
مشابه این کلام الهی را در همین سورۀ «بقره، ۴۵» خواندیم که خداوند به بنیاسرائیل میفرمود: در برابر ناملایمات و سختیها، از صبر و نماز کمک بگیرید.
در این آیه نیز به مسلمانان دستور داده میشود تا در برابر حوادث سخت زندگی، از صبر و نماز یاری بجویند. آری، دردهای یکسان، داروی یکسان لازم دارد.
اصولًا انسانِ محدود، در میان مشکلات متعدّد و حوادث ناگوار، اگر متّصل به قدرت نامحدود الهی نباشد، متلاشی و منکوب میشود و انسانِ مرتبط با خداوند، در حوادث و سختیها، خود را نمیبازد و برای او حوادث، بزرگ نمینماید.
کسیکه نماز را با حضور قلب و با توجّه میخواند، به معراج میرود. هر چه پرواز معنوی او بیشتر باشد و بالاتر رود، دنیا و مشکلات آن و حتّی خوشیهای آن کوچکتر میشود.
انسان، یا در نعمت به سر میبرد که باید به آیۀ قبل عمل کند «فَاذْکُرُونِی»، «اشْکُرُوا لِی» و یا در سختی به سر میبرد که باید به این آیه عمل کند «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ»
خداوند میفرماید: خدا با صابران است و نمیفرماید: با نمازگزاران است؛ زیرا نماز نیز نیاز به صبر و پایداری دارد. «تفسیر روحالمعانی»
در روایات میخوانیم: هر گاه کار سختی برای حضرت علی علیهالسّلام پیش میآمد حضرت دو رکعت نماز میخواند. «تفسیر صافی، ج ۱، ص ۱۱۱»
این سیره را بوعلیسینا نیز عمل میکرد.
صبر، مادر همۀ کمالات است. صبر در جنگ، مایۀ شجاعت است. صبر در برابر گناه، وسیلۀ تقواست. صبر ازدنیا، نشانۀ زهد است. صبر در شهوت، سبب عفّت است. صبر در عبادت، موجب طاعت، و صبر در شبهات، مایۀ وَرع است. «تفسیر أطیب البیان، ج ۲، ص ۲۵۸» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۵۳:
۱. ایمان اگر همراه با عمل و توکّل و صبر و عبادت باشد، کاربرد بیشتری خواهد داشت. «تفسیر راهنما» «الَّذِینَ آمَنُوا اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ»
۲. نماز اهرم است؛ بار نیست. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ»
۳. صبر و نماز، وسیلۀ جلب حمایتهای الهی هستند. «اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
۴. اگرچه خداوند با هر کس و در هر جایی حضور دارد «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ» «حدید، ۴» و لکن همراهی خدا با صابران، معنای خاصّی دارد و آن لطف، محبّت و یاریرسانی خداوند به صابران است. «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۲۷-۲۳۷.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات 80 الی 83 حاجه قومه قال اء تحاجونى فى الله و قد هدان و لا اءخاف ما تشركون به إلا ان يشاء ربى شيا وسع ربى كل شى ء علما ا فلا تتذكرون (۸۰) و كيف اخاف ما اشركتم و لا تخافون انكم اشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا فأى الفريقين احق بالا من إن كنتم تعلمون (۸۱) الذين ءامنوا و لم يلبسوا إيمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون (۸۲) و تلك حجتنا ءاتيناها إبراهيم على قومه نرفع درجات من نشاء إن ربك حكيم عليم(۸۳)
ترجمه : ۸۰ - قوم او (ابراهيم ) با وى به گفتگو پرداختند، گفت چرا درباره خدا با من گفتگو مى كنيد در حالى كه خداوند مرا (با دلايل روشن ) هدايت كرده و من از آنچه شما شريك (خدا) قرار مى دهيد نمى ترسم (و به من زيانى نمى رسد) مگر پروردگارم چيزى را بخواهد، آگاهى پروردگار من آنچنان وسيع است كه همه چيز را در بر مى گيرد آيا متذكر (و بيدار) نمى شويد؟! ۸۱ - چگونه من از بتهاى شما بترسم در حالى كه شما از اين نمى ترسيد كه براى خدا شريكى قرار داده ايد كه هيچگونه دليلى درباره آن بر شما نازل نكرده ، (راست بگوئيد) كداميك از اين دو جمعيت (بت پرستان و خدا پرستان ) شايسته تر به امنيت (از مجازات ) هستند اگر شما مى دانيد. ۸۲ - (آرى ) آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با شرك نياميختند امنيت مال آنها است ، و آنها هدايت يافتگانند. ۸۳ - اينها دلايل ما بود كه به ابراهيم در برابر قومش داديم درجات هر كس را بخواهيم (و شايسته باشد) بالا مى بريم ، پروردگار تو حكيم و دانا است .
تفسیر به دنبال بحثى كه در آيات گذشته در زمينه استدلالهاى توحيدى ابراهيم گذشت در اين آيات اشاره به بحث و گفتگوى ابراهيم با قوم و جمعيت بت پرست شده است ، نخست مى گويد: (قوم ابراهيم با او به گفتگو و محاجه پرداختند) (و حاجه قومه ). ابراهيم در پاسـخ آنها گفت ، (چرا درباره خداوند يگانه با من گفتگو و مخالفت مى كنيد، در حالى كه خداوند مرا در پرتو دلائل منطقى و روشن به راه توحيد هدايت كرده است ؟) (قال اتحاجونى فى الله و قد هدان ). از اين آيه به خوبى استفاده مى شود كه جمعيت بت پرستان قوم ابراهيم تلاش و كوشش داشتند كه به هر قيمتى كه ممكن است او را از عقيده خود باز دارند، و به آئين بت پرستى بكشانند ولى او با نهايت شهامت مقاومت كرد و با دلائل منطقى سخنان همه را پاسـخ گفت . در اينكه آنها به چه منطقى در برابر ابراهيم متوسل شدند، در اين آيات صريحا چيزى نيامده است ، ولى از پاسـخ ابراهيم اجمالا روشن مى شود كه آنها او را تهديد به كيفر و خشم خدايان و بتها كردند، و او را از مخالفت آنان بيم دادند، زيرا در دنباله آيه از زبان ابراهيم چنين مى خوانيم : من هرگز از بتهاى شما نمى ترسم زيرا آنها قدرتى ندارند كه به كسى زيان برسانند (و لا اخاف ما تشركون به ). (هيچكس و هيچ چيز نمى تواند به من زيانى برساند مگر اينكه خدا بخواهد) (الا ان يشاء ربى شيئا). گويا ابراهيم با اين جمله مى خواهد يك پيشگيرى احتمالى كند و بگويد اگر در گيرودار اين مبارزه ها فرضا حادثه اى هم براى من پيش بيايد هيچگونه ارتباطى به بتها ندارد، بلكه مربوط به خواست پروردگار است براى اينكه بت بى شعور و بى جان مالك سود و زيان خود نيست تا چه رسد به اينكه مالك سود و زيان ديگرى باشد. سپس مى گويد: (علم و دانش پروردگار من آنچنان گسترده و وسيع است كه همه چيز را در بر مى گيرد) (وسع ربى كل شى ء علما). اين جمله در حقيقت دليلى براى جمله سابق است و آن اينكه بتها هرگز نمى توانند منشاء سود و زيانى باشند، زيرا هيچگونه علم و آگاهى ندارند و نخستين شرط براى رسانيدن سود و زيان ، علم و شعور و آگاهى است ، تنها خدائى كه علم و دانشش همه چيز را احاطه كرده است مى تواند منشاء سود و زيان باشد، پس چرا از خشم غير او بترسم ؟. و سرانجام براى تحريك فكر و انديشه ، آنان را مخاطب ساخته مى گويد: (آيا با اينهمه باز متذكر و بيدار نمى شويد؟) (ا فلا تتذكرون ). در آيه بعد منطق و استدلال ديگرى را از ابراهيم بيان مى كند كه به جمعيت بت پرست مى گويد (چگونه ممكن است من از بتها بترسم و در برابر تهديدهاى شما وحشتى به خود راه دهم با اينكه هيچگونه نشانه اى از عقل و شعور و قدرت در اين بتها نمى بينم ، اما شما با اينكه به وجود خدا ايمان داريد و قدرت و علم او را مى دانيد، و هيچگونه دستورى به شما درباره پرستش بتها نازل نكرده است ، با اين همه از خشم او نمى ترسيد من چگونه از خشم بتها بترسم ؟) (و كيف اخاف ما اشركتم و لا تخافون انكم اشركتم بالله ما لم ينزل به عليكم سلطانا). زيرا مى دانيم بت پرستان منكر وجود خداوندى كه خالق آسمانها و زمين است نبودند بلكه بتها را شريك در عبادت او مى ساختند و آنها را شفيع بر در درگاه او مى پنداشتند. (اكنون انصاف بدهيد من بايد احساس آرامش كنم يا شما)؟! (فاى الفريقين احق بالا من ان كنتم تعلمون ). در واقع منطق ابراهيم در اينجا يك منطق عقلى بر اساس اين واقعيت است كه شما مرا تهديد به خشم بتها مى كنيد در حالى كه تاثير وجودى آنها موهوم است ، ولى از خشم خداوند بزرگ كه من و شما هر دو او را پذيرفته ايم و بايد پيرو دستور او باشيم و هيچگونه دستورى از طرف او در باره پرستش بتها نرسيده است ترس و وحشتى نداريد، يك موضوع قطعى را رها كرده ايد و به يك موضوع موهوم چسبيده ايد؟ در آيه بعد پاسـخى از زبان ابراهيم به سؤالى كه خودش در آيه قبل مطرح نمود نقل شده است (و اين يك شيوه جالب در استدلالات علمى است كه گاهى شخص استدلال كننده سؤالى از طرف مقابل مى كند و خودش بلافاصله به پاسـخ آن مى پردازد اشاره به اينكه مطلب به قدرى روشن است كه هر كس پاسـخ آن را بايد بداند). مى گويد: (آنها كه ايمان آوردند و ايمان خود را با ظلم و ستم نياميختند امنيت براى آنها است ، و هدايت مخصوص آنان ) (الذين آمنوا و لم يلبسوا ايمانهم بظلم اولئك لهم الامن و هم مهتدون ). در روايتى كه از امير مؤمنان على (عليه السلام) نقل شده نيز تاكيد گرديده است كه اين سخن دنباله گفتگوى ابراهيم با بت پرستان است .
بعضى از مفسران احتمال داده اند كه اين جمله بيان الهى بوده باشد نه گفتار ابراهيم ، ولى احتمال اول علاوه بر اينكه در روايت وارد شده با وضع و ترتيب آيات بهتر تطبيق مى كند، اما اين احتمال كه اين جمله گفتار بت پرستان باشد كه پس از شنيدن قول ابراهيم بيدار شده باشند بسيار بعيد به نظر مى رسد. منظور از ظلم در اينجا چيست ؟ معروف ميان مفسران اين است كه به معنى (شرك ) است و آنچه در سوره لقمان (آيه 12) وارد شده ان الشرك لظلم عظيم : (شرك ستم بزرگى است ) شاهد بر اين معنى گرفته اند در روايتى نيز از ابن مسعود نقل شده كه هنگامى كه اين آيه (آيه مورد بحث ) نازل شد بر مردم گران آمد، عرض كردند: اى رسول خدا كيست كه لااقل به خود ستم نكرده باشد (بنابراين همه مشمول اين آيه اند) پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) فرمود: (منظور آنچه شما فكر مى كنيد نيست آيا گفته بنده صالح خدا (لقمان ) را نشنيده ايد كه مى گويد: فرزندم براى خدا شريك قرار مده زيرا شرك ، ظلم بزرگى است ). ولى از آنجا كه آيات قرآن در بسيارى از موارد دو يا چند معنى را در بر دارد كه ممكن است يكى از ديگرى گسترده تر و عمومى تر باشد، اين احتمال در آيه نيز هست ، كه (امنيت ) اعم امنيت از مجازات پروردگار و يا امنيت از حوادث دردناك اجتماعى باشد. يعنى جنگها، تجاوزها، مفاسد، جنايات ، و حتى امنيت و آرامش روحى تنها موقعى به دست مى آيد كه در جوامع انسانى دو اصل حكومت كند، ايمان و عدالت اجتماعى ، اگر پايه هاى ايمان به خدا متزلزل گردد و احساس مسئوليت در برابر پروردگار از ميان برود و عدالت اجتماعى جاى خود را به ظلم و ستم بسپارد، امنيت در چنان جامعه اى وجود نخواهد داشت ، و به همين دليل با تمام تلاش و كوششى كه جمعى از انديشمندان جهان براى برچيدن بساط ناامنيهاى مختلف در دنيا مى كنند روز به روز فاصله مردم جهان از آرامش و امنيت واقعى بيشتر مى گردد، دليل اين وضع همان است كه در آيه فوق به آن اشاره شده : پايه هاى ايمان لرزان و ظلم جاى عدالت را گرفته است . مخصوصا تاثير ايمان در آرامش و امنيت روحى براى هيچكس جاى ترديد نيست ، همانطور كه ناراحتى وجدان و سلب آرامش روانى به خاطر ارتكاب ظلم بر كسى پوشيده نمى باشد. در بعضى از روايات نيز از امام صادق (عليه السلام) نقل شده كه : (منظور از آيه فوق اين است كه آنهائى كه به دستور پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) در زمينه ولايت و رهبرى امت اسلامى بعد از او ايمان بياورند، و آن را با ولايت و رهبرى ديگران مخلوط نكنند امنيت از آن آنها است ). اين تفسير در حقيقت ناظر به ملاك و روح مطلب در آيه شريفه است زيرا در اين آيه سخن از رهبرى و ولايت خداوند و آميخته نكردن آن با رهبرى غير او است و از آنجا كه رهبرى على (عليه السلام ) به مقتضاى انما وليكم الله و رسوله . پرتوى از رهبرى خدا و پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است و رهبريهاى تعيين نشده از طرف خداوند چنين نيست ، آيه فوق با يك ديد وسيع همه را شامل مى شود، بنابراين منظور از اين حديث اين نيست كه مفهوم آيه منحصرا اين باشد، بلكه اين تفسير پرتوى از مفهوم اصلى آيه است . و لذا در حديث ديگرى از امام صادق (عليه السلام ) مى خوانيم كه اين آيه خوارج را كه از ولايت ولى خدا بيرون رفتند و در ولايت و رهبرى شيطان قرار گرفتند شامل مى شود. آيه بعد يك اشاره اجمالى به تمام بحثهاى گذشته كه در زمينه توحيد و مبارزه با شرك از ابراهيم نقل شد كرده ، مى گويد: (اينها دلائلى بود كه ما به ابراهيم در برابر قوم و جمعيتش داديم ) (و تلك حجتنا آتيناها ابراهيم على قومه ). درست است كه اين استدلالات جنبه منطقى داشت ، و ابراهيم به نيروى عقل و الهام فطرت به آنها رسيده بود، ولى چون اين نيروى عقل و آن الهام فطرت همه از ناحيه خدا است ، خداوند همه اين استدلالات را از مواهب خويش مى شمرد كه در دلهاى آماده همچون دل ابراهيم منعكس مى شود. قابل توجه اينكه (تلك ) در لغت عرب اسم اشاره براى بعيد است ولى گاهى اهميت موضوع و بلند پايه بودن آن سبب مى شود كه حتى يك موضوع نزديك با اسم اشاره بعيد ذكر شود، مانند آن را در آغاز سوره بقره مى خوانيم : ذلك الكتاب لا ريب فيه : (اين كتاب بزرگ شك و ترديدى در آن راه ندارد). سپس براى تكميل اين بحث مى فرمايد: (درجات هر كس را بخواهيم بلند مى كنيم ) (نرفع درجات من نشاء) اما براى اينكه اشتباهى پيش نيايد كه گمان كنند خداوند در اين ترفيع درجه تبعيضى قائل مى شود مى فرمايد: (پروردگار تو، حكيم و عالم است ) و درجاتى را كه مى دهد روى آگاهى به شايستگى آنها و موافق موازين حكمت است و تا كسى شايسته نباشد از آن برخوردار نخواهد شد (ان ربك حكيم عليم ).
کار و تلاش، بزرگترین مبارزه با آمریکا حضرت آیتالله امام خامنهای: «امروز بزرگترین مبارزهی با آمریکا کار کردن در این کشور است؛ کار، کار، تلاش، مجاهدت برای اصلاح امور کشور. این بزرگترین مبارزهی با آمریکاست.» ۱۳۸۱/۰۵/۰۵
«وَ إِذْ یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» و (به یاد آور) هنگامیکه ابراهیم، پایههای خانه (کعبه) را با اسماعیل بالا میبرد (و میگفتند:) پروردگارا از ما بپذیر، همانا تو شنوا و دانایی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۷:
از آیات و روایات متعدّد استفاده میشود که خانۀ کعبه، از زمان حضرت آدم بوده و حضرت ابراهیم علیهالسّلام آن را تجدید بنا نموده است.
چنانکه آن حضرت در موقع اسکان همسر و فرزندش در سرزمین مکّه میگوید: «رَبَّنا إِنِّی أَسْکَنْتُ مِنْ ذُرِّیَّتِی بِوادٍ غَیْرِ ذِی زَرْعٍ عِنْدَ بَیْتِکَ الْمُحَرَّمِ» «ابراهیم، ۳۷» خداوندا بعضی از خاندانم را در این سرزمین خشک و بدون زراعت، در کنار خانه تو سکونت دادم.
بنابراین در زمان شیرخوارگی حضرت اسماعیل علیهالسّلام نیز اثری از کعبه وجود داشته است.
در سورۀ آل عمران «آل عمران، ۹۶» نیز از کعبه به عنوان اوّلین خانۀ مردم یاد شده است.
در آیۀ مورد بحث نیز سخن از بالا بردن پایههای خانه به دست ابراهیم علیهالسّلام است و این تعبیر میرساند که اساس خانۀ کعبه، قبلًا وجود داشته و ابراهیم و اسماعیل علیهماالسّلام آن را بالا بردهاند.
حضرت علی علیهالسّلام نیز در خطبه قاصعه «نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲» میفرماید: خداوند تمام مردم را از زمان حضرت آدم تا ابد، با همین کعبه و سنگهای آن آزمایش مینماید.
ابراهیم و اسماعیل علیهماالسّلام در کار مساوی نبودند. در حدیث میخوانیم: ابراهیم بنّایی میکرد و اسماعیل سنگ به دست پدر میداد.
شاید به سبب همین تفاوت، میان نام آن دو بزرگوار فاصله گذاشته است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ مِنَ الْبَیْتِ وَ إِسْماعِیلُ» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۷:
۱. بانیان کارهای نیک را فراموش نکنیم. «إِذْ یَرْفَعُ» «إِذْ» یعنی گذشته را یاد کن.
۲. در مسیر اهداف الهی، کار بنّایی و کارگری نیز عبادت است. لذا از خداوند قبولی آن را میخواهند. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ الْقَواعِدَ» «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»
۳. کار مهم نیست، قبول شدن آن اهمیّت دارد. حتّی اگر کعبه بسازیم، ولی مورد قبول خدا قرار نگیرد، ارزش ندارد. «رَبَّنا تَقَبَّلْ»
۴. کارهای خود را در برابر عظمت خداوند، قابل ذکر ندانیم. حضرت ابراهیم نامی از کار و بنّایی خود نبرد و فقط گفت: «رَبَّنا تَقَبَّلْ مِنَّا»
۵. در روایات آمده است: از شرایط استجابت و آداب دعا، ستایش خداوند است. ابراهیم علیهالسّلام دعای خود را با ستایش پروردگار همراه ساخته است. «إِنَّکَ أَنْتَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸ - تفسیر نور:
«رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَکَ وَ أَرِنامَناسِکَنا وَ تُبْ عَلَیْنا إِنَّکَ أَنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» (ابراهیم و اسماعیل همچنین گفتند:) پروردگارا! ما را تسلیم (فرمان) خود قرار ده و از نسل ما (نیز) امّتی که تسلیم تو باشند قرار ده و راه و روش پرستش را به ما نشان ده و توبۀ ما را بپذیر؛ که همانا تو، توبهپذیر مهربانی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸:
با آنکه حضرت ابراهیم و اسماعیل هر دو در اجرای فرمان ذبح، عالیترین درجۀ تسلیم در برابر خدا را به نمایش گذاردند، امّا با این همه در این آیه از خداوند میخواهند که ما را تسلیم فرمان خودت قرار ده.
گویا از خداوند تسلیم بیشتر و یا تداوم روحیّۀ تسلیم را میخواهند. کسی که فقط تسلیم خدا باشد، نه تسلیم عموی بتتراش میشود و نه در برابر بتها به زانو میافتد و نه از طاغوتها پیروی میکند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۸:
۱. به کمالات امروز خود قانع نشوید، تکامل و تداوم آن را از خدا بخواهید. «رَبَّنا وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ»
۲. توجّه به نسل و فرزندان، یک دورنگری عاقلانه و خداپسندانه است که حاکی از وسعت نظر و سوز و عشق درونی است و بارها در دعاهای حضرت ابراهیم آمده است. «وَ مِنْ ذُرِّیَّتِنا»
۳. راه و روش بندگی را باید از خدا آموخت؛ وگرنه انسان گرفتار انواع خرافات و انحرافات میشود. «أَرِنا مَناسِکَنا»
۴. تا روح تسلیم نباشد، بیان احکام سودی نخواهد داشت. در اینجا ابراهیم علیهالسّلام ابتدا از خداوند روح تسلیم تقاضا میکند، سپس راه و روش عبادت و بندگی را میخواهد. «وَ اجْعَلْنا مُسْلِمَیْنِ لَکَ» «أَرِنا مَناسِکَنا»
۵. نیاز به توبه و بازگشت الطاف الهی، درهرحال و برای هر مقامی، ارزش است. «تُبْ عَلَیْنا»
در حدیث میخوانیم: رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله هر روز، هفتاد مرتبه استغفار مینمود؛ با اینکه او معصوم بود و هیچ گناهی نداشت.
۶. یکی از آداب دعا، ستایش پروردگار است که در این آیه نیز به چشم میخورد. «التَّوَّابُ الرَّحِیمُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹ - تفسیر نور:
«رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ» پروردگارا! در میان آنان پیامبری از خودشان مبعوث کن تا آیات تو را بر آنها بخواند و آنان را کتاب و حکمت بیاموزد و (از مفاسد فکری، اخلاقی و عملی) پاکیزهشان نماید، همانا که تو خود توانا و حکیمی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹:
این آیه، دعایی دیگر از حضرت ابراهیم علیهالسّلام را بازگو میکند که بیانگر عظمت فوقالعاده روح، و ترسیمکنندۀ سوز و اخلاص درونی اوست؛ با آنکه خود در حال حیات و از پیامبران برجستۀ الهی است، برای نسلهای آینده دعا میکند که پروردگارا! در میان مردم و ذریّۀ من، پیامبری از خودشان مبعوث کن.
از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمودند: «أنا دعوة ابی ابراهیم» من نتیجۀ اجابت دعای پدرم ابراهیم هستم که فرمود: «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فِیهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ» «تفسیر صافی و المیزان»
با آنکه در دعای ابراهیم علیهالسّلام تعلیم بر تزکیه مقدّم شده است، امّا خداوند در اجابت این دعا، تزکیه را مقدّم داشته تا به ابراهیم هشدار دهد که تزکیه، با ارزشتر است و تعلیم در مرتبۀ بعدی است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ» «جمعه، ۲» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۹:
۱. نیاز به رهبر آسمانی، از اساسیترین نیازهای جامعۀ بشری است. اگر قرنها قبل برای آن دعا میشود، نشاندهندۀ اهمیّت و ارزش و نقش آن است. «یَرْفَعُ إِبْراهِیمُ» «وَ ابْعَثْ فِیهِمْ»
آری، بالا بردن دیوارهای کعبه بدون حضور رهبر معصوم و الهی، بتخانه ای بیش از آب درنمیآید.
۲. هدف از بعثت پیامبران، تعلیم و تزکیه مردم بر اساس کتاب آسمانی است. «یَتْلُوا»«یُعَلِّمُهُمُ»«یُزَکِّیهِمْ»
۳. علم و دانش زمانی نتیجه میدهد که همراه با بینش و حکمت، و همراه با تزکیه و تقوی باشد. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰ - تفسیر نور:
«وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهِیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحِینَ» کیست که از آیین ابراهیم روی بگرداند، مگر کسیکه خود را (فریب داده و) بیخردی کند؟ و همانا ما او را در این جهان برگزیدیم و قطعاً او در جهان دیگر (نیز) از صالحان است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰:
در آیات قبل، گوشههایی از اهداف و شخصیّت حضرت ابراهیم بیان گردید.
این آیه با توجّه به تابناکی و پاکی چهرۀ ابراهیم و آیین او میپرسد، چهکسی جز افراد نادان و سفیه از ابراهیم و اهداف او اعراض میکند؟!
آیین او بهقدری ارزش دارد که پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله مفتخر است که راه او راه ابراهیم است.
ابراهیم کسی است که در منطق، مخالف کافر را مبهوت میکند: «فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ» «بقره، ۲۵۸»
و در شجاعت یک تنه همۀ بتها را میشکند: «فَجَعَلَهُمْ جُذاذاً» «انبیاء، ۵۸»
قرآن او را حلیم معرّفی مینماید
در صبر و توکّل نیز نمونه و سرآمد است تا آنجا که درون آتش افکنده میشود بیآنکه واهمهای داشته باشد.
در سخاوت گوسالۀ چاقی را برای مهمانان کباب میکند.
در تسلیم، کودک خود را در بیابان بیآبوگیاه مکه رها کرده و آنگاه که او به سن نوجوانی میرسد، به امر خداوند کارد بر گلوی او میگذارد.
آری، انسان تنها با فریبدادن خرد خویش میتواند از ادیان الهی گریزان باشد. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
ابراهیم علیهالسّلام در دعایی از خداوند خواست که: «أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ» «شعراء، ۸۳» خداوند دعای او را استجابت کرده و میفرماید: ابراهیم در آخرت از صالحان است.
کسیکه راه ابراهیم را که برای نسل بشر، مرکز امن، رهبر معصوم، رزق فراوان، توفیق اسلام و تسلیم، قبول توبه و سعادت از خدا طلب میکند، رها کرده و بهدنبال دیگران برود، سفیه و نادانی بیش نیست!!
در فرهنگ قرآن، به افرادی که حقایق را نادیده انگاشته و کفران نعمت کنند، سفیه گفته میشود.
چنانکه به بنیاسرائیل بهجهت بهانههای بیموردی که دربارۀ تغییر قبله میگرفتند، سفیه گفته شده است: «سَیَقُولُ السُّفَهاءُ»
در ذیل آیۀ «وَ لا تُؤْتُوا السُّفَهاءَ أَمْوالَکُمُ» نیز از امام علیهالسّلام نقل شده است که فرمود: کسیکه شراب بخورد، سفیه است. چنین شخصی بهجای نوشیدنیهای مفید و حلال، به سراغ آشامیدنی مضرّ و حرام میرود.
آری، کسانی که راه حقّ را رها نموده و بیراهه میروند، سفیه هستند و آنکس که در انتخاب رهبر و مکتب، قدم درست بردارد عاقل است.
در حدیث میخوانیم: عقل همان چیزی است که بهوسیلۀ آن خدا عبادت شود وگرنه شیطنت است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۰:
۱. سفیه کسی است که منطق، مکتب، رهبر و راه حق را نادیده گرفته و بهدنبال هوسهای خود یا دیگران رهسپار شود. «سَفِهَ نَفْسَهُ»
۲. دینداری، خردورزی، و اعراض از آن، دلیلِ بیخردی است. «مَنْ یَرْغَبُ» «سَفِهَ نَفْسَهُ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۱ - تفسیر نور:
«إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» (بهخاطر بیاورید) هنگامی را که پروردگار ابراهیم به او گفت: تسلیم شو. گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۱:
۱. مقامات و الطاف الهی، بدون دلیل به کسی واگذار نمیشود. اگر خداوند ابراهیم را برمیگزیند، به خاطر روحیّۀ تسلیمپذیری او در برابر خداست. «أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ»
۲. فلسفۀ تسلیم انسان در برابر خداوند آن است که او ربّالعالمین است. «أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِینَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۲ - تفسیر نور:
«وَ وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ یا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ فَلا تَمُوتُنَّ إِلاَّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» و ابراهیم و یعقوب، فرزندان خود را به همان آیین سفارش نمودند (و گفتند:) فرزندان من! خداوند برای شما این دین (توحیدی) را برگزیده است. پس (تا پایان عمر بر آن باشید و) جز در حال تسلیم (و فرمانبرداری) نمیرید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۲:
۱. در فکر سلامت عقیده و ایمان نسل و فرزندان خود باشیم و در وصایای خود تنها به جنبههای مادّی اکتفاء نکنیم. «وَصَّی» «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»
۲. راه حق، همان راه اسلام و تسلیم بودن در برابر خداوند است. انبیاء همین راه را سفارش مینمودند. «وَصَّی بِها إِبْراهِیمُ بَنِیهِ وَ یَعْقُوبُ»
۳. خداوند در میان همۀ راهها، راه دین را برای ما برگزیده است. «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی لَکُمُ الدِّینَ»
۴. حُسن عاقبت و مسلمان مردن مهم است. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» بسیار افرادی که اهل ایمان بودند، ولی مرتد و کافر شدند. «آمَنُوا ثُمَّ کَفَرُوا» «نساء، ۱۳۷»
۵. گرچه زمان و مکان مردن به دست ما نیست، ولی میتوانیم زمینۀ حسنِ عاقبت خود را از طریق عقیده و عمل درست و دعا و دوری از گناه و افراد فاسد، فراهم کنیم. «فَلا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳ - تفسیر نور:
«أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ» آیا شما (یهودیان) هنگامیکه مرگ یعقوب فرا رسید، حاضر بودید؟! آنهنگامکه به فرزندان خود گفت: پس از من چه میپرستید؟ گفتند: خدای تو و خدای پدرانت ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا، و ما در برابر او تسلیم هستیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳:
گروهی از یهود اعتقاد و ادّعا داشتند که یعقوب هنگام مرگ، فرزندان خود را به دینی که یهود، با تمام تحریفاتش به آن معتقد بودند، سفارش و توصیه کرده است و آنها بدین سبب به آئین خود پای بند هستند.
خداوند در ردّ این ادّعا و اعتقاد، آنان را مورد سؤال قرار میدهد که آیا شما در هنگام مرگ بر بالین یعقوب حاضر بودهاید که اینگونه میگویید؟
بلکه او از فرزندان خود اسلام و تسلیم در برابر خداوند را خواست، و فرزندان به او وعده دادند که عبادت و پرستش خدای یگانه و تسلیم بودن در برابر او را در پیش گیرند.
در قرآن از جد و عمو، به پدر «أب» تعبیر میکند. «آبائِکَ إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ» چون ابراهیم، جدّ فرزندان یعقوب و اسماعیل، عموی آنان بوده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۳:
۱. سخن باید بر اساس علم و آگاهی باشد. «أَمْ کُنْتُمْ شُهَداءَ»
۲. مرگ به سراغ همه میآید، حتّی پیامبران. «حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ»
۳. حسّاسترین زمانِ زندگی، لحظۀ مرگ است و حسّاسترین مسئله، موضوع دین و عقیده و حسّاسترین مخاطب، نسل انسان است. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِیهِ ما تَعْبُدُونَ»
۴. موعظه در آستانۀ مرگ، آثار عمیقی دارد. «إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ»
۵. پدران باید نسبت به آیندۀ دینی فرزندان خویش، توجّه داشته باشند؛ حتّی فرزندان انبیاء در معرض خطر بیدینی هستند. «ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی»
۶. همۀ انبیا، به عبادت و تسلیم در برابر خداوند سفارش میکردند. «إِلهاً واحِداً»
۷. فقط در برابر فرمان خداوند، تسلیم شویم. «لَهُ مُسْلِمُونَ» تفسیر صفحۀ ۲۰ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴ - تفسیر نور:
«تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ» آنها امّتی بودند که درگذشتند، دستاورد آنها مربوط به خودشان و دستاورد شما نیز مربوط به خودتان است و شما از آنچه آنان انجام دادهاند، بازخواست نخواهید شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴:
یکی از اشتباهات بنیاسرائیل این بود که به نیاکان و پیشینیان خویش، بسیار مباهات و افتخار میکردند و گمانشان این بود که اگر خودشان آلوده باشند، به خاطر کمالات گذشتگانشان، مورد عفو قرار خواهند گرفت.
این آیه به آنان هشدار میدهد که شما مسئول اعمال خویش هستید، همچنانکه آنان مسئول کردههای خویش هستند.
در کتاب غرر الحکم از حضرت علی علیهالسّلام آمده است: «الشرف بالهمم العالیة لا بالرمم البالیة» شرافت و بزرگی به همّتهای عالی و بلند است، نه به استخوانهای پوسیدۀ نیاکان و گذشتگان.
در تاریخ میبینیم که افراد در سایۀ عمل خویش، آیندۀ خود را رقم میزنند.
زن فرعون اهل بهشت میشود، ولی همسر لوط در اثر بدکرداری، به دوزخ رهسپار میشود.
اینها نمونۀ عدالت و نظام حقِ پروردگار است.
در حدیثی از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل شده است که فرمود: ای بنیهاشم، مبادا سایر مردم برای آخرت خود کار کنند، ولی شما به انساب خود دل خوش کنید. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۳۴:
۱. نسبت خویشاوندی، در قیامت کارساز نیست. «لَها ما کَسَبَتْ وَ لَکُمْ ما کَسَبْتُمْ»
۲. آیندۀ هر کس و هر جامعهای، در گرو عمل خود اوست. «وَ لا تُسْئَلُونَ عَمَّا کانُوا یَعْمَلُونَ»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۲۰۲ - ۲۱۲.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۷۳
و هو الذى خلق السماوات و الارض بالحق و يوم يقول كن فيكون قوله الحق و له الملك يوم ينفخ فى الصور عالم الغيب و الشهادة و هو الحكيم الخبير(۷۳)
ترجمه: ۷۳ - او كسى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريد و آن روز كه به آنها مى گويد موجود باش ، موجود مى شود، سخن او حق است و در آن روز كه در صور دميده مى شود حكومت مخصوص او است ، از پنهان و آشكار با خبر است و حكيم و آگاه مى باشد.
تفسیر اين آيه در حقيقت دليلى است بر مطالب آيه قبل و دليلى است بر لزوم تسليم در برابر پروردگار، و پيروى از رهبرى او، لذا نخست مى گويد: او خدائى است كه آسمانها و زمين را به حق آفريده است (و هو الذى خلق السماوات و الارض بالحق ). تنها چنين كسى كه مبدا عالم هستى است ، شايسته رهبرى مى باشد و بايد تنها در برابر فرمان او تسليم بود، زيرا همه چيز را براى هدف صحيحى آفريده است . منظور از حق در جمله بالا همان هدف و نتيجه و مصالح و حكمتها است يعنى هر چيزى را براى خاطر هدف و نتيجه و مصلحتى آفريد، در حقيقت اين جمله شبيه مطلبى است كه در سوره ص آيه 77 آمده آنجا كه مى فرمايد: و ما خلقنا السماء و الارض و ما بينهما باطلا: ما آسمان و زمين و آنچه در ميان آنها است بيهوده و بيهدف نيافريديم . سپس مى فرمايد: نه تنها مبدا عالم هستى او است ، بلكه رستاخيز و قيامت نيز به فرمان او صورت مى گيرد و آن روز كه فرمان مى دهد رستاخيز بر پا شود فورا بر پا خواهد شد (و يوم يقول كن فيكون ). بعضى احتمال داده اند كه منظور از اين جمله همان آغاز آفرينش و مبدا جهان هستى باشد كه همه چيز به فرمان او ايجاد شده است ، ولى با توجه به اينكه يقول فعل مضارع است ، و اينكه قبل از اين جمله اشاره به اصل آفرينش شده و همچنين با توجه به جمله هاى بعد ميتوان گفت كه اين جمله مربوط به رستاخيز و فرمان الهى در باره آن است همانطور كه در جلد اول صفحه 299 (ذيل آيه 117 بقره ) گفتيم منظور از جمله كن فيكون اين نيست كه خداوند يك فرمان لفظى به عنوان موجود باش صادر ميكند بلكه منظور اين است هر گاه اراده او به آفرينش چيزى تعلق گيرد، بدون نياز به هيچ عامل ديگرى ، اراده اش جامه عمل به خود ميپوشد، اگر اراده كرده است يك دفعه موجود شود، يك دفعه موجود خواهد شد و اگر اراده كرده است تدريجا موجود گردد، برنامه تدريجى آن شروع خواهد شد. بعد اضافه مى كند كه گفتار خداوند حق است يعنى همان طور كه آغاز آفرينش بر اساس هدف و نتيجه و مصلحت بود، رستاخيز نيز همانگونه خواهد بود. (قوله الحق ). و در آن روز كه در صور دميده مى شود و قيامت بر پا ميگردد، حكومت و مالكيت مخصوص ذات پاك او است (و له الملك يوم ينفخ فى الصور). درست است كه مالكيت و حكومت خداوند بر تمام عالم هستى از آغاز جهان بوده و تا پايان جهان و در عالم قيامت ادامه خواهد داشت و اختصاصى به روز رستاخيز ندارد، ولى از آنجا كه در اين جهان يك سلسله عوامل و اسباب در پيشبرد هدفها و انجام كارها مؤثر است گاهى اين عوامل و اسباب انسان را از خداوند كه مسبب الاسباب است غافل ميكند، اما در آن روز كه همه اين اسباب از كار ميافتد، مالكيت و حكومت او از هر زمان آشكارتر و روشنتر ميگردد، درست نظير آيه ديگرى كه مى گويد: لمن الملك اليوم لله الواحد القهار: حكومت و مالكيت امروز (روز قيامت ) براى كى است ؟ تنها براى خداوند يگانه پيروز است (سوره غافر - آيه 16). در باره اينكه منظور از (صور)كه در آن دميده مى شود چيست و چگونه اسرافيل در صور ميدمد تا جهانيان بميرند و بار ديگر در صور ميدمد تا همگى زنده شوند و قيامت بر پا گردد، در ذيل آيه 68 سوره زمر به خواست خدا مشروحا بحث خواهيم كرد، زيرا تناسب بيشترى با آن آيه دارد. و در پايان آيه اشاره به سه صفت از صفات خدا كرده ،خداوند از پنهان و آشكار با خبر است (عالم الغيب و الشهادة ). و كارهاى او همه از روى حكمت ميباشد، و از همه چيز آگاه است (و هو الحكيم الخبير). در آيات مربوط به رستاخيز غالبا به اين صفات خدا اشاره شده است كه او هم آگاه است و هم قادر و حكيم يعنى به مقتضاى علم و آگاهيش اعمال بندگان را ميداند و به مقتضاى قدرت و حكمتش به هر كس جزاى مناسب ميدهد.
خداوندا؛ بر من منّت بگذار با توکّل بر خودت، و سپردن امور به خودت، و پسندیدن تقدیراتت، و تسلیم برای دستوراتت، تا آنکه نه دوست داشته باشم آنچه به تأخیر می اندازی زودتر اتّفاق بیفتد، و نه آنچه جلو می اندازی تأخیر بیفتد، ای پروردگار جهانیان.
«کافی» ج ۲ ص ۵۸۱
بسم الله الرحمن الرحیم
بیان رحمت
لطائف عرفانی در ادعیۀ ائمّه علیهم السلام
علّامه آیةالله حسن زاده آملی
آن لطائف ذوقى و عرفانى، آن نكات سرّى كه در ادعيه و اوراد و مناجاتهاى ائمۀ اطهار ما پيدا مى شود در روايات نمى شود بدست آورد،
زيرا كه در روايات مخاطب مردم اند و با مردم به فراخور عقل آنها صحبت مى كردند و سخن مى گفتند؛
اما در مناجاتها و ادعيه در خلوتخانۀ عشق، با جمال و جلال مطلق به راز و نياز مى پرداختند كه آنچه گفتنى بود به زبان مىآوردند.
جهیزیهی کم سرشکستگی نیست مبادا بروید پول قرض کنید، #جهیزیه درست کنید. مبادا خودتان را به زحمت بیندازید. مبادا خانوادهتان را به زحمت بیندازید. مبادا خیال کنید که دخترتان اگر جهیزیهاش کمتر از دختر همسایه و قوم و خویش بود، این سرشکستگی است. نه این سرشکستگی نیست. بیانات امام خامنه ای در مراسم خطبه عقد زوجهای جوان؛ ۸۱/۳/۲۹
شهید عیسی ریگی راد شهادت: یازدهم آبان 1365، در اطراف فرودگاه زاهدان بر اثر سانحه هوایی سقوط هواپیمای c130 ارتش
شهید«عیسی ریگی راد» در قسمتی از وصیت نامه اش به خانواده خود می نویسد: در هر کاری صداقت را پیشه کنند و به جامعه و نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران خدمت نمایند و تحت هیچ شرایطی رهبر و مسئولان نظام را فراموش نکنند و همیشه خدمتگزار آنها باشند و با مردم باشند با اخلاق نیکو رفتار نماینـد، از یاد خدا غافل نشوند و نمازشان را به وقت بخوانند. چون خواندن نماز انسان را از معصیت و گناه پاک می کند.
شهيد «مصيب دهقان» شهادت: 27 اسفند ماه سال 1361
بخشی از وصیت نامه: خداوند را شكرگزارم كه دانايىام داد كه خودم و او را بشناسم و راهم را انتخاب كنم. خداوند را شكر گزارم كه بينايىام داد كه جهان را با ديدهاى باز بنگرم و جهان بينى خود را انتخاب كنم... بارالها از تو مىخواهم كه رزمندگان اسلام، پويندگان راه حسين و يارى دهندگان و مبلغين و ناشرين كتب و ناطقين اسلام را در پناه خودت محفوظ بدارى. بارالهى از تو مىخواهم كه پاسداران برحق اسلام را يارى دهى. اى خداى مهربان از تو مىخواهم كه شهادت در راهت را نصيبم كنى و آن طور كه تو مىخواهى بشوم. بار خدايا فرزندانم را فرزندانى صالح و يارى دهنده امام زمان (عج) قرارده. بار خدايا از سرتقصيرات و گناهانم و اشتباهات اين بنده حقير و ذليل و مسكين درگذرى و مرا همنشين اصحابت قرار دهى.
شهید غلامرضا زورقی شهادت: چهارم خرداد 1367، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه: خواهرانم زحمات شما همیشه در نظرم هست. شما باید زینبی زندگی کنید از فرهنگ غرب تقلید نکنید. شمایید که با حجاب خود به خون من بهاء می دهید …
شهید «غلامرضا مرزبان» شهادت: 24 اسفندماه 1363 در منطقه شرق دجله
بخشی از وصیت نامه: ای امت حزبالله! دست از این انقلاب و رهبر بر ندارید که به گمراهی خواهید افتاد و به عذاب خداوند دچار خواهید شد. پاسدار خون شهدا باشید.
شهید رجبعلی ادب هفدهم آذر ۱۳۴۵ در شهرستان سمنان به دنیا آمد. پدرش حسن و مادرش هاجر نام داشت. تا اول متوسطه درس خواند. تعمیرکار خودرو بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. سیزدهم اسفند ۱۳۶۴ در مریوان توسط نیروهای بعثی بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای امامزاده یحیای زادگاهش واقع است.
بخشی از وصیت نامه:
شهادت مرگ دلخواهی است که مجاهد با عشق انتخابش میکند ...
شهید محمود دولتی مقدم شهادت: بیست و هفتم دی 1371، به عنوان فرمانده گردان امام حسن مجتبی (ع) در جاده زابل_زاهدان هنگام درگیری با اشرار
بخشی از وصیت نامه: زمزمه و نغمه ای غیر از اسلام را فرصت گسترش و رشد و پیشروی ندهید. زیرا که باعث به هدر رفتن زحمات چند صد ساله پیامبران امامان و انسان های شریف و مومن را در بر خواهد داشت ...
شهید «علی یاری»
شهادت: 15 فروردین 1367 در منطقه شاخ شمیران
خداوندا! به شهدای كربلا قسمت میدهم، ما را نيز جزو شهدا محسوب كن. چه كنم از روزی كه از عمرم سوال میشود؟ چه كنم روزی كه از نعمتهايت سوال میشود؟
...
حال كه بايد يك روزی بميريم و با اين ذلت، چرا مرگ را مغلوب خودمان نكنيم و با افتخار به سراغش نرويم و در عوض شهادت و رضوان خدا را بخريم. حالا كه خدا جانی را كه خودش به ما داده خريدار است، چرا نفروشيم؟ مگر ما چقدر میخواهيم زنده بمانيم؟
شهید «اکبر دهباشی» شهادت: بیست و چهارم فروردین 1370، در پاسگاه کوله سنگی زاهدان هنگام درگیری با اشرار
بخشی از وصیت نامه: خدایا چطور وقتی اسرائیل به مردم بی دفاع فلسطین حمله می کند، آمریکا از او پشتیبانی می نماید، ما مسلمانان برای چه این گونه خودخواه و بی معرفت و بی غیرت باشیم؟ ... برادران و خواهران مسلمان همکاران عزیز در راه اسلام لحظه ای درنگ نکنید، که اگر اسلام شکست بخورد، دیگر خبری از اسلام نیست ...
شهید«محمد حسین رافت» شهادت: بیست و دوم شهریور 1359، در سردشت
اما توصیه من به خانواده من این است که همیشه خوددار باشند و به مصائب حضرت زینب (س) فکر کنید. هیچ از جدایی من نگران مباشـیـد کـه اگـر مـن شهید شوم جای این دارد به پدرم تبریک بگویید. چون در راه اسلام شهید شده ام. خواهران و برادران من همیشه پیرو خط امام خمینی باشید و با حجاب خود راه اسلام و حضرت زینب (س) را ادامه دهید ...
شهید «محمد خانی» شهادت: نوزدهم فروردین ماه سال ۱۳۶۶ در پاسگاه زید
بخشی از وصیت نامه: «ای کسانی که در پای مجالس روضه با ریختن اشک فریاد بر میآورید که ای کاش در کربلای حسین(ع) بودم و حسین(ع) را یاری میکردم. به هوش باشید که تاریخ تکرار شده است و اکنون اسلام نیاز به یاری شما دارد و هر سستی خیانت به اسلام و امام حسین(ع) است.»
شهید «حسین واحد اطربی»
شهادت: 16 فروردین 1367
بخشی از وصیت نامه: «شما ای خواهر عزیز و مهربان! از شما میخواهم که در شهادتم زینبوار حرکت کنید به خاطر اینکه اولین هدیه بود که در راه اسلام دادید، باید سربلند و سرفراز باشید و بدانید که حجاب اسلامی شما کوبندهتر از خون من است.»
شهید«عیسی راحتی» شهادت: بیست و چهارم اسفند 1360، در گیلان غرب
بخشی از وصیت نامه: خدایا شهادت برایم آرزوست پروردگارا با تــو پیمان می بندم که حتی یک لحظه را غنیمت شمرده و از آن یک لحظه جهت انهدام دشمن تلاش کنم انقدر بستیزم تا اگر سزاوار باشم شربت گوارای شهادت را بنوشم. خدایا شهادت برایم آرزوست ...
بخشی از وصیت نامه: پدر و مادر عزیزم، نماز را اول وقت بخوانید زیرا ستون و پایهی یکتاپرستی است. همیشه پشتیبان حق باشید حتی اگر به ضرر شما باشد. پشتیبان امام و ولایت فقیه و برای فرج و ظهور امام عصر (عج) دست به دعا باشید. تا آخرین قطره خون خود پاسدار و نگهبان جمهوری اسلامی باشید.
شهید «داود ابراهیمی» شهادت: سیام اردیبهشت ماه سال ۱۳۶۵ در سومار
بخشی از وصیت نامه: خواهرانم! همانطوری که من راه حسین(ع) را در پیش گرفتهام شماها هم دنباله راه زینب (س) را ادامه بدهید. واجب شرعی بود بر ما جوانها که در دفاع از دین جد ما محمد (ص) بپا خیزیم ...
شهید «اشرفعلی ذوالفقاری کرباسکی»
شهادت: بیست و چهارم تیر 1361، در شلمچه
بخشی از وصیت نامه: پدر جان برایم غصه نخورید که من شهید می شوم چون من راه خدا را می پیمایم و در راه اسلام شهید می شوم اگر شهید شدم به مراد خودم رسیدم ... پدر اگر شهید شدم و بدنم را نیاوردند، ناراحت نشوی، چون کسی که برای جنگ می آید، جانش را فدای راه حسین(ع) و راه امام را می پیماید ...
بخشی از وصیت نامه: ای مادر و خواهر گرامی! دوست دارم كه در مرگ من همانند زينب(س) در مرگ برادرش، استقامت داشته باشيد و زينبوار با دشمنان اسلام مبارزه نماييد ... دوستان! به راه پاک رهبر روح الله ايمان داشته باشيد و در راه پيشبرد اهداف جمهوری اسلامی با وحدت هرچه بيشتر تلاش نماييد. مرا با همين لباس بسيجی به خاک بسپاريد تا منافقان و شيطان بزرگ بدانند كه من سرباز امام زمان(عج) و نايب بر حق او امام خمينی بودم. از خواهران شهيدپرور میخواهم كه فرزندان خود را به اخلاق نيكو آراسته نمايند زيرا كه اين كودكان اميدان امروز و به اهتزاز درآورندگان پرچم "لا اله الا الله" بر فراز كاخهای سفيد و سرخ در فردا هستند. از ملت شهيدپرور میخواهم كه دعای كميل، توسل و ساير دعاها را فراموش ننماييد و هميشه برای سلامتی رهبر دعا نماييد ...
شهید«مهدی خزائی»
شهادت: دوازدهم تیر 1365 در عملیات کربلای 1
بخشی از وصیت نامه: شهادت می دهم که محمد(ص) فرستاده خدا و علی (ع) امام بعد از او بوده و شما را به تقوا و حفظ شئون اسلامی و پیروی از ولایت فقیه وصیت می کنم ...
هشتاد و چهارمین سوره قرآن کریم است که مکی ودارای 25 آیه است.
در فضیلت این سوره از رسول خدا صلی الله علیه و آلهوسلم نقل شده است: هر کس سوره انشقاق را قرائت نماید خداوند از اینکه در روز قیامت نامه اعمالش از پشت سرش به او داده شود او را نگه می دارد.(1)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر کس سوره انشقاق را قرائت نماید و ان را د رنمازهای واجب و مستحب خود مداوم بخواند خداون حاجت هایش را برآورده می سازد و چیزی بین او و خداوند فاصله نمی اندازد و در روز محاسبه مردم از نگاه و عنایت خداوند برخوردار می شود.(2)
آثار و برکات سوره
1) آمرزش گناهان
رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمودند: هر کس در شب چهارشنبه چهار رکعت نماز بخواند –دو نماز دو رکعتی- و در هر رکعت بعد از حمد سوره «انشقاق» را قرائت نماید.از گناهانش چنان خارج می شود مانند روز ولادتش و خداوند برای او به ازای هر حروف قرآن که می خواند عبادت یک سال را می نویسد.(3)
2) آسان شدن زایمان
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: اگر سوره انشقاق را برای زنی که زایمانش سخت شده بنویسند و بر او بیاویزند یا برای او بخوانند به زودی فارغ می شود.(4)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: سوره انشقاق را برای زنی که درد زایمان گرفته بنویسند و بر او آویزان کنند به زودی زایمان می کند ولی انجام دهنده این عمل باید پس از زایمان به سرعت این سوره را از ایشان بردارد. همچنین اگر این سوره را بر حیوان بیاویزند آن را از همه آفات نگه می دارد و اگر بر دیوار منزل نوشته شود از شرور و آفات دور نگه می دارد.(5)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص301
(2) ثواب ا لاعمال، ص121
(3) جمال الاسبوع، ص69
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص615
(5) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ لَنْ تَرْضی عَنْکَ الْیَهُودُ وَ لا النَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی وَ لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» (ای پیامبر!) هرگز یهود و نصاری از تو راضی نخواهند شد تا (آنکه تسلیم خواستۀ آنان شوی و) از آیین آنان پیروی کنی. بگو: هدایت تنها هدایت الهی است، و اگر از هوی و هوسهای آنها پیروی کنی، بعد از آنکه علم (وحی الهی) نزد تو آمد، هیچ سرور و یاوری از ناحیه خداوند برای تو نخواهد بود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۰:
بعد از تغییر قبله، ناراحتی یهود از مسلمانان بیشتر شد و احیاناً بعضی از مسلمانها نیز تمایل داشتند قبله همان بیتالمقدّس باشد تا بتوانند با یهود در الفت و دوستی زندگی کنند، غافل از اینکه رضایت اهل کتاب با حفظ آن حاصل نمیشد و انتظار آنان، پیروی از تمام آیین آنها و نه فقط قبلۀ آنان بود.
این آیه در عین اینکه خطاب به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله است، خطاب به همۀ مسلمانان در طول تاریخ نیز هست که هرگز یهود و نصاری از شما راضی نخواهند شد، مگر آنکه تسلیم بیچونوچرای آنان شوید و از اصول و ارزشهای الهی کناره بگیرید.
ولی شما مسلمانها باید با قاطعیّت دستِ رد به سینۀ نامحرم بزنید و بدانید تنها راه سعادت، راه وحی است نه پیروی از تمایلات این و آن. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۰:
۱. دشمن، به کم راضی نیست. فقط با سقوط کامل و محو مکتب و متلاشی شدن اهداف شما راضی میشود. «لَنْ تَرْضی عَنْکَ»
۲. اگر مسلمانان مشاهده کردند که کفّار از دین آنان راضی هستند، باید در دینداری خود تردید نمایند. دینداری کافرپسند، همان کفر است. «لَنْ تَرْضی» «حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ»
۳. جز وحی و هدایت الهی، همه راهها انحرافی است. «قُلْ إِنَّ هُدَی اللَّهِ هُوَ الْهُدی»
۴. مسئولیّت عالم، بیشتر از جاهل است. «بَعْدَ الَّذِی جاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ»
۵. رابطه با اهل کتاب نباید به قیمت صرفنظرکردن از اصول تمام شود. جذب دیگران آری؛ ولی عقبنشینی از اصول هرگز. «لَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْواءَهُمْ»
۶. پیروی از تمایلات و هوسهای مردم، منجر به قطع الطاف الهی میشود. یا لطف خدا، یا هوسهای مردم. «ما لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۱ - تفسیر نور:
«الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ مَنْ یَکْفُرْ بِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» کسانیکه به آنها کتاب آسمانی دادهایم و آن را چنانکه سزاوارِ تلاوت است تلاوت میکنند، آنان به آن (قرآن یا پیامبر) ایمان میآورند و کسانی که به آن کافر شوند، آنان همان زیانکاراناند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۱:
در برابر یهود و نصارایی که به سبب لجاجت و سرکشی مورد انتقاد قرار گرفتند، گروهی از آنان مورد تمجید و قدردانی خداوند قرار گرفتهاند. آنان کسانی هستند که به کتابهای آسمانی مراجعه کرده و نشانههای ظهور و بعثت پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله را در آن دیده و به او ایمان میآورند.
در تفسیر أطیبالبیان آمده است: مراد از «الْکِتابَ» در این آیه، قرآن و مخاطب مسلمانانی هستند که در قرائت قرآن، حقّ تلاوت را ادا نموده و به پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله ایمان آوردهاند.
تفسیرالمیزان نیز این معنی را احتمال داده است. هشتنکته دربارۀ تلاوت قرآن به نقل از روایتی از تفسیر المیزان:
روایتی دربارۀ آداب تلاوت قرآن در تفسیر المیزان نقل شده که هشتنکته را مورد توجّه قرار داده است:
۱. ترتیل آیات؛
۲. تفقّه در آیات؛
۳. عمل به آیات؛
۴. امید به وعدهها؛
۵. ترس از وعیدها؛
۶. عبرت از داستانها؛
۷. انجام اوامر الهی؛
۸. ترک نواهی.
در پایان روایت نیز امام صادق علیهالسّلام فرمود: حقّ تلاوت تنها حفظ آیات، درس حروف، قرائت و تجوید نیست و بر اساس روایات، کسانی که حقّ تلاوت قرآن را ادا میکنند، تنها امامان معصوم میباشند. «کافی، ج ۱، ص ۲۱۵» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۱:
۱. رعایت انصاف حتّی در برخورد با مخالفان، لازم است. «الَّذِینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ»
در آیاتی که قرآن از بنیاسرائیل انتقاد میکند، کلماتی همچون «کثیر»، «اکثر» و «فریق»، بهکاررفته است تا حقّ افراد پاکدل و مؤمن از بین نرود.
۲. حقّ تلاوت، در تلاوت با صوت زیبا و رعایت نکات تجوید خلاصه نمیشود؛ بلکه ایمان و عمل نیز لازم است. «یَتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ أُولئِکَ یُؤْمِنُونَ بِهِ»
۳. کسی که در انتخاب مکتب دچار انحراف شود، زیانکار واقعی است. «فَأُولئِکَ هُمُ الْخاسِرُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۲ - ۱۲۳ - تفسیر نور:
«یا بَنِی إِسْرائِیلَ اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ وَ أَنِّی فَضَّلْتُکُمْ عَلَی الْعالَمِینَ * وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزِی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» ای بنیاسرائیل! نعمت مرا که به شما ارزانی داشتم و شما را بر جهانیان برتری بخشیدم یاد کنید.
و بترسید از روزی که هیچکس چیزی (از عذاب خدا) را از دیگری دفع نمیکند و هیچگونه عوضی از او قبول نمیگردد و هیچ شفاعتی، او را سود ندهد و (از جانب هیچکسی) یاری نمیشود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۲ - ۱۲۳:
این دو آیه مشابه آیات ۴۷ و ۴۸ همین سوره است؛ که قبلًا گذشت و مطالبی در آنجا ذکر کردهایم. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۲ - ۱۲۳:
این دو آیه مشابه آیات ۴۷ و ۴۸ همین سوره است؛ که قبلًا گذشت و مطالبی در آنجا ذکر کردهایم. تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۴ - تفسیر نور:
«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِکَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی قالَ لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ» و (به خاطر بیاور) هنگامیکه پروردگارِ ابراهیم، او را با حوادث گوناگونی آزمایش کرد و او به خوبی از عهدۀ آزمایش برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم. ابراهیم گفت: از فرزندان من نیز (امامانی قرار بده)، خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد (و تنها آن دسته از فرزندان تو که پاک و معصوم باشند شایستۀ این مقام هستند). نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۴:
حضرت ابراهیم علیهالسّلام در بین انبیا، جایگاه و منزلت خاصّی دارد.
نام آن بزرگمرد، ۶۹ مرتبه و در ۲۵ سورۀ قرآن آمده و از او همانند پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله بهعنوان اسوه و نمونه برای بشریّت یاد شده است.
در برخی از آیات، آن بزرگوار در ردیف اخیار، صالحان، قانتان، صدّیقان، صابران و وفاکنندگان شمرده شده است.
در بزرگداشت این پیامبر بزرگ، خداوند تعابیر خاصّی به کار برده و حتّی یکی از اسرار حج را یادآوری و زنده نگهداشتن ایثارگری ها و از خودگذشتگیهای حضرت ابراهیم علیهالسّلام گفتهاند.
آن مرد الهی، در عرصههای گوناگون با انحراف و شرک مبارزه کرد؛ برهان و استدلال او در مقابل ستارهپرستان و ماهپرستان، مبارزۀ عملی او با بتپرستان، احتجاج او در برابر نمرود و سربلندی او در آزمایشات دیگر، از او انسانی اسوه و نمونه ساخت که خداوند او را به مقام امامت نصب نمود. تعداد دفعاتی که مسئلۀ آزمایش و امتحان در قرآن مطرح شده است:
در قرآن حدود بیست مرتبه مسئلۀ آزمایش و امتحان مطرح شده و از سنّتهای الهی است. هدف از آزمایش چیست؟
آزمایش برای آگاه شدن خداوند نیست، زیرا او از پیش همهچیز را میداند، این آزمایشها برای ظهور و بروز استعدادهای نهفته و تلاش و عمل انسانهاست. اگر انسان کاری نکند، استحقاق پاداش نخواهد یافت. ابزار آزمایش چیست؟
تلخیها و شیرینیهای زندگی، همه ابزار امتحان هستند. گاهی افرادی با شداید و مصایب آزمایش میشوند و برخی دیگر با رفاه، و ناگزیر همۀ مردم حتّی انبیاء مورد امتحان قرار میگیرند. این امتحانات و آزمایشها برای رشد و پرورش مردم است.
ابراهیم علیهالسّلام در هر آزمایشی که موفّق میشد، به مقامی میرسید:
در مرحلۀ نخستین، عبداللّه شد،
سپس به مقام نبیاللهی رسید،
و پس از آن رسولاللَّه، خلیل اللَّه.
در نهایت به مقام امامت و رهبری مردم منصوب گردید. «کافی، ج ۱ ص ۱۷۵»
مراد از «بِکَلِماتٍ» در آیه، امتحانات سنگین است که حضرت ابراهیم از همۀ آنها پیروز بیرون آمد.
نه عمو، نه همسر و نه فرزند هیچکدام نتوانستند مانع او در راه انجام وظیفه شوند.
با آنکه ابراهیم تحت سرپرستی عمویش آزر بود، امّا با بتپرستی او و جامعهاش به مبارزه برخاست و بتشکن بزرگ تاریخ گردید.
آنگاه که از سوی خدا مأموریّت یافت، همسر و فرزندش را در صحرای مکّه ساکن نموده و برای تبلیغ به نقطهای دیگر برود، بیهیچ دلبستگی، آنها را به خدا سپرد و رفت.
همچنین فرمان ذبح فرزندش اسماعیل آمد، رضای خدا را بر هوای دل ترجیح داد و کارد بر گلوی فرزند نهاد؛ امّا ندا آمد که قصد ما کشتن اسماعیل نبود، بلکه امتحان ابراهیم بود.
حضرت ابراهیم علیهالسّلام، مقام امامت را برای نسل خود نیز درخواست نمود، پاسخ آمد که این مقام عهدی است الهی که به هر کس لایق باشد، عطا میشود.
در میان نسل تو نیز کسانی که شایستگی داشته باشند، به این مقام خواهند رسید. چنانکه پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله از نسل ابراهیم علیهالسّلام است و به این مقام رسید، ولی کسانی که دچار کوچکترین گناه و ستمی شده باشند، لیاقت این مقام را ندارند.
ابراهیم علیهالسّلام تنها پیامبری است که مشرکان و یهود و نصاری، همه خود را پیرو و در راه او میدانند.
در این آیه ضمن تجلیل از ابراهیم علیهالسّلام، بهطور غیر مستقیم به همه میفهماند که اگر به راستی او را قبول دارید، دست از شرک برداشته و همانند او تسلیم محض اوامر الهی باشید. آیهای که پشتوانۀ فکری و اعتقادی شیعه میباشد، کدام است؟
آیۀ ۱۲۴ ، سورۀ بقره، یکی از آیاتی است که پشتوانۀ فکری و اعتقادی شیعه قرار گرفته است که امام باید معصوم باشد و کسی که لقب ظالم بر او صدق کند، به مقام امامت نخواهد رسید.
در تفسیر المنار، ج ۱، ص ۴۵۷ آمده است: ابو حنیفه به استناد این آیه، مخالف حکومت وقت (منصور عباسی) بود و مقام قضاوت آنان را قبول نمیکرد. سپس میگوید: ائمۀ اربعه اهل سنّت، با حکومتهای زمان خود مخالف بودند، زیرا آنان را ظالم میدانستند.
البتّه در منابع و متون تاریخی، مطالبی بر خلاف ادّعای صاحب المنار به چشم میخورد.
این آیه، مقام امامت را «عَهْدِی» گفته است، پس آیۀ «أَوْفُوا بِعَهْدِی أُوفِ بِعَهْدِکُمْ» «بقره ، ۴۰» یعنی اگر شما به امامی که من تعیین کردم وفادار بودید و اطاعت کردید من نیز به نصرت و یاری که قول دادهام، وفا خواهم کرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۴:
۱. پیامبران نیز مورد آزمایش الهی قرار میگیرند. «وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ»
۲. برای منصوب کردن افراد به مقامات، گزینش و آزمایش لازم است. «إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ» «بِکَلِماتٍ»
۳. منشأ امامت وراثت نیست، لیاقت است که با پیروزی در امتحانات الهی ثابت میگردد. «فَأَتَمَّهُنَّ»
۴. پستها و مسئولیّتها باید تدریجاً و پس از موفّقیّت در هر مرحله به افراد واگذار شود. «فَأَتَمَّهُنَّ»
۵. امامت، مقامی رفیع و از مناصب الهی است. امام باید حتماً از طرف خداوند منصوب شود. «إِنِّی جاعِلُکَ»
۶. امامت، عهد الهی است و همیشه باید این عهد میان خدا و مردم باشد. «عَهْدِی»
۷. از اهمّ شرایط رهبری، عدالت و حسن سابقه است. هر کس سابقۀ شرک و ظلم داشته باشد، لایق امامت نیست. «لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ»
در تفسیر أطیبالبیان به نقل از امالی طوسی آورده است: ابن مسعود از رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله نقل میکند که خداوند فرمود: «من سجد لصنم دونی، لا اجعله اماماً» «انا و علیّ بن ابی طالب لم یسجد احدنا لصنم قطّ» یعنی هر کس برای بتی سجده کند من او را امام و رهبر قرار نمیدهم» «و من و علی بن ابی طالب، هیچکدام از ما هرگز به بت سجده نکرده است.» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۵ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً وَ اتَّخِذُوا مِنْ مَقامِ إِبْراهِیمَ مُصَلًّی وَ عَهِدْنا إِلی إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ أَنْ طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ» و (به یادآور) هنگامیکه خانه (کعبه) را محل رجوع و اجتماع و مرکز امن برای مردم قرار دادیم (و گفتیم:) ازمقام ابراهیم، جایگاهی برای نماز انتخاب کنید و به ابراهیم و اسماعیل تکلیف کردیم که خانه مرا برای طوافکنندگان و معتکفان و راکعان و ساجدان، پاک و پاکیزه کنید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۵:
بعد از اشاره به مقام والای ابراهیم علیهالسّلام در آیۀ گذشته، به یادگار او یعنی کعبه اشاره نموده و میفرماید: کعبه را برای مردم «مَثابَةً» قرار دادیم.
کلمۀ «مَثابَةً» از ریشۀ «ثُوِّبَ» بهمعنای بازگشت به حالت اوّل است. کعبه محلّ بازگشت و میعادگاه همۀ مردم است، میعادگاهی امن و مقدّس.
مقام ابراهیم جایگاهی است با فاصلۀ تقریبی ۱۳ متر از کعبه، که بر حاجیان لازم است بعد از طواف خانه خدا، پشت آن دو رکعت نماز بگزارند و در آنجا سنگی قرار دارد که حضرت ابراهیم برای بالا بردن دیوارهای کعبه، بر روی آن ایستاده است و آن سنگ فعلًا در محفظهای نگهداری میشود.
مراد از «عهد» در این آیه دستور الهی است. «عَهِدْنا» یعنی دستور دادیم.
خداوند جسم نیست تا نیازمند خانه باشد. کلمۀ «بَیْتِیَ» در این آیه همانند «شهر الله» دربارۀ ماه رمضان است که به منظور کرامتبخشیدن به مکان یا زمانی خاصّ، خداوند آن را به خود منسوب میکند.
و در عظمت کعبه همینبس که گاهی میفرماید: «بَیْتِیَ» خانه من. گاهی میفرماید:َ ربَّ هذَا الْبَیْتِ» خدای این خانه. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۵:
۱. شخصیّت حضرت ابراهیم، شخصیّتی جهانی است. در آیۀ قبل، ابراهیم را امام برای همۀ مردم قرار داد و در این آیه کعبه را میعادگاه همۀ مردم قرار داده است. «جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ»
۲. جامعه نیازمند امام و امنیّت است. در آیۀ قبل فرمود: «إِنِّی جاعِلُکَ لِلنَّاسِ إِماماً» و در این آیه میفرماید: «وَ إِذْ جَعَلْنَا الْبَیْتَ مَثابَةً لِلنَّاسِ وَ أَمْناً»
۳. کسی که در راه خداوند حاضر شود خود و همسر و فرزندش را تسلیم نماید، باید تمام سرها در جای پای او برای خداوند به خاک برسد. «مُصَلًّی» «مضمون حدیثی که در تفسیر نورالثقلین، ج ۱، ص ۱۲۲، آمده است.»
۴. چون خانه از خداست «بَیْتِیَ» خادم آن نیز باید از اولیای او باشد. «طَهِّرا بَیْتِیَ»
۵. زائران بیتاللّه را همین کرامت بس که ابراهیم و اسماعیل، مسئول طهارت و پاکی آن بیت برای آنها بودهاند. «طَهِّرا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ»
۶. عبادت با طهارت، پیوند دارد. «طَهِّرا» «وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
۷. عبادت و نماز بهقدری مهم است که حتّی ابراهیم و اسماعیل برای انجام مراسم آن مأمور پاکسازی میشوند. «طَهِّرا بَیْتِیَ» «الرُّکَّعِ السُّجُودِ»
۸. مسجدِ مسلمانان باید پاکیزه و رغبتانگیز باشد. «طَهِّرا» «الرُّکَّعِ السُّجُودِ» تفسیر صفحۀ ۱۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۶ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قالَ إِبْراهِیمُ رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ مِنَ الثَّمَراتِ مَنْ آمَنَ مِنْهُمْ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ قالَ وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ قَلِیلاً ثُمَّ أَضْطَرُّهُ إِلی عَذابِ النَّارِ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» و (به یاد آور) هنگامیکه ابراهیم گفت: پروردگارا! این (سرزمین) را شهری امن قرار ده و اهل آن را، آنان که به خدا و روز آخرت ایمان آوردهاند، از ثمرات (گوناگون) روزی ده. (اما خداوند) فرمود: به آنهایی که کافر شوند (نیز) بهرۀ اندکی خواهم داد. سپس آنها را به قهر به سوی عذاب آتش میکشانم و چه بد، سرانجامی است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۶:
در آیات قبل، حضرت ابراهیم علیهالسّلام برای ذریّۀ خویش درخواست مقام امامت نمود، امّا خداوند در جواب فرمود: این مقام و مرتبت به افراد ظالم نمیرسد.
در این آیه حضرت ابراهیم، رزق دنیا را تنها برای مؤمنان درخواست کرد، امّا خداوند این محدویّت را نمیپذیرد و از اعطای رزق مادّی به کفّار امتناع نمیورزد. یعنی رزق مادّی مهمّ نیست؛ لذا به اهل و نا اهل هر دو داده میشود، امّا مقامات معنوی و اجتماعی و رهبری، بسیار مهم است و به هر کس واگذار نمیشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۲۶:
۱. انبیاء علاوهبر ارشاد و هدایت، به نیازهای مادّی مردم همانند امنیّت و معیشت نیز توجّه داشته و برای آن تلاش و دعا میکنند. «رَبِّ اجْعَلْ هذا بَلَداً آمِناً»
۲. بهرهمندی از نعمتها، زمانی لذیذ و گوارا است که در فضای امن، آرام و بیاضطراب باشد. «آمِناً وَ ارْزُقْ»
۳. در دعا، دیگران را فراموش نکنیم. به جای «وَ ارْزُقْنا» فرمود: «وَ ارْزُقْ أَهْلَهُ»
۴. سنّت الهی آن است که به همۀ مردم اعم از مسلمان و کافر، رزق دهد و این سنّت حتّی با دعای ابراهیم علیهالسّلام خدشهبردار نیست. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»
۵. بهرهمندی در دنیا، نشانۀ لطف خداوند به انسان نیست. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»
۶. در کمکرسانی به همنوع، کاری به مکتب او نداشته باشید. «وَ مَنْ کَفَرَ فَأُمَتِّعُهُ»
۷. کامیابیهای مادّی هر قدر باشد، نسبت به نعمتهای آخرت اندک است. «قَلِیلًا»
منبع: محسن قرائتی، تفسیر نور، ج ۱، ص ۱۹۶-۲۰۱.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۷۱تا۷۲
قل اء ندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا و نرد على اءعقابنا بعد إ ذ هدئنا الله كالذى استهوته الشياطين فى الا رض حيران له اءصحاب يدعونه إ لى الهدى ائتنا قل إن هدى الله هو الهدى و اءمرنا لنسلم لرب العالمين(۷۱) و اءن اءقيموا الصلاة و اتقوه و هو الذى إليه تحشرون(۷۲)
ترجمه : ۷۱ - بگو آيا چيزى غير از خدا بخوانيم كه نه سودى به حال ما دارد نه زيانى و (به اين ترتيب ) بازگشت به عقب كنيم بعد از آنكه خداوند ما را هدايت كرده ، همانند كسى كه بر اثر وسوسه هاى شياطين راه را گم كرده و سرگردان مانده ، در حالى كه يارانى هم دارد كه او را به هدايت دعوت مى كنند كه به سوى ما بيا، بگو تنها هدايت خداوند هدايت است و ما دستور داريم كه تسليم پروردگار عالميان باشيم . ۷۲ - و اينكه نماز را بر پا داريد و از او بپرهيزيد و او است كه به سوى او محشور خواهيد شد.
تفسیر اين آيه در برابر اصرارى كه مشركان براى دعوت مسلمانان به كفر و بت پرستى داشتند به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه با يك دليل دندانشكن به آنها پاسـخ گويد و به صورت يك استفهام انكارى از آنها بپرسد كه آيا شما مى گوئيد ما چيزى را شريك خدا قرار دهيم كه نه سودى به حال ما دارد كه به خاطر سودش به سوى او برويم و نه زيانى دارد كه از زيان او بترسيم ؟! (قل ا ندعوا من دون الله ما لا ينفعنا و لا يضرنا). اين جمله در حقيقت اشاره به آن است كه معمولا كارهاى انسان از يكى از دو سرچشمه ناشى مى شود يا به خاطر جلب منفعت است (اعم از اينكه منفعت معنوى يا مادى باشد) و يا به خاطر دفع ضرر است (اعم از اينكه ضرر معنوى يا مادى باشد) چگونه شخصى عاقل كارى انجام ميدهد كه هيچيك از اين دو عامل در آن وجود نداشته باشد؟ سپس به استدلال ديگرى در برابر مشركان دست مى زند و مى گويد: اگر ما به سوى بت پرستى باز گرديم و پس از هدايت الهى در راه شرك گام نهيم بازگشت به عقب كرده ايم و اين بر خلاف قانون تكامل است كه قانون عمومى عالم حيات ميباشد (و نرد على اعقابنا بعد اذ هدانا الله ). و بعد با يك مثال ، مطلب را روشنتر ميسازد و مى گويد بازگشت از توحيد به شرك همانند آن است كه كسى بر اثر وسوسه هاى شيطان (يا غولهاى بيابانى ، به پندار عرب جاهليت كه تصور مى كردند در راهها كمين كرده اند و مسافران را به بيراهه ها مى كشانند !) راه مقصد را گم كرده و حيران و سرگردان در بيابان مانده است (كالذى استهوته الشياطين فى الارض حيران ). در حالى كه يارانى دارد كه او را به سوى هدايت و شاهراه دعوت مى كنند و فرياد مى زنند به سوى ما بيا ولى آن چنان حيران و سرگردان است كه گوئى سخنان آنان را نمى شنود و يا قادر بر تصميم گرفتن نيست (له اصحاب يدعونه الى الهدى ائتنا). و در پايان آيه به پيامبر دستور مى دهد كه با صراحت بگويد: هدايت تنها هدايت خدا است و ما ماموريت داريم كه فقط در برابر پروردگار عالميان تسليم شويم (قل ان هدى الله هو الهدى و امرنا لنسلم لرب العالمين ). اين جمله در حقيقت دليل ديگرى بر نفى مذهب مشركان است زيرا تنها در برابر كسى بايد تسليم شد كه مالك و آفريدگار و مربى جهان هستى است نه بتها كه هيچ نقشى در ايجاد و اراده اين جهان ندارند.
سوال در اينجا سؤ الى پيش مى آيد كه مگر پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) قبل از بعثت پيرو مذهب مشركان بوده است كه مى گويد: نرد على اعقابنا (آيا به حال سابق باز گرديم ) در حالى كه مى دانيم او هيچگاه در برابر بت سجده نكرد و در هيچ تاريخى چنين چيزى ننوشته اند، اصولا مقام عصمت چنين اجازهاى را نمى دهد. پاسـخ : اين جمله در حقيقت از زبان جمع مسلمين است ، نه از زبان شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) لذا با صيغه و ضمائر جمع ادا شده است . در آيه بعد دنباله دعوت الهى را چنين شرح مى دهد كه ما گذشته از توحيد دستور داريم كه نماز را برپا داريد و تقوا را پيشه كنيد (و ان اقيموا الصلاة و اتقوه ). و سرانجام با توجه به مساله معاد و اينكه حشر و بازگشت شما به سوى خدا است اين بحث را پايان مى دهد (و هو الذى اليه تحشرون ). در حقيقت در اين چند جمله كوتاه برنامه اى كه پيامبر به سوى آن دعوت مى كرده ، و از حكم عقل و فرمان خدا سرچشمه گرفته ، به صورت يك برنامه چهار ماده اى كه آغازش توحيد، و انجامش معاد، و مراحل متوسط آن محكم ساختن پيوندهاى الهى و پرهيز از هر گونه گناه مى باشد ارائه داده شده است .
سوره مبارکه المائدة آیه ۵۶ وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالَّذينَ آمَنوا فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ﴿۵۶﴾ و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است.
حضرت آیت الله امام خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی در دیدار رمضانی مسئولان و کارگزاران نظام: ۱۵ / فروردین / ۱۴۰۲ همه امکانات کشور باید در خدمت مهار تورم و رشد تولید قرار گیرد کسانی که کشف حجاب میکنند اگر پشت پرده جاسوسی آن را بدانند این کار را نمیکنند شکلگیری تحولات و نظم جهانی در جهت تضعیف جبهه دشمنان جمهوری اسلامی
حضرت آیت الله امام خامنه ای: مهمترین کارِ زن، سرِپا نگهداشتن زندگی برخی فکر میکنند اگر زنی مثلاً کارش عبارت شد از همان کارِ خانه، این اهانت به زن است؛ نه! هیچ اهانتی نیست. بلکه مهمترین کار برای زن این است که زندگی را سرِپا نگه دارد. بیانات رهبر انقلاب در مراسم خطبه عقد زوج های جوان؛ ۸۱/۳/۸
«وَ قالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ وَ قالَتِ النَّصاری لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ مِثْلَ قَوْلِهِمْ فَاللَّهُ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ یَوْمَ الْقِیامَةِ فِیما کانُوا فِیهِ یَخْتَلِفُونَ» و یهودیان گفتند: مسیحیان بر حق نیستند، و مسیحیان گفتند: یهودیان بر حق نیستند، درحالیکه (هر دو گروه)آنان، کتاب آسمانی را میخوانند!
همچنین افراد نادان دیگر (همچون مشرکان که خبر از کتاب ندارند)، همانند سخن آنها را گفتند. پس خداوند در روز قیامت در آنچه اختلاف دارند، در بین آنان داوری خواهد نمود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۳:
این آیه ترسیمی مجدّدی از سیمای متعصّبِ اهل کتاب است که هر گروه درصدد نفی گروه دیگر است.
یهودیان، مسیحیان را بر باطل و بیموقعیّت در پیشگاه خداوند معرّفی میکنند و در مقابل، مسیحیان نیز یهود را بیمنزلت در نزد خداوند میدانند.
اینگونه برخوردها، از روحیّۀ متعصّب آنها سرچشمه میگیرد؛ درحالیکه اگر به کتاب آسمانی خود توجّه کنند، از این برخوردها دست برمیدارند.
سپس میفرماید: مشرکان و بتپرستان نیز با آنکه کتاب آسمانی ندارند، همان سخنها را میگویند. یعنی صاحبان عقاید باطل همدیگر را نفی میکنند، ولی همۀ این اختلافات در روز قیامت، با داوری خداوند متعال پایان میپذیرد و آنها حق را مشاهده میکنند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۳:
۱. تعصّب بیجا و انحصارطلبی بیدلیل، ممنوع است. تحقیر و نادیدهگرفتن دیگران، نشانۀ استبداد و خودمحوری است. «لَیْسَتِ النَّصاری عَلی شَیْءٍ» «لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلی شَیْءٍ»
هر گروهی به آنچه خود دارد میبالد و این بالیدنهای بیجا ریشۀ بسیاری از فتنههاست.
در سورۀ مؤمنون آیۀ ۵۳، تعبیر دیگری دارد: «کلّ حزب بما لدیهم فرحون» هر گروهی به آنچه در نزدشان هست، شادمان است.
۲. اگر تعصّب و خودخواهی باشد، علم هم نمیتواند هدایت کند. اهل کتاب قادر به تلاوت آن بودند ولی بهخاطرِ داشتن روحیّۀ انحصارطلبی تلاوتها کارساز نبود. «وَ هُمْ یَتْلُونَ الْکِتابَ»
۳. در فضای آمیخته به تعصّب، عالم و جاهل همانند هم فکر میکنند. مشرکان جاهل همان حرفی را میزدند که تلاوتکنندگان تورات و انجیل میگفتند. «کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۴ - تفسیر نور:
«وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ أَنْ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ وَ سَعی فِی خَرابِها أُولئِکَ ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلاَّ خائِفِینَ لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ وَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ عَذابٌ عَظِیمٌ» کیست ستمکارتر از آنکه نگذاشت نام خدا در مساجد الهی برده شود و سعی در خرابی آنها داشت؟ آنان جز با ترس و خوف، حقّ ورود به مساجد را ندارند. بهرۀ آنان در دنیا، رسوایی و خواری و در آخرت عذاب بزرگ است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۴:
بنابرآنچه از شأن نزولها و برخی روایات به دست میآید، آیه دربارۀ کسانی نازل شده است که درصدد تخریب مساجد برآمده بودند.
در طول تاریخ، تخریب مساجد و یا جلوگیری از رونق آنان بارها به دست افراد منحرف و طاغوتها صورت گرفته است.
از تخریب بیتالمقدّس و آتشزدن تورات به دست مسیحیان به رهبری شخصی به نام «فطلوس» گرفته، تا ممانعت قریش از ورود مسلمانان به مسجدالحرام، نشانهای از همین تلاشها است.
امروز نیز از یکسو شاهد تخریب مساجد باقیمانده از صدر اسلام در کنار قبور ائمه بقیع علیهمالسّلام بهعنوان مبارزه با شرک هستیم و از طرف دیگر ویرانی مساجد تاریخی، همانند مسجد بابری در هند را که نشانگر قدمت مسلمانان در شبه قارّه است، به چشم میبینیم.
اینها همه حکایت از روحیّۀ کفرآلود طاغوتها و جاهلانی دارد که از یاد و نام خداوند که در مراکز توحید طنینانداز میشود، وحشت دارند.
این آیه به والدین و بزرگانی که از رفتن فرزندانشان به مساجد ممانعت به عمل میآورند، هشدار میدهد. اگر خرابی مسجد ظلم باشد پس آباد کردن مسجد، انفع کارها میباشد. «تفسیر فخر رازی» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۴:
۱. ظلم فرهنگی، بزرگترین ظلمهاست. «وَ مَنْ أَظْلَمُ» (در قرآن «أَظْلَمُ»، به افترا بر خدا و بستن خانه خدا گفته شده که هر دو جنبۀ فرهنگی دارد.)
۲. خرابی مسجد تنها با بیل و کلنگ نیست؛ بلکه هر برنامهای که از رونق مسجد بکاهد، تلاش در خرابی آن است. «مَنَعَ مَساجِدَ اللَّهِ»
۳. مساجدی مورد قبول هستند که در آنها یاد خدا زنده شود. مطالب خداپسند و احکام خدا بازگو شود. «یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ»
۴. دشمن از در و دیوار مسجد نمیترسد؛ ترس او از زندهشدن نام خدا و بیداری مسلمانان است. «أَنْ یُذْکَرَفِیهَا اسْمُهُ»
۵. مساجد سنگر مبارزه هستند، لذا دشمن سعی در خرابی آنها دارد. «سَعی فِی خَرابِها»
۶. مسجد باید پُر رونق و پُر محتوی و همانند سنگر فرماندهی نظامی باشد.
همچنانکه جاسوس از رخنه به مراکز نظامی در وحشت و اضطراب است، باید مخالفان و دشمنان نیز از نفوذ و ورود به مساجد، در ترس و نگرانی باشند. «ما کانَ لَهُمْ أَنْ یَدْخُلُوها إِلَّا خائِفِینَ»
۷. کسانیکه با مقدّسات دینی به مبارزه برمیخیزند، علاوهبر قهر الهی در قیامت، گرفتار ذلّت و خواری دنیا نیز میشوند. «سَعی فِی خَرابِها» «لَهُمْ فِی الدُّنْیا خِزْیٌ»
اگر سعی در خرابی ساختمانی که یادآور خداست، ذلّت دنیوی و عذاب اخروی دارد، پس کسانیکه با شایعه و تهمت و تحقیر، قداست مردانی را شکستند که در جامعه یادآور خدا هستند، قطعاً در همین دنیا گرفتار ذلّت و نکبت خواهند شد. تفسیر صفحۀ ۱۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۵ - تفسیر نور:
«وَ لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ» مشرق و مغرب از آن خداست؛ پس به هر سو رو کنید، آنجا روی خداست، همانا خداوند (بههمهجا) محیط و (به هر چیز) داناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۵:
یهود بعد از تغییر قبلۀ مسلمانان از بیتالمقدّس به کعبه، ایجاد سؤال و یا القاء شبهه میکردند که به چه دلیلی قبله تغییر یافته است.
هر چند در آیات قبل «بقره، ۱۰۶» به اجمال و سربسته، خداوند پاسخ اینگونه اعتراضات را بیان فرمود، ولی این آیه نیز بر این حقیقت تکیه میکند که مشرق و مغرب از آن خداست و به هر سو رو کنید، خدا آنجاست.
اگر کعبه نیز بهعنوان قبله قرار داده شده است، برای تجلّی وحدت مسلمانان و تجدید خاطرات ایثارگری و شرکستیزی ابراهیم علیهالسّلام است.
و بهاینخاطر دارای قداست و احترام میباشد.
چنانکه در رسالههای احکام مراجع آمده است، در نمازهای مستحبی، قبله شرط نیست و حتّی میتوان در حالِ راهرفتن یا سواره به جا آورد.
برخی روایات نیز در ذیل این آیه، به این مطلب اشاره نمودهاند. امام باقر علیهالسّلام میفرماید: «انزل اللَّه هذه الایة فی التطوع خاصّة» این آیه در مورد نماز مستحبی نازل شده است. (تفسیر برهان راهنما) آیهای که در مورد نماز مستحبی نازل شده است:
سورۀ بقره ، آیۀ ۱۱۵ میباشد.
اگر به فرمودۀ آیۀ قبل، گروهی در خرابی مسجد تلاش کردند، شما از پای ننشینید که توجّه به خدا در انحصار جهتی خاصّ نیست.
جهت قبله به شرق یا غرب باشد، موضوعی تربیّتی و سیاسی است، اصل و مقصود، یاد خدا و ارتباط با او میباشد.
قرآن در ستایش گروهی از بندگان میفرماید: «یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلی جُنُوبِهِمْ»«آل عمران، ۱۹۱» آنان خدارا به حال ایستاده و نشسته و خوابیده یاد میکنند.
و یا در پاسخ هیاهویی که برای تغییر قبله درست شد، میفرماید: «لَیْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ» «بقره، ۱۷۷» یعنی: ای مردم! نیکی این نیست که رو به سوی شرق یا غرب در حال عبادت باشید، بلکه نیکی در ایمان واقعی شما به خدا و انجام کارهای خداپسندانه است.
هر چند در آیۀ قبل، از بزرگترین ظلم یعنی تخریب مساجد یا منع از مساجد، سخن به میان آمد و یا اینکه درجایدیگر میفرماید: اگر جهاد نبود صوامع و بیع و مساجد ویران میشدند. «حج، ۴۰»
ولی آیه بشارت به این است که مبادا مأیوس شوید و یا احساس ناامیدی و بیپناهی بکنید؛ تمام جهان، محل عبادت و همهجای هستی قبلهگاه است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۵:
۱. هر کاری که به فرمان خداوند بوده و رنگ الهی داشته باشد، وجهاللَّه و عبادت است. «فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»
۲. خداوند در همهجا حاضر و بر هرچیز ناظر است. «إِنَّ اللَّهَ واسِعٌ عَلِیمٌ» تفسیر صفحۀ ۱۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۶ - تفسیر نور:
«وَ قالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَداً سُبْحانَهُ بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» و (برخی از اهل کتاب و مشرکان) گفتند: خداوند فرزندی برای خود اختیار کرده است. منزّه است او، بلکه آنچه در آسمانها و زمین است از آن اوست و همه در برابر او فرمانبر هستند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۶:
اهل کتاب و مشرکان، هر کدام بهنوعی برای خداوند فرزندی میپنداشتند.
نصاری نیز حضرت عیسی را فرزند خدا معرّفی میکردند. «وَ قالَتِ النَّصاری الْمَسِیحُ ابْنُ اللَّهِ» «توبه، ۳۰»
و مشرکان، فرشتگان را فرزندان خدا میدانستند. «یَجْعَلُونَ لِلَّهِ الْبَناتِ» «نحل، ۵۷»
این آیه ردّی است بر این توهّم غلط و نابهجا، و ذات خداوند را از چنین نسبتی منزّه میداند.
خدا را با خود مقایسه نکنیم؛ اگر انسان نیاز به فرزند دارد به خاطر موارد ذیل است:
۱. عمرش محدود است و میل به بقای خویش و نسل خویش دارد؛
۲. قدرتش محدود است و نیازمند معاون و کمککننده است؛
۳. نیازمند محبّت و عاطفه است و لازم است مونسی داشته باشد. ولی خداوند از همۀ این کمبودها و نیازها منزّه است، بلکه هر چه در آسمانها و زمین است، همه در برابر او متواضع هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۶:
۱. خدایی که همۀ آسمانها و زمین در برابر او تسلیم هستند، چه کمبودی دارد تا از طریق فرزند گرفتن آن را جبران کند؟! «بَلْ لَهُ ما فِی السَّماواتِ»
۲. خشوع و تواضع، در برابر کسی سزاوار است که تمام هستی از آن اوست؛ نه بتها و طاغوت هایی که از آفریدن حتّی یک مگس نیز عاجزند و قدرت نفع و ضرری ندارند. «کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۷ - تفسیر نور:
«بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» پدیدآورندۀ آسمانها و زمین اوست و هنگامیکه فرمان (وجود) چیزی را صادر کند، فقط میگوید: باش! پس (فوراً) موجود میشود. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۷:
او نه تنها مالک همۀ موجودات است، بلکه خالق آنهاست، آن هم بهطور بدیع و بدون نقشه قبلی. پس او چه نیازی به فرزند دارد؟! هر گاه وجود چیزی را اراده کند، به او میگوید: باش! و فوراً خلق میشود.
به تعبیر حضرت رضا علیهالسّلام: خداوند در کار خویش حتّی نیازمند گفتن کلمۀ «کُنْ» نیست، ارادۀ او همان و آفریدن همان. «فارادة اللَّه الفعل لا غیر ذلک یقول له کن فیکون بلالفظ و لا نطق و لا همّة و لا تفکّر» «کافی، ج ۱، ص ۱۰۹»
در این چند آیه، با قدرت الهی آشنا شدیم:
«لِلَّهِ الْمَشْرِقُ وَ الْمَغْرِبُ» مشرق و مغرب برای اوست.
«لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» آسمانها و زمین برای اوست.
«کُلٌّ لَهُ قانِتُونَ» همه برای او متواضع و فرمانبردار هستند.
«بَدِیعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» پدیدآورندۀ آسمانها و زمین اوست.
«کُنْ فَیَکُونُ» به فرمانِ او هر چیز موجود میشود.
همچنانکه خداوند در یک آن میآفریند، در مقام قهّاریّت نیز میتواند دریکآن همهچیز را از بین ببرد.
چنانکه در آیۀ ۱۹ سورۀ ابراهیم فرموده: «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» ایمان به چنین قدرتی، که وجود و عدمِ همهچیز به دست اوست، به انسان توانایی فوقالعاده میدهد و او را از یأس و ناامیدی باز میدارد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۷:
۱. آفرینش خداوند، همواره بدیع و ابتکاری است. «بَدِیعُ»
۲. خداوند میتواند در یک لحظه همۀ هستی را بیافریند «کُنْ فَیَکُونُ» هر چند حکمتش اقتضا میکند که سلسله علل در کار باشد و بهتدریج خلق شوند. تفسیر صفحۀ ۱۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۸ - تفسیر نور:
«وَ قالَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ أَوْ تَأْتِینا آیَةٌ کَذلِکَ قالَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِثْلَ قَوْلِهِمْ تَشابَهَتْ قُلُوبُهُمْ قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ لِقَوْمٍ یُوقِنُونَ» کسانیکه نمیدانند، گفتند: چرا خدا با خود ما سخن نمیگوید؟ یا آیه و نشانهای بر خود ما نمیآید؟ همچنین گروهی که قبل از آنان بودند مِثلِ گفتۀ آنان را گفتند، دلها (و افکارشان) مشابه است، ولی ما (به اندازۀ کافی) آیات و نشانهها را برای اهل یقین (و حقیقتجویان) روشن ساختهایم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۸:
باز هم تقاضای نابهجا از سوی گروه دیگری از کفّار!
افراد ناآگاه، در برابر دعوت رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله چنین میگویند: چرا خداوند مستقیماً با خودِ ما سخن نمیگوید؟
چرا بر خود ما آیه نازل نمیشود؟! قرآن برای جلوگیری از اثراتِ سوءِ احتمالی اینگونه سخنهای یاوه و بیجا بر سایر مسلمانان و دلداری به رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله، سؤال و خواست آنها را خیلی عادّی تلقّی میکند که این سؤالات حرف تازهای نیست و کفّار قبل از اینها نیز از انبیای پیشین چنین توقّعات نابهجا را داشتهاند.
سپس میفرماید: طرز تفکّر هر دو گروه به یکدیگر شباهت دارد، ولی ما برای اینگونه درخواستها اعتبار و ارزشی قائل نیستیم. چرا که آیات خودمان را بهقدر کفایت برای طالبان حقیقت بیان کردهایم.
توقّعات نابهجا، یا بهخاطر روحیّۀ استکبار و خودبرتربینی است و یا بهخاطر جهل و نادانی.
آنکه جاهل است، نمیداند نزول فرشتۀ وحی بر هر دلی ممکن نیست و حکیم، شربت زلال و گوارا را در هر ظرفی نمیریزد.
در قرآن میخوانیم: اگر پاکدل و درست کردار بودید، فرقان و قوّۀ تمیز به شما میدادیم. «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ یَجْعَلْ لَکُمْ فُرْقاناً» «انفال، ۲۹» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۸:
۱. اصالت به تلاش و لیاقت است؛ نه تقاضا و توقّع. گروهی هستند که بهجای تلاش و بروز لیاقت، همیشه توقّعات نابهجای خود را مطرح میکنند. «لَوْ لا یُکَلِّمُنَا اللَّهُ»
۲. سنّت خداوند اتمام حجّت و بیان دلیل است، نه پاسخگویی به خواستهها و تمایلات نفسانی هر کس. «قَدْ بَیَّنَّا الْآیاتِ» تفسیر صفحۀ ۱۸ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۹ - تفسیر نور:
«إِنَّا أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ بَشِیراً وَ نَذِیراً وَ لا تُسْئَلُ عَنْ أَصْحابِ الْجَحِیمِ» (ای رسول!) ما تو را به حق فرستادیم تا بشارتگر و بیمدهنده باشی و تو مسئول (گمراه شدن) دوزخیان (و جهنّم رفتن آنان) نیستی. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۹:
ای رسول گرامی! به توقّعات نابهجای کفّار توجّه نکن. آنان هر کدام توقّع دارند اوراق متعدّدی از آیات برایشان نازل شود «بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتی صُحُفاً مُنَشَّرَةً» «مدّثر، ۵۲» درحالیکه ما تو را همراه منطق حق برای مردم فرستادهایم تا از طریق بشارت و انذار، آنان را نسبت به سعادت خودشان آشنا کنی.
اگر گروهی بهانهجویی کرده و از پذیرش حقّ سرباز زدند و توقّع داشتند که بر آنان وحی نازل شود، تو مسئول دوزخِ آنان نیستی، تو فقط عهدهدار بشارت و انذاری، و مسئول نتیجه و قبول یا ردّ مردم نیستی.
بشارت و انذار، نشانۀ اختیار انسان است.
در قرآن مکرّر این معنا آمده است که آنچه بر خداوند است، فرستادن پیامبری معصوم با منطق حقّ همراه با بشارت و انذار است؛ حال مردم خودشان هستند که آزادانه یا راه حق را میپذیرند و یا سرسختانه لجاجت میکنند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۹:
۱. در برابر هر تضعیف روحیّهای از طرف دشمن، نیاز به تقویت و تسلیت و تسکین روحی از طرف خدا است. «أَرْسَلْناکَ بِالْحَقِّ» (در آیۀ قبل بهانههای کفّار نقل شد، در این آیه پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله با کلمه «بِالْحَقِّ» تأیید و تقویت میشود.)
۲. بشارت و تهدید، همچون دو کفّۀ ترازو باید درحالتعادل باشد، وگرنه موجب غرور یا یأس میشود. «بَشِیراً وَ نَذِیراً»
ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحيوة الدنيا و ذكر به اءن تبسل نفس بما كسبت ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع و إن تعدل كل عدل لا يؤ خذ منها اءولئك الذين اءبسلوا بما كسبوا لهم شراب من حميم و عذاب اءليم بما كانوا يكفرون(۷۰)
ترجمه : ۷۰- كسانى را كه آئين (فطرى ) خود را به بازى و سرگرمى (و استهزاء) گرفتند و زندگى دنيا آنها را مغرور ساخته رها كن و به آنها يادآورى نما تا گرفتار (عواقب شوم ) اعمال خود نشوند، (در آن روز) جز خدا نه يار و ياورى دارند و نه شفاعت كننده اى و (چنين كسى ) اگر هر گونه عوضى بپردازد از او پذيرفته نخواهد شد آنها كسانى هستند كه گرفتار اعمالى شده اند كه انجام داده اند، نوشابه اى از آب سوزان براى آنها است و عذاب دردناكى به خاطر اينكه كفر ورزيدند.
تفسیر آنها كه دين حق را به بازى گرفته اند اين آيه در حقيقت بحث آيه قبل را تكميل مى كند و به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد از كسانى كه دين و آئين خود را به شوخى گرفته اند و يك مشت بازى و سرگرمى را به حساب دين مى گذارند و زندگى دنيا و امكانات مادى آنها را مغرور ساخته ، اعراض كند و آنها را به حال خود واگذارد (و ذر الذين اتخذوا دينهم لعبا و لهوا و غرتهم الحياة الدنيا) بديهى است دستور به ترك كردن اين گونه اشخاص هيچگونه منافاتى با مساله جهاد ندارد زيرا جهاد داراى شرائطى است ، و بى اعتنائى به كفار داراى شرائط و ظروف ديگر، و هر كدام از اين دو در جاى خود بايد انجام گيرد، گاهى لازم است با بى اعتنائى مخالفان را كوبيد و گاهى با مبارزه و جهاد و كشيدن اسلحه ، و اينكه بعضى تصور كرده اند آيات جهاد، آيه فوق را نسخ كرده كاملا بى اساس است . در حقيقت آيه فوق اشاره به اين است كه آئين آنها از نظر محتوا پوچ و واهى است و نام دين را بر يك مشت اعمالى كه به كارهاى كودكان و سرگرميهاى بزرگسالان شبيه تر است گذارده اند اين چنين افراد قابل بحث و گفتگو نيستند و لذا دستور مى دهد از آنها روى بگردان و به آنها و مذهب توخاليشان اعتنا مكن . از آنچه گفتيم معلوم شد كه منظور از دينهم همان آئين شرك و بت پرستى است كه آنها داشتند و اين احتمال كه منظور از آن دين حق باشد، و اضافه دين به آنها به خاطر فطرى بودن دين بوده باشد بسيار بعيد بنظر مى رسد. احتمال ديگرى در تفسير آيه وجود دارد و آن اينكه قرآن اشاره به جمعى از كفار مى كند كه حتى نسبت به آئين خود به عنوان يك بازى و سرگرمى مى نگريستند و هرگز به عنوان يك مطلب جدى روى آن فكر نمى كردند، يعنى در بي ايمانى نيز بي ايمان بودند و به مبانى مذهب بى اساسشان نيز وفادار نبودند. و در هر حال آيه اختصاصى به كفار ندارد و شامل حال همه كسانى مى شود كه مقدسات و احكام الهى را بازيچه نيل به هدفهاى مادى و شخصى قرار مى دهند دين را آلت دنيا و حكم خدا را بازيچه اغراض شخصى مى سازند. سپس به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) دستور مى دهد كه به آنها در برابر اين اعمال هشدار دهد كه روزى فرا ميرسد كه هر كس تسليم اعمال خويش است و راهى براى فرار از چنگال آن ندارد (و ذكر به ان تبسل نفس بما كسبت ). و در آن روز جز خدا نه حامى و ياورى دارد و نه شفاعت كننده اى (ليس لها من دون الله ولى و لا شفيع ). كار آنها در آن روز به قدرى سخت و دردناك است و چنان در زنجير اعمال خود گرفتارند كه هر گونه غرامت و جريمه آن را (فرضا داشته باشند و) بپردازند كه خود را از مجازات نجات دهند از آنها پذيرفته نخواهد شد (و ان تعدل كل عدل لا يؤخذ منها). چرا كه آنها گرفتار اعمال خويش شده اند نه راه جبران در آن روز باز است و نه زمان ، زمان توبه است به همين دليل راه نجاتى براى آنها تصور نميشود (اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا). سپس به گوشه اى از مجازاتهاى دردناك آنها اشاره كرده ،نوشابه اى دارند از آب داغ و سوزان به همراه عذاب دردناك در برابر پشت پا زدنشان به حق و حقيقت (لهم شراب من حميم و عذاب اليم بما كانوا يكفرون ). آنها از درون به وسيله آب سوزان مى سوزند و از برون بوسيله آتش ! نكته اى كه بايد به آن توجه داشت اين است كه جمله اولئك الذين ابسلوا بما كسبوا (آنها گرفتار اعمال خويش هستند) در حقيقت به منزله دليل و علت عدم قبول غرامت و عدم وجود ولى و شفيع براى آنها است ، يعنى مجازات آنها بر اثر يك عامل خارجى نيست كه بتوان آن را به نوعى دفع كرد بلكه از درون ذات و صفات و اعمال خود آنها سرچشمه مى گيرد، آنها اسير كارهاى زشت خويشند، به همين دليل رهائى براى آنها ممكن نيست ، زيرا جدائى از اعمال و آثار اعمال همچون جدائى از خويشتن است . اما بايد توجه داشت كه اين شدت و سختى و عدم وجود راه بازگشت و شفاعت مخصوص كسانى است كه اصرار بر كفر داشته اند و به آن ادامه مى دادند همانطور كه از جمله بما كانوا يكفرون استفاده مى شود (زيرا فعل مضارع براى بيان استمرار چيزى است ).
خداوند سبحانه را به بی توجّهی یاد نکن؛ و با مشغول شدن به امور دیگر او را فراموش نکن؛ و او را با تمام و کمال یاد کن، طوری که در این ذکر، قلبت هم با زبان همراه باشد، و درونت با ظاهرت مطابق باشد.
و تو هیچ گاه نمی توانی حقیقتاً ذاکر خدا باشی تا وقتی که در ذکرت خودت را فراموش کنی و در آنچه به تو مربوط است خودت را از دست بدهی.
«ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» هر (حکم و) آیهای را نسخ کنیم و یا (نزول) آن را به تأخیر اندازیم، بهتر از آن، یا همانند آن را میآوریم، آیا نمیدانی که خدا بر هر چیزی قادر است؟ نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۶:
کلمۀ «نُنْسِها» از مصدر «انساء» بهمعنای تأخیر انداختن یا حذفکردن است. بدینمعنا که نزول آیه به تأخیر افتد و پس از مدّتی نازل شود.
این آیه در مقام پاسخ به تبلیغات سوء یهود است. آنان سؤال میکردند چرا در اسلام برخی قوانین تغییر پیدا میکند؟ چرا قبله از بیتالمقدّس به کعبه تغییر یافت؟ اگر اوّلی درست بود، پس دستور دوّم چیست؟ و اگر دستور دوّم درست است، پس اعمال قبلی شما باطل است. پاسخ قرآن به ایرادهای یهود، مبنی بر علت تغییر در برخی از قوانین:
قرآن با این آیه، به این ایرادها پاسخ میگوید:
ما هیچ حکمی را نسخ نمیکنیم یا آن را به تأخیر نمیاندازیم؛ مگر بهتر از آن یا همانندش را جانشین آن میسازیم.
آنان از اهداف و آثار تربیتی، اجتماعی و سیاسی احکام غافل هستند.
همانگونه که پزشک برای بیمار در یک مرحله دارویی تجویز میکند، ولی وقتی حال مریض کمی بهبود یافت، برنامۀ دارویی و درمان او را تغییر میدهد.
یا معلّم با پیشرفت درس دانشآموز، برنامۀ درسی او را تغییر میدهد،
خداوند نیز در زمانها و شرایط مختلف و متفاوت، برنامههای تکاملی بشر را تغییر میدهد.
یکی از مصادیق آیه، استمرار امامت در جامعه و جانشینی هر امام به جای امام قبلی است،
چنانکه در حدیثی ذیل این آیه میخوانیم: هر امامی از دنیا میرود، امام دیگر جانشین او میشود. «نخبة التفاسیر» پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۶:
۱. انسان همراه با نیازهای فطری و ثابت خویش، گاهی در شرایط خاصّ اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و نظامی نیز قرار میگیرد.
در این موارد در کنار قوانین و مقررات و احکام ثابت، باید دستور العملهای متغیّر داشته باشد که از طریق نسخ یا فرمان پیامبر و جانشینان او به مردم ابلاغ شود. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ»
۲. تغییر احکام، دلیل بر شکست طرح قبلی نیست، بلکه نشانۀ توجّه به مسائل جدید و تغییری حکیمانه است؛ همانند تغییر کتاب و معلّم. «ما نَنْسَخْ مِنْ آیَةٍ» «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»
۳. در ظاهر دستورها متغیّر و انبیاء متعدّدند؛ ولی لطف خدا همواره یکسان است. «مِثْلِها»
۴. جعل احکام و همچنین تغییر و تأخیر آنها، به دست خداست. «نَنْسَخْ»، «نُنْسِها»
۵. همواره باید بهتر جایگزین شود، نه پستتر. «نَأْتِ بِخَیْرٍ مِنْها»
۶. اسلام هرگز بنبست ندارد. بعضی از قوانین، قابل تغییر است. «نَنْسَخْ»، «نُنْسِها»
۷. تغییر قانون، علاوهبر زمینههای گوناگون و پیدا شدن مصالح جدید، نیاز به قدرت دارد. «نَنْسَخْ» «أَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷ - تفسیر نور:
«أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصِیرٍ» آیا ندانستی که حکومت آسمانها و زمین از آن خداست؟ (و او حق دارد هرگونه تغییر و تبدیلی را به مقتضای حکمت و حاکمیّت خود، در قوانین و احکام به وجود آورد.) و جز خدا برای شما هیچ یاور و سرپرستی نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷:
آنانکه دربارۀ تغییر بعضی احکام و دستورات اعتراض و ایراد میکنند، توجّه به حاکمیّت مطلق خداوند ندارند.
حاکمیّت خداوند دائمی و ذاتی و عمومی است، ولی غیر خدا، حاکمیّت و حکومتش محدود، موقّتی، قراردادی و غیر ذاتی است.
بنیاسرائیل از حاکمیّت الهی چنین تصوّر نادرستی داشته و خدا را نسبت به اعمال حاکمیّت، دستبسته میدانسته و میگفتند: «یَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ» « مائده، ۶۴»، درحالیکه دست خداوند در آفرینش و خلقت و همچنین در وضع و جعل قوانین و تغییر و تحوّل آنها باز است.» «بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ»
خداوند میتواند هر گاه اراده کند، در آفرینش ایجاد تغییر کند.
مثلًا آب را تلخ کند «لَوْ نَشاءُ جَعَلْناهُ أُجاجاً» «واقعه، ۷۰»؛
و یا درختان را خشک سازد «لَوْ نَشاءُ لَجَعَلْناهُ حُطاماً» «واقعه، ۶۵»؛
بالاتر از همه، تمامی مردمان را نابود و گروه دیگری را بیافریند «إِنْ یَشَأْ یُذْهِبْکُمْ وَ یَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِیدٍ» «ابراهیم، ۱۹».
چنانکه به گروهی از بنیاسرائیل فرمود: «کُونُوا قِرَدَةً خاسِئِینَ» «بقره، ۶۵» یعنی شما به شکل بوزینهگان درآیید و آنان از شکل انسانی به صورت بوزینهگان درآمدند.
این نوع تغییر و تحوّل را بنیاسرائیل در طول تاریخ زندگانی خویش بارها دیده است، خشک شدن دریا برای عبور آنان، اژدها شدن عصای حضرت موسی علیهالسّلام، شکافته شدن سنگها و جاری شدن آب، چگونه است این همه را با چشم خود دیدهاند، ولی اکنون با تغییر مختصری در احکام و دستورات بهانه گیری میکنند؟ پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۷:
۱. حقّ حاکمیّتِ همیشگی و مطلقِ آسمانها و زمین، مخصوص خداوند است. «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»
۲. تغییر قوانین، مخصوص خداوندی است که حاکمیّت آسمانها و زمین را دارد. لذا شائبۀ هیچ هوس یا ترسی در این تغییرها نیست. «ما نَنْسَخْ» «لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ»
۳. راضی کردن دیگران که بهانهگیر و لجوج هستند، برای شما ارزش نباشد؛ چون غیر از خداوند کسی شما را یاوری و سرپرستی نخواهد کرد. «ما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۱۰۸ - تفسیر نور:
«أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَما سُئِلَ مُوسی مِنْ قَبْلُ وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ بِالْإِیمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِیلِ» آیا بنا دارید از پیامبرتان سؤالات و درخواستهایی (نابهجا) بکنید، آنگونه که پیش از این، موسی (از طرف بنیاسرائیل) مورد سؤال قرار گرفت، و هر کس (با این بهانهجوییها از ایمان سرباز زند و) کفر را با ایمان مبادله کند، پس قطعاً از راه مستقیم گمراه شده است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۸:
با توجّه به خود آیه و آنچه از شأن نزولها برمیآید، برخی از مسلمانان ضعیف الایمان و بعضی از مشرکان، از پیامبر صلّی اللَّه علیه و آله تقاضاهای نامربوط و غیر منطقی داشتند.
مثلًا تقاضا میکردند برای ما نامهای از سوی خداوند بیاور! و یا نهرهایی را برای ما جاری ساز.
و برخی دیگر همانند بنیاسرائیل میگفتند: خداوند را آشکارا به ما نشان بده تا با چشم او را ببینیم و به او ایمان بیاوریم!
آوردن معجزه و اتمام حجّت، برای صدق دعوت پیامبر لازم است، ولی انجام دادن هر درخواستی، طبق هوس و میل هر فردی که از راه میرسد، درست نیست.
یک مهندس یا نقاش برای اثبات مهارت خویش، چند نمونه کار ارائه میدهد، ولی ضرورت ندارد برای هر کسی خانهای بسازد یا تابلویی بکشد!
بازگویی مشکلات و تاریخ انبیا، برای دلداری دادن به پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله است، که اگر افرادی از تو سؤال و درخواست نامعقول دارند، از انبیای پیشین نیز از همین قبیل درخواستها میکردند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۸:
۱. از سؤالات و درخواستهای بیجا بپرهیزید که گاهی زمینهساز کفر است. «أَمْ تُرِیدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا» «وَ مَنْ یَتَبَدَّلِ الْکُفْرَ»
۲. خطراتی که پیروان دیگر ادیان را تهدید کرده، مسلمانان را نیز تهدید میکند. «تَسْئَلُوا رَسُولَکُمْ کَماسُئِلَ مُوسی»
«وَدَّ کَثِیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إِیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی یَأْتِیَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ» بسیاری از اهل کتاب (نهتنها خودشان ایمان نمیآورند، بلکه) از روی حسدی که در درونشان هست، دوست دارند شما را بعد از ایمانتان به کفر بازگردانند، با اینکه حق (بودن اسلام و قرآن) برای آنان روشن شده است، ولی شما (در برابر حسادتی که میورزند، آنها را) عفو کنید و درگذرید تا خداوند فرمان خویش بفرستد، همانا خداوند بر هر کاری تواناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۹:
«عفو» یعنی بخشیدنِ خلاف، «صفح» یعنی نادیدهگرفتنِ خلاف.
دشمن که در دل آرزوی کفر شما را دارد، در عمل از هیچ توطئه و نقشهای خودداری نخواهد کرد.
روشهای اقدام آنها همان طرح سؤالات بیجا، وسوسهها، القای شبهات و میباشد که باید نسبت به آنها هوشیار بود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۹:
۱. نسبت به روحیّات و برنامههای دشمنان خود، مواظب باشید. «وَدَّ» «یَرُدُّونَکُمْ»
۲. در برخورد با دشمن نیز باید انصاف داشت. «وَدَّ کَثِیرٌ» آیه میفرماید: بسیاری از اهل کتاب چنین هستند، نه همۀ آنان.
۳. شعلۀ حسادت، چنان خطرناک است که بعد از علم و آگاهی نیز فرو نمینشیند. «حَسَداً» «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ»
۴. شما با ایمان آوردن به اسلام، عظمت و عزّتی مییابید که دشمنان به شما رشک و حسد میورزند و میخواهند شما به جهل، شرک و تفرقۀ زمان جاهلیّت برگردید. «وَدَّ کَثِیرٌ» «لَوْ یَرُدُّونَکُمْ»
۵. با مخالفان نباید فوراً به خشونت برخورد کرد، گاهی لازم است حتّی با علم به کینه و حسادت آنها، با ایشان مدارا نمود. «فَاعْفُوا»
۶. فرمان عفو دشمن، به صورت موقّت و تا زمانی است که مسلمانان دلسرد و دشمنان جسور نشوند. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتَّی»
۷. عفو، نشان ضعف نیست. خداوند بر انجام هر کاری تواناست و امروز نیز میتواند شما را بر دشمنان غالب گرداند. «إِنَّ اللَّهَ» «قَدِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰ - تفسیر نور:
«وَ أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ وَ ما تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ مِنْ خَیْرٍ تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» و نماز را برپا دارید و زکات را پرداخت نمایید و هر خیری که برای خود از پیش میفرستید، آن را نزد خدا (در سرای دیگر) خواهید یافت، همانا خداوند به اعمال شما بیناست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰:
بعد از اوّلین خطاب در آیۀ ۱۰۴ «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا»، این آیه حامل سومین دستور برای مسلمانان است.
در دستور اوّل خداوند رعایت ادب در گفتوگو با رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله را یادآور شد تا در سخن گفتن مواظب باشند بهانه و دستاویزی برای تمسخر به دست دشمنان و مخالفان ندهند. «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا»
دستور دوّم عفو و اغماض از کینه و حسادت اهل کتاب تا زمان صدور دستور جدید بود. «فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا»
دستور سوّم اقامۀ نماز و پرداخت زکات است.
درزمانیکه مسلمانان در تیررس انواع کینه و حسادتها بودند و مأمور به عفو و اغماض شدهاند، لازم است رابطۀ خودشان را با خداوند از طریق اقامۀ نماز، و پیوند با محرومان جامعه را از طریق زکات، تقویت نمایند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۰:
۱. معمولًا دستور به نماز همراه با زکات در قرآن آمده است. یعنی یاد خدا باید همراه با توجّه به خلق خدا باشد. «أَقِیمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّکاةَ»
۲. اعمال انسان، قبل از خود انسان وارد عرصه قیامت میشود. «تُقَدِّمُوا لِأَنْفُسِکُمْ»
۳. مقدار کار خیر مهم نیست؛ هر کس به هر مقدار میتواند باید انجام دهد. «مِنْ خَیْرٍ»
۴. کارهای خیر، برای قیامت محفوظ میماند. «تَجِدُوهُ»
۵. ایمان به نظارت الهی و پاداش در قیامت، قویترین انگیزۀ عمل صالح میباشد. «ما تُقَدِّمُوا» «تَجِدُوهُ عِنْدَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ» تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۱ - تفسیر نور:
«وَ قالُوا لَنْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ» و گفتند: هرگز به بهشت داخل نشود مگر آنکه یهودی یا نصرانی باشد. اینها آرزوهای آنهاست، بگو: اگر راستگویید، دلیل خود را (بر این موضوع) بیاورید. پیامهای سوره بقره - آیه ۱۱۱:
۱. غرور دینی، باعث شد تا یهود و نصارا خود را نژاد برتر و بهشت را در انحصار خود بدانند. «إِلَّا مَنْ کانَ هُوداً أَوْ نَصاری»
۲. امتیازطلبی و خودبرتربینی، آرزویی خام و خیالی واهی است. «تِلْکَ أَمانِیُّهُمْ»
۳. ادّعای بدون دلیل محکوم است. «قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ»
۴. هر گونه عقیدهای باید بر اساس دلیل باشد. «قالُوا قُلْ هاتُوا بُرْهانَکُمْ» قرآن، مطالب خود را با دلیل بیان کرده است و از مخالفان نیز تقاضای دلیل میکند. تفسیر صفحۀ ۱۷ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۲ - تفسیر نور:
«بَلی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ » آری، کسی که با اخلاص به خدا روی آورد و نیکوکار باشد، پس پاداش او نزد پروردگار اوست، نه ترسی بر آنهاست و نه غمگین خواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۱۲:
آیه علّت ورود در بهشت را، تسلیم فرمان خدا و نیکوکار بودن میداند. یعنی بهشت به ادّعا و شعار به کسی داده نمیشود، بلکه ایمان و عمل صالح لازم است. پیامهای سوره بقره - آیه ۱۱۲:
۱. برای ورود به بهشت، به جای خیال و آرزو، هم تسلیم خدا بودن و ایمان درونی لازم است و هم عمل صالح بیرونی. «أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ»
۲. نیکوکاری باید سیرۀ انسان باشد، نه به صورت موسمی و فصلی. «هُوَ مُحْسِنٌ»
۳. پاداش دادن، از شئون ربوبیّت است. «أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ»
۴. هر کس خالصانه روی به خدا آورد، هم بهر کامل دارد «فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ» و هم از هر نوع دلهره بیمه خواهد بود. «لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»
تفسیر سوره مبارکه انعام آیات ۶۸تا۶۹ و إ ذا راءيت الذين يخوضون فى ءاياتنا فأعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره و إما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين(۶۸) و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء و لكن ذكرى لعلهم يتقون(۶۹)
ترجمه : ۶۸ - هر وقت كسانى را كه آيات ما را استهزاء مى كنند مشاهده نمائى از آنها روى بگردان تا به سخن ديگرى بپردازند و اگر شيطان از ياد تو ببرد، به محض توجه پيدا كردن با (اين ) جمعيت ستمگر منشين . ۶۹ - و اگر افراد با تقوى (براى ارشاد و اندرز با آنها بنشينند) چيزى از حساب (و گناه ) آنها برايشان نيست ، ولى (اين كار تنها بايد) براى متذكر ساختن آنها باشد شايد (بشنوند و) پرهيز كارى پيشه كنند. شان نزول : در تفسير مجمع البيان از امام باقر (عليه السلام ) نقل شده كه چون آيه نخست نازل گرديد و مسلمانان از مجالست با كفار و استهزا كنندگان آيات الهى نهى شدند جمعى از مسلمانان گفتند: اگر بخواهيم در همه جا به اين دستور عمل كنيم بايد هرگز به مسجد الحرام نرويم طواف خانه خدا نكنيم (زيرا آنها در گوشه و كنار مسجد پراكنده اند و به سخنان باطل پيرامون آيات الهى مشغولند و در هر - گوشه اى از مسجد الحرام ما مختصر توقفى كنيم ممكن است سخنان آنها به گوش ما برسد) در اين موقع آيه دوم نازل شد و به مسلمانان دستور داد كه در اين گونه مواقع آنها را نصيحت كنند و تا آنجا كه در قدرت دارند به ارشاد و راهنمائى آنها را بپردازند. ذكر شان نزول براى آيه فوق - همانطور كه سابقا نيز اشاره كرديم - منافات با نازل شدن تمام سوره با هم ندارد، زيرا ممكن است حوادث مختلفى در زندگى مسلمانان رخ دهد، سپس سوره اى يكجا نازل شود و هر چند آيه اى از آن ناظر به قسمتى از آن حوادث بوده باشد.
تفسیر دورى از مجالس اهل باطل از آنجا كه بحثهاى اين سوره بيشتر ناظر به وضع مشركان و بت پرستان است در اين دو آيه به يكى ديگر از مسائل مربوط به آنها اشاره نخست به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) مى گويد: هنگامى كه مخالفان لجوج و بى منطق را مشاهده كنى كه آيات خدا را استهزاء مى كنند، از آنها روى بگردان تا از اين كار صرف نظر كرده به سخنان ديگر بپردازند (و اذا رايت الذين يخوضون فى آياتنا فاعرض عنهم حتى يخوضوا فى حديث غيره ) گرچه در اين جمله روى سخن به پيغمبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) است ولى مسلما اين حكم اختصاصى به او ندارد و تمام مؤ منان را شامل مى شود، فلسفه اين حكم نيز روشن است زيرا اگر مسلمانان در مجالس آنها شركت مى كردند، آنها براى انتقام گرفتن و ناراحت ساختن ايشان به سخنان باطل و نارواى خود ادامه مى دادند، اما هنگامى كه با بي اعتنائى از كنار آنها بگذرند طبعا سكوت خواهند كرد و به مسائل ديگر خواهند پرداخت ، زيرا تمام هدف آنها ناراحت ساختن پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) و مسلمين بود. سپس اضافه مى كند اين موضوع به اندازه اى اهميت دارد كه اگر شيطان ترا به فراموشى افكند و با اين گونه اشخاص سهوا همنشين شدى به مجرد اينكه متوجه موضوع گشتى فورا از آن مجلس برخيز و با اين ستمكاران منشين (و اما ينسينك الشيطان فلا تقعد بعد الذكرى مع القوم الظالمين ) دو سؤ ال در اينجا دو سؤ ال پيش مى آيد نخست اينكه : مگر ممكن است شيطان بر پيامبر مسلط گردد و باعث فراموشى او شود، و به تعبير ديگر آيا با وجود مقام عصمت و مصونيت از خطا حتى در موضوعات ، ممكن است پيامبر گرفتار اشتباه و فراموشى شود؟! در پاسـخ اين سؤ ال مى توان گفت كه روى سخن در آيه گرچه به پيامبر است اما در حقيقت منظور پيروان او هستند كه اگر گرفتار فراموشكارى شدند و در جلسات آميخته به گناه كفار شركت كردند به محض اينكه متوجه شوند بايد از آنجا برخيزند و بيرون روند، و نظير اين بحث در گفتگوهاى روزانه ما و در ادبيات زبانهاى مختلف ديده مى شود كه انسان روى سخن را به كسى مى كند اما هدفش اين است كه ديگران بشنوند، مطابق ضرب المثل معروف عرب كه مى گويد: اياك اعنى و اسمعى يا جاره . بعضى از مفسران مانند طبرسى در مجمع البيان و ابو الفتوح در تفسير معروف خود، پاسـخ ديگرى داده اند كه حاصلش اين است سهو و فراموشى در احكام و در مقام رسالت از طرف خداوند در مورد انبياء جايز نيست و اما در موضوعات در صورتى كه موجب گمراهى مردم نشود مانعى ندارد ولى اين پاسـخ با آنچه در ميان متكلمين ما مشهور است كه انبياء و ائمه علاوه بر احكام ، در موضوعات عادى نيز معصوم و مصون از اشتباه هستند سازش ندارد. سؤ ال ديگر اينكه بعضى از دانشمندان اهل تسنن اين آيه را دليلى بر عدم جواز تقيه بر رهبران دينى گرفته اند زيرا آيه صريحا مى گويد: در برابر دشمنان تقيه نكن و حتى اگر در مجلس آنها باشى از مجلس آنها برخيز. پاسـخ : اين ايراد نيز روشن است ، زيرا شيعه هرگز نمى گويد در همه جا بايد تقيه كرد بلكه تقيه در پاره اى از موارد قطعا حرام است ، و وجوب آن منحصر به مواردى است كه تقيه و ترك اظهار حق منافعى داشته باشد كه از اظهار آن بيشتر باشد، و يا موجب دفع ضرر و خطر كلى گردد. در آيه بعد يك مورد را استثناء كرده و مى گويد: اگر افراد با تقوا براى نهى از منكر در جلسات آنها شركت كنند و به اميد پرهيزكارى و بازگشت آنها از گناه ، آنان را متذكر سازند مانعى ندارد و گناهان آنها را بر چنين اشخاصى نخواهند نوشت ، زيرا در هر حال قصد آنها خدمت و انجام وظيفه بوده است (و ما على الذين يتقون من حسابهم من شى ء و لكن ذكرى لعلهم يتقون ) براى اين آيه تفسير ديگرى نيز ذكر شده ولى آنچه گفتيم با ظاهر آيه و همچنين با شان نزول آن سازگارتر است . ضمنا بايد توجه داشت تنها كسانى مى توانند از اين استثناء استفاده كنند كه طبق تعبير آيه داراى مقام تقوا و پرهيزگارى باشند و نه تنها تحت تاثير آنها واقع نشوند بلكه بتوانند آنها را تحت تاثير خود قرار دهند. در ذيل آيه 140 سوره نساء نيز مضمونى شبيه آيه فوق داشتيم و مطالب ديگرى در اين زمينه بيان شد.
1- آن كه بسيار مى گِريند، 2- آن كه با خاك بازى مى كنند، 3- آن كه دعوا كردن آنان همراه با كينه نيست؛ 4- آن كه چيزى براى فردا ذخيره نمى كنند، 5- آن كه مى سازند و سپس، خراب مى كنند (دل بستگى ندارند) .
ـ در پاسخ ابن سِکیت که پرسیده بود: سبب برانگیخته شدن موسی(ع) با عصا، ید بیضا و ابزار سحر، و عیسی(ع) با ابزار طبابت، و محمّد(ص) با گفتار و خطابه چیست؟ ـ : خداوند، هنگامی موسی(ع) را برانگیخت که جادو بر مردم عصر او غلبه داشت. از این رو، برای آنان از جانب خداوند، معجزه ای آورد که نظیر آن در توان آنان نبود، تا با آن، جادوی آنان را باطل سازد و حجّت را بر ایشان تمام نماید.
و خداوند متعال، عیسی(ع) را در زمانی به رسالت برانگیخت که در میان مردم، بیماری های مُزمن پدید آمده بود، مردم به طب نیاز داشتند و عیسی(ع) از جانب خداوند، برای آنان معجزه ای آورد که نظیر آن، نزد ایشان وجود نداشت. او مردگان را برای ایشان زنده می کرد، و کور مادرزاد و مبتلا به پیسی را با اذن الهی شفا می داد و با این معجزات، حجّت را بر آنان تمام می کرد.
خداوند، محمّد(ص) را در زمانی به رسالت برانگیخت که خطابه و سخنوری ـ و به گمانم امام(ع) افزود: و شعر ـ بر مردم عصر ایشان غلبه داشت. از این رو، او از جانب خداوند، برای ایشان موعظه ها و حکمت هایی آورد تا با آنها، ادّعای آنان را باطل و حجّت را بر ایشان تمام نماید.
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هشتادو دومین سوره قرآن کریم است که مکی و 19 آیه دارد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: کسی که سوره انفطار را قرائت کند خداوند به تداد همه قبرها به او حسنه می دهد و ده برابر قطرات برف و باران که از آسمان فرود می آید به او حسنه داده می شود.(1)
امام جعفر صادق علیه السلام فرموده اند: هر کس که سوره انفطار را در نمازهای واجب یا مستحب خود قرائت نماید خداوند حاجت ها و خواسته هایش را روا می داردو بین او و خداوند حجابی نخواهد بود و همواره خداوند با نظر عنایت به او می نگرد تا از حسابرسی مردم فارغ گردد.(2)
دیدار با رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در روز قیامت از ارزش های معنوی این سوره مبارکه می باشد . رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده است: هر کس خوش دارد که روز قیامت به من بنگرد چنانکه با چشم سر می بیند سوره های«تکویر »؛ «انفطار»؛ «انشقاق» را قرائت نماید. (3)
آثار و برکات سوره
1) جهت خلاصی از زندان
قرائت این سوره موجب خلاصی از زندان و رهایی از بند اسارت و ایمنی بیم دار و رفع ترس می گرددد. (4)
از وجود نورانی نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله وسلم روایت شده است: هر زندانی یا انسان در بندی آن را بخواند یا نوشته آن را با خود همراه داشته باشد خداوند خروجش را آسان می کند و او را از بند و زندان و خوف و ترس نجات می دهد و حالش به زودی بهبود می یابد.(5)
از امام صادق علیه السلام نیز منقولست: هر کس این سوره را در هر کاری که در ماند 70 مرتبه بخواند خلاصی یابد و اگر زندانی نیز این سوره را 70 بار بخواند خلاصی یابد.(6)
2) جهت ایمنی از رسوایی روز قیامت
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: هر کس بر قرائت سوره مبارکه انفطار مداومت ورزد خداوند او را از رسوایی روز قیامت در امان می دارد و عیب هایش را می پوشاند.(7)
3) قوی شدن دید چشم
از امام صادق علیه السلام نقل شده است: ... و قرائت سوره انفطار برای چشم، دید آن را قوی می کند و دردهای چشمی را برطرف می کند.(8)
________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان,ج10،ص283
(2) ثواب الاعمال،ص121
(3) کنزالعمال، ج6، ص3834
(4) مصباح کفعمی، ص459
(5) تفسیرالبرهان، ج5، ص599
(6) درمان با قرآن، ص139
(7) تفسیرالبرهان، همان
(8) همان
منابع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
امام عسکری (علیه السلام) خداوند با عنایتکردن سورهی حمد به پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله)؛ فضیلتی به آن جناب بخشید که به هیچیک از پیامبران (علیهم السلام) پیشین نداده، مگر سلیمانبنداود (علیه السلام)؛ که فقط بِسْمِ الله الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ را از این سوره دارد. [و سلیمان (علیه السلام)] این آیه را از تمام سلطنت و قدرتی که خدا به او عنایت کرده بود برتر میشمرد [و] میگفت: «خدایا! چه کلمات عالی و باارزشی است، من این کلمات را از تمام مملکتی که [به من] عنایت کردهای باارزشتر میدانم». خداوند به او خطاب کرد: ای سلیمان! چگونه با ارزشتر نباشد و حال اینکه هر بندهی من چه زن و چه مرد مرا با این کلمات بخواند ثوابی هزار برابر مملکت تو را صدقه بدهد به او عنایت میکنم. این یکهفتم از تمام آن سورهایست که به محمّد (صلی الله علیه و آله) سرور انبیاء (علیهم السلام) دادهام (سورهی فاتحة الکتاب). تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۱۰ بحارالأنوار، ج۸۹، ص۲۵۷/ الإمام العسکری، ص۵۸۹؛ فیه: «یا سلیمان هذا سبع ... الی آخر» محذوفٌ
«وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ وَ لکِنَّ الشَّیاطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما یُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّی یَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ وَ لَقَدْعَلِمُوا لَمَنِ اشْتَراهُ ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ وَ لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» و (یهود) آنچه (از افسون و سحر که) شیاطین (از جنّ و انس) در عصر سلیمان میخواندند، پیروی میکردند و سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و) کافر نشد و لکن شیاطین، کفر ورزیدند که به مردم سحر و جادو میآموختند و (نیز) از آنچه بر دو فرشته، هاروت و ماروت، در شهر بابل نازل شده بود (پیروی نمودند. آنها سحر را برای آشنایی به طرز ابطال آن به مردم میآموختند.) و به هیچکس چیزی نمیآموختند، مگر اینکه قبلًا به او میگفتند ما وسیلۀ آزمایش شما هستیم، (با بهکاربستن سحر) کافر نشوید (و از این تعلیمات سوءاستفاده نکنید،) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را میآموختند که بتوانند به وسیلۀ آن، میانِ مرد و همسرش جدایی بیفکنند (نهاینکه از آن برای ابطال سحر استفاده کنند).
ولی هیچگاه بدون خواست خدا، نمیتوانند به کسی ضرر برسانند. آنها قسمتهایی را فرا میگرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت، و مسلّماً میدانستند هر کس خریدار اینگونه متاع باشد، بهرهای در آخرت نخواهد داشت و بهراستی خود را به بد چیزی فروختند، اگر میفهمیدند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۲:
آنچه از روایات استفاده میشود آن است که حضرت سلیمان علیهالسّلام برای جلوگیری از انحراف یا سوءاستفاده، دستور داد اوراق ساحران را جمعآوری و نگهداری کنند.
ولی بعد از وفات او گروهی به آن نوشتهها دست یافته و مشغول تعلیم و اشاعۀ سحر در میان مردم شدند؛ آنان حتّی معجزات حضرت سلیمان را سحر معرّفی کرده و پیامبری او را منکر شدند.
سحر، به فنّ ظریف و دقیقی گفته میشود که امور را از مسیر عادّی خود منحرف میسازد و گاهی سحر به معنی خدعه و باطل را در شکل و قالب حق آوردن، آمده است.
و برخی از بنیاسرائیل نیز به جای پیروی از تورات به سراغ سحر و جادو رفتند. این کار چنان شهرت و گسترش یافت که یهود زمان پیامبر اسلام صلّی اللَّه علیه و آله نیز سلیمان را ساحری زبردست میدانستند و او را به عنوان پیامبر نمیشناختند!
این آیه، گناه و انحراف رهاکردن تورات و پیروی از شیاطین سحرآموز را بیان میکند که یهود بهجای تورات از آنچه شیاطین در زمان سلیمان بر مردم میخواندند، پیروی میکردند.
آنان برای توجیه کار خویش، نسبت سحر به سلیمان نیز میدادند؛ درحالیکه سلیمان مرد خدا بود و کارش معجزه و شیاطین در جهت مخالف او و کارشان سحر بود.
علاوهبر آنچه گذشت، یهود از منبع دیگری نیز به سحر دست یافتند. بدین طریق که خداوند دو فرشته را به نام «هاروت» و «ماروت» به صورت انسان در شهر «بابل» «بابل: نام منطقهای حدود نجف و کربلای فعلی بوده است.» در میان مردم قرار داد که روش ابطال و خنثیسازی سحر و جادو را به آنان بیاموزند.
امّا برای اینکار لازم بود ابتدا آنان را با سحر آشنا سازند؛ چون انسان تا فرمول ترکیبی چیزی را نداند، نمیتواند آن را خنثی نماید.
لذا فرشتهها، ابتدا طریق سحر و سپس طریقۀ ابطال آن را میآموختند و قبل از آموزش با شاگردان خود شرط میکردند که از آن سوءاستفاده نکنند و میگفتند: این کار مایۀ فتنه و آزمایش است، مبادا در مسیر مبارزه و خنثیسازی، خودتان گرفتار شوید.
امّا یهود از آن آموزش سوءاستفاده نموده و از آن برای مقاصد ناشایست بهره بردند و حتّی برای جدایی میان مرد و همسرش به کار گرفتند.
قرآن در اینجا نکتهای را یادآور میشود که جای دقّت و تأمل است. میفرماید: ساحر با داشتن علمِ سحر، از دایرۀ قدرت الهی خارج نیست و بدون ارادۀ خدا قادر به انجام کاری نیست و به کسی نمی تواند ضرری برساند، ولی از آنجایی که خداوند برای هر چیز اثری قرار داده است، سحر و جادو نیز میتواند اثرات سویی داشته باشد که از آن جمله تأثیر آن بر روابط زناشویی و خانوادگی است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۲:
۱. در حکومت حق و زمامداری حاکم الهی نیز همۀ مردم اصلاح نمیشوند، گروهی کجروی میکنند. «وَ اتَّبَعُوا ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ»
۲. شیاطین، در حکومت سلیمان نیز بیکار نمینشینند و پیدرپی القای سوء میکنند. «ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی مُلْکِ سُلَیْمانَ»
۳. حکومت، با نبوّت منافات ندارد؛ برخی انبیاء حکومت داشتهاند. «مُلْکِ سُلَیْمانَ»
۴. ساحران برای مقدّس جلوهدادن و توجیه کار خود، سلیمان را نیز ساحر معرّفی میکردند. «وَ ما کَفَرَسُلَیْمانُ»
۵. خداوند، از مقام انبیاء در برابر تهمت دیگران دفاع میکند. «وَ ما کَفَرَ سُلَیْمانُ»
۶. تعلیم و تعلّم و اعمال سحر، در ردیف کفر است. «در روایات نیز وارد شده که ساحر، کافر و مجازاتش قتل است.» «کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ»
۷. برای مقابله با علوم مضر و عقاید انحرافی، آگاهی صالحان از آنها لازم است. «ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ»
۸. در مقام تعلیم، معلّم باید نسبت به کاربردهای منفی علوم هشدار دهد. «وَ ما یُعَلِّمانِ» «حَتَّی یَقُولا»«فَلا تَکْفُرْ»
۹. انسان در بین دو آموزش قرار داد: هم وساوس شیطانی «یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ» و هم الهامات الهی «وَ ما یُعَلِّمانِ»
۱۱. گاهی علم و دانش، وسیلۀ آزمایش است. «إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ»
۱۲. تفرقه انداختن میان زن و شوهر، کاری شیاطینی و در حدّ کفر است. «فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما یُفَرِّقُونَ بِهِ بَیْنَ الْمَرْءِ»
۱۳. دانش و آموزش همیشه مفید نیست، گاهی مضرّ و زیانآور نیز میباشد. «یَتَعَلَّمُونَ ما یَضُرُّهُمْ وَ لا یَنْفَعُهُمْ»
۱۴. سحر و جادو واقعیّت دارد و در زندگی انسان مؤثّر است. «یُفَرِّقُونَ بِهِ»
۱۵. ساحر دست به کارهایی میزند، ولی تمام تأثیر و تأثرات زیر نظر خداست. میتوان از طریق پناه بردن به خداوند و استعاذه و توکّل و دعا و صدقه از توطئهها نجات یافت. «وَ ما هُمْ بِضارِّینَ»
۱۶. ساحران شاید به پول و شهرتی برسند، ولی در قیامت بهرهای ندارند. «ما لَهُ فِی الْآخِرَةِ مِنْ خَلاقٍ»
۱۷. کسیکه به سراغ تفرقهاندازی و سحر میرود، انسانیّت خود را از دست میدهد. «لَبِئْسَ ما شَرَوْا بِهِ أَنْفُسَهُمْ» تفسیر صفحۀ ۱۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۳ - تفسیر نور:
«وَ لَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ خَیْرٌ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ» و اگر آنها ایمان آورده و پرهیزکار شده بودند، قطعاً پاداشی که نزد خداست برای آنان بهتر بود، اگر آگاهی داشتند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۳:
«تقوی» تنها بهمعنای پرهیز از بدیها نیست، بلکه بهمعنای مراقبت و تحفّظ دربارۀ خوبیها نیز هست.
مثلًا در جملۀ «اتَّقُوا النَّارَ» بهمعنی حفاظت و خودنگهداری از آتش، و در جملۀ «اتَّقُوا اللَّهَ» بهمعنی مراقبت دربارۀ اوامر و نواهی الهی است. چنانکه در آیۀ «اتَّقُوا اللَّهَ الْأَرْحامَ» یعنی نسبت به فامیل و خویشان تحفّظ داشته باش امام صادق علیهالسّلام در جواب سؤال از تقوی فرمودند: تقوی همچون مراقبت هنگام عبور از منطقۀ تیغزار و پُرخار و خاشاک است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۳:
۱. ایمان بهتنهایی کافی نیست، تقوی و مراقبت لازم است. «آمَنُوا وَ اتَّقَوْا»
۲. پاداشهای الهی، محدودیّت ندارد. «لَمَثُوبَةٌ» نکره و نشانۀ بینهایت است.
۳. پاداشهای الهی، قطعی است. حرف «ل» در «لَمَثُوبَةٌ»
۴. پاداشهای الهی، از هر چیز بهتر است. بهدنبال کلمۀ «خَیْرٌ» چیزی نیامده که این نشانۀ برتری مطلق است، نه نسبی. تفسیر صفحۀ ۱۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۴ - تفسیر نور:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا وَ اسْمَعُوا وَ لِلْکافِرِینَ عَذابٌ أَلِیمٌ» ای کسانیکه ایمان آوردهاید! (به پیامبر) نگویید: «راعِنا» مراعاتمان کن؛ بلکه بگویید: «انظرنا» ما را در نظر بگیر، و (این توصیه را) بشنوید و برای کافران عذاب دردناکی است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۴:
برخی از مسلمانان برای اینکه سخنان پیامبر را خوب درک کنند، درخواست میکردند که آن حضرت با تأنّی و رعایت حال آنان سخن بگوید.
این تقاضا را با کلمۀ «راعِنا» میگفتند؛ یعنی مراعاتمان کن.
ولی چون این تعبیر در عرف یهود، نوعی دشنام تلقی میشد، آیه نازل شد که بهجای «راعِنا» بگویید: «انْظُرْنا» تا دشمن سوءاستفاده نکند.
«راعِنا» از مادۀ «رعی» بهمعنی مهلت دادن است. ولی یهود کلمۀ «راعِنا» را از مادۀ «الرعونة» که بهمعنی کودنی و حماقت است، میگرفتند. اوّلین آیه از آغاز قرآن که با خطاب: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» شروع میشود:
سورۀ بقره ، آیۀ ۱۰۴:
و ازاینبهبعد بیش از هشتاد مورد وجود دارد که با همین خطاب آمده است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۴:
۱. توجّه به انعکاس حرفها داشته باشید. «لا تَقُولُوا راعِنا» ممکن است افرادی با حسن نیّت سخن بگویند، ولی باید بازتاب آن را نیز در نظر داشته باشند.
۲. دشمن، تمام حرکات و حتّی کلمات ما را زیر نظر دارد و از هر فرصتی که بتواند میخواهد بهره برده و ضربه بزند. «لا تَقُولُوا راعِنا»
۳. اسلام، به انتخاب واژههای مناسب، بیان سنجیده و نحوۀ طرح و ارائۀ مطلب توجّه دارد. «وَ قُولُواانْظُرْنا»
۴. باید در سخنگفتن با بزرگان و معلّم، ادب در گفتار رعایت شود. «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا»
۵. اگر دیگران را سفارش به مراعات ادب میکنیم، باید ابتدا خودمان در سخن با مردم، رعایت ادب را بکنیم. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا» خطاب محترمانه است.
۶. اگر از چیزی نهی میشود، باید جایگزین مناسب آن معرّفی شود. «لا تَقُولُوا راعِنا وَ قُولُوا انْظُرْنا» تفسیر صفحۀ ۱۶ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۵ - تفسیر نور:
«ما یَوَدُّ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ وَ لا الْمُشْرِکِینَ أَنْ یُنَزَّلَ عَلَیْکُمْ مِنْ خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیم» کافران از اهل کتاب و مشرکان، دوست ندارند که هیچ خیر و نیکی از طرف پروردگارتان بر شما نازل شود؛ درحالیکه خداوند، رحمت خود را به هر که بخواهد اختصاص میدهد، و خداوند صاحب فضل بزرگ است. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۵:
این آیه، پرده از کینهتوزی و عداوت مشرکان و کفّار از یهود و نصاری، نسبت به مؤمنان برمیدارد.
آنان حاضر نیستند، ببینند که مسلمانان صاحب پیامبری بزرگ و کتابی آسمانی هستند و میخواهند ندای توحید را به تمام جهان رسانده و با تمام تبعیضات نژادی و اقلیمی و با تمام خرافاتِ مشرکان و تحریفاتِ اهل کتاب مبارزه کنند و مانع عوامفریبی بزرگان آنان شوند.
خداوند در این آیه میفرماید:
لطف و رحمت خداوند طبق ارادۀ او به هر کسی که بخواهد اختصاص مییابد و کاری به میل این و آن ندارد که آنها دوست داشته باشند یا نه! پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۱۰۵:
۱. ارادۀ قلبی و روحیّۀ باطنی دشمن را بشناسید و هرگز به آنان تمایل پیدا نکنید. «ما یَوَدُّ»
آنان هرگز دوست ندارند به مسلمانان کمترین خیری برسد؛ ولی در مقابل از بازگشت آنان به کفر و ارتجاع و از سازشکاری و سکوت و سستی با کفّار و از بهسختیافتادن آنان، لذّت میبرند.
«ودّوا لو تکفرون کما کفروا فتکونون سواء» کفّار دوست دارند همانند آنها کافر شوید. «نساء، ۸۹»
«ودّوا لو تدهن فیدهنون» کفّار دوست دارند که تو ای پیامبر نیز با آنها سازش کنی. «قلم، ۹»
«ودّوا ما عنتّم» کفّار دوست دارند که شما مسلمین در زحمت قرار گیرید. «آل عمران، ۱۱۸»
«ودّت طائفة من اهل الکتاب لو یضلّونکم» گروهی از اهل کتاب دوست دارند شما را منحرف نمایند. «آل عمران، ۶۹»
۲. خیررسانی، از شئون ربوبیّت است. «خَیْرٍ مِنْ رَبِّکُمْ»
۳. توکّل به خدا کنید و از کینه و حسادت دشمن نهراسید. «وَ اللَّهُ یَخْتَصُّ»
۴. حسادت حسود، هیچ اثری در ارادۀ لطف خداوند ندارد. «مَنْ یَشاءُ»
۵. فضل و رحمت و هدایت خداوند، شامل همۀ اقوام و ملل میشود و اختصاصی به بنیاسرائیل و گروه خاصّی ندارد. «مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»
منبع: محسن قرائتی ، تفسیر نور، ج ۱، ص ۱۷۰-۱۷۵.
بسم الله الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مبارکه انعام آیه ۶۵
قل هو القادر على ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم بأس بعض انظر کیف نصرف الایات لعلهم یفقهون(۶۵)
ترجمه : ۶۵ - بگو او قادر است که عذابى از طرف فوق یا از زیر پاى شما بر شما بفرستد یا به صورت دسته هاى پراکنده شما را با هم بیامیزد، و طعم جنگ (و ناراحتى ) را به هر یک از شما به وسیله دیگرى بچشاند، ببین چگونه آیات گوناگون را براى آنها بازگو مى کنیم شاید بفهمند (و باز گردند).
تفسیر عذابهاى رنگارنگ در آیات قبل ضمن بیان توحید فطرى در حقیقت یکنوع تشویق و اظهار محبت به بندگان شده بود که چگونه خداوند بهنگام شدائد و مشکلات آنها را در پناه خود مى پذیرد، و به خواسته هاى آنها ترتیب اثر میدهد. در این آیه براى تکمیل طرق مختلف تربیتى ، تکیه روى مسئله تهدید به عذاب و مجازات الهى شده ، یعنى همانطور که خداوند ارحم الراحمین و پناه دهنده بى پناهان است همچنین در برابر طغیانگران و سرکشان ، قهار و منتقم نیز مى باشد. در این آیه به پیامبر دستور داده شده است که مجرمان را به سه نوع مجازات تهدید کند: عذابهائى از طرف بالا و عذابهائى از طرف پائین و مجازات اختلاف کلمه و بروز جنگ و خونریزى ، لذا مى گوید: بگو خداوند قادر است که مجازاتى از طرف بالا یا از طرف پائین برشما بفرستد (قل هو القادر على ان یبعث علیکم عذابا من فوقکم او من تحت ارجلکم ). و یا اینکه شما را به صورت دسته هاى پراکنده به یکدیگر مخلوط کند و طعم جنگ و خونریزى را به بعضى به وسیله بعضى دیگر بچشاند (او یلبسکم شیعا و یذیق بعضکم باس بعض ). و در پایان آیه اضافه مى کند: بنگر که چگونه نشانه ها و دلائل مختلف را براى آنها بازگو مى کنیم شاید درک کنند و بسوى حق بازگردند (انظر کیف نصرف الایات لعلهم یفقهون ).
نکته ها در اینجا باید به چند نکته توجه کرد ۱ - در اینکه منظور از عذاب از طرف بالا و پائین چیست در میان مفسران گفتگو است ، ولى ظاهر این است که این دو کلمه (فوق و تحت ) معنى بسیار وسیعى دارند هم طرف بالا و پائین حسى را شامل مى شوند، یعنى مجازاتهائى مانند صاعقه ها و رگبارهاى خطرناک و طوفانها از طرف بالا، و زلزله ها و شکافهاى ویرانگر زمینى و طغیان رودها و دریاها از طرف پائین را در بر مى گیرد. و نیز عذابهاى دردناکى را که از طرف طبقه حکام و قشرهاى بالاى اجتماع بر سر بعضى از ملتها فرومى ریزد، و ناراحتیها و شکنجه هائى که از طرف بعضى از کارگران وظیفه نشناس دامنگیر مردم مى شود که گاهى کمتر از عذابهاى دسته اول نیست ، شامل مى گردد. همچنین ممکن است سلاحهاى جنگى مخوف عصر ما که از هوا و زمین زندگانى بشر را به صورت وحشتناکى در هم مى کوبد و در مدت کوتاهى آبادترین شهرها را از طریق بمبارانهاى هوائى و حمله هاى زمینى و مین گذاریها و زیر دریائى ها تبدیل به تل خاکسترى مى کند در مفهوم وسیع آیه داخل باشد. ۲ - یلبسکم از ماده لبس (بر وزن حبس ) به معنى اختلاط و بهم آمیختن است نه از ماده لبس بر وزن قرص به معنى لباس پوشیدن ، بنابراین معنى جمله چنین میشود: او مى تواند شما را به صورت گروهها و دسته هاى مختلف به هم بیامیزد. و این تعبیر نشان مى دهد که مسئله اختلاف کلمه و پراکندگى در میان جمعیت به قدرى خطرناک است که در ردیف عذابهاى آسمانى و صاعقه ها و زلزله ها قرار گرفته است ، و راستى چنین است ، بلکه گاهى ویرانیهاى ناشى از اختلاف و پراکندگى به درجات بیشتر از ویرانیهاى ناشى از صاعقه ها و زلزله ها است ، کرارا دیده شده است کشورهاى آباد در سایه شوم نفاق و تفرقه بنابودى مطلق کشیده شده است و این جمله هشدارى است به همه مسلمانان جهان !. این احتمال نیز در تفسیر این جمله وجود دارد که : خداوند در برابر عذابهاى آسمانى و زمینى دو عذاب دیگر را بیان کرده یکى اختلاف عقیده و فکر (که در حقیقت همانند مجازاتهاى از طرف بالا است ) و دیگر اختلافهاى در ناحیه عمل و روشهاى اجتماعى که منجر به جنگ و خونریزى مى شود (که شبیه مجازاتهاى از طرف پائین است ) بنابراین به چهار نوع مجازات طبیعى و دو نوع مجازات اجتماعى در آیه اشاره شده است . ۳ - اشتباه نشود اینکه آیه مورد بحث مى گوید: خداوند تفرقه در میان شما بیفکند نه به این معنى است که خداوند بى جهت مردم را گرفتار نفاق و اختلاف مى کند بلکه این نتیجه اعمال سوء مردم و خودخواهیها و خود پرستیها و سود جوئیهاى شخصى است که نتیجه آن به صورت نفاق و تفرقه بروز مى کند، و نسبت دادن آن به خدا به خاطر آن است که او چنین اثرى را در این اعمال زشت قرار داده است . ۴ - با توجه به اینکه روى سخن در این آیات به مشرکان و بت پرستان است چنین نتیجه مى گیریم : یک جامعه مشرک که از مسیر توحید و یکتا پرستى منحرف شده است هم گرفتار ظلم و ستم طبقات بالا، و هم وظیفه نشناسى طبقات پائین ، هم اختلاف عقیده و هم کشمکشهاى خونین اجتماعى مى شود، همانطور که جوامع مادى دنیاى امروز که تنها در برابر بت صنعت و ثروت سجده مى کنند گرفتار تمام این بلاهاى بزرگ هستند و در میان آن دست و پا مى زنند. ملتهائى نیز سراغ داریم که دم از توحید و خدا پرستى مى زنند ولى عملا مشرک و بت پرست مى باشند، چنین ملتهائى نیز به همان سرنوشت مشرکان گرفتار خواهند شد و اینکه در بعضى از اخبار مى خوانیم که امام باقر (علیه السلام ) فرمود: کل هذا فى اهل القبلة : همه این کیفرها در مسلمانان واقع مى شود ممکن است اشاره به همین باشد، یعنى هر گاه مسلمانان از مسیر توحید انحراف یابند، خود خواهى و خودپرستى جاى اخوت اسلامى را گرفت ، منافع شخصى بر منافع عمومى مقدم داشته شد و هر کس به فکر خویشتن بود و دستورات خداوند به دست فراموشى سپرده شد، آنها نیز گرفتار چنین سرنوشتى خواهند شد !.
بیماری مؤمن «و کَانَ إِذَا رَأَى الْمَرِیضَ قَدْ بَرِئَ قَالَ لِیَهْنِئْکَ الطُّهْرُ مِنَ الذُّنُوبِ فَاسْتَأْنِفِ الْعَمَلَ» هرگاه حضرت امام سجّاد علیه السلام شخصی را می دیدند که سلامت خود را بعد از بیماری بازیافته است، به او می فرمودند: «پاک شدن از گناهان گوارایت باشد؛ اینک اعمال خود را از نو شروع کن» «أمالی» شیخ مفید ص ۳۵
فقراتی از دعای حضرت امام سجّاد علیه السلام و لَا تَبْتَلِیَنِّی بِالْکَسَلِ عَنْ عِبَادَتِکَ، وَ لَا الْعَمَى عَنْ سَبِیلِکَ، وَ لَا بِالتَّعَرُّضِ لِخِلَافِ مَحَبَّتِکَ، وَ لَا مُجَامَعَةِ مَنْ تَفَرَّقَ عَنْکَ، وَ لَا مُفَارَقَةِ مَنِ اجْتَمَعَ إِلَیْک خداوندا!... مرا به بی نشاطی نسبت به عبادتت، و نابینایی نسبت به راهت، و پرداختن به امور ناسازگار با محبّتت، و پیوستن به آنانکه از تو جدا شده اند، و جدا شدن از آنانکه به تو پیوسته اند، مبتلا مکن. «صحیفۀ کاملۀ سجّادیّه» دعای ۲۰
امام سجاد (علیه السلام) فرمود: زبان آدمیزاد، هر روز به اعضاى او نزدیک مى شود و مى گوید : چگونه اید؟ آنها مى گویند: اگر تو ما را به خودمان واگذارى، خوب هستیم! و مى گویند: از خدا بترس و کارى به ما نداشته باش. و او را سوگند مى دهند و مى گویند : ما فقط به واسطه تو پاداش مى یابیم و به واسطه تو، مجازات مى شویم. خصال، ص 6، ح 15
حضرت علی اکبر علیهالسلام حضرت آیتالله امام خامنهای :«هر وقت که دل امام حسین علیهالسلام براى پیامبر صلیالله علیه و آله و سلم تنگ مىشد به حضرت علی اکبر علیهالسلام نگاه مىکرد.» ۷۷/۰۲/۱۸
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اینها را پخش نکنید؛ حتّی تولید نکنید چند سال قبل از این، من یک برنامهی مذهبی را از رادیو گوش میکردم. الفاظ علیالظاهر مذهبی و باطناً پوک، سجعها بیخودی، و عبارتها قدیمی بودند. یک نثر زیبای قدیمی نبود؛ بلکه عبارت مندرآوردیِ ساختنیِ چرندی را به شکل عبارات مذهبی درآورده بودند و گوینده هم همینطور پشت سرهم میگفت. من که آخوند و اهل دین و اهل این فنّم، هرچه گوش کردم که ببینم در این بحث نیم ساعتی که مرتب هم حرف میزد، چه میخواهد بگوید - میخواهد توحید را ثابت کند؟ میخواهد نبوت یا قیامت را ثابت و یا رد کند؟ - دیدم که اصلاً هیچ مفهومی ندارد. این، یک بحث خنثی است. من میگویم اگر شما این برنامه را برای این آوردید که اینجا خالی است، از شنوندگان عذرخواهی کنید و بگویید: شنوندگان! متأسفانه به قدر این یک ساعت، برنامهی مناسب شما پیدا نکردهایم؛ این یک ساعت تعطیل. این، خیلی بهتر و پُرجاذبهتر و منصفانهتر است. بعضی از فیلمها ساخته و نشان داده میشود که بیمحتواست. البته من چون اهل فن نیستم، متأسفانه نمیتوانم در باب ساخت و پرداخت و کارهای هنری آن نظری بدهم - ای کاش میتوانستم در آن زمینهها هم نظر بدهم - اما به عنوان بینندهیی که پای تلویزیون مینشیند و خیلی هم از معارف زمان بیگانه نیست، میتوانم نظر بدهم: انصافاً بیجاذبه و بیمحتوا بود. میترسم به آن فیلمی که مورد نظر است، اشاره کنم و کارگردان و هنرمندش بیخود مورد طعن قرار بگیرند؛ اما واقعاً الان مواردی که بتوانم اشاره کنم و اسم فیلمها را بگویم جلوی چشم من است. اینها را پخش نکنید؛ حتّی تولید نکنید. بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 7/5/69
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شما باید در مقابل این حرکت موذیانهی رسانهها، واقعا سینه سپر کنید. هرجا رسانهها روی نقطهیی تکیه میکنند، شما اگر قبلا پادزهرش را ندادهاید، بعدا بدهید. تبلیغات دروغی که آنها الان میکنند، رسانههای ما باید در مقابلش خیلی قوی بایستند. شما بایستی ابتکار هم بکنید. این ابتکار برنامهی «بررسی رادیوهای بیگانه» که صبحهای جمعه پخش میشود، یک زمان خیلی خوب حرکت میکرد؛ اما حالا قدری یکنواخت و دور از انتظار شده است و به آن شکل سابق نیست؛ که باید در آن باز هم ابتکار انجام بگیرد. یعنی باید بهطور همه جانبه، آن سخن درست و آن نکتهی بجا را ببینند و مطالعه کنند و در مقابل، آنچه را که دشمن میگوید، بیرون بیاورند و نقاط زیبای نظام را به چشم مردم بکشانند ... بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 7/5/69
حضرت آیت الله امام خامنه ای: اسلام ناب محمدی صدا و سیما را دانشگاهی برای تدریس اصول اسلام انقلابی بدانید. برداشت ما از صدا و سیما این است. امام که فرمودند «دانشگاه»، در دانشگاه چیزی تدریس میشود؛ در این دانشگاه چه چیزی میخواهد تدریس بشود؟ آنچه که در این دانشگاه تدریس میشود، عبارت از پیامها، پایهها، مفاهیم و درسهای اسلام ناب و اسلام انقلابی و اسلام واقعی است. این، آن چیزی است که در صدا و سیما ایدهآل است. ما میخواهیم به این نقطه برسیم؛ ولی فاصله داریم. شما بیش از من هم این را میدانید. من عیوب صدا و سیما را خیلی میدانم؛ اما مطمئناً هرکدام از شما در بخش خودتان، بیش از من معایب را میدانید. البته بیش از من هم تلاشها و اخلاصهایی را که در آنجا خرج شده و میشود، میدانید؛ در این هم بحثی نیست ... بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 7/5/69
حضرت آیت الله امام خامنه ای: هنر انقلابی آن دستگاهی که در دستان هنرمند و باقدرت شماست و زیر نظر مسؤول و صاحبتان قرار دارد - یعنی دستگاه صدا و سیما - دستگاه بسیار حساسی است؛ شوخی نیست. این چیزی نیست که اگر مثلاً آدم مشاهده کرد که فلان گوشهی آن هم اشکالی دارد، بگوید این اشکال به خوبیهایش دَر. نه، فقط خوبیها باید گسترش پیدا کنند و زیاد بشوند. اعتقادم این است که شما مسؤولان مؤمن و علاقهمند و کارآمد میتوانید؛ ما ابزارش را داریم. به اندازهیی که بتوانیم همین حرفها را بهقدر کافی با مایههای هنر بیامیزیم و هنرمندانه ارایه بدهیم، ابزار خوب داریم. هنرمند زیاد داریم؛ منتها باید به حیطهبندیهای نظام توجه کنید و هیچگونه تخطی و تخلفی را از اصول اساسی نظام و انقلاب اسلامی تحمل و اغماض نکنید. وقتی اغماض نکردید، وقتی رسیدگی کردید، همه چیز درست خواهد شد ... بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 7/5/69
حضرت آیت الله امام خامنه ای: شایستهسالاری ... | کرامت انسان ... در نظام جمهوری اسلامی، تکریم شأن انسان - که یکی از ویژگیهای اسلام است - ارزش دادن به انسان، رشد دادن انسان، انسان را در کار شایستهی خودش به کار گرفتن و نیروهای او را در خدمت اهداف متعالی جوشاندن، یکی دیگر از گرایشهای اصولی است ... مراقبت ... مراقبت، چیز خیلی مهمی است. مدیران بخشهای مختلف، باید به مراقبت نسبت به محوطهی کار خودشان و تشویق و تنبیه، خیلی اهمیت بدهند. منظورمان از تنبیه، تنبیه قضائی و نوع کار قضائی نیست؛ بالاخره ترتیب اثر داده بشود. اگر کسی خوب و صحیح و مطابق برنامه کار میکند، باید تشویق شود. کسی هم که تخطی میکند، کار بد انجام میدهد، رعایت مصلحت نظام و مفاهیم مطلوب برای نظام را نمیکند و برخلاف اسلام و مفاهیم انقلاب چیزی را میگنجاند، باید با او برخورد شود ... بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 7/5/69
حضرت آیت الله امام خامنه ای: پرهیز از سطحینگری و انعکاس حقیقی معارف اسلامی در فیلم ها و نماهای تلویزیونی اینطور نباشد که به نام اسلام چیزى را بگوییم که سست باشد، یا چیزى را ببافیم که فقط شکل، شکل اسلامى باشد؛ مثل این نماهاى تلویزیونى - عکس گنبد و بارگاه و مانند آن - که شماها براى فیلمها درست مىکنید و چیزى را از دور نشان مىدهید. ارایهى چنین چیزهایى از اسلام، یک چیز پوکِ پوچِ کممایه است که فقط یک زر و زیور دروغى، آن هم ظاهرى و سطحى را نشان مىدهد. حقیقتاً بایستى مفاهیم و معارف اسلامى پخش و منعکس بشود. علاوهى بر این، صدا و سیما کوشش کند که مردم متدین بشوند. یکى از وظایفى که واقعاً باید آقایان به آن توجه کنند، متدینسازى است. کارى کنید که مستمعتان بر اثر صحبت شما، حقیقتاً به صورت عمیق متدین بشود ... بیانات در دیدار با مسؤولان صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران 7/5/69
علامه شیخ جعفر شوشتری(ره) :
تنها ماهی که شهادت ندارد شعبان المعظم است
تنها ماهی که میلاد ندارد محرم الحرام است
و این یعنی سیدنا و مولانا الحسین (علیه السلام) محور شادی و غم است.
یا لَیتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً
سیف بن حارث بن سریع بن جابر همدانى جابرى و پسر عمویش مالک بن عبداللّه
سیف و مالک (الجابریّان) پسر عمو و برادر امّى بود. (بنو جابر نسلى از همدان است.) و همراه برده شان شبیب به خدمت حضرت سیدالشهداء (علیه السّلام) آمد و به یاران او ملحق شدند. روز عاشورا در رکاب حضرت امام حسین (علیه السّلام) جنگیدند تا شهید شدند.
شهید مدافع حرم شهید محمد اتابه
شهادت : 1395/08/09 ... حلب - سوریه
بخشی از وصیت نامه:
بر همه واجب است مطیع محض فرمایشات مقام معظم رهبری که همان ولایت فقیه می باشد، باشند. چون دشمنان اسلام کمر همت بستند تا ولایت را از ما بگیرند و شما همت کنید متحد و یکدل باشید تا کمر دشمنان بشکند و ولایت باقی بماند و مگذارید که یک بار دیگر هم شیعه و شیعیان تنها بمانند همچون تنهایی مولایمان حضرت علی (ع) و درد دلهایش با چاه و مادرمان حضرت زهرا (س) در بین در و دیوار و اربابم اباعبدالله الحسین (ع) در کربلا و …
هفتاد و نهمین سوره قرآن کریم است که مکی و دارای 46 ایه می باشد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرموده اند: هر کس سوره نازعات را قرائت نماید نگه داشتن و حسابرسی او در روز قیامت به اندازه یک نماز واجب طول می کشد تا اینکه وارد بهشت می شود. (1)
باز ایشان فرموده اند: کسی که سوره نازعات را قرائت نماید در قبرش و روز قیامت تنها نیست و این سوره انیس او می گردد تا وارد بهشت شود.(2)
امام صادق علیه السلام نیز فرمودند: هر که سوره نازعات را قرائت نماید سیراب از دنیا می رود و سیراب مبعوث می شود و سیراب وارد بهشت می گردد. (3)
آثار و برکات سوره
1) در رویایی با دشمن
امام صادق علیه السلام فرموده اند: کسی که سوره نازعات را در رویارویی با دشمنان بخواند دشمنانش او را نمی بینند و اگر هنگام ورود بر کسی که از خوف و ترس دارند خوانده شود نجات می یابد وبه اذن خدا ایمنی می یابد. (4)
2) دفع سم در بدن
روایت شده است هر کس سوره نازعات را نوشته وپس از شستن سوره آن را به کسی که سم خورده یا حیوان وحشره ای سمی او را گزیده است بنوشانند شفا می یابد. (5)
__________________
پی نوشت:
(1) مجمع البیان، ج10، ص250
(2) مستدرک الوسائل، ج4، ص35
(3) ثواب الاعمال، ص121
(4) مکارم الاخلاق، ص365
(5) همان
منبع: «قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»
«وَ إِذْ أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ لا تَسْفِکُونَ دِماءَکُمْ وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ ثُمَّ أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ تَشْهَدُونَ» (به یاد آرید) هنگامیکه از شما پیمان گرفتیم، خونهای یکدیگر را نریزید و همدیگر را از سرزمین خود بیرون نکنید، پس شما (به این پیمان) اقرار کردید و خود بر آن گواه هستید. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۴:
شاید مراد از میثاق بنیاسرائیل دربارۀ احترام به خون مردم، آیۀ ۳۲ سورۀ مائده باشد که میفرماید: بر بنیاسرائیل نوشتیم که هر کس شخصی را بدون دلیل و از روی فساد در زمین بکشد، گویا همۀ مردم را کشته است.
حقِّ حیات، اوّلین حقِّ برای هر انسان است و قتل نفس از گناهان کبیره میباشد.
در سورۀ نساء آیۀ ۹۳ میخوانیم: هر کس با اختیار و دانسته مسلمانی را بکشد، برای همیشه در دوزخ و مورد غضب خداوند است.
همچنانکه در سورۀ مائده آیۀ ۳۲؛ کشتن یک نفر را بدون هیچ جرمی برابر با کشتن همۀ مردم شمرده است.
در حدیث آمده است: تمام گناهان مقتول به گردن قاتل میافتد.
و نیز آمده است: اگر اهل آسمانها و زمین در قتل یک نفر شریک شوند، همه به دوزخ میافتند.
روش طاغوتها آن است که برای محکمکردن پایگاه خود، قلعهها و کاخها بنا میکنند و مردم را آواره کرده و مورد آزار و هتک حرمت قرار میدهند.
درحالیکه حتّی بستانکار حقّ ندارد، بدهکار را مجبور به فروش خانه خود نماید.
و اگر شخصی در مسجد برای خود جای بگیرد، کسی حق ندارد در آنجا نماز بخواند.
و هر کس زودتر از دیگری مکانی را برای کار یا عبادت یا کشاورزی انتخاب نمود، در اولویّت قرار میگیرد و احدی حقِّ مزاحمت ندارد.
انتقاد از یهودیان زمان رسول اکرم صلّی اللَّه علیه و آله که در جملۀ «أَقْرَرْتُمْ وَ أَنْتُمْ» به چشم میخورد به خاطر عملکرد نیاکانشان است.
آری، هر کس به کار شخصی یا قومی مربوط به زمانهای گذشته یا آینده راضی باشد، شریک در آن قلمداد میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۴:
۱. برای اطمینان از انجام کارهای مهم، سفارش و فرمان کافی نیست، میثاق و عهد لازم است. «أَخَذْنا مِیثاقَکُمْ»
۲. امنیّت جان و وطن، سفارش همۀ مکاتب الهی است. «لا تَسْفِکُونَ»، «لا تُخْرِجُونَ»
۳. علاقهبهوطن، یک حقّ فطری و طبیعی است و سلب این حق، ظلم آشکار است. «وَ لا تُخْرِجُونَ أَنْفُسَکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ»
۴. جامعه به منزلۀ پیکری واحد است که افراد آن، اعضای این پیکر هستند. «دِماءَکُمْ»، «أَنْفُسَکُمْ»
از کلمۀ «دِماءَکُمْ» و «أَنْفُسَکُمْ» استفاده میشود، کشتن یا اخراج دیگری در واقع کشتن و اخراج خود است.
سعدی میگوید:
بنی آدم اعضای یکدیگرند --------- که در آفرینش ز یک گوهرند تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۵ - تفسیر نور:
«ثُمَّ أَنْتُمْ هؤُلاءِ تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ وَ تُخْرِجُونَ فَرِیقاً مِنْکُمْ مِنْ دِیارِهِمْ تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ وَ إِنْ یَأْتُوکُمْ أُساری تُفادُوهُمْ وَ هُوَ مُحَرَّمٌ عَلَیْکُمْ إِخْراجُهُمْ أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ فَما جَزاءُ مَنْ یَفْعَلُ ذلِکَ مِنْکُمْ إِلاَّ خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ یَوْمَ الْقِیامَةِ یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ» امّا این شما هستید که یکدیگر را به قتل میرسانید و جمعی از خودتان را از سرزمینشان (آواره و) بیرون میکنید و بر علیه آنان، به گناه و تجاوز همدیگر را پشتیبانی میکنید. ولی اگر همانان به صورت اسیران نزد شما آیند، باز خریدشان می کنید (تا آزادشان سازید) درحالیکه (نه تنها کشتن، بلکه) بیرون راندن آنها (نیز) بر شما حرام بود. آیا به بعضی از دستورات کتاب آسمانی ایمان میآورید و به برخی دیگر کافر میشوید؟ پس جزای هر کس از شما که این عمل را انجام دهد، جز رسوایی در این جهان، چیزی نخواهد بود و روز قیامت به سختترین عذاب باز برده شوند و خداوند از آنچه انجام میدهید، غافل نیست. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۵:
خداوند در این آیه، بنیاسرائیل را سرزنش میکند که علیرغم پیمان و میثاقی که داشتید، همدیگر را کشتید و یکدیگر را از سرزمینهایتان بیرون کردید.
شما موظّف بودید یک جامعۀ متّحد بر اساس روابط صحیح خانوادگی و رسیدگی به محرومان تشکیل دهید، ولی بهجای آن در گناه و تجاوز به حقوق دیگران، یکدیگر را یاری و حمایت نمودید و در جامعه، هرج و مرج و تفرقه و خونریزی را رواج دادید.
با حمایت شما، حاکمان ظالم جرأت قتل و تبعید پیدا کردند و عجیب اینکه شما به حکم تورات، اگر در این درگیریها اسیری داشته باشید با پرداخت فدیه آزادش مینمایید، درحالیکه حکم تورات را در تحریم قتل و تبعید، گوش نمیدهید
حاضر هستید همدیگر را به دست خود بکشید، ولی حاضر نیستید اسیر یکدیگر باشید!
اگر اسارت توهین است، کشتن از آن بدتر است، و اگر فدیه دادن و آزاد کردن اسیران، فرمان تورات است، نهی از قتل و تبعید هم فرمان خداوند است!
آری، شما تسلیم فرمان خداوند نیستید؛ بلکه آیات الهی را هر جا مطابق میل و سلیقۀ خودتان باشد میپذیرید و هر کجا نباشد، زیر بار نمیروید.
این آیه نسبت به خطر التقاط، هشدار میدهد که چگونه افرادی بخشی از دین را میپذیرند و قسمت دیگر آن را رها میکنند.
مسلمانانی که به احکام فردی عمل میکنند، ولی نسبت به مسائل اجتماعی بیتفاوت هستند، باید در انتظار خواری و ذلّت دنیا و عذاب قیامت باشند.
ایبسا کسانیکه شرایط و احکام نماز و روزه را مراعات میکنند، ولی در شرایط و وظایف حاکم و حکومت، متعهّد نیستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۵:
۱. قرآن، کشتنِ دیگران را، به کشتن نفسِ خود تعبیر کرده است تا بگوید دیگرکشی، خودکشی است و افراد یک جامعه همچون اعضای یک پیکر هستند. «تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ»
۲. یاریرسانی و همکاری در گناه و تجاوز، ممنوع است. «تَظاهَرُونَ عَلَیْهِمْ بِالْإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ»
در احادیث آمده است: اگر کسی ستمگر را در ظلم و ستم راهنمایی و کمک کند، در دوزخ قرین «هامان» وزیر فرعون خواهد بود. و حتّی آمادهکردن دوات و قلم برای ستمگر، جایز نیست.
امام کاظم علیهالسّلام خطاب به یکی از مسلمانان بزرگوار فرمود: کرایهدادن شتر به دستگاه هارونالرّشید هر چند برای سفر حج باشد، جایز نیست. «تفسیر أطیبالبیان»
۳. علامت ایمان، عمل است و اگر کسی به دستورات دین عمل نکند، گویا ایمان ندارد. «أَ فَتُؤْمِنُونَ بِبَعْضِ الْکِتابِ وَ تَکْفُرُونَ بِبَعْضٍ»
قرآن، بهجای انتقاد از اینکه چرا بعضی دستورات را عمل میکنید و بعضی را رها میکنید، فرموده است: چرا به بعضی ایمان میآورید و به بعضی کفر میورزید.
۴. نشانۀ ایمان واقعی، عمل به دستوراتی است که بر خلاف سلیقههای شخصی انسان باشد وگرنه انجام دستوراتِ مطابق میل انسان، نشانی از میزان ایمان واقعی ندارد. «تَقْتُلُونَ»، «تُفادُوهُمْ»
(در کشتن یکدیگر به تورات کاری ندارید، ولی در آزادسازی اسیران اهل ایمان میشوید!)
۵. کفر به بعضی از آیات، در واقع کفر به تمام احکام است. و بههمین جهت جزای کسانی که به قسمتی از آیات عمل نکنند، خواری دنیا و عذاب قیامت خواهد بود. «خِزْیٌ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا» «یُرَدُّونَ إِلی أَشَدِّ الْعَذابِ» تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۶ - تفسیر نور:
«أُولئِکَ الَّذِینَ اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا بِالْآخِرَةِ فَلا یُخَفَّفُ عَنْهُمُ الْعَذابُ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ» آنها کسانی هستند که زندگی دنیا را بهبهای (ازدستدادن) آخرت خریدهاند، پس در مجازات آنان تخفیفی داده نمیشود و آنها یاری نخواهند شد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۶:
این آیه ریشۀ پیمانشکنیها، قتلِ نفسها و عمل نکردن به برخی آیات را چنین بیان میکند: آنها دنبال زندگی دنیوی هستند و تنها به قوانینی که منافعشان را تأمین کند، پایبند هستند و به هر قانونی که ضرری به منافع دنیوی آنان بزند بیاعتنا هستند.
پس عذاب الهی برای این رفاهطلبان دنیاپرست، تخفیف ندارد و بر خلاف خیال و گمانشان که ادّعا میکنند یا اصلًا عذاب نخواهند شد و یا چند روزی بیشتر مجازات نمیبینند، آنان نیز مثل همۀ مجرمان، در برابر اعمال خود مسئول هستند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۶:
۱. انسان، آزاد است و حقّ انتخاب دارد. تمام آیاتی که میفرماید: انسان دنیا را خرید و آخرت را فروخت، دلیل این هستند که انسان مجبور نیست، بلکه اختیار دارد و خود با فکر و مقایسه، میسنجد و انتخاب میکند. «اشْتَرَوُا»
۲. همه در برابر قانون الهی یکسان هستند. «فَلا یُخَفَّفُ» اینکه بنیاسرائیل خود را نژادِ برتر، فرزند و محبوب خدا میدانند، گمان و وهمی بیش نیست. قهر الهی برای هیچ انسان و نژادی که در مسیر لجاجت و کفر است، استثنا برنمیدارد.
۳. دنیاطلبی، یکی از انگیزههای قتل میباشد. «تَقْتُلُونَ أَنْفُسَکُمْ» «اشْتَرَوُا الْحَیاةَ الدُّنْیا» تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۷ - تفسیر نور:
«وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَی الْکِتابَ وَ قَفَّیْنا مِنْ بَعْدِهِ بِالرُّسُلِ وَ آتَیْنا عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ الْبَیِّناتِ وَ أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَرِیقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَرِیقاً تَقْتُلُونَ» و همانا ما به موسی کتاب (تورات) دادیم و از پس او پیامبرانی پشت سر یکدیگر فرستادیم و به عیسیبن مریم (معجزات و) دلایل روشن بخشیدیم و او را با روحالقدس، تأیید و یاری نمودیم. پس چرا هر گاه پیامبری چیزی (از احکام و دستورات) بر خلاف هوای نفس شما آورد، در برابر او تکبّر ورزیدید. (و بهجای ایمانآوردن به او) جمعی را تکذیب و جمعی را به قتل رساندید؟! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۷:
این آیه از استمرار لطف خداوند برای هدایت مردم سخن میگوید.
که پس از موسی علیهالسّلام پیامبرانی چون داوود، سلیمان، یوشع، زکریّا و یحیی علیهمالسّلام آمدند.
و بعد از آن بزرگواران، خداوند حضرت عیسی علیهالسّلام را با دلایل روشن فرستاد که از سوی روحالقدس « از آیۀ ۱۰۲ سورۀ نحل معلوم میشود که روحالقدس همان جبرئیل است» یاری و تأیید میشد،
ولی بنیاسرائیل راه استکبار و گردنکشی را پیش گرفتند و بهجای پذیرشِ هدایت الهی، به تکذیب و قتل انبیاء دست زدند.
نقل تاریخ انبیا، یک نوع تسلّی برای پیامبر اسلام و مؤمنان است که تحمّل رنجها برای آنان آسان شود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۸۷:
۱. سنّت خداوند، تداوم وجود رهبر آسمانی در میان مردم است. «قَفَّیْنا»
۲. تعلیم و تربیت، تعطیلبردار نیست. «قَفَّیْنا» فرستادن پیامبران یکی پس از دیگری، نشانۀ جریان هدایت در طول تاریخ است.
۳. فرشتگان، به اولیای خدا یاری میرسانند. «أَیَّدْناهُ بِرُوحِ الْقُدُسِ»
۴. انبیاء باید به سراغ مردم بروند. «جاءَکُمُ الرَّسُولُ»
۵. هدایت، با هوی و هوس سازگار نیست. «لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ»
۶. کسی که تسلیم حق نباشد، مستکبر است. «لا تَهْوی أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ»
۷. هویپرستی، انسان را تا پیامبرکُشی پیش میبرد. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ»
۸. انبیاء برای تحقّق اهداف خویش، تا پایِ جان مقاومت میکردند. «فَرِیقاً تَقْتُلُونَ» تفسیر صفحۀ ۱۳ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۸۸ - تفسیر نور:
«وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً ما یُؤْمِنُونَ» و آنها (به پیامبران) گفتند: دلهای ما در غلاف است (و ما از گفتههای شما چیزی نمیفهمیم). چنین نیست، بلکه خداوند به سبب کفرشان از رحمت خود دور ساخته (و بههمیندلیل چیزی درک نمیکنند)، پس اندکی ایمان میآورند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۸۸:
ظاهراً این جواب استهزاآمیز، شعار همۀ مشرکان و سرکشان، در برابر پیامبران بوده است.
چنانکه در جواب حضرت شعیب میگفتند: «یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ» «هود، ۹۱» ما حرف تو را نمیفهمیم.
و یا در برابر آیات قرآن میگفتند: «قُلُوبُنا فِی أَکِنَّةٍ» «فصّلت، ۵» دلهای ما در پرده و پوشش است.
در این آیه نیز تعبیر «قُلُوبُنا غُلْفٌ» آمده است. پیام سورۀ بقره - آیۀ ۸۸:
مقدّمات بدبختی، به دست خود انسان است. اگر گروهی مورد لعنت و قهر الهی قرار میگیرند، به خاطر کفر و لجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ»
حضرت آیتالله خامنهای: «الله اکبر ملت ایران لحن و نواى خاصى دارد. چون الله اکبر پیغمبر است، الله اکبر بت شکن است، چون به معناى ناچیز و بىمقدار داشتن بتهاى زور و زر است، چون به معناى رشادت و شجاعت یک ملّت در مقابل استکبار جهانى است.» ۱۳۶۴/۰۶/۰۶
یکی از گناهان کبیرهی تمدن غرب نسبت به بشریت، این است که ازدواج را در چشم مردم سبک کرد. تشکیل خانواده را کوچک کرد. مثل لباس که عوض میکنند... قضیهی زن و شوهری را این طور کردند. بیانات رهبر انقلاب در مراسم خطبه عقد زوج های جوان؛ ۷۸/۱/۲۴
استفاده از کلیه مطالب با ذکر صلوات آزاد است سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم
هفتادمین سوره قرآن کریم است که مکی و دارای 44 آیه است. این سوره به «سأل سائل» نیز شهرت دارد. (1)
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه واله وسلم در فضیلت این سوره فرموده اند: هر کس سوره معارج را قرائت کند خداوند ثواب کسانی که رعایت امانت و عهدهای خود را می کنند و کسانی که بر نمازهای خود مواظبت می کنند را به او عطا می کند.(2)
در سخنی از امام صادق علیه السلام نیز آمده است: هر کس سوره معارج را زیاد بخواند خداوند از گناهان او پرسش نخواهد کرد و در روز قیامت او را نزد پیامبر و اهل بیتش علیهم السلام ساکن خواهد کرد.(3)
آثار و برکات سوره
1)گره گشایی برای اسیران و زندانیان
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: کسی که در اسارت است یا در زندان و در بند است اگر سوره معارج را بخواند برای او گره گشایی می شودو این سوره او را حفظ می کند تا نزد خانواده اش بازگردد.(4)
2)برای محتلم نشدن
امام صادق علیه السلام فرمودند: کسی که در شب سوره معارج را قرائت نماید از احتلام و جنب شدن در خواب در امان می ماند و تمام شب را در امنیت الهی خواهد بود تا صبح.(5)
3)روا شدن حاجات
روایت است که هر کس بر خواندن این سوره در شب و روز مداومت کند هر حاجتی که دارد روا می گردد.(6)
_________________
پی نوشت:
(1) درمان با قرآن، ص126
(2)مجمع البیان، ج10، ص116
(3) ثواب الاعمال، ص119
(4) تفسیرالبرهان، ج5، ص481
(5) همان
(6)درمان با قرآن، ص127
منابع:«قرآن درمانی روحی و جسمی، محسن آشتیانی، سید محسن موسوی»؛ درمان با قرآن،محمدرضا کریمی
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداة و العشى يريدون وجهه ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء فتطردهم فتكون من الظالمين(۵۲) و كذلك فتنا بعضهم ببعض ليقولوا اء هؤ لاء من الله عليهم من بيننا اءليس الله باعلم بالشاكرين(۵۳)
ترجمه : ۵۲ - آنها را كه صبح و شام خدا را ميخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، از خود دور مكن ، نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها اگر آنها را طرد كنى از ستمگران خواهى بود. ۵۳ - و اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (توانگران را به وسيله فقيران ) تا بگويند آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما (برگزيده و) بر آنها منت گذارده (و نعمت ايمان به آنها بخشيده ) آيا خداوند شاكران را بهتر نميشناسد؟!
شان نزول در شان نزول آيات فوق روايات متعددى نقل شده كه با هم شباهت زياد دارند از جمله اينكه : در تفسير (در المنثور) چنين نقل شده كه جمعى از قريش از كنار مجلس پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) گذشتند در حالى كه صهيب و عمار، و بلال و خباب و امثال آنها از مسلمانان كم بضاعت و كارگر، در خدمت پيامبر بودند. آنها از مشاهده اين صحنه تعجب كردند (و از آنجا كه شخصيت را در مال و ثروت و مقام مى دانستند نتوانستند عظمت مقام روحى اين مردان بزرگ ، و نقش سازنده آنها را در ايجاد مجتمع بزرگ اسلامى و انسانى آينده درك كنند) گفتند اى محمد (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) آيا به همين افراد از ميان جمعيت قناعت كرده اى ؟ اينها هستند كه خداوند از ميان ما انتخاب كرده ؟! ما پيرو اينها بوده باشيم ؟ هر چه زودتر آنها را از طرف خود دور كن ، شايد ما به تو نزديك شويم و از تو پيروى كنيم . آيات فوق نازل شد و اين پيشنهاد را به شدت رد كرد. بعضى از مفسران اهل تسنن مانند نويسنده المنار حديثى شبيه به اين نقل كرده و سپس اضافه مى كند عمر بن خطاب در آنجا حاضر بود، و به پيامبر پيشنهاد كرد چه مانعى دارد كه پيشنهاد آنها را بپذيريم ؟ و ما ببينيم اينها چه ميكنند آيات فوق پيشنهاد او را نيز رد كرد. اشتباه نشود ذكر شان نزول براى بعضى از آيات اين سوره منافاتى با اين ندارد كه تمام سوره يك جا نازل شده باشد زيرا همانطور كه سابقا اشاره كرديم ممكن است حوادث گوناگونى قبل از نزول سوره در فواصل مختلفى روى داده باشد و اين سوره ناظر به آن حوادث بوده باشد. ذكر اين نكته در اينجا لازم به نظر مى رسد كه در پاره اى از روايات نقل شده هنگامى كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) پيشنهاد آنها را نپذيرفت از او خواستند كه ميان اشراف قريش و فقراى يارانش تناوب قائل شود، يعنى روزى را براى اينها و روزى را براى آنها قرار دهد، تا با هم در يك جلسه ننشينند، پيامبر اين پيشنهاد را پذيرفت شايد وسيله اى براى ايمان آوردن آنها شود، آنها گفتند بايد اين مطلب به عنوان يك قرار داد نوشته شود پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) على (عليه السلام ) را مامور نوشتن قرار داد كرد كه آيه فوق نازل شد و از اين كار نهى كرد. ولى اين روايت علاوه بر اينكه با روح تعليمات اسلام سازگار نيست و در هيچ مورد در مقابل اينگونه تبعيضها انعطافى نشان نداده ، بلكه در همه جا سخن از وحدت جامعه اسلامى است ، با آيه قبل كه ميفرمود( ان اتبع الا ما يوحى الى :) من همواره پيرو وحى الهى هستم سازگار نيست ، چگونه ميتوان باور كرد پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) بدون انتظار وحى تسليم چنين پيشنهادى شده باشد. به علاوه جمله و( و لا تطرد) كه در آغاز آيه مورد بحث مى خوانيم نشان مى دهد كه آنها پيشنهاد طرد مطلق آن دسته از ياران پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را داشته اند نه پيشنهاد تناوب ، زيرا تناوب با طرد فرق بسيار دارد و اين نشان مى دهد كه شان نزول همان است كه در آغاز آورديم .
تفسیر مبارزه با فكر طبقاتى در اين آيه به يكى ديگر از بهانه جوئيهاى مشركان اشاره شده و آن اينكه آنها انتظار داشتند پيامبر امتيازاتى براى ثروتمندان به نسبت طبقه فقير قائل شود، و معتقد بودند كه نشستن آنها در كنار ياران فقير پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) براى آنها عيب و نقص بزرگى است ، بيخبر از اينكه اسلام آمده تا به اينگونه امتيازات پوچ و بى اساس پايان دهد، لذا آنها روى اين پيشنهاد اصرار داشتند كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) اين دسته را از خود براند، اما قرآن صريحا و با ذكر دلائل زنده پيشنهاد آنها را نفى مى كند نخست كسانى را كه صبح و شام پروردگار خود را ميخوانند و جز ذات پاك او نظرى ندارند، هرگز از خود دور مكن (و لا تطرد الذين يدعون ربهم بالغداوة و العشى يريدون وجهه ) قابل توجه اينكه در اينجا بدون اينكه نام يا عنوان اين اشخاص را ذكر كند، تنها به ذكر اين صفت قناعت شده است ، كه آنها صبح و شام - و به تعبير ديگر هميشه - به ياد خدا هستند، و اين عبادت و نيايش و توجه به پروردگار نه بخاطر ديگر از روى ريا است ، بلكه تنها بخاطر ذات پاك او است او را فقط بخاطر خودش مى خواهند و مى جويند، و هيچ امتيازى با اين امتياز برابرى نمى كند. از آيات مختلف قرآن استفاده مى شود كه مشركان ثروتمند و خود خواه اين نخستين و آخرين بار نبود كه چنين پيشنهادى را به پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) كردند، بلكه كرارا اين ايراد را داشتند، كه چرا پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) جمعى از بينوايان را گرد خويش جمع كرده است ، و اصرار داشتند آنها را طرد كند. در حقيقت آنها روى يك سنت ديرين غلط امتياز افراد را به ثروت آنها مى دانستند، و معتقد بودند بايد طبقات اجتماع كه بر اساس ثروت به وجود آمده همواره محفوظ بماند، و هر آئين و دعوتى بخواهد زندگى طبقاتى را بر هم زند، و اين امتيازات را ناديده بگيرد، در نظر آنها مطرود و غير قابل قبول است . در حالات نوح پيامبر (عليه السلام ) نيزكه اشراف زمان او به او ميگفتند، (و ما نراك اتبعك الا الذين هم اراذلنا بادى الراى ): ما نمى بينيم كسانى از تو پيروى كرده باشند، جز جمعى از فرومايگان و افراد خام (هود آيه 26) و اين را دليل بر بطلان رسالت او ميدانستند. يكى از نشانه هاى عظمت اسلام و قرآن و به طور كلى عظمت مكتب انبيا اين است كه با سرسختى هر چه بيشتر، در برابر اين گونه پيشنهادها مقاومت كردند، و در جوامعى كه اختلاف طبقاتى يك مساله جاويدان شمرده مى شد، بكوبيدن اين امتياز موهوم پرداختند تا معلوم شود افراد پاكدل و با ايمان و هوشمندى هم چون سلمان و ابى ذر و صهيب و خباب و بلال به خاطر نداشتن مال و ثروت كمترين نقصى ندارند، و ثروتمندان بى مغز و كور دل و خود خواه و متكبر به خاطر ثروتشان نميتوانند از امتيازات اجتماعى و معنوى برخوردار گردند. در جمله بعد مى فرمايد: دليلى ندارد كه اينگونه اشخاص با ايمان را از خود دور سازى ، براى اينكه نه حساب آنها بر تو است و نه حساب تو بر آنها، (ما عليك من حسابهم من شى ء و ما من حسابك عليهم من شى ء). با اينحال اگر آنها را از خود برانى از ستمگران خواهى بود (فتطردهم فتكون من الظالمين ). در اينكه منظور از حساب در اينجا چه حسابى است ؟ در ميان مفسران گفتگو است ، بعضى احتمال داده اند كه منظور از حساب ، حساب روزى آنها است ، يعنى اگر دست آنها از مال و ثروت تهى است بارى بر دوش تو نمى گذارند، زيرا حساب روزى آنها با خدا است ، همانگونه كه تو نيز بار زندگى خود را بر دوش آنها نمى گذارى و حساب روزى تو با آنها نيست . ولى با توجه به بيانى كه خواهيم كرد اين احتمال بعيد به نظر مى رسد.
بلكه ظاهر اين است كه منظور از حساب ، حساب اعمال است - همانطور كه بسيارى از مفسران گفته اند - اما چگونه خداوند ميفرمايد حساب اعمال آنها بر تو نيست ، در حاليكه آنها عمل بدى نداشته اند كه ذكر چنين جمله اى لازم باشد اين به خاطر آن است كه مشركان ياران فقير پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را به واسطه نداشتن مال و ثروت متهم به دورى از خدا مى كردند كه اگر اعمال آنها در پيشگاه خدا مورد قبول بود، چرا آنها را از نظر زندگى مرفه قرار نداده است ؟ به علاوه آنها را متهم مى كردند كه ايمانشان شايد بخاطر تامين زندگى و رسيدن به آب و نان بوده است . قرآن پاسـخ مى دهد به فرض اينكه آنها چنين بوده باشند، ولى حسابشان با خدا است ، همين اندازه كه ايمان آورده اند و در صف مسلمين قرار گرفته اند، به هيچ قيمتى نبايد رانده شوند، و به اين ترتيب جلو بهانه جوئيهاى اشراف قريش را ميگيرد. شاهد اين تفسير همان است كه در داستان نوح پيغمبر كه شبيه داستان اشراف قريش است آمده در آنجا كه قوم نوح به او ميگويند: ا نؤمن لك و اتبعك الارذلون :( ما به تو ايمان بياوريم در حاليكه افراد بى سر و پا از تو پيروى كرده اند) نوح در جواب مى گويد: و ما علمى بما كانوا يعملون ان حسابهم الا على ربى لو تشعرون و ما انا بطارد المؤ منين :(من چه اطلاعى از اعمال آنها دارم ؟ حساب اعمال آنها بر خدا است اگر بدانيد، و من نميتوانم آنها را كه اظهار ايمان كرده اند از خود برانم .) نتيجه اينكه وظيفه پيامبر آن است كه هر فردى را كه اظهار ايمان كند بدون هيچ گونه تفاوت و تبعيض از هر قشر و طبقه اى كه باشد بپذيرد، چه رسد به افراد پاكدل و با ايمانى كه جز خدا نمى جويند و تنها گناهشان اين است كه دستشان از مال و ثروت تهى است ، و آلوده زندگى نكبتبار اشراف نيستند. يك امتياز بزرگ اسلام مى دانيم در مسيحيت كنونى دايره اختيارات روساى مذهبى به طرز مضحكى توسعه يافته تا آنجا كه آنها براى خود حق بخشيدن گناه قائل هستند، و به همين جهت ميتوانند كسانى را با كوچكترين چيزى طرد و تكفير كنند، و يا بپذيرند. قرآن در آيه فوق و آيات ديگر صريحا يادآور ميشود كه نه تنها علماى مذهبى حتى شخص پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) نيز حق طرد كسى را كه اظهار ايمان مى كند، و كارى كه موجب خروج از اسلام بشود، انجام نداده ندارند. آمرزش گناه و حساب و كتاب بندگان تنها به دست خدا است ، و هيچ كس جز او حق دخالت در چنين كارى ندارد. ولى اشتباه نشود موضوع بحث در آيه طرد مذهبى است ، نه طرد حقوقى ، به اين معنى كه اگر مثلا مدرسه اى وقف بر محصلين خاصى بود، و كسى در آغاز مشمول شرايط بود و بعدا فاقد شرايط شد، اخراج او از آن مدرسه هيچ مانعى ندارد، و هم چنين اگر متولى مدرسه اختياراتى به خاطر رعايت مصالح مدرسه داشت ، هيچ مانعى ندارد كه براى حفظ نظم و موقعيت آن ، از آن اختيارات مشروع استفاده كند (بنابراين مطالبى كه در تفسير المنار در ذيل آيه بر خلاف اين مطلب ديده ميشود، ناشى از اشتباه طرد مذهبى با طرد حقوقى است ). در آيه بعد به ثروتمندان بى ايمان هشدار مى دهد كه اين جريانات آزمايشهائى است براى آنها، و اگر از كوره اين آزمايشها نادرست بيرون آيند، بايد عواقب دردناك آنرا تحمل كنند، مى گويد: اين چنين بعضى از آنها را با بعض ديگر آزموديم (و كذلك فتنا بعضهم ببعض ). فتنه در اينجا به معنى آزمايش است ، چه آزمايشى از اين سنگينتر كه اشراف و ثروتمندانى كه سالها عادت كرده اند حساب خود را به كلى از طبقات پائين جدا كنند، نه در شادى با آنها شريك باشند، و نه در غم و رنج ، و حتى قبرهايشان هم از يكديگر فاصله داشته باشد، يك مرتبه تمام اين آداب و رسوم را در هم بشكنند، و اين زنجيرهاى عظيم را از دست و پاى خود بردارند و به آئينى به پيوندد كه پيشگامان آن به اصطلاح از طبقه فقرا و پائين محسوب مى شوند. سپس اضافه مى كند: كار اين توانگران به جائى ميرسد كه با نگاه تحقير به مؤ منان راستين نگريسته و مى گويند: آيا اينها هستند كه خداوند از ميان ما برگزيده ، و نعمت ايمان و اسلام به آنها ارزانى داشته است ؟ آيا اينها قابل چنين حرفهائى هستند؟! (ليقولوا ا هؤ لاء من الله عليهم من بيننا). و بعد به آنها پاسـخ مى گويد كه اين افراد با ايمان مردمى هستند كه شكر نعمت عمل و تشخيص را بجا آورده و آنرا بكار بسته اند، و هم چنين شكر نعمت دعوت پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلّم ) را بجا آورده و از او پذيرا شده اند. چه نعمتى از آن بزرگتر و چه شكرى از آن بالاتر، و بخاطر همين خداوند، ايمان را در قلوب آنها راسخ گردانيده است آيا خداوند شاكران را بهتر نميشناسد؟ (ا ليس الله باعلم بالشاكرين ).
«وَ إِذْ قُلْنَا ادْخُلُوا هذِهِ الْقَرْیَةَ فَکُلُوا مِنْها حَیْثُ شِئْتُمْ رَغَداً وَ ادْخُلُوا الْبابَ سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» و (به خاطر بیاورید) زمانیکه گفتیم: وارد این قریه (بیت المقدّس) شوید و از (نعمتهای فراوان) آن، هر چه میخواهید با گوارایی بخورید و از درِ (معبد بیتالمقدّس) سجدهکنان و خاشعانه وارد شوید و بگویید: «حِطّة» (گناهان ما را بریز)، تا ما خطاهای شما را ببخشیم و به نیکوکاران، پاداشی افزون خواهیم داد. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۸:
چنانکه در سورۀ مائده ، آیۀ ۲۱ آمده، مراد از «قریه» در این آیه، بیتالمقدّس است.
پس از چهلسال ماندن در بیابان تیه، بنیاسرائیل مأمور شد که وارد شهر بیتالمقدّس شده و به معبد وارد شوند و موقع داخل شدن به مسجد، کلمۀ مبارکه «حِطَّةٌ» را بگویند.
«حِطَّةٌ» به معنای ریزش گناهان و طلبِ عفو و اظهار توبه است.
در تفسیر اطیبالبیان آمده است که مراد از باب، دروازۀ شهر نیست؛ بلکه درب مسجد است که الآن هم به نام «بابالحطة» معروف میباشد و مراد از «سُجَّداً» نیز سجدۀ شکر، بعد از ورود به مسجد است. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۸:
۱. تأمین معاش مردم، مقدّم بر فرمان به عبادت و مقدّمهای بر آن است. «کُلُوا» «سُجَّداً»
۲. برای ورود به مکانهای مقدّس، احترام مخصوص لازم است. «ادْخُلُوا» «سُجَّداً»
۳. بخشش، از اوست؛ امّا استغفار و طلب آمرزش، باید از سوی ما باشد. «قُولُوا حِطَّةٌ نَغْفِرْ لَکُمْ»
۴. آداب دعا و شیوۀ توبه را نیز باید از خدا بیاموزیم. «ادْخُلُوا» «سُجَّداً وَ قُولُوا حِطَّةٌ»
۵. عمل به دستورات خداوند، زمینۀ آمرزش ماست. «ادْخُلُوا» «قُولُوا» «نَغْفِرْ لَکُمْ»
۶. استغفار، برای گناهکار مایۀ آمرزش و برای نیکوکار اعتلای درجه است. «نَغْفِرْ لَکُمْ خَطایاکُمْ وَ سَنَزِیدُ الْمُحْسِنِینَ» تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۵۹ - تفسیر نور:
«فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا قَوْلاً غَیْرَ الَّذِی قِیلَ لَهُمْ فَأَنْزَلْنا عَلَی الَّذِینَ ظَلَمُوا رِجْزاً مِنَ السَّماءِ بِما کانُوا یَفْسُقُونَ» امّا ستمگران (آن سخن را) به سخن دیگری غیر از آنچه به ایشان گفته شده بود، تبدیل کردند (و بهجای حطّه، بهعنوان مسخره گفتند: حنطه، یعنی گندم.) پس ما بر آن ستمکاران بهسزای گناهی که مرتکب میشدند، عذابی از آسمان فرو فرستادیم. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۵۹:
در آیات ۱۶۱ و ۱۶۲ سورۀ اعراف، مشابه این آیه و آیۀ قبل تکرار شده و کلمۀ «رجز» بهمعنای عذاب، بیماری طاعون و حالت اضطراب به کار رفته است.
سنّت خداوند، نزول رحمت است و بههمیندلیل، بهترین غذا «الْمَنَّ وَ السَّلْوی» برای بنیاسرائیل نازل شد، ولی بهخاطر کجروی، عذاب از آسمان نازل میشود. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۵۹:
۱. ظلم و گناه، زمینهساز تغییر و تحریف قانون است. «فَبَدَّلَ الَّذِینَ ظَلَمُوا»
۲. تاوقتیکه روش و شیوۀ کاری بیان نشده، انسان آزاد است تا با نظر خود عمل کند، ولی بعد از بیان روشها، عذری در تغییر آن نیست. «قِیلَ لَهُمْ»
۳. جزای تحریفگران قوانین الهی، قهر و عذاب است. «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
۴. همۀ پاداشها و کیفرها مربوط به آخرت نیست؛ بلکه بعضی از کیفرها در همین دنیا صورت میپذیرد. «فَأَنْزَلْنا» «رِجْزاً مِنَ السَّماءِ»
۵. اگر کجروی برای انسان عادت شد، قهر الهی فرا میرسد. «کانُوا یَفْسُقُونَ» تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیه ۶۰ - تفسیر نور:
«وَ إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ فَقُلْنَا اضْرِبْ بِعَصاکَ الْحَجَرَ فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَیْناً قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ کُلُوا وَ اشْرَبُوا مِنْ رِزْقِ اللَّهِ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدِینَ» و (به خاطر بیاور) زمانی که موسی برای قومِ خویش طلبِ آب کرد، به او گفتیم: عصای خود را به سنگ بزن، ناگاه دوازده چشمۀ آب از آن بشکافت و جوشید، (بهطوریکه) هر یک از افراد (طوائف دوازدهگانه بنیاسرائیل) آبشخور خود را شناخت. (گفتیم:) از روزی الهی بخورید و بیاشامید و در زمین، تبهکارانه فساد نکنید! نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۰:
در عدد دوازده، رمزی نهفته است. عدد ماهها، عدد نقبای بنیاسرائیل و تعداد حواریون حضرت عیسی علیهالسّلام و عدد ائمۀ معصومین علیهمالسّلام، دوازده است.
در آیه، همراه با کلمۀ «مُفْسِدِینَ»، «لا تَعْثَوْا» نیز آمده است.
«عثوا» بهمعنی فساد شدید است و شاید در کنار هم قرار گرفتن این دو کلمه، میخواهد از توجّه و تعمّد و روحیّۀ فسادانگیزی نهی کند. چراکه لغزشِ غیر عمد و بدون قصد فتنهانگیزی، مورد عفو قرار میگیرد. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۰:
۱. انبیا، در فکر تأمین نیازهای مادّی مردم نیز هستند. «إِذِ اسْتَسْقی مُوسی لِقَوْمِهِ»
۲. همهچیز، حتّی آبِ خوردن را از خداوند بخواهیم. «اسْتَسْقی»
۳. قوانین طبیعت، محکوم ارادۀ خداوند است. «اضْرِبْ» «فَانْفَجَرَتْ» خداوند هم سببساز و هم سببسوز است. با یک عصا و از دست یک نفر، یک بار آب را میخشکاند و یکبار آب را جاری میسازد.
۴. دعای انبیا، مستجاب است. «اسْتَسْقی»، «فَانْفَجَرَتْ»
۵. جاریشدن آب با زدن عصا به سنگ، یک معجزه است و پیدایش دوازده چشمه برای دوازده قبیله، معجزهای دیگر. «اثْنَتا عَشْرَةَ»
۶. توزیع منظّم و عادلانه و حسابشده، مایۀ امنیّت و صفاست و مانع پیدا شدن اختلاف است. «قَدْ عَلِمَ کُلُّ أُناسٍ مَشْرَبَهُمْ»
۷. بهرهگیری از نعمتهای الهی، نباید زمینهساز فساد باشد. «کُلُوا» «وَ لا تَعْثَوْا»
۸. برای جلوگیری از فساد، از محبّتها و لطف خداوند به انسان بگویید. «کُلُوا وَ اشْرَبُوا» «وَ لا تَعْثَوْا» تفسیر صفحۀ ۹ قرآن کریم - سورۀ بقره - آیۀ ۶۱ - تفسیر نور:
«وَ إِذْ قُلْتُمْ یا مُوسی لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِها وَ قِثَّائِها وَ فُومِها وَ عَدَسِها وَ بَصَلِها قالَ أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ اهْبِطُوا مِصْراً فَإِنَّ لَکُمْ ما سَأَلْتُمْ وَ ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ وَ الْمَسْکَنَةُ وَ باؤُ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ الْحَقِّ ذلِکَ بِما عَصَوْا وَ کانُوا یَعْتَدُونَ » و (نیز به خاطر آورید) زمانیکه گفتید: ای موسی، ما هرگز یک نوع غذا را تحمّل نمیکنیم، پس پروردگارت را بخوان تا از آنچه (بهطورطبیعی از) زمین میرویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیازش، برای ما (نیز) برویاند. موسی گفت: آیا (غذای) پستتر را بهجای نعمت بهتر میخواهید؟ (اکنونکه چنین است بکوشید از این بیابان خارج شده و) وارد شهر شوید، که هر چه خواستید برای شما فراهم است. پس (مُهر) ذلّت و درماندگی، بر آنها زده شد و (مجدّداً) گرفتار غضب پروردگار شدند. این بهآنجهت بود که آنها به آیات الهی کفر میورزیدند و پیامبران را به ناحق میکشتند، و این به سبب آن بود که آنان گنهکار و سرکش و متجاوز بودند. نکتههای سورۀ بقره - آیۀ ۶۱:
بنیاسرائیل بهجای شکرگزاری از نعمتهای «من و سلوی»، به فکر زیادهخواهی و تنوّعطلبی افتاده و از غذاهای زمینی خواستند و برای نمونه، تعدادی از آنها مانند: سبزی، خیار، پیاز و سیر را نام بردند.
حضرت موسی در برابر این درخواستها، ضمن تأسّف از اینکه آنها نعمتهای نیکو و بهتر را با نعمتهای ساده عوض میکنند.
آن حضرت به آنها گفت: اگر بنای کامیابی از اینها را دارید، باید به شهر رفته و با دشمنانتان بجنگید، شما از یکسو حال جهاد ندارید و از طرف دیگر تمام امتیازات شهرنشینی را میخواهید.
خداوند خبر میدهد که این قوم با چنین ویژگیها و خصوصیّات، به ذلّت و خواری افتاده و گرفتار قهر و غضب الهی خواهند شد.
تنوّعطلبی و افزونخواهی، دامی برای اسیر شدن انسانهاست. استعمارگران نیز از همین خصیصۀ مردم، برای لباس، مسکن، مرکب و تجمّلات استفاده کرده و مردم را به اسارت میکشند. پیامهای سورۀ بقره - آیۀ ۶۱:
۱. شکمپرستی، عامل هبوط و سقوط انسانهاست. «لَنْ نَصْبِرَ عَلی طَعامٍ واحِدٍ» «اهْبِطُوا»
۲. رفاهطلبی، زمینۀ ذلّت و خواری است. «لَنْ نَصْبِرَ» «ضُرِبَتْ عَلَیْهِمُ الذِّلَّةُ»
۳. بیادبی در گفتوگو، نشانۀ روحیّۀ سرکش و طغیانگر است. آنها میتوانستند بهجای «لَنْ نَصْبِرَ» هرگز صبر نمیکنیم، بگویند: یکنواختی غذا برای ما سنگین شده است و یا بهجای «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ»، بگویند: «فادع لنا ربنا»
۴. بنیاسرائیل، نژاد پُرتوقّع و افزونطلب هستند. «فَادْعُ لَنا رَبَّکَ یُخْرِجْ لَنا»
۵. بیان خواستههای جزئی، نشانۀ شدّت وابستگی و حقارت طبع است. «بقل، قثاء، فوم، عدس و بصل»
۶. راضی بودن به آنچه خداوند خواسته و صبر بر آن، تأمینکنندۀ خیر و مصلحت واقعی انسان است. «أَ تَسْتَبْدِلُونَ الَّذِی هُوَ أَدْنی بِالَّذِی هُوَ خَیْرٌ»
۷. شهرنشینی و داشتن همه نوع امکانات، نشانۀ رشد و تکامل نیست، بلکه گاهی مایۀ سقوط و هبوط است. «اهْبِطُوا مِصْراً»
۸. کارهای خطرناک، وابسته به افکار انحرافی و خطرناک است. «یَکْفُرُونَ»، «یَقْتُلُونَ»
۹. تاریخ انبیا، با شهادت در راه خداوند گره خورده است. «یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ»
۱۰. تعدّی و معصیّت پیدرپی، موجب کفر و کفر، عامل هر گونه جنایت است. «یَکْفُرُونَ»، «عَصَوْا»
۱۱. ذلّت و بدبختی، مربوط به نژاد نیست، بلکه مربوط به خصوصیّات و عقاید و اعمال انسانهاست. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ کانُوا یَکْفُرُونَ»
حضرت آیت الله امام خامنه ای: كجرويها و انحرافها ديده شود تا به نام آزادى دچار بىبندوبارى نشويم؛ چون آزادى مرز بسيار ظريف و دقيقى با بىبندوبارى دارد؛ بايد مراقب بود كه به عنوان و نام آزادى در گرداب بىبندوبارى نيفتيم؛ زيرا بىبندوبارى در نهايت منتهى خواهد شد به نفى آزادى و هرج و مرج؛ وجود استبداد، تحميل و فشار را توجيه و زمينه را براى استبداد فراهم مىكند ...
شهید علی اصغر ساده یکم فروردین ۱۳۲۸، در تهران چشم به جهان گشود ... تا کاردانی در رشته پرستاری درس خواند. سروان ارتش بود. سال۱۳۴۸ ازدواج کرد و صاحب سه پسر و دو دختر شد. به عنوان نزاجا-لشکر ۱۶ در جبهه حضور یافت. هشتم آبان ۱۳۶۶، با سمت فرمانده گردان بهداری در اندیمشک بر اثر سانحه رانندگی سانحه رانندگی شهید شد. مزار او در بهشت زهرای تهران واقع است. او را پرویز نیز می نامیدند.
۲۰ آیه اول سوره اسری و سوره شمس دارای پیامهای مهم ومضامین تکان دهنده ایست ، وحاوی پیامهایی است که تحقق انها خیلی دور نیست...!
در خلوتی با حفظ حرمت و شان حضرت قرآن کریم همراه با نوای قرائت قاری قرآن ،ایات را همخوانی کنید ، با متن زیر همراه و به معانی دقت بفرمایید،
و ابتدا بانیت قربه الی الله بجهت انس با قرآن کریم و ارتباط با امام که قران ناطق است و همچنین برای برآورده شدن حاجات خود و خانواده ،اقوام و مومنین به محضر امام کاظم باب الحوائج( علیه السلام ) هدیه بفرمایید،
منزه است آن [خدايى] كه بنده اش را شبانگاهى از مسجد الحرام به سوى مسجد الاقصى كه پيرامون آن را بركت داده ايم سير داد تا از نشانه هاى خود به او بنمايانيم كه او همان شنواى بيناست (۱)
پس آنگاه كه وعده [تحقق] نخستين آن دو فرا رسد بندگانى از خود را كه سخت نيرومندند بر شما مى گماريم تا ميان خانه ها[يتان براى قتل و غارت شما] به جستجو درآيند و اين تهديد تحققيافتنى است (۵)
اگر نيكى كنيد به خود نيكى كرده ايد و اگر بدى كنيد به خود [بد نموده ايد] و چون تهديد آخر فرا رسد [بيايند] تا شما را اندوهگين كنند و در معبد[تان] چنانكه بار اول داخل شدند [به زور] درآيند و بر هر چه دست يافتند يكسره [آن را] نابود كنند (۷)
و شب و روز را دو نشانه قرار داديم نشانه شب را تيره گون و نشانه روز را روشنى بخش گردانيديم تا [در آن] فضلى از پروردگارتان بجوييد و تا شماره سالها و حساب [عمرها و رويدادها] را بدانيد و هر چيزى را به روشنى باز نموديم (۱۲)
هر كس به راه آمده تنها به سود خود به راه آمده و هر كس بيراهه رفته تنها به زيان خود بيراهه رفته است و هيچ بردارنده اى بار گناه ديگرى را بر نمى دارد و ما تا پيامبرى برنينگيزيم به عذاب نمى پردازيم (۱۵)
و چون بخواهيم شهرى را هلاك كنيم خوشگذرانانش را وا مى داريم تا در آن به انحراف [و فساد] بپردازند و در نتيجه عذاب بر آن [شهر] لازم گردد پس آن را [يكسره] زير و زبر كنيم (۱۶)
هر كس خواهان [دنياى] زودگذر است به زودى هر كه را خواهيم [نصيبى] از آن مى دهيم آنگاه جهنم را كه در آن خوار و رانده داخل خواهد شد براى او مقرر مى داريم (۱۸)
هر دو [دسته] اينان و آنان را از عطاى پروردگارت مدد مى بخشيم و عطاى پروردگارت [از كسى] منع نشده است (۲۰)
**************
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوند رحمتگر مهربان وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿۱﴾ سوگند به خورشيد و تابندگى اش (۱) وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿۲﴾ سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود (۲) وَالنَّهَارِ إِذَا جَلَّاهَا ﴿۳﴾ سوگند به روز چون [زمين را] روشن گرداند (۳) وَاللَّيْلِ إِذَا يَغْشَاهَا ﴿۴﴾ سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد (۴) وَالسَّمَاءِ وَمَا بَنَاهَا ﴿۵﴾ سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت (۵) وَالْأَرْضِ وَمَا طَحَاهَا ﴿۶﴾ سوگند به زمين و آن كس كه آن را گسترد (۶) وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا ﴿۷﴾ سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد (۷) فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا ﴿۸﴾ سپس پليدكارى و پرهيزگارى اش را به آن الهام كرد (۸) قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكَّاهَا ﴿۹﴾ كه هر كس آن را پاك گردانيد قطعا رستگار شد (۹) وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا ﴿۱۰﴾ و هر كه آلوده اش ساخت قطعا درباخت (۱۰) كَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا ﴿۱۱﴾ [قوم] ثمود به سبب طغيان خود به تكذيب پرداختند (۱۱) إِذِ انْبَعَثَ أَشْقَاهَا ﴿۱۲﴾ آنگاه كه شقى ترينشان بر[پا] خاست (۱۲) فَقَالَ لَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا ﴿۱۳﴾ پس فرستاده خدا به آنان گفت زنهار ماده شتر خدا و [نوبت] آبخوردنش را [حرمت نهيد] (۱۳) فَكَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَيْهِمْ رَبُّهُمْ بِذَنْبِهِمْ فَسَوَّاهَا ﴿۱۴﴾ و[لى] دروغگویش خواندند و آن [ماده شتر] را پى كردند و پروردگارشان به [سزاى] گناهشان بر سرشان عذاب آورد و آنان را با خاك يكسان كرد (۱۴) وَلَا يَخَافُ عُقْبَاهَا ﴿۱۵﴾ و از پيامد كار خويش بيمى به خود راه نداد (۱۵)
ما خیال میکنیم موسی بن جعفر (ع)، یک آقاى مظلوم بى سر و صداى سر به زیرى در مدینه بودیک آدمى که فقط مسأله مىگوید، کارى به حکومت و مبارزهى سیاسى ندارد که زیر چنین فشارهایى قرار نمىگیرد بخاطر مساله گویی رفتند او را زندانى کردند و بعد مسموم کردند، از دنیا رفت، همین و بس، قضیه این نبود. قضیه یک مبارزهى طولانى تشکیلاتى، یک مبارزهاى با داشتن افراد زیاد در تمام آفاق اسلامى بود!
یکوقتی هارون به موسی بن جعفر(ع) گفت که میخواهم فدک را به شما برگردانم، بگو حدود فدک چقدرست؟ خب معلوم است که این یک فریب است، حضرت هم بنا کرد حدود فدک را معین کردن بطوریکه تمام کشور اسلامی آن روز را در بر میگرفت؛ مسئله نخلستان فدک نبود، مسئله خلافت پیغمبر بود؛ مسئله حکومت اسلامی بود، حضرت میخواست به هارون بفهماند که حکومت مال ماست و تو آنرا گرفتهای، اینرا هارون فهمید اما اینرا امروز هم شیعه موسی بن جعفر بعداز ۱۴۰۰سال نمیفهمد و باید به زور به او فهماند، لذا هارون این موضوع را فهمید و در همان مجلس تصمیم به قتل حضرت گرفت!
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
اگر چه خدای متعال اراده ومقرر فرموده، هر کسی حتی آنان که یا از روی جهالت و یا از روی عناد در غفلت از حقایق هستی بسر می برند و کافر و مشرک هستند ،به قدر تلاش خود از دنیا بهره خواهند برد، اما: در آخرت از نعمت های ابدی (دربهشت چون نخواسته اند) نصیبی نخواهد داشت. لذا سفارش قران کریم و حجج الهی که مفسرین قران کریم، آخرین و جامع ترین کتاب الهی برای سعادت دنیا و آخرت بشر هستند، این است که: همواره امور دنیایت را با امر آخرت گره بزن و به تمام رفتار و اعمال و کردارت از جمله کسب و کار و علم و دانش و زندگیت رنگ الهی بده و طبق دستورات خالق خود در دنیا زندگی کن و در کنار تلاش و کوششت برای امر معیشت و بهره از نعمات الهی و تامین آسایش زندگی در این فرصت کوتاه دنیا، با توکل به خالق خود، و دعا از خدا ی متعال، حیات جاوید و بقاء بی پایان در آخرت و در بهشت و در جوار رحمت حق نیز را برای خود مهیا کن، در اینصورت نعمات دنیوی برای تو در همین دنیا نیز طعم و بوی بهشتی خواهند گرفت،
مرحوم حاج میرزا اسماعیل دولابی (رضوان الله تعالی علیه) میفرمود؛ میگویند خداوندداستان ابلیس را تعریف کردتا بدانی که نمیشود: به عبادتت، به تقربت،به جایگاهت اطمینان کنی؛ خدا هیچ تعهدی برای آنکه تو همان که هستی بمانی، نداده است؛ شاید به همین دلیل است که سفارش شده وقتی حال خوبی داری، عاقبت به خیریات را بطلبی.
«بارالها! نیرومندی در بندگی ات و بینش روشن در کتابت و فهم و درک احکامت را از تو خواستارم. خدایا بر محمد و آل محمد درود فرست و قرآن را دور از دسترس ما و پل صراط را لغزشگاه ما و محمد را رویگردان از ما قرار مده.»
بحارالانوار، محمدباقر مجلسی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، ۱۴٠۳ ق، ج ۸۷، ص ۳۳۸
ترجمه: ۴۳ -آنها چگونه تو را به داورى مىطلبند در حالى كه تورات نزد ايشان است و در آن حكم خدا هست ( وانگهى ) پس از داورى خواستن از حكم تو روى مىگردانند ، و آنها مؤمن نيستند .
تفسیر اين آيه بحث در باره يهود را در مورد داورى خواستن از پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) كه در آيه قبل آمده بود تعقيب مىكند و از روى تعجب مىگويد : چگونه اينها ترا به داورى مىطلبند در حالى كه تورات نزد آنها است و حكم خدا در آن آمده است . (و كيف يحكمونك و عندهم التورية فيها حكم الله ) . بايد دانست كه حكم مزبور يعنى ( حكم سنگسار كردن زن و مردى كه زناى محصنه كرده اند ) در تورات كنونى در فصل بيست و دوم از سفر تثنيه آمده است . تعجب از اين است كه آنها تورات را يك كتاب منسوخ نمىدانند ، و آئين اسلام را باطل مىشمرند با اين حال چون احكام تورات موافق اميالشان نيست آن را رها كرده و به سراغ حكمى مىروند كه از نظر اصولى با آن موافق نيستند . و از آن عجبتر اينكه بعد از انتخاب تو براى داورى ، حكم تو را كه موافق حكم تورات است چون بر خلاف ميل آنها است نمىپذيرند . (ثم يتولون من بعد ذلك ) . حقيقت اين است كه آنها اصولا ايمان ندارند و گر نه با احكام خدا چنين بازى نمىكردند .(و ما اولئك بالمؤمنين) . ممكن است ايراد شود كه چگونه آيه فوق مىگويد : حكم خدا در تورات ذكر شده است در حالى كه ما با الهام گرفتن از آيات قرآن و اسناد تاريخى تورات را تحريف يافته مىدانيم و همين تورات تحريف يافته در زمان پيامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلّم) بوده است ؟ ولى بايد توجه داشت كه اولا - ما تمام تورات را تحريف يافته نمىدانيم بلكه قسمتى از آن را مطابق واقع مىدانيم و اتفاقا حكم فوق از اين احكام تحريف نايافته مىباشد ثانيا - تورات هر چه بوده نزد يهوديان يك كتاب آسمانى و تحريف نايافته محسوب مىشده با اين حال آيا جاى تعجب نيست كه آنها به آن عمل نكنند ؟ ! .
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ترجمه ۲ ـ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شعائر و حدود الهى (و مراسم حج را محترم بشمريد! و مخالفت با آنها) را حلال ندانيد! و نه ماه حرام را، و نه قربانى هاى بى نشان، و نشاندار را، و نه آنها را كه به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مى آيند. اما هنگامى كه از احرام بيرون آمديد، صيد كردن براى شما مانعى ندارد. و خصومت با جمعيتى كه شما را از آمدن به مسجد الحرام (در سال حديبيه) باز داشتند، نبايد شما را وادار به تعدى و تجاوز كند! و (همواره) در راه نيكى و پرهيزگارى با هم تعاون كنيد. و (هرگز) در راه گناه و تعدّى همكارى ننمائيد! و از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد كه مجازات خدا شديد است!
تفسیر در اين آيه، چند دستور مهم از آخرين دستوراتى كه بر پيامبر(صلى الله عليه وآله)نازل شده، بيان گرديده، كه همه يا اغلب آنها مربوط به حج و زيارت خانه خدا است: 1 ـ نخست خطاب به افراد با ايمان كرده مى فرمايد: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد! شعائر الهى را نقض نكنيد! و حريم آنها را حلال نشمريد» (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحِلُّوا شَعائِرَ اللّهِ). در اين كه منظور از «شعائر الهى» چيست؟ در ميان مفسران گفتگوى بسيار است، ولى به تناسب قسمت هاى ديگر اين آيه، و با توجه به سال نزول آن (سال دهم هجرى) كه سال حجة الوداع پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بود، چنين به نظر مى رسد كه: منظور از «شعائر»، «مناسك و برنامه هاى حج» باشد كه مسلمانان موظفند احترام همه آنها را نگاه دارند. شاهد اين تفسير اين كه در قرآن كلمه «شعائر» معمولاً در مورد مراسم حج به كار رفته است 2 ـ احترام ماه هاى حرام را نگاه داريد و از جنگ كردن در اين ماه ها خوددارى كنيد، لذا مى فرمايد: «و نه ماه هاى حرام را» (وَ لاَ الشَّهْرَ الْحَرامَ). 3 ـ «قربانيانى را كه براى حج مى آورند، اعم از اين كه بى نشان باشند (هَدْى) و يا نشان داشته باشند (قَلائِد) حلال نشمريد و بگذاريد كه به قربانگاه برسند و در آنجا قربانى شوند» (وَ لاَ الْهَدْيَ وَ لاَ الْقَلائِدَ) - 3 4 ـ تمام زائران خانه خدا بايد از آزادى كامل در اين مراسم بزرگ اسلامى بهره مند باشند، و هيچ گونه امتيازى در اين قسمت در ميان قبائل و افراد و نژادها و زبان ها نيست، بنابراين نبايد مزاحم كسانى شويد كه براى خشنودى پروردگار و جلب رضاى او و حتى به دست آوردن سود تجارى به قصد زيارت بيت اللّه حركت مى كنند، مى فرمايد: «و نه آنها كه به قصد خانه خدا براى به دست آوردن فضل پروردگار و خشنودى او مى آيند» (وَ لا آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنْ رَبِّهِمْ وَ رِضْواناً)، خواه با شما دوست باشند يا دشمن، همين اندازه كه مسلمانند و زائر خانه خدا مصونيت دارند. بعضى از مفسران و فقهاء معتقدند: جمله فوق عام است و حتى غير مسلمانان را نيز شامل مى شود، يعنى اگر مشركان هم به قصد زيارت خانه خدا بيايند نبايد مورد مزاحمت قرار گيرند. ولى با توجه به اين كه در سوره «توبه» كه معروف است در سال نهم هجرت نازل شده در آيه 28 دستور جلوگيرى از آمدن مشركان به مسجد الحرام داده شده; و با توجه به اين كه سوره «مائده» در اواخر عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله) در سال دهم هجرت نازل گرديده و طبق روايات شيعه و اهل تسنن هيچ حكمى از آن نسخ نشده، چنين تفسيرى صحيح نيست، و حق آن است كه حكم بالا مخصوص به مسلمانان است. 5 ـ تحريم صيد، محدود به زمان احرام است، لذا مى فرمايد: «اما هنگامى كه از احرام حج يا عمره بيرون آمديد، صيد كردن براى شما مُجاز است» (وَ إِذا حَلَلْتُمْ فَاصْطادُوا). 6 ـ اگر جمعى از بت پرستان در دوران جاهليت (در جريان حديبيه) مزاحم زيارت شما از خانه خدا شدند و نگذاشتند مناسك زيارت خانه خدا را انجام دهيد، نبايد اين جريان سبب شود كه بعد از اسلام آوردن آنها، كينه هاى ديرينه را زنده كنيد و مانع آنها از زيارت خانه خدا شويد، لذا مى فرمايد: «و كينه و دشمنى نسبت به گروهى كه شما را از زيارت مسجد الحرام مانع شدند نبايد سبب تعدّى شما شود» (وَ لا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْم أَنْ صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ أَنْ تَعْتَدُوا) اين حكم گر چه در مورد زيارت خانه خدا نازل شده است، ولى در حقيقت يك قانون كلّى از آن استفاده مى شود كه مسلمان نبايد «كينه توز» باشد، حوادثى را كه در زمان هاى گذشته واقع شده بار ديگر در فكر خود زنده كند و در صدد انتقام بر آيد. و با توجه به اين كه يكى از علل نفاق و تفرقه در هر اجتماعى همين مسأله است، اهميت اين دستور اسلامى براى جلوگيرى از شعلهور شدن آتش نفاق، در ميان مسلمانان آن هم در آستانه غروب آفتاب عمر پيامبر(صلى الله عليه وآله)آشكارتر مى شود. 7 ـ سپس براى تكميل بحث گذشته مى فرمايد: شما به جاى اين كه دست به هم بدهيد تا از دشمنان سابق و دوستان امروز خود انتقام بگيريد، «بايد دست اتحاد در راه نيكى ها و تقوا به يكديگر بدهيد و تعاون و همكارى بر گناه و عدوان ننمائيد»! (وَ تَعاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَ التَّقْوى وَ لا تَعاوَنُوا عَلَى الإِثْمِ وَ الْعُدْوانِ). 8 ـ و در پايان آيه براى تحكيم و تأكيد احكام گذشته مى فرمايد: «پرهيزكارى را پيشه كنيد! و از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد! كه مجازات و كيفرهاى خدا شديد است» (وَ اتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَديدُ الْعِقابِ).
آنچه در آيه فوق در زمينه تعاون آمده، يك اصل كلّى اسلامى است كه سراسر مسائل اجتماعى، حقوقى، اخلاقى و سياسى را در بر مى گيرد. طبق اين اصل، مسلمانان موظفند در كارهاى نيك تعاون و همكارى كنند ولى همكارى در اهداف باطل و اعمال نادرست و ظلم و ستم، مطلقاً ممنوع است، هر چند مرتكب آن دوست نزديك يا برادر انسان باشد. اين قانون اسلامى، درست بر ضد قانونى است كه در جاهليت عرب ـ و حتى در جاهليت امروز نيز ـ حكومت مى كرد كه: أُنْصُرْ أَخاكَ ظالِماً أَوْ مَظْلُوماً: «برادر (يا دوست و هم پيمانت) را حمايت كن خواه ظالم باشد يا مظلوم»! 1 در آن روز اگر افرادى از قبيله اى به افراد قبيله ديگر حمله مى كردند، بقيه افراد قبيله به حمايت از آنها بر مى خاستند بدون اين كه تحقيق كنند حمله عادلانه بوده است يا ظالمانه. اين اصل، در مناسبات بين المللى امروز نيز حكومت مى كند و غالباً كشورهاى هم پيمان، و يا آنها كه منافع مشتركى دارند، در مسائل مهم جهانى به حمايت يكديگر بر مى خيزند، بدون اين كه اصل عدالت را رعايت كنند و ظالم و مظلوم را از هم تفكيك نمايند! اسلام، بر اين قانون جاهلى خط بطلان كشيده است و دستور مى دهد: تعاون و همكارى مسلمين با يكديگر بايد «تنها» در كارهاى نيك و برنامه هاى مفيد و سازنده باشد، نه در گناه و ظلم و تعدّى. جالب توجه اين كه: «بِرّ» و «تقوا» هر دو در آيه فوق با هم ذكر شده اند، كه يكى جنبه اثباتى دارد و اشاره به اعمال مفيد است، و ديگرى جنبه نفى دارد و اشاره به جلوگيرى از اعمال خلاف مى باشد. و به اين ترتيب، تعاون و همكارى بايد هم در دعوت به نيكى ها و هم در مبارزه با بدى ها انجام گيرد. در فقه اسلامى از اين قانون در مسائل حقوقى استفاده شده، و پاره اى از معاملات و قراردادهاى تجارى كه جنبه كمك به گناه دارد، تحريم گرديده، همانند فروختن انگور به كارخانه هاى شراب سازى و يا فروختن اسلحه به دشمنان حق و عدالت، و يا اجاره دادن محل كسب و كار براى معاملات نامشروع و اعمال خلاف شرع (البته اين احكام شرائطى دارد كه در كتب فقهى بيان شده است). اگر اين اصل، در اجتماعات اسلامى به جريان افتد و مردم بدون در نظر گرفتن مناسبات شخصى، نژادى و خويشاوندى با كسانى كه در كارهاى مثبت و سازنده گام بر مى دارند همكارى كنند، و از همكارى با افراد ستمگر و متعدّى در هر گروه و طبقه اى كه باشند، خوددارى نمايند، بسيارى از نابسامانى هاى اجتماعى سامان مى يابد. همچنين اگر در مقياس بين المللى دولت هاى دنيا، با متجاوز ـ هر كس و هر دولتى بوده باشد ـ همكارى نكنند، تعدّى و تجاوز و استعمار و استثمار از جهان برچيده خواهد شد. اما هنگامى كه مى بينيم پاره اى از آنها به حمايت متجاوزان و ستمگران بر مى خيزند و با صراحت اعتراف مى كنند اشتراكِ منافع، آنها را دعوت به اين حمايت كرده، نبايد انتظار وضعى بهتر از اين داشته باشيم. در روايات اسلامى درباره اين اصل تأكيدهاى فراوانى وارد شده كه به چند نمونه اشاره مى كنيم: 1 ـ از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) نقل شده كه فرمود: إِذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نادى مُناد أَيْنَ الظَّلَمَةُ؟ وَ أَعْوانُ الظَّلَمَةِ؟ وَ أَشْباهُ الظَّلَمَةِ؟ حَتّى مَنْ بَرَءَ لَهُمْ قَلَماً وَ لاقَ لَهُمْ دَواتاً؟ قالَ: فَيُجْتَمَعُونَ فِى تابُوت مِنْ حَدِيْد ثُمَّ يُرْمى بِهِمْ فِى جَهَنَّمَ: «هنگامى كه روز قيامت بر پا شود، منادى ندا در مى دهد كجا هستند ستمكاران؟ و كجا هستند ياوران آنها؟ و كسانى كه خود را شبيه به آنها ساخته اند؟ حتى كسانى كه براى آنها قلمى تراشيده اند و يا دواتى را ليقه 2 كرده اند؟ همه آنها را در تابوتى از آهن قرار مى دهند سپس آنها را در ميان جهنم پرتاب مى كنند»
2 ـ در روايتى از «صفوان جمّال» كه از ياران امام كاظم (عليه السلام) بود نقل شده مى گويد: خدمت امام رسيدم فرمود: اى صفوان! همه كارهاى تو خوب است جز يك كار! عرض كردم: فدايت شوم! چه كار؟ فرمود: اين كه شتران خود را به اين مرد يعنى «هارون» كرايه مى دهى! گفتم: به خدا سوگند در مسيرهاى عياشى، هوس بازى و صيد حرام، به او كرايه نمى دهم، تنها در اين راه، يعنى راه «مكّه» ، در اختيار آنها مى گذارم، تازه خودم همراه شتران نمى روم، بعضى از فرزندان و كسانم را با آنها مى فرستم، فرمود: اى صفوان! آيا از آنها كرايه مى گيرى؟! عرض كردم: بله. فرمود: آيا دوست دارى كه زنده بمانند، بر سر كار باشند تا كرايه تو را بپردازند؟ گفتم: بلى. فرمود: كسى كه بقاى آنها را دوست بدارد. از آنها است و هر كسى از آنها باشد در آتش دوزخ خواهد بود. صفوان مى گويد: من بلافاصله رفتم و تمام شترانم را فروختم. اين خبر به گوش هارون رسيد، به دنبال من فرستاده گفت: صفوان! شنيده ام شترانت را فروخته اى؟ گفتم: آرى. گفت: چرا؟ گفتم: پير شده ام، فرزندان و كسانم نمى توانند از عهده اداره آنها بر آيند! گفت: چنين نيست، چنين نيست! من مى دانم چه كسى اين دستور را به تو داده است، آرى موسى بن جعفر(عليه السلام) به تو چنين دستورى داده است. گفتم: مرا با موسى بن جعفر چه كار؟ هارون گفت: اين سخن را بگذار! به خدا سوگند اگر سوابق نيك تو نبود، دستور مى دادم گردنت را بزنند! 4 3 ـ در حديث ديگرى از پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى خوانيم كه به على(عليه السلام)فرمود: يا عَلِىُّ كَفَرَ بِاللّهِ الْعَلِىِّ الْعَظِيْمِ مِنْ هذِهِ الأُمَّةِ عَشَرَةٌ... وَ بايَعَ السِّلاحَ مِنْ أَهْلِ الْحَرْبِ: «ده طايفه از اين امت به خدا كافر شده اند... يكى از آنها كسى است كه به دشمنان اسلام كه با آنها در حال جنگند اسلحه بفروشد»
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
ترجمه ۱۷۶ ـ از تو (درباره ارث) سؤال مى كنند، بگو: «خداوند، حكم كلاله (خواهر و برادر) را براى شما بيان مى كند: اگر مردى از دنيا برود، كه فرزند نداشته باشد، و براى او خواهرى باشد، نصف اموالى را كه به جا گذاشته، از او (ارث) مى برد; و آن (مرد نيز) تمام مال را از خواهر، به ارث مى برد، در صورتى كه (خواهر او) فرزند نداشته باشد; و اگر دو خواهر (از او) باقى باشند دو سوم اموال را مى برند; و اگر برادران و خواهران با هم باشند، براى هر مذكر، دو برابر سهم مؤنث است. خداوند براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد; و خداوند به همه چيز داناست».
شان نزول بسيارى از مفسران در شأن نزول آيه فوق از «جابر بن عبداللّه انصارى» چنين نقل كرده اند، مى گويد: من شديداً بيمار بودم، پيامبر(صلى الله عليه وآله) به عيادت من آمد، در آنجا وضو گرفت و از آب وضوى خود بر من پاشيد، من كه در انديشه مرگ بودم به پيامبر(صلى الله عليه وآله) عرض كردم:وارث من فقط خواهران منند، ميراث آنها چگونه است، اين آيه كه آيه فرائض نام دارد نازل شد، و ميراث آنها را روشن ساخت و به عقيده بعضى اين آخرين آيه اى است كه درباره احكام اسلام بر پيامبر(صلى الله عليه وآله) نازل شده.
تفسیر آيه فوق در صدد تبيين مقدار ارث برادران و خواهران است، و همان طور كه در اوائل اين سوره در تفسير آيه 12 گفتيم، درباره ارث خواهران و برادران، دو آيه در قرآن نازل شده است: يكى همان آيه 12، و ديگر آيه مورد بحث كه آخرين آيه سوره «نساء» است. و اين دو آيه اگر چه در بيان مقدار ارث آنها با هم تفاوت دارند، اما همان طور كه در آغاز سوره نيز بيان كرديم هر كدام ناظر به يك دسته از خواهران و برادران است آيه 12، ناظر به برادران و خواهران «مادرى» است، ولى آيه مورد بحث درباره خواهران و برادران «پدر و مادرى» يا «پدرى تنها» سخن مى گويد. گواه اين مطلب، اين است: معمولاً كسانى كه بالواسطه با شخص متوفى مربوط مى شوند، مقدار ارثشان به اندازه همان واسطه است، يعنى برادران و خواهران مادرى به اندازه سهم مادر مى برند كه يك سوم است، و برادران و خواهران پدرى، يا پدر و مادرى، سهم ارث پدر را مى برند كه دو سوم است و چون آيه 12 درباره ارث برادران و خواهران روى يك سوم دور مى زند و آيه مورد بحث روى دو سوم، روشن مى شود كه آيه سابق درباره آن دسته از برادران و خواهران است كه تنها از طريق مادر با متوفى مربوطند، ولى آيه مورد بحث درباره برادران و خواهرانى است كه از طريق پدر، يا پدر و مادر مربوط مى شوند. به علاوه، رواياتى كه از ائمه اهل بيت(عليهم السلام) در اين زمينه وارد شده نيز اين حقيقت را اثبات مى كند. در هر حال چنانچه يك ثلث يا دو ثلث ارث به برادر يا خواهر تعلق گرفت، باقى مانده طبق قانون اسلام ميان ساير ورثه تقسيم مى شود، اكنون كه عدم منافات ميان دو آيه روشن شد، به تفسير احكامى كه در آيه وارد شده است مى پردازيم: قبلاً بايد توجه داشت كه آيه به عنوان پاسخ سؤال درباره «كلاله» (برادران و خواهران) نازل شده است لذا مى فرمايد: «از تو در اين باره سؤال مى كنند، بگو خداوند حكم كلاله (برادران و خواهران را) براى شما بيان مى كند» (يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللّهُ يُفْتيكُمْ فِي الْكَلالَةِ). پس از آن به چندين حكم اشاره مى نمايد: 1 ـ «هر گاه مردى از دنيا برود و فرزندى نداشته باشد، فقط يك خواهر داشته باشد نصف ميراث او به آن يك خواهر مى رسد» (إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَ لَهُ أُخْتٌ فَلَها نِصْفُ ما تَرَكَ). 2 ـ «و اگر زنى از دنيا برود و فرزندى نداشته باشد و يك برادر (برادر پدر و مادرى يا پدرى تنها) از خود به يادگار بگذارد، تمام ارث او به يك برادر مى رسد» (وَ هُوَ يَرِثُها إِنْ لَمْ يَكُنْ لَها وَلَدٌ). 3 ـ اگر كسى از دنيا برود و دو خواهر از او به يادگار بماند، دو ثلث از ميراث او را مى برند، مى فرمايد: «و اگر وارث دو خواهر بود، دو سوم از ارث به او مى رسد» (فَإِنْ كانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثانِ مِمّا تَرَكَ). 4 ـ اگر ورثه شخص متوفى، چند برادر و خواهر باشند (از دو نفر بيشتر) تمام ميراث او را در ميان خود تقسيم مى كنند، به طورى كه سهم هر برادر دو برابر سهم يك خواهر شود، مى فرمايد: «و اگر وارث چند برادر و خواهر بودند، ارث بين آنها هر مرد، دو برابر زن خواهد بود» (وَ إِنْ كانُوا إِخْوَةً رِجالاً وَ نِساءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الأُنْثَيَيْنِ). و در پايان آيه مى فرمايد: «خداوند اين حقايق را براى شما بيان مى كند تا گمراه نشويد و راه سعادت را بيابيد (و حتماً راهى را كه خدا نشان مى دهد راه صحيح و واقعى است); زيرا به هر چيزى دانا است» (يُبَيِّنُ اللّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَ اللّهُ بِكُلِّ شَيْء عَليمٌ) ناگفته نماند: آيه فوق، ارث خواهران و برادران را در صورتى كه فرزند در ميان نباشد بيان مى كند و سخنى از وجود و عدم پدر و مادر در آن نيامده است. ولى با توجه به اين كه طبق آيات آغاز همين سوره، پدر و مادر همواره در رديف فرزندان يعنى در طبقه اول ارث قرار دارند، روشن مى شود كه منظور از آيه فوق، جائى است كه نه فرزند در ميان باشد و نه پدر و مادر.
اى ابوخالد! مردم زمان غیبت كه معتقد به امامت او هستند و منتظر ظهور او هستند ؛ از مردم تمام زمانها بهترند. زيرا خداوند تعالی عقل و فهم و معرفتی به آنها داده كه غيبت در نزد آنها حكم مشاهده امام را دارد!
و خداوند آنها را در آن زمان مثل كسانى قرار داده كه با شمشير در پيش روى پيغمبر جهاد كردهاند ؛ آنها مخلصان حقيقى و شيعيان راستگوى ما هستند و دعوت کنندگان آشكار و نهان به دين خدا هستند.
امام سجاد (علیه السلام) فرمودند :
خودِانتظار فرج ، بزرگترين فرج است.
بحارالأنوار ، ج۵۲ ، ص۱۲۲ كمال الدين ، ج۱ ، ص۳۲۰ الإحتجاج طبرسي ، ج۲ ، ص۳۱۸
1مردى كه تو به او نيكى كردى و او در برابر نيكى تو با بدى مقابله كرد، 2مردى كه تو به او ستم نكردى ولى او به تو ستم كرد 3مردى كه با او در باره چيزى پيمان بستى ولى تو به او وفا كردى و او به تو خيانت كرد 4مردى كه پيوند خويشاوندان خود را حفظ مى كند ولى آنها از او قطع مى كنند.
إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِّي فِيهِمَا أَلَا هذا عَذْبٌ فُراتٌ فَاشْرَبُوا وَ هذا مِلْحٌ أُجاجٌ فَاجْتَنِبُوا؛ همانا من در ميان شما دو چيز سنگين و گران ميگذارم، كه اگر بدانها چنگ زنيد هرگز پس از من گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت من أهل بيتم، و اين دو از يك ديگر جدا نشوند تا در كنار حوض كوثر بر من درآيند، پس بنگريد چگونه پس از من در باره آن دو رفتار كنيد، آگاه باشيد كه اين (يعنى تمسك بعترت) آب خوشگوار و شيرين است پس بياشاميد، و آن ديگر (يعنى روى برتافتن از ايشان) آب شور و تلخ است و از آن بپرهيزيد
سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان علیه السلام، هدیه به ساحت مقدس حضرت زهراء سلام الله علیها، ائمه اطهار علیهم السلام، امام خامنه ای حفظه الله تعالی و ارواح طیبه شهداء صلوات
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ اَلسَّلامُ عَلَیکمْ یا اَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة یا زهرا سلام الله علیها
دولت مردمی برای ایران قوی
آیت الله سید ابراهیم رئیسی:
(بیانیه حضور آیت الله رئیسی در انتخابات)
در طول چند ماه گذشته، گروهها و اقشار و اصناف مختلف، اینجانب را دعوت به نامزدی در انتخابات میکردند و البته برخی دلسوزان نیز با دلایل مختلف، خیرخواهانه، میخواستند در برابر این مطالبه مقاومت کنم. آنچه من را با این استدلال همراه میساخت، مسؤولیت سنگین قوه قضائیه و برنامههای تحولی بود که به پشتوانه تجربه و آشنایی به مسائل و چالشهای دستگاه قضایی و به یاری طیف وسیعی از نخبگان، و همراهی و امیدآفرینی قاطبه مردم، با جدیت دنبال میکردم و بحمدلله ارکان استقرار مسیر تحول فراهم گردیده بود؛ اما لطف مردم به این خدمتگزار کوچک تا سر حد مطالبهای فراگیر و عمومی گسترش یافت. اگر این خواست عمومی نبود، برای ادامه مسیر تحول در قوه قضائیه، آسودهخاطر بودم. اما مقاومت بیشتر در برابر این موج گسترده، بیش از هرچیز، بیاعتنایی به اراده مردم بزرگوار سرزمینم، و گمان راحتطلبی در میدان نبرد با رنجهای مشترکمان را ایجاد می نمود. انبوه بدهی های دولتی، رشد سرسام آور نقدینگی، نظام بانکی غیر مولد، تورم کمرشکن، به هم ریختگی بازار مسکن و خودرو، مشکلات کارگران قراردادی و شرکتی، کارخانه ها و کارگاه های تعطیل شده، بیکاری جوانان تحصیل کرده، تبعیض آزاردهنده در حقوق و دستمزد و هزاران زخم مزمن دیگر، تنها گوشه ای از این دردهای مردم است.
همه درد و بلای ما این است که ما غربزده هستیم امام خمینی(ره): ما سالهای طولانی زیر بار غرب بودیم، زیر بار #آمریکا بودیم. اصلًا قلوبمان قلوب غربی است. متبدل شدیم به یک انسان غربی. همت کنید برگردید. ۱۵ اسفند ۱۳۵۷
می گویند رئیسی بیاید در کلاب هاوس به سوالات مردم پاسخ دهد!
کدام مردم؟ رئیسی با وجود آنکه رئیس جمهور نیست هر روز میان مردم است، مستقیم با آنها حرف میزند و مشکلاتشان را مرتفع می سازد.
کلاب هاوس را بگذارید برای چهره هایی که جرات حضور بین مردم را ندارند!
بعد از فروپاشی سد آهنین اسرائیل، به یاری خدا یکی از سدهای آهنین کاذب و قدرت طلب که خانوادگی، چهار دهه ول کن ماجرا هم نیستند، نیز در 28 خرداد توسط مردم ایران شکسته خواهد شد.
حمله مغولی به مردم با هدف ناراضی سازی و ... با قطع برق گرانی خودرو و کرایه... کرایه اتوبوس و تاکسی های بین شهری ۳۰ درصد افزایش یافت
شکیبایى و انتظار فرج چقدر نیکو است، آیا گفته خدا را شنیدید که فرمود. «شما منتظر باشید که من هم با شما منتظرم» و همچنین فرمود: «انتظار بکشید که من هم با شما از انتظار کشندگانم»، بنابراین صبور باشید، چون فرج بعد از زمان یأس و ناامیدى مى رسد و افراد قبل از شما صبورتر بودند.
اگر ما جامعهای را فرض کنیم که تمام افراد آن، روش نفاقآمیزی دارند و همه منافق باشند و سایههای شوم نفاق بر سر آنها افتاده باشد، چنین جامعهای هم، عذاب مقیم دارد و عذابشان این است که در زندگی هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهند دید.
جامعهای که بهحسب ظاهر ادّعای اسلام دارند، امّا در باطن به اسلام گرایش ندارند، یا ایمان درستی به خدا ندارند، یا به خدای واقعی ایمان ندارند، این اجتماع، منافق است؛ چرا که «اَظْهَرَ الایمان و اَبْطَنَ الکفر.» چنین اجتماعی گرچه خود نپذیرند که کافرند و در زبان هم مدّعی ایمان باشند، ولی در عمل و زندگی و در نظامهای اجتماعی از ایمان و اسلام بویی نبردهاند. این اجتماع در ادّعا مخالف ریا و تظاهر است، امّا در عمل، غوطهور در ریا. برای اینچنین اجتماع فرضی هم «عَذابٌ مُقیمٌ» تصوّر میشود و بههمینسبب روی خوش نخواهند دید.
نمی شود به وعدهی مستکبرین و حرفهای جلسهی خصوصیشان اعتماد کرد ...
یکی دیگر از اصول امام اعتماد به صدق وعدهی الهی، و بیاعتمادی به قدرتهای مستکبر است/ اینکه امام به مستکبرین، هیچ اعتمادی و اعتقادی نداشت، این موجب میشد به وعدههای آنها اعتنایی نکند/ ما در قضایای جاری خود داریم لمس میکنیم که نمیشود به وعدهی مستکبرین و حرفهای جلسهی خصوصیشان اعتماد کرد.
شهید مدافع حرم شهید مهدی قاسمی (ابومائده)
تاریخ شهادت : 1394/11/25 | محل شهادت : حلب - سوریه | جاوید الاثر
امام خامنه ای:
اثبات اسلام ناب محمدی (ص) و نفی اسلام آمریکایی
یکی از اصول امام، اثبات اسلام ناب محمدی (ص) و نفی اسلام آمریکایی است/ اسلام آخوندهای درباری، اسلام داعشی و اسلام بیتفاوت در برابر جنایات صهیونیسم و آمریکا و چشمدوخته به قدرتهای بزرگ، همه سر در یک آخور دارند. از نظر امام همهی اینها مردودند/ پیرو امام باید مرزبندی داشته باشد هم با اسلام متحجر، هم با اسلام سکولار.
شهید مدافع حرم شهید مهدی قاسمی (ابومائده)
تاریخ شهادت : 1394/11/25 | محل شهادت : حلب - سوریه | جاوید الاثر
امام خامنه ای:
اگر راه امام را گم کنیم، یا فراموش کنیم، یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد
اگر ملت ایران بخواهد هدفها و راه را ادامه دهد، باید راه و اصول امام بزرگوار را درست بشناسد، نگذارد شخصیت امام را تحریف کنند که تحریف شخصیت امام، تحریف راه امام و منحرفکردن مسیر صراط مستقیم ملت ایران است. اگر راه امام را گم کنیم، یا فراموش کنیم، یا خدای نکرده عمداً به کنار بگذاریم، ملت ایران سیلی خواهد خورد.
شهید مدافع حرم شهید مهدی قاسمی (ابومائده)
تاریخ شهادت : 1394/11/25 | محل شهادت : حلب - سوریه | جاوید الاثر
امروز قرارگاه حسین بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرمها میمانند. اگر دشمن، این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمیماند، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص).